هویت‌سازی دینی (اسلامی) و جهانی‌شدن

سؤال اساسی این پژوهش عبارت است ‌از: «راهکار برون رفت از بحران هویتِ ناشی از جهانی‌شدن چیست؟» در پاسخ به سؤال اصلی پژوهش این فرضیه قابل طرح است که رجوع به دین و هویت‌سازی بر اساس آموزه‌های دینی و اسلامی، می‌تواند از بهترین پاسخ‌ها به بحران هویتِ ناشی از جهانی‌شدن باشد...
2
هویت‌سازی دینی (اسلامی) و جهانی‌شدن

هویت‌سازی دینی (اسلامی) و جهانی‌شدن

ایوب بهاروندی؛ کارشناس ارشد علوم‌سیاسی دانشگاه اصفهان؛ baharvand.ayob@gmail.com.

چکیده

جهانی‌شدن با دگرگون کردن شرایط و تخریب منابع سنتی هویت، فرآیند هویت‌سازی را در جهان کنونی با مشکل روبه‌رو کرده و صاحبان هویت‌های مختلف را به چالش کشانده است. در این عصر، دیگر جامعه و یا سرزمینی خاص، تعیین‌کننده‌ی نهاییِ هویت افراد نیست و فرد در یک فضای آکنده از اطلاعات قرار دارد و به‌طور مداوم با هویت‌های کاذب و بی‌اصالت روبه‌رو است. این ‌امر سبب سردرگمی و باعث به‌وجود آمدن «بحران هویت» شده است. بدینسان، سؤال اساسی این پژوهش عبارت است ‌از: «راهکار برون رفت از بحران هویتِ ناشی از جهانی‌شدن چیست؟» در پاسخ به سؤال اصلی پژوهش این فرضیه قابل طرح است که رجوع به دین و هویت‌سازی بر اساس آموزه‌های دینی و اسلامی، می‌تواند از بهترین پاسخ‌ها به بحران هویتِ ناشی از جهانی‌شدن باشد. بنابراین هر فرد و جامعه‌ای که هویت خویش را بر محور و مدار دین تعریف و تفاوت و تمایز خود با دیگران را در هویت دینی جست‌وجو کند، خواهد توانست در عصر جهانی‌شدن از تبعات تشویش‌آور و آشفته‌ساز جهانی‌شدن در امان بماند. افراد برای در امان ماندن از تبعات «بحران هویت» باید به‌طور مداوم هویت خود را بازتولید کنند.

واژگان کلیدی: هویت، هویت‌سازی، بحران هویت، هویت دینی، جهانی‌شدن.

 

مقدمه

دین، دینداری و هویت دینی در نظریه‌ها و پژوهش‌های مختلف همواره مورد توجه بوده است. به‌نظر می‌رسد که این امر پذیرفته شده که هویت دینی نقش پررنگی در زندگی مردم دارد. این دیدگاه ریشه در تفکرات و نظریه‌های جامعه‌شناسان مختلف از جمله دورکیم، وبر، زیمل و ... داشته است. دین مهم‌ترین منبع برای هویت و معنابخشی است؛ چراکه به پرسش‌های بنیادین پاسخ می‌دهد، به زندگی جهت می‌بخشد و وحدت اعتقادی ایجاد می‌کند. ساموئل هانتینگتون معتقد است دین برای کسانی که با پرسش‌هایی از این دست روبه‌رو هستند که «من کیستم؟» و «به کجا تعلق دارم؟» پاسخ‌های قانع کننده‌ای دارد (هانتینگتون، 1378: 153). براین اساس در این پژوهش به نقش هویت دینی در عصر جدید و همچنین نقش و پیامد هویت دینی در مواجهه با بحران‌های هویت در عصر کنونی پرداخته شده؛ در این بین، نقش هویت‌سازی دینی را به‌عنوان یکی از راهکارهای مقابله با بحران هویت مورد بررسی قرار می‌دهیم.

