درمان دردهای اخلاقی در نهج‌البلاغه

نهج‌البلاغه علاوه بر مباحث تاریخی، اخلاقی، کلامی، فلسفی، اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و... به طب و درمان نیز اشاره کرده است. این مقاله دربارة راهکارهایی است که حضرت علی(ع) برای درمان دردهای اخلاقی و روحی توصیه نموده‌اند. از جملة این دردها می‌توان به افسردگی، ترس، شهوت، عیب‌جویی، تکبر، حسد، خشم، غفلت‌زدگی و شتاب‌زدگی اشاره نمود...
1
درمان دردهای اخلاقی در نهج‌البلاغه

مریم فارغ [1]

زهرا کبیری [2]

چکیده

نهج‌البلاغه علاوه بر مباحث تاریخی، اخلاقی، کلامی، فلسفی، اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و... به طب و درمان نیز اشاره کرده است. این مقاله دربارة راهکارهایی است که حضرت علی(ع) برای درمان دردهای اخلاقی و روحی توصیه نموده‌اند. از جملة این دردها می‌توان به افسردگی، ترس، شهوت، عیب‌جویی، تکبر، حسد، خشم، غفلت‌زدگی و شتاب‌زدگی اشاره نمود. برای مثال امام(ع) راه درمان غفلت‌زدگی را یاد مرگ، تفکر و عمل به دستورهای قرآن و دوری از خودپسندی دانسته و برای درمان حسد، بایستی خطرات آن را درک کرد و برای رفع عیب‌جویی، شناخت خود و عیب‌های خویش و پاک‌کردن آن عیوب سفارش فرموده‌اند. روش تحقیق به‌کاررفته در این مقاله توصیفی تحلیلی است. از دستاوردهای مهم این مقاله این است که حضرت افراد دارای مشکل روحی اخلاقی را بیمار تلقی نموده و معالجه آنها را نیز فرموده‌اند که در دو فصل ابتدا این دردها واژه‌شناسی شده و راه‌های درمان آنها نگاشته شده است.

واژگان کلیدی: اخلاقی، درمان، درد، نهج البلاغه، امام علی(ع).

مقدمه

بیماری و سلامت همواره یکی از مسائل اساسی زندگی انسان بوده است؛ اما امروزه آنچه سهم زیادی از تعاریف سلامتی را به خود اختصاص داده، جنبه جسمی سلامت بوده و ابعاد دیگر آن به دلایلی از نظر دور مانده است. شفا از ریشة «شفی» و دارای این معانی است: 1. مشرف‌شدن بر چیزی؛ 2. آخرین نقطة مشرف بر چیزی؛ 3. اولین نقطه خلاص‌شدن از چیزی. بنابراین شفا به‌معنی چیزی است که مشرف به نجات و نابودی باشد و نیز به معنی نقطة آخر چیزی است. بر اساس آیات قرآن، شفا به‌معنی پاک‌سازی و رحمت به معنی بازتوانی است (اصغری، ۱۳۹۱: ۲). از دیدگاه مکتب اسلام، ابعاد گوناگون انسان به‌خصوص مسائل روحی‌روانی، از نظر تأثیرگذاری بر سلامت جسم، بسیار مهم بوده و بدان توجه شده است. شفا به فتح «ش» به‌معنی کنار، حاشیه و به کسر «ش» یعنی صحت وسلامت. بیماری، تنها، بیماری بدن نیست بلکه قرآن از مرض قلب نیز نام می‌برد که از مرض بدن شدیدتر است. قلب مریض 912 بار در قرآن آمده است. قرآن شفا و دوای دردهای قلوب است (قرشی، 1374، 4: 59).

درمان یا شفا یعنی صحت و سلامت. تمام افراد بشر دوست دارند که به همراه سلامت جسم از سلامت روان نیز برخوردار باشند. لیکن چون راه‌های درمان بیماری‌های اخلاق و روان به‌سهولت راه‌های درمان بیماری‌های جسمی نیست، افراد از کاوش در این راه مأیوس شده و بسیاری از افراد به بیماریهای روانی مبتلا بوده در حالی که حضرت علی(ع) درمان این دردها را لابه‌لای سخنان گهربار خویش فرموده‌اند. در این مقاله می‌کوشیم با جمع‌آوری نسخه‌های درمانی حضرت و با بهره‌گیری از این دریای بی‌کران، به برخی از دردها نظیر ترس، شهوت، عیب‌جویی، تکبر، حسد، خشم، غفلت‌زدگی و شتاب‌زدگی اشاره کرده و راه‌های اجمالی درمان آن‌ها را بیان کنیم.