همچنین در این پژوهش از نظریۀ گیدنز[1] در مورد هویت استفاده می‌شود. آنتونی گیدنز در بحث هویت قائل به بازاندیشی[2] است، به عبارت دیگر انسان‌ها با توجه به شرایط و اطلاعات به‌طور مداوم هویت خود را بازتولید می‌کنند و این بازتولید بدون قدرت و توانایی تغییر، انجام نشدنی است (گیدنز،1383: 82). از این‌رو، محور اصلی پژوهش این سؤال است که: راهکار برون رفت از بحران هویتِ ناشی از جهانی‌شدن کدام است؟ علاوه بر سؤال اصلی، سه سؤال فرعی نیز مدنظر بوده‌اند: بهترین نوع هویت در دنیای کنونی کدام است؟ پیامدهای هویت دینی در عصر جدید کدام‌اند؟ جهانی‌شدن چه تأثیری بر هویت دینی دارد و یا بحران هویت در بُعد دینی هم پیش خواهد آمد؟ در پاسخ به این سوالات، فرضیه‌هایی مطرح می‌شوند: بازیابی و بازتولید هویت و هویت‌سازی دینی بر اساس شرایط و اطلاعات روز می‌تواند از بهترین راهکارهای مقابله با بحران هویت در عصر کنونی باشد. همچنین، بهترين هويتي که مورد تأييد جامعه‌ی ما قرار گرفته «دين و مذهب» است. هويت ديني، انسان را به منبع و پشتوانه‌اي متصل مي‌کند که از بالاترين ثبات برخوردار است. در مجموع جهانی‌شدن فرصت بازسازی مستمر هویت دینی را فراهم می‌کند.

1- تعریف مفاهیم

هويت[3]: واژه identity به معناي هويت، ريشه در زبان لاتين دارد و داراي دو معناي اصلي است: 1. همساني و يکنواختي مطلق؛ 2. تمايز که به مرور زمان، سازگاري و تداوم را فرض مي‌گيرد (گل‌محمدي، 1381: 222). در واقع هويت به‌عنوان پديده‌اي سيال و چند وجهي، حاصل فرآيند مستمر تاريخي است كه تحت تأثير شرايط محيطي، همواره در حال تغيير است؛ به تعبير ديگر، هويت همواره و به‌طور تغييرناپذيري «بين الاذهاني» است و با مفاهيم اجتماعي و سمبل‌هاي فرهنگي آميخته شده و با آنها تفسير مي‌شود. هويت يك گروه يا ملت، نه يك جوهر ثابت و قطعي است و نه از يك ساختار قطعي برخوردار است، هويت به مثابه چيزي مورد توجه است كه هميشه ساخته مي‌شود و مي‌تواند به‌صورت انتقادي بازسازي شود (2000: 42، Patrick).

هویت دینی: موضوع هویت مذهبی و الگوی آن در ارتباط با هر دینی متفاوت است؛ چراکه هویت مذهبی به ماهیت و تاریخ ادیان، تاریخ جنبش‌های مذهبی و نوع عقاید دینی مربوط می‌شود. بنابراین در اندازه‌گیری هویت مذهبی در هر دین خاص باید به ترجیحات دینی، نوع طبقه‌بندی فرقه‌ها، ارزش‌ها و نگرش‌های مذهبی هرکدام توجه کرد (حاجیانی، 1388: 434). گل‌محمدی، هویت دینی را مجموعه‌ای کم‌وبیش پایدار و ثابت از ایستارها می‌داند که فرد از رابطه‌ی خود با دین در ذهن دارد. وی چهار نوع هویت دینی را مطرح می‌کند:

  1. هویت دینی روش‌مدار: هم هدف و هم روش را باید از دین گرفت؛
  2. هویت دینی هدف‌مدار: اهداف کلی از دین باشد، اما انتخاب روش درست به عهدۀ فرد است؛
  3. هویت دینی اخلاق‌مدار: اهداف و روش از دین نیست و فرد بر اساس اقتضائات برون دینی تصمیم‌گیری می‌کند؛
  4. هویت دینی عرف‌مدار: بیش از آنکه افراد خود در انتخاب دینداری مؤثر باشند، فرآیند جامعه‌پذیری، دین را به آنان منتقل و در آنها درونی کرده است.

او به‌طور مشخص هویت دینی را دارای سه بُعد دانسته است:

  1. آگاهی فرد به نحوۀ ارتباطش با دین؛
  2. پیامدهای ارزشی معمولاً مثبتی که فرد بر این ارتباط مترتب می‌داند؛
  3. احساس خاص فرد از دین یا نسبت به دین خاص و نسبت به دیگرانی که با دین رابطه‌ای مشابه دارند (گل‌محمدی، 1381: 22).

بحران هویت[4]: جامعه‌شناسانی مانند آنتونی گیدنز و مانوئل کاستلز، این پدیده را در پرتو جهانی‌شدن که نتیجه توسعه ارتباطات انسانی است مورد بررسی قرار داده‌اند و با وجود این که بسیاری از جامعه‌شناسان این پدیده را پدیده‌ای جهانی می‌نامند پر واضح است که آثار و تبعات این پدیده در کشور‌های مختلف متفاوت است. تلقی نامناسب از فرهنگ خود و ارتباط آن با فرهنگ‌های دیگر، بحران‌زا خواهد بود، همچنین دشواری‌های اقتصادی و اجتماعی برای کشور‌های در حال‌گزار، که این امر بیشتر در خصوص هویت‌های فردی بحران‌زا است که در ادامه به‌شکل اجتماعی آن ظهور می‌کند (علیخانی، 1383: 46). فرآیند جهانی‌شدن نیز به‌واسطه پیشرفت شگفت‌آور فناوری‌های ارتباطی روند گسست فضا و مکان را شتاب می‌بخشد و رشته‌های پیوندزننده‌ی فضای اجتماعی با مکان سرزمین معین را بیش از پیش پاره می‌کند. بدین‌ترتیب امر اجتماعی از دایره تنگ و محدود مکان رهایی می‌یابد و در فضایی بسیار فراخ گسترش پیدا می‌کند. در این بین نقش سنتی مکان، محل و سرزمین در ساخت و نگهداری هویت، از آن‌رو بسیار کمرنگ می‌شود که گسترش اینترنت زمینه فضامند‌شدن زندگی اجتماعی را بیش از پیش فراهم می‌کند. در حالی‌که مکان مرزپذیر و تحدیدپذیرتر است و فضا مرزگریز و تحدیدناپذیر است. مکان همواره به ثبت‌کردن و متصلب ساختن گرایش دارد، اما فضا امور را سیال‌تر و آزادتر می‌سازد، مکان فاصله و جدایی می‌آفریند و فضا نزدیکی و اختلاط را به‌وجود می‌آورد. سرزمین‌زدایی ناشی از فرآیند جهانی‌شدن به‌نوعی بحران هویت پدید می‌آورد؛ چراکه توانایی هویت‌سازی مکان را تحلیل می‌برد و محل را به یک فضای فرهنگی پیچیده تبدیل می‌کند. زمان نیز از عوامل هویت‌ساز به‌شمار می‌آید. زمان و فضا شرط لازم هویت‌یابی هستند. استوارت هال، بیان می‌کند که اگر هویت را نوعی نظام بازنمایی بدانیم زمان و فضا مختصات اصلی آن به‌شمار می‌آیند. فرآیند جهانی‌شدن - و توسعه ارتباطات - یک دنیای بی‌زمان را پدید می‌آورد و در واقع یکی از ابزار و منابع اصلی هویت‌یابی را از بین می‌برد (گل‌محمدي،1380: 45).

از مهم‌ترین شاخصه‌های بحران هویت «تعارض ارزش‌ها» در سطح کلان جامعه است و نبود کنترل چنین پدیده‌ای می‌تواند انسجام اجتماعی یا هستی اجتماعی را مورد تهدید قرار دهد. این مسأله، همان چیزی است که در نتیجه گسترش فرآیند ارتباطات، هویت‌ها را در مواجهه با فرهنگ‌های دیگر - که در معمول در مرحله‌ای بالاتر از فرهنگ خودی قرار دارند - دچار تضاد ارزشی و در نهایت بحران هویت می‌کند.