1. ترس

خوف یکی از صفات نیک است و انسان را از بدبختی‌های دنیا و آخرت نجات می‌دهد، مثل خوف از خدا و خوف از عذاب آخرت که در قرآن کریم نیز اشاره شده و از صفات بندگان خداست. برخلاف آن جُبن است که از ضعف نفس ناشی می‌شود و از علامت‌های نقص است. عوامل ترس را می‌توان در ضعف ایمان، احساس کمبود شخصیت و داشتن عقده حقارت، جهل و عافیت‌طلبی دانست (مکارم شیرازی، 1390، 2: 176).

درمان ترس

یکی از راه‌های درمان ترس این است که انسان آثار زیان‌بار آنرا در نظر بگیرد که باعث خواری و عقب‌ماندگی و محرومیت می‌شود و همچنین هنگامی که از چیزی می‌ترسد، خود را در آن وارد کند تا ترسش بریزد و از راه‌های دیگر درمان ترس، پاک‌بودن و پاک‌زندگی‌کردن است؛ چون افراد آلوده، غالباً از نتیجة اعمالشان می‌ترسند (همان).

«وَ قَالَ(ع) إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ (دشتی، 1379: ح175، 666) «و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى كه از چيزى مى‏ترسى، خود را در آن بيفكن؛ زيرا ترسيدن از چيزى، از خود آن سخت‏تر است».

امام علی(ع) که می‌داند اضطراب روحی مهمتر از وقوع در بلا و ناراحتی‌هاست می‌فرماید:

«از هر چه می‌ترسی خود را به قلب آن بزن و به جای آنکه فکر را صرف اضطراب کنی، خرج نجات کن (زمانی، 1369، 4: 177).

البته نکات ذکرشده مخصوص دنیاست؛ اما در مورد امور آخرت باید همیشه در ترس از عذاب بود و از آنچه موجب افزایش عذاب و گناه است پرهیز کرد؛ زیرا هر کسی نتیجة اعمال خویش را می‌بیند (مدثر: 38).

امام(ع) می‌فرماید:

«قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ (دشتی، 1379: 626). ترس با ناامیدی و شرم با محرومیت همراه است و فرصت‌ها همچون ابرها می‌گذرند؛ پس فرصت‌های نیک را غنیمت شمارید».

ترس مقدمة شکست است و کم‌رویی بی‌مورد، محرومیت به همراه دارد و عمر، چون ابر شتابان، از افق زندگی انسان دور می‌شود؛ بنابراین فرصت‌های شایسته را پاس دارید. البته ترس و حیا موارد مثبت و پذیرفته‌شده‌ای هم دارند، مانند ترس از عدالت خداوند.

«... فَاحْذَرُوا مِنَ اللَّهِ مَا حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ وَ اخْشَوْهُ خَشْيَةً لَيْسَتْ بِتَعْذِيرٍ (همان: 68) «پس هشدارهای خدا را در رابطه با خودش جدی بگیرید و به دور از هر توجیهی از خشم او بهراسید».

ولی ترس نابجا، ترس از پذیرش مسئولیت، ترس از قبول تعهد، ترس از حضور در میدان زندگی و به‌طور کلی هر نوع ترسی که مانع رشد و شکوفایی شود ناپسند بوده و خود مقدمة شکست است.

2. شهوت

شهوت دارای مفهوم عام و وسیعی است و شامل هرگونه دوست‌داشتن، تمایل و رغبت به درک لذت و خواهش نفس می‌شود و اختصاص به شهوت جنسی ندارد. معنی مقابل آن عفت است که به معنی خویشتن‌داری و چشم‌پوشی از لذایذ گناه‌آلود مادی به کار می‌رود.

شهوت، دوراهی میل و اراده، آفت خرد و دانش و آفت سیاست است (معادی‌خواه، 1373، 10: تلخیص 3841 تا 3845).

پیروزی بر شهوت، راز خودسازی، نشان آزادگی و رمز توبه است (همان: 94). شهوت یعنی دوست‌داشتن، میل‌کردن، مطالبة نفس (قرشی بنایی، 1412ق، 4: 88). عوامل تشدید شهوت، ثروت، جوانی و محرومیت است و عوامل تخفیف شهوت، یاد مرگ، زهد و تقوا، خودآگاهی و اشتیاق بهشت می‌باشد (معادی‌خواه، 1373: 3841).

درمان شهوت

حضرت می‌فرماید:

«إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ- قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ- فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ- فَقَالَ ع رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ» (دشتی، 1379: 730)

«ديدگان اين مردها به هوا دوخته شده و اين‌گونه نگاه، باعث هيجان و انگيزش شهوت و خوشى است؛ پس هر‌گاه كسى از شما به زنى كه از او خوشش مى‏آيد نگاه كرد، بايد با همسر خود آميزش كند كه او زنى مانند وى است» پس مردى از خوارج گفت: خدا او را بكشد چه قدر داناست. اصحاب از جا برخاستند تا او را بكشند. امام (ع) فرمود: «او را مهلت دهيد به جاى دشنام، بايد دشنام داد يا از گناهش گذشت».