ژان بودریا، درباره اثرات رسانه‌ها بر هویت معتقد است: فراوانی پیام‌ها، تصاویر و انگاره‌های رسانه‌ها «خود» را به‌عنوان یک تمامیت منسجم به طرز مؤثری ناپدید کرده است، «خود» در عمل یک مجموعه نامربوط از نشانه‌های رسانه‌ای جذب‌شده است، به‌تدریج که افراد در برابر پیام‌های رسانه‌ای بازتر می‌شوند «خود» پراکنده‌تر و نامتمرکزتر می‌شود و هر وحدت و انسجامی ممکنی را از دست می‌دهد. «خود» مانند تصاویر شکسته شده در تالار آینه‌ها، به‌صورت بازی بی‌پایان علائم در می‌آید که با هر حرکتی تغییر می‌کند. هیچ چیز استوار و ثابت نیست و هویت جداگانه‌ای وجود ندارد که این تصاویر انعکاسی از آن باشد. در این عصر اشباع رسانه‌ای، این تصویرهای متعدد و متغیر، همان «خود» هستند (تامپسون، 1379: 328). کاستلز، نيز معتقد است که جوامع جدید به‌دنبال گسترش ارتباطات انسانی و تغییرپذیری هویت‌ها، همگی به‌نوعی دچار بحران هویت هستند و به‌دنبال آن هستند که با ایجاد سدهای دفاعی که وی آنها را هویت‌های مقاومت و هویت‌های برنامه‌دار می‌نامد، خود را از پیامدهای منفی بحران هویت مصون نگه دارند. در چنین دنیای بدون مرزی، اجزا و عناصر مختلف فرهنگی به‌صورتی گریزناپذیر با یکدیگر برخورد می‌کنند و در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. چنين برخوردهايي در كنار از بين رفتن ثبات هويت‌ها كه نتيجه از بين رفتن ثبات فضا در دنياي جديد است، بحران هويت را به‌دنبال دارد. درواقع به‌دليل سيال‌شدن فضا در عصر جهاني‌شدن و ارتباطات ما با نوعي سياليت هويت نيز مواجه هستيم (کاستلز، 1380: 123).

از مجموع آنچه بیان شد مسأله‌ای که در بادی‌امر به‌نظر می‌رسد این است که ارتباطات با تغییر در شرایط هویت‌سازی، تضعیف و تخریب عوامل و منابع سنتی هویت، فرآیند هویت‌سازی را در جهان امروز دشوار و مساله‌ساز می‌کند. این وضعیت می‌تواند بستر بسیاری از خاص‌گرایی‌های فرهنگی باشد؛ اما این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که تماس و برخورد فرهنگ‌ها و هویت‌ها که نتیجه گسترش ارتباطات است، فی‌نفسه پدیده‌ای زیان‌بار نیست، بلکه می‌تواند سرچشمه بروز تأثیرات مثبتی بر زندگی افراد شود. این امر مستلزم این است که افراد از سویی به ارزش‌های فرهنگی خود واقف و معتقد باشند و از سوی‌دیگر، پذیرای منطق گفت‌وگو بوده و در تعامل خود با دیگران انعطاف‌پذیر باشند.

هويت سازي[5] : وقتي فرد يا گروهي مي‌خواهد هويت خود را در موقعيت جديد، تعريف يا باز تعريف کرده و مورد بازشناسي قرار دهد، اگر اين مورد بازشناسي قرارگرفتن و قراردادن به‌درستي صورت گيرد، به‌معناي ساختن هويت و هويت‌سازي است (آزادارمکي، 1383: 261). فرايند هويت‌سازي اين فرصت را براي کنشگر اجتماعي فراهم مي‌کند که براي طرح پرسش‌هاي بنيادين معطوف به چيستي و کيستي خود، بتواند پاسخي مناسب جست‌وجو کند (190: 1999 ،Brown).