در شرح این حکمت، چند نکته درخور توجه است:

  1. ضرورت حرمت نگاه به نامحرمان: ان ابصار هذه... کامراته؛ چشمان این مردان سخت در جست‌وجوست.
  2. نگاه ریشه تحریکات جنسی: و ان ذلک سبب هبابها؛ نگاه عامل تحریک انسان است.
  3. راه مقابله با تحریکات: فلیلامس اهله... کامراته؛ اگر زنی را دیدید و به شگفتی آمدید با همسر خود باشید؛ زیرا او هم زنی همانند آن است (دشتی، 584).
  4. نگاه به زن شهوت را تحریک می‌کند و ناگزیر باید شهوت اطفا شود و اطفای آن به عمل جنسی است و خداوند در آیه 30 سوره نور بدان اشاره نموده است (زمانی، 1369، 5: 453).

عیب‌جویی 3.

عیب در لغت به معنی کمبود در ذات چیزی یا صفتش است و در مقابل آن، صحت و سلامتی است. عیب‌جویی یکی از رذایل اخلاقی است که قرآن با تعبیرهای مختلف، از آن نهی کرده است. عیب‌پوشی نقطة مقابل تجسس و عیب‌جویی و از اوصاف خدای سبحان است (محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم، 1)

درمان عیب‌جویی

امام(ع) می‌فرماید:

«مَن نَظَرَ فی عَیبِ نَفسِهِ اِشتَغَلَ عَن عَیبِ غَیرِهِ» (دشتی، 1379: 712)

«آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب‌جویی دیگران باز ماند».

عیب‌جویی از دیگران، از کارهای زشت اجتماعی است؛ مگر اینکه عیب‌جو، حقیقت را درک کرده باشد و از راه انجام وظیفه، نهی از منکر کند و این درک، مخصوص افراد انگشت‌شماری است و خدا هم حامی آنها (زمانی، 1369، 4: 376).

«هر‌ کس که خودش و عیب‌هایش را بشناسد و بخواهد از آن معایب پاک و پیراسته گردد، هرگز از عیب‌های دیگران سخن نمی‌گوید و کسی را برای گناه و خطایش ملامت و نکوهش نمی‌کند» (مغنیه، 1387، 6: 443).

ابن‌میثم نیز چنین بیان کرده:

«هر‌کس به عیب خود نگاه کند و به کاستی‌های خود توجه کند، باعث می‌شود که او از پرداختن به کاستی‌های دیگر باز بماند» (ابن‌میثم، 1374، 5: 699).

  1. تکبر

کِبَر و کُبر یعنی بزرگی. تکبر یعنی به‌زور خودش را کبیر می‌داند (قرشی بنایی، 412ق، 6: 73). کبر حالتی است که در انسان از خودبینی پدید می‌آید که خود را بالاتر و بزرگ‌تر از دیگری یا دیگران می‌داند و ظاهرساختن این حالت را در گفتار و کردار تکبر گویند (دستغیب، 1364، 2: 100).

خودخواهی چیزی است که هیچ‌کسی از مقداری از آن برکنار نیست و زدودن آن بر همه‌کس لازم است و تنها با آرزوی نداشتن کبر، از بین نمی‌رود؛ بلکه باید معالجه کرد.

«مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ! أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ» (دشتی، 1379: 736).

«فرزند آدم را چه به فخر فروشى! آغازش آب گنديده و آخرش مردار است. نه روزى خود را مى‏دهد و نه مرگ را از خود مى‏راند».

«هدف امام علی‌(ع) از بیان این جملات، توجه‌دادن آدمی به حدّومرز خویش است و توجه به چنین ابعادی از وجود و شخصیت انسان است که راه فخرفروشی نمی‌رود و با بزرگ‌بینی خود، کوچک‌بینی دیگران را در پیش نمی‌گیرد.

در آغاز راه، نطفه‌ای ناتوان و بی‌مقدار است که موجودیتش به هیچ نمی‌ارزد و هیچ بهره‌ای از جمال و کمال ندارد و در پایان راه، لاشة گندیدة تنفرآوری است که حتی نزدیک‌ترین کسانش از او فرار می‌کنند و از بعد مادی نیز آن‌چنان درمانده است که قادر به روزی‌رساندن خویش نمی‌باشد و این دیگری است که باید او را تغذیه و تأمین نماید و آن وقتی هم که پیمانة عمرش لبریز می‌شود و مرگش فرا می‌رسد، کمترین توان و توفیقی در رودررویی با مرگ و دفع‌کردن آن از خودش ندارد» (حمیدزادة گیوی، 1395، 3: 488).

«ضَعْ فَخْرَكَ وَ احْطُطْ كِبْرَكَ وَ اذْكُرْ قَبْرَك‏» (همان: 724)

«فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر و خود‌بزرگ‌بینی را رها کن و به یاد مرگ باش».