جهانی‌شدن[6]: به گفته مک گور، جهانی‌شدن یعنی افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولت‌ها دامن می‌گستراند و نظام جدید جهانی را می‌سازد. گیدنز جهانی‌شدن را فرآیندی برآمده از مدرنیته و پسامدرن را تجلی‌گاه جهانی‌شدن کامل می‌داند (گیدنز، 1379: 45). در عصر مدرن سطح و عمق فاصله‌گیری زمانی و مکانی بسیار بالاتر از دوران پیشین است و روابط میان دولت‌ها و رویدادهای اجتماعی و دوردست به همین اندازه درهم تنیده شده است. «جهانی‌شدن» در اساس به همین فراگرد دست‌یابنده مرتبط است، تا آنجا که شیوه‌های ارتباط میان زمینه‌ها یا مناطق گوناگون اجتماعی در پهنۀ کل سطح زمین در قالب شبکه‌ای در آمده است. «جهانی‌شدن» را می‌توان تشدید روابط اجتماعی در سطح جهانی تعریف کرد. همان روابطی که موقعیت‌های مکانی دور از هم را چنان به هم پیوند می‌دهد که هر رویداد محلی تحت تأثیر رویدادهای دیگری که کیلومترها با آن فاصله دارد، شکل می‌گیرند و بالعکس دگرگونی محلی به‌عنوان بسط جنبی روابط اجتماعی در پهنۀ زمان و مکان در واقع بخشی از فرآیند جهانی‌شدن به‌شمار می‌آید. درواقع «جهانی‌شدن» شدت بخشیدن به آن دسته از روابط اجتماعی است که نقاط جغرافیایی دوردست را با هم مرتبط می‌سازد و این ارتباط به‌شکلی است که از طریق آن وقایعی که در یک نقطه از جهان روی می‌دهد تحت تأثیر وقایع نقاط دورتر از آن هستند و برعکس.

«جهانی‌شدن» به فرآیندی اطلاق می‌شود که از طریق آن حوادث، تصمیمات و فعالیت‌های یک بخش از جهان می‌تواند نتایج مهمی را برای افراد و جوامع در بخش‌های بسیار دورِ کرۀ زمین در بر داشته باشد.

از طرفی آنتونی گیدنز «جهانی‌شدن» را یک رشته فرآیندهای پیچیده می‌داند که نیروی محرک آن را ترکیبی از تأثیرات سیاسی و اقتصادی تشکیل می‌دهند. «جهانی‌شدن» در عین‌حال که نظام‌ها و نیروهای فراملی جدیدی را به‌وجود می‌آورد، زندگی روزمره را به‌ویژه در کشورهای توسعه یافته تغییر می‌دهد. همچنین گیدنز «جهانی‌شدن» را تنها زمینه‌ای برای سیاست‌های معاصر نمی‌داند و معتقد است که «جهانی‌شدن» نهادهای جوامعی را دگرگون می‌کند که در آن زندگی می‌کنیم. آنتونی گیدنز، «جهانی‌شدن» را بسط، گسترش و دنباله آنچه که در گذشته وجود داشته نمی‌داند، بلکه آن را پدیده‌ای تلقی می‌کند که به نحو بنیادی جدید است. برخلاف سایر نظریه‌ها در مورد «جهانی‌شدن»، گیدنز معتقد است که این پدیده یکسره فرآیندی در بُعد اقتصادی نیست که تنها بر اساس اقتصاد بازار قابل فهم باشد، این پدیده پایان سیاست، دولت، ملت، خانواده، فرهنگ و عواطف نیستند، بلکه برعکس برخی از آنها را تقویت می‌کند. همچنین بر این نظر تأکید می‌کند که معنای «جهانی‌شدن» این نیست که جامعه جهان درحال یکپارچه‌شدن است، برعکس این پدیده در برخی ابعاد با تفرق و پراکندگی روبه‌رو است تا اتحاد و یکپارچگی. در کل، جهانی‌شدن از نظر گیدنز، حاصل بر هم خوردن نظم سنتی فضا و زمان است که به‌واسطۀ جدایی فضا و زمان از مکان پدید می‌آید. این فضا و زمان جداشده از مکان، در گستره‌ای نامتناهی با یکدیگر ترکیب و هماهنگ شده، امکان کنش و روابط اجتماعی را در جامعه‌ای بسیار بزرگ‌تر فراهم می‌کند. بنابراین گسترۀ تأثیرگذاری و تأثیرپذیری اجتماعی هم بسیار فراخ‌تر شده، جامعه‌ای جهانی شکل می‌گیرد. جهانی‌شدن معطوف به انواع پیوند و رابطۀ فرد با این جامعۀ جهانی است (گل محمدی، 1381: 51).