در این حکمت به سه نکتة اخلاقی اشاره شده:

فخرفروشی، مباهات‌کردن، نازیدن و به‌تعبیر قرآن کریم، تفاخر به ثروت و مکنت یا خاندان و عشیره یا موقعیت‌های ممتاز اجتماعی که از روح خودخواهی و خودبزرگ‌بینی حکایت می‌کند که حضرت به کنارگذاشتن آن و فاصله‌گرفتن از نازیدن‌های ناروا فرمان می‌دهد: «ضع فخرک».

حضرت خطاب به ابوسفیان بن حرب و عباس و جمعی از حاضران، به این مطلب اشاره نمودند:

... «وضعوا تیجان المفاخره... (همان: 50)

«تاج‌های فخر و برتری‌جویی را بر زمین بگذارید».

یعنی اینکه دل را به ارزش‌های پوشالی خوش نکنید و ذهن را از چیزهای دور از واقعیت، خالی کنید؛ چرا که فخرفروشی، از دام‌های شیطان است و انسان را به سقوط می‌کشاند (گیوی، 1395: 280). یاد مرگ و قبر باعث تخلیه‌شدن باد غرور و خودخواهی شده و نگاه انسان به زندگی تغییر یافته و فراتر از قبل می‌شود (همان: 282).

درمان تکبر

امام علی(ع) برای درمان بیماری تکبر دو دستور مهم فرموده:

  1. فروتنی در عمل: بدین ترتیب که باید به دیگران احترام گذاشت و با خوش‌رویی برخورد کرد تا روح انسان تحت تأثیر قرار گرفته و خلق‌وخویش دگرگون شود و به‌جای خودبرتربینی، درستی و فروتنی در وجودش رشد کند؛
  2. روحیه اخلاقی فروتنی: از آنجا که شیطان، نیروهای خود را برای انتقام از اولاد آدم بسیج کرده و مهمترین وسیلة آن را در درون انسان‌ها یافته و آن تکبر و خودبینی می‌باشد لذا امام(ع) در خطبة 234 روحیة اخلاقی فروتنی را سپاه مسلحِ این میدان معرفی نموده است (دین‌پرور، 1379، 1: 213).

5. حسد

حسد یعنی بدخواهی، خواستار زوال نعمت و سعادت دیگری (قرشی بنایی، 1412، 2: 131). حسد یعنی شخص نمی‌تواند نعمتی را برای دیگری ببیند و دوست دارد و آرزو می‌کند که از او گرفته شود. حسد با مؤمن، نزد تمام فقها حرام است و از گناهان کبیره محسوب می‌شود (دستغیب، 1364، 2: 297).

عوامل حسادت

  1. غفلت و نادانی
  2. چشم‌داشت به دارایی‌های دیگران.

امیرالمومنین(ع) می‌فرماید:

«صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ»؛

«تندرستىِ تَن، از كمىِ رشك و حسد است».

«یعنی همان طوری که حسد در چیزهای دیگر کارگر می‌افتد، در تندرستی نیز مؤثر است و بر آن اثر

می گذارد و این نوع حسد، حسدی است که به کمال رسیده است. بنابر‌این، تندرستی دلیل بر کمی حسد است، چون به صحت بدن ارتباط نیافته است» (ابن‌میثم، 1374، 8: 225).

درمان حسد

گام اول درمان این بیماری، درک خطر آن است. خطر حسد را در این موارد دانسته‌اند: دامِ گرفتارشدن در بقیة گناهان است، باعث ازدست‌دادن ایمان می‌شود، بیماری و رنجش درونی حسود، با هر نگاهی به دیگران، افزایش می‌یابد و آفتی است که سلامت رابطة او با دوستانش را به هم می‌ریزد.

اولین قدم در درمان بیماری‌های درونی این است که شخص خودش بخواهد و ارادة چنین کاری را در خود ایجاد کند. درمان علمی حسد این است که انسان باید به پیامدها و آثار ویرانگر آن در زندگی و روح و روان خود بنگرد و اینکه چه قدر برای دین و دنیای او مضر است و در آن اندیشه کند، شاید متنبه شود. و درمان عملی آن این است که نسبت به کسی که حسادت می‌کند، برعکس آن عمل کرده و دائماً صفات خوب او را بیان کرده تا برای خودش ملکه شده و دست از حسادت بردارد (بیژنی، 1391: 89).

کارسازترین راه پیشگیری و درمان حسادت، تقویت ایمان و اصلاح معرفت و نگرش است. وقتی انسان معتقد باشد که همة آنچه را که خداوند به بندگان می‌دهد، بر اساس عدالت و مصلحت است و انسان می‌تواند با تلاش و دعا، عنایت خداوند را به دست آورد، چه نیازی به حسادت است. چنین فردی همه‌چیز را از آنِ خداوند می‌داند و قدرت و رحمت گستردة الهی را چنان زیاد می‌داند که معتقد است اگر خداوند همة آنچه را که تمامیِ مخلوقاتش از او می‌خواهند به تک‌تک افراد بدهد، باز هم از منبع لایزال الهی به‌قدر ذره‌ای کم نمی‌شود. چنین تفکری در درمان حسادت بسیار کارساز است؛ زیرا فرد حسود، نگرشی برعکس آنچه گفته شد دارد و اگر بتواند نگرش خود را اصلاح کند، بی‌گمان خواهد توانست حسادت را از وجود خود پاک کند (همان: 90).

حضرت علی(ع) می‌فرماید:

«حسود، ازبین‌رفتن نعمت فرد موردحسادت را نعمتی برای خود می‌پندارد».

مسئلة مهم دیگر در اصلاح معرفت و نگرش، توجه به تفاوت‌های موجود در جهان آفرینش است. بسیاری از حسادت‌ها به این دلیل است که فرد نمی‌تواند وجود تفاوت‌های به‌ظاهر تبعیض‌آمیز را برای خود توجیه کند؛ در حالی‌که وجود تفاوت‌ها، لازمة جهان آفرینش است. خداوند می‌فرماید: بعضی از مردم را بر بعضی دیگر برتری دادیم تا بتوانند آنها را به خدمت بگیرند (همان: 91).

حضرت علی(ع) می‌فرماید:

«کسی که تقوای قلب داشته باشد حسادت وارد قلبش نمی‌شود».

حضرت راه درمان و پیشگیری از حسادت را تقوای قلب معرفی می‌کند.

اقدام دیگر برای درمان حسادت افراد حسود، داشتن برخورد صحیح با آن‌هاست تا کینه و حسادت را به دوستی و خیرخواهی تبدیل کرد؛ زیرا اگر با او مدارا نکنیم و بخواهیم مانند او رفتار کنیم، آتش کینه و حسادت بیشتر می‌شود.

امام صادق(ع) مدارا با حسود را ضروری می‌داند و می‌فرماید:

«سه چیز است که انسان حتماً باید انجام دهد: مشورت با فرد خیر‌خواه، مدارا با فرد حسود و ابراز محبت به مردم».

مصداقی از برخورد مناسب با حسود، کمک به او برای شناختن توانایی‌ها و شکوفایی استعدادهایش می‌باشد. مسئلة دیگر، راهنمایی و ارشاد حسود و یادآوری قدرت خداوند به اوست و او را به کار و تلاش فرا خواند تا از حسادت جدا شود (همان: 99).

فقر، افزون‌خواهی و فاصلة طبقاتی موجب حسادت می‌شوند. اگر وضعیت اقتصادی جامعه اصلاح و فقر برطرف شود و از ایجاد اختلاف ناحق بین دو طبقة غنی و فقیر جلوگیری شود، زمینه‌های اقتصادی حسادت برطرف خواهد شد (همان: 100).

انسان برای اینکه مبتلا به بیماری حسادت نشود، باید در مرحلة اول سعی کند حقیقت حسادت را به‌خوبی درک کند، آفات و زیان‌های آن را به‌خوبی بشناسد و با بررسی پیشینة تاریخی حسد، با یاد‌آوری مصادیق حاسدان و محسودان و سرانجام سخت ناکامی آنها، به عواقب شوم آنها اشاره نماید (همان: 104).

این همه آفت کافی است تا انسان از خواب غفلت بیدار شده و نسبت به این بیماری آگاه شود. این خود بهترین راه درمان است.

«حسد از بیماریهای بزرگ دل است و دردهای دل درمان نپذیرد جز با علم و عملِ سودمند برای رفع بیماری حسد و آن توجه به این است که تو به‌خوبی درک کنی که حسد به دین و دنیای تو زیان می‌زند و به دین و دنیای آنکه بر او حسد بری زیانی ندارد، بلکه برای دین و دنیای او سودمند است و اگر این مطلب را از روی حقیقت بدانی و دشمن خود و دوست دشمن خود نباشی، به ناچار از حسد دوری خواهی کرد و اما علت ضرررساندن به دین این است که حسد تو به‌معنی خشم بر تقدیر الهی است و بددانستن آن نعمتی است که خداوند به بندگان خود داده است» (کلینی، 5: 639).

6. خشم

خشم حالتی است که در اثر عوامل مخصوصی به انسان عارض می‌شود که با تغییر حالت و تأثر همراه است. راغب گفته: غضب، جوشش خون قلب است برای انتقام (قرشی بنایی، 1412، 5: 103). «اَلغَضَبُ یُفسِدُ الالباب وَ یُبعِدُ مِنَ الصَّواب»؛ خشم تحمل‌ها را تباه می‌سازد و از درستی دور می‌گرداند» (سرگلزایی، 1389: 286). خشم صفتی الهی و حالتی ذاتی است که بودنش در انسان برای اجرای کارهای درست و بجا لازم است (همان). خشم به‌معنای غضب، غیظ، قهر، سَخَط و در مقابل خشنودی است. خشم عکس‌العمل و حرکتی انفعالی در برابر احساس ناخشنودی، تحقیر، عصبانیت و... است. امام(ع) می‌فرماید:

إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَان» (دشتی، 1379: 619).