«جهانی‌شدن» به‌عنوان واژۀ رایج دهه ۱۹۹۰، به‌عنوان روندی از دگرگونی، از مرزهای سیاست و اقتصاد فراتر می‌رود و علم فرهنگ و سبک زندگی را نیز در بر می‌گیرد. از آن جهت، جهانی‌شدن پدیده‌ای است که قابل تسری به اشکال گوناگون عمل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی، فرهنگی، نظامی، تکنولوژی و همچنین عرصه‌های مختلف عمل اجتماعی نظیر محیط زیست است. بنابراین جهانی‌شدن، هویت‌ها - و هویت دینی به‌عنوان یکی از لایه‌های هویتی - را نیز دستخوش دگرگونی می‌کند و آن را با چالش‌ها و فرصت‌هایی روبه‌رو می‌کند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

2- هويت ديني در عصر کنوني

هر يک از ما در زندگي خود، افرادي را مي‌شناسيم که با هر نسيمي دگرگون مي‌شوند و تغييرات اساسي وجودشان را فرا مي‌گيرد. به‌عبارت متعارف، آنها ثبات ندارند و در وجود خودشان زندگي نمي‌کنند. در برخي از مراحل زندگي، دچار سرگرداني و تزلزل مي‌شوند. به هر کجا که سفر مي‌کنند، يا با هر کسي که همنشين مي‌شوند، رنگ‌وبوي او را به خود مي‌گيرند. در واقع، آنها خود را به چيزي وابسته نمي‌دانند و در وجود خود، شخصيت مستقل، احساس نمي‌کنند؛ از این‌رو، هميشه سعي مي‌کنند با تکيه به هر چيز گذرا، خود را از اين حالت بحراني نجات دهند. در واقع، مي‌توان گفت که اين افراد دچار «بحران هويت[7]» هستند.                

کساني‌که در خود هويتي احساس مي‌کنند و به آن احترام مي‌گذارند، در هنگام مواجهه با مشکلات زندگي، آن مشکلات را به نحوي به هويت خود ارجاع داده و در پي حل آنها برمي‌آيند. برخلاف کساني‌که در خود احساس هويتي ندارند و در چالش‌هاي زندگي سرگردان مي‌مانند. با اين بيان به اين نتيجه مي‌رسيم که اصل داشتن «هويت» ضروري است و هر کسي بايد با مشخصه‌هاي ويژه، به‌خود هويت دهد. درواقع هویت به‌طور همزمان میان افراد یا اشیاء دو نسبت محتمل را برقرار می‌کند: از طرفی، شباهت و از طرف دیگر تفاوت. به این معنا، ما به‌وسیلۀ تشابه‌ها و تفاوت‌هایی که با دیگری داریم شناخته می‌شویم و هویت در ساده‌ترین تعریف پاسخی است که به سؤال من کیستم؟ می‌دهیم (جنکینز، 1381: 5).