«از خشم بپرهیز که نشانة سبک‌مغزی و از سوی شیطان است».

درمان خشم

توجه و عمل به سخنان امام (ع) دربارة درمان خشم، آدمی را از آتش خشم در امان می‌دارد:

  1. تمرین و تسلط بر زمام نفس
  2. افزایش صبر و بردباری وخویشتن‌داری
  3. توجه به ذات احدیت و خشنودی او

«نباید خشم کرد و اگر خشم آمد نباید آن را دنباله داد؛ بلکه زود درمان کرد؛ زیرا اگر دنباله پیدا کرد، بسا مایة کاری شود چون زخم و دشنام که به دوزخ برد یا در نهاد انسان جاگیر و پاگیر شود و بماند تا انسان را به دوزخ کشد» (کلینی، پیشین، 5: 5).

«اِذا غَلَبَ عَلَیکَ الغَضَبُ فَاغلِبهُ بِالحِلمِ وَالوِقار»

«هرگاه خشم بر تو چیره گردد، تو هم به‌وسیلة بردباری بر آن چیره و مسلط شو» (سرگلزایی، 1389: 286)

زیرا:

«اَفضَل ُ النّاس ِ مَن کَظَمَ غَیظَهُ وَ حَلَمَ عَن قُدرَة»

«برترین مردم کسی است که خشمش را فرو خورد و به حال توانایی بردباری کند» (همان).

با وجود نکوهش خشم، در مواردی، برای خشم آثار مثبتی ذکر شده از جمله خشمی که موجب غیرت دینی شود.

امام(ع) در مواجهه با سستیِ یاران فرمود:

«آیا غیرت دینی و حمیتی نیست که شما را به خشم آرد» (دشتی، 1379: 92)

«از نگاه امام(ع) آنچه آدمی را به سمت دنیای فانی می‌کشاند، شایستة آن است که موردخشم واقع شود» (دین‌پرور، 1379، 1: 330).

امام علی(ع) می‌فرماید:

«رسول خدا برای دنیا خشمگین نمی‌شد؛ اما در مواردی که حقی پایمال می‌گردید چنان خشم می‌گرفت که هیچ‌کس او را نمی‌شناخت و تا آن حق را نمی‌ستاند هیچ‌چیز یارایِ ایستادگی در برابر خشم ایشان را نداشت» (دین‌پرور، 1379، 1: 330).

امام علی(ع) خطاب به رزمندگان در نبرد گوشزد می‌کند:

«مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ» (دشتی، 1379: 666)

«هر كس نيزة خشم را برای رضای خدا تيز كند، بر نابودساختن سخت‏ترين خلافها قادر خواهد بود».

7. غفلت‌زدگی

غفلت یعنی عدم‌توجه، اشتباه. غفلت گاهی عذر مقبول است و آن در صورتی است که علت غفلت، عدم‌اتمام‌حجت باشد؛ ولی اکثرأ غفلت، علت آن، عدم دقت خودِ شخص است و در این‌صورت مذموم بوده و عذر نیست (قرشی، 1412، 5: 111). غفلت دارای مفهوم گسترده‌ای است که شامل هرگونه بی‌خبری از شرایط زمانی و مکانی که انسان در آن زندگی می‌کند و نیز واقعیت‌های فعلی و آینده و گذشتة خویش و صفات و اعمال خود و همچنین هشدارهایی که حوادث تلخ و شیرین زندگی به انسان می‌دهد را شامل می‌شود. در 12 آیه، قرآن ریشة بدبختی انسان را غفلت معرفی می‌کند (سایت اندیشة قم، برگرفته از مقالة غفلت در قران، 1394: 1).

درمان غفلت‌زدگی

‏«فَلْيَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً يَتَجَنَّبُ فِيهِ الصَّرْعَةَ فِي الْمَهَاوِي وَ الضَّلَالَ فِي الْمَغَاوِي وَ لَا يُعِينُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِي حَقٍّ أَوْ تَحْرِيفٍ فِي نُطْقٍ أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ فَأَفِقْ أَيُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَكْرَتِكَ وَ اسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِكَ وَ أَنْعِمِ الْفِكْرَ فِيمَا جَاءَكَ عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ (ص) مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِيَ لِنَفْسِهِ وَ ضَعْ فَخْرَكَ وَ احْطُطْ كِبْرَكَ وَ اذْكُرْ قَبْرَكَ فَإِنَّ عَلَيْهِ مَمَرَّكَ وَ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ وَ كَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ وَ مَا قَدَّمْتَ الْيَوْمَ تَقْدَمُ عَلَيْهِ غَداً- فَامْهَدْ لِقَدَمِكَ وَ قَدِّمْ لِيَوْمِكَ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ وَ الْجِدَّ الْجِدَّ أَيُّهَا الْغَافِلُ وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِير» (دشتی، 1379: 282)

«هركس بايد از وجود خويش سود برد. همانا بينا كسى است كه بشنود و بينديشد و بنگرد و بينش يابد و از آنچه ماية عبرت است بهره گيرد. سپس در راه‌هاى روشن گام بردارد و از آنچه ماية سقوط در وادى هلاكت و افتادن در شبهات گمراه كننده است، دورى كند و با بيراهه‌رفتن در امر حق و گفتار كژ و بيم از راست‌گويى، گمراهان را بر ضدّ خود يارى ندهد.

اى شنونده، از مستىِ خود به هوش آى و از غفلت و بى‏خبرى بيدار شو و از شتابت بكاه و دربارة آنچه از زبان پيامبر امّى كه درود خداوند بر او و خاندانش باد به تو رسيده و از آن گريز و گزيرى نيست نيكو انديشه كن و با آن‌كس كه روشى خلاف آن و گرايشى به سوى ديگر دارد مخالفت كن و او را به آنچه بدان دل‌خوش است واگذار. فخرفروشى را از سر بنه و كبر و خودپسندى را فروگذار و به ياد گور خويش باش كه آنجا گذرگاه توست و همان گونه كه رفتار مى‏كنى، با تو رفتار خواهد شد و آنچه مى‏كارى درو مى‏كنى و هر چه را امروز پيشاپيش مى‏فرستى، فردا آن را خواهی یافت. پس در سراى ديگر جايى براى خود آماده كن و براى آن روز خود، توشه‏اى بفرست. اى شنونده، بسيار برحذر باش و اى غفلت‌زده، بسيار بكوش، هيچ‌كس مانند انسان آگاه، تو را باخبر نمى‏سازد».

واژه جلابیب استعاره است برای معقول، وجه مناسبت این است که همان‌گونه که جلباب چهره را می‌پوشاند، پردة غفلت نیز چشم بصیرت انسان را از روشن شدن به انوار الهی محجوب و محروم می‌دارد.

امام(ع) در این خطبه می‌فرماید: از مستی جهل به هوش آیند و از خواب غفلت بیدار شوند، واژة سکره (مستی) مستعار است و مناسبت آن این است که غفلت، مانند مستی موجب پشت‌پازدن به عقل می‌شود.

همچنین انسان باید همواره مرگ و خانة گور خود را به یاد آورد زیرا یاد آن مایه کمال عبرت بوده و کسی که ناگزیر است راهی را برود اگر در میانة آن راه، منزلگاهی تاریک و ترسناک باشد، ضروری است برای توقف در آن خود را آماده کند و وسیلة روشنایی با خود بردارد. بدیهی است انسان در سفر آخرت نیز ناگزیر است که از گذرگاه قبر عبور کند (ابن‌میثم، 1374: 3: 490 تا 498)

8. شتاب‌زدگی

«مِنَ الخُرقِ المُعاجَلَةِ قَبلَ الاِمکانَ وَالأناةُ بَعدَ الفُرصَة»؛

«از نفهمی است بر کاری شتاب‌نمودن، پیش از توانایی بر آن و سستی‌نمودن پس از رسیدن وقت مناسب (سرگلزایی، 1389: 292)

زیرا شتاب افراط است و سستی‌نمودن تفریط و خردمند از هر دو می‌گریزد. شتاب‌زدگی از آفات آینده‌نگری و از عوارضی است که اندیشه را وا‌می‌دارد بدون تفکر، هر پدیدة ذهنی را به صحنه بیاورد و با عجله، آنچه به ذهن خطور کرده، بدون توجهِ دل، عملی سازد. بلکه شخص باید تأنی و تفکر ورزد؛ مبادا به لغزش کردار و اندیشه دچار گردد (همان).

درمان شتاب‌زدگی

«اَلتَّأَنّی فی العَقل یُؤمِنَ الخَطَل»؛

«آهستگی در کار و کردار انسان را از لغزش باز می‌دارد».

زیرا نسنجیدن و بدون آرامش و بدون وقفه، کاری را آغازکردن، مسلماً زوال سعادت می‌آورد و آبرو و بزرگواری فردی و اجتماعی را از میان می‌برد؛ چون با شتاب آغاز‌کردن، نمونه‌ای از بی‌بهرگی کار خواهد بود و ضامن پشیمانی آن امر:

«ایاکَ وَ العَجَلَ فَأِنَّهُ عُنوانُ الفَوتِ وَ النَّدَم»؛

«برتو باد به دوری از شتاب در امور، زیرا که شتاب سرآغاز ازدست‌رفتن آن امر و ضامن پشیمانی است» (سرگلزایی، 1389: 293).

نتیجه‌گیری

نتیجه‌ای که در طی انجام تحقیقات این مقاله به دست آمد این بود که در دین اسلام راه‌حل تمامیِ مشکلات و مصائب انسانها در قالب رفتار و عملکرد و سفارش‌های معصومین مشخص شده و کافی است انسان با مراجعه به این منابع عظیم الهی، عملکرد خود را به صورت روزمره ارزیابی و سعی کند روزبه‌روز از نظر اخلاقی و روحی خود را به معصومین نزدیک‌تر کند و درمان دردهای خود را از ایشان بخواهد تا فارغ از هر گونه دردی، به مقامات عرفانی و والایی دست یابد.

دستاورد این مقاله به این صورت است که حضرت امیرالمؤ‌منین(ع)، نگاه ویژه‌ای به مسئلة سلامت انسان داشته و حتی بهبود آدمی را طبق قانون خلقت و سرشت او دانسته و در کتاب گهر‌بار نهج‌البلاغه که بعد از قرآن کریم ارزشمندترین کتاب است سفارش‌های زیادی در زمینة درمان دردهای اخلاقی مانند ترس، خشم، کبر، عیب‌جویی، حسد، شهوت و غفلت‌زدگی بیان فرموده‌اند.

امام راه درمان شتاب‌زدگی را آهستگی در کار و کردار و درمان غفلت‌زدگی را یاد مرگ، تفکر و عمل به دستورات قرآن و دوری از خودپسندی دانسته و برای درمان خشم، تمرین و تسلط بر زمام نفس، افزایش صبر و بردباری و توجه به ذات احدیت و خشنودی او و برای درمان حسد بایستی خطرات آن را درک کرد چراکه حسد به دین و دنیای تو زیان می‌رساند و در مورد تکبر بایستی انسان، خود و آفریدگار خویش را بشناسد و بداند که از هر خواری، خوارتر است و جز فروتنی درخور او نیست.

برای درمان عیب‌جویی، شناخت خود و عیبهای خویش و پاک‌کردن آنها را سفارش فرموده‌اند که باعث می‌شود هرگز از عیوب دیگران سخن نگوید. برای درمان شهوت، ازدواج و دوری از نگاه به نامحرمان و برای ترس، درنظرگرفتن آثار زیان‌بار آن و نیز وارد‌شدن در آن برای ریختن ترس و داشتن زندگی پاک می‌دانند.

فهرست منابع

* قرآن کریم

  1. بحرانی، میثم بن علی بن میثم (1374) شرح نهج البلاغه (ابن میثم)، ترجمة محمدرضا عطایی، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان‌ قدس رضوی.
  2. حمیدزاده گیوی، اکبر (1395) شرح نهج البلاغه (حکمتها)، انتشارات کوثر معرفت.
  3. دشتی، محمد، فرهنگ موضوعات کلی نهج البلاغه، انتشارات امیرالمومنین(ع).
  4. دشتی، محمد، (1379) ترجمه نهج البلاغه، انتشارات افق فردا.
  5. دین پرور، سید جمال‌الدین (1379) دانشنامه نهج البلاغه، تهران: بنیاد نهج البلاغه.
  6. زمانی، مصطفی (1369) ترجمه و شرح نهج البلاغه، قم: انتشارات الزهرا(س).
  7. سرگلزایی، علی‌اکبر (1389) دردهای روحی و روانی در نهج البلاغه، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری مهر تابان.
  8. قرشی بنایی، علی‌اکبر (1412) قاموس قرآن.
  9. معادی‌خواه، عبدالمجید (1373) فرهنگ آفتاب، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
  10. مغنیه، محمدجواد (1387) فی ظلال نهج البلاغه، انتشارات موسسه دارالکتاب الاسلامی.
  11. مکارم شیرازی، ناصر (1380) پیام امام؛ شرح تازه و جامعی در نهج البلاغه، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
  12. مکارم شیرازی، ناصر (1390)؛ گفتار معصومین، قم: مدرسه الامام علی بن ابیطالب.
  13. میثمی شافعی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد
  14. کلینی، محمدبن یعقوب اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمره‌ای، اسلامیه.
  15. ـ اصغری، یوسف (اردیبهشت 91) «شفا از منظر قرآن کریم»، کارگروه طب اسلامی، پایه چهارم حوزه علمیه عضو انجمن تحقیقات طب سنتی ایران
  16. ـ بیژنی، زیور (تابستان 91) آثار فردی حسد از دیدگاه آیات و روایات و علم روانشناسی، پایان‌نامه شورای‌ عالی حوزه علمیه قم، استاد راهنما: ثریا اکبر ادیبی

پی‌نوشت‌ها

[1]. دانشجوی کارشناسی ارشد علوم حدیث دانشگاه قرآن و حدیث قم؛

[2]. دکترای عرفان دانشگاه قرآن و حدیث قم؛

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

کریشنامورتی و تعالیم او

کریشنامورتی و تعالیم او

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
Powered by TayaCMS