نکتۀ اساسي اين است که: چه هويتي ما را بهتر جلوه مي‌دهد و راه و روش بهتري براي زندگي دارد؟ هويت صنفي، گروهي، سياسي، اقتصادي و ... يا هويت ديني و مذهبي؟! درست است که همه اينها، وجوه، اجزا و لايه‌هاي مختلف يک پديدۀ يکپارچه يعني هويت به‌شمار مي‌روند و پيوندهاي ناگزيري با يکديگر دارند، اما تجربۀ انساني نشان داده است که در افراد و جوامع گوناگون و در ادوار متفاوت تاريخي، برخي از ابعاد یا لايه‌هاي هويت، برجستگي، محوريت و نقش مؤثرتري در شکل‌دهي نظام‌هاي فکري- رفتاري به عهده مي‌گيرند. به‌نظر می‌رسد در عصر جدید هویت دینی (اسلام) می‌تواند پاسخگوی نیاز انسان باشد؛ چراکه در عصر جدید و با ظهور پدیدۀ جهانی‌شدن شاهد فردی‌شدن هویت هستیم و چارچوب‌های هویت‌سازیِ سنتی از جمله خانواده دیگر تعیین کنندۀ نهایی نیست و انسان در معرض هویت‌های مختلف قرار می‌گیرد. در واقع باتوجه به نظریۀ گیدنز که قائل به بازاندیشی در هویت است و اینکه باتوجه به شرایط و اطلاعات باید مدام هویت خود را بازتولید کنیم، می‌توان گفت در عصر جدید، هویت دینی می‌تواند در میان انواع هویت‌ها، پاسخگوی بحران هویت افراد باشد.    

3- بهترين هويت در عصر کنونی

هرکدام از هويت‌ها که بتواند انسان را از بحران‌هاي زندگي نجات دهد و او را از سرگرداني برهاند تا او در وجودش «اختلال هويت[8]» احساس نکند، بهترين است. در بسياري از افرادي که خود را به حزب يا گروه خاصي وابسته مي‌دانند، با تغيير در قوانين و مقررات آن حزب، بي‌ثباتي مشاهده مي‌شود. برای مثال، اگر هويت فردي «قومي» باشد. با عوض‌شدن رهبر آن قوم، تا عادي‌شدن رهبر جديد، سرگرداني احساس مي‌شود؛ از این‌رو، بايد با هويتي زندگي کنيم که خودش ثبات داشته باشد. بهترين هويتي که مورد تأييد جامعه‌ي ما قرارگرفته «دين و مذهب» است. هويت ديني، انسان را به منبع و پشتوانه‌اي متصل مي‌کند که از بالاترین ثبات برخوردار است؛ همان خداوند مهربان. کسي که با دين و مذهب به معناي واقعي آن همراه باشد، خودش را با چيزي همراه کرده است که مي‌تواند در بحران‌ها و چالش‌هاي زندگي ياري‌اش کند. هويت ديني، به جاودانه بودن انسان اشاره دارد و فرد را در مواجهه با بحران هویت و یا احساس بی‌هویتی و سردرگمی نجات می‌بخشد.

عبارت جالبی از آرنولد توين‌بي، نظريه‌پرداز بزرگ تاريخ نقل شده که: «بحران‌هايي که اروپاييان در قرن حاضر دچار آن شده‌اند، در اساس به فقر معنوي بر مي‌گردد». وي معتقد است که تنها راه درمان اين فروپاشيدگي اخلاقي که غرب از آن رنج مي‌برد، بازگشت به دين است. دين و مذهب به آدمي بها و ارزش داده، او را جانشين خداوند در زمين معرفي مي‌کند؛ به او مي‌آموزد که در مواقع مختلف زندگي چه‌کار کند، هدفش براي زندگي چه باشد و چگونه مي‌تواند به هدف نهايي خود برسد (شاکري‌نيا، 1379: 38).

جامعه‌اي که در آن دين جامع و مذهب کامل حاکم نباشد و يا مردم به هويت ديني خود بي‌اعتنا باشند، دچار سقوط اخلاقي مي‌شود و در آن ناهنجاري‌ها سير صعودي به‌خود مي‌گيرند. از راه‌هايي که ما را به نتيجه کارآمدي دين در زندگي مي‌رساند، تفکر و انديشه دربارۀ دين و فوايد آن است. در قسمت‌هايي از قرآن‌مجيد، کلماتي وجود دارد که ما را به انديشيدن رهنمون مي‌کند (بقره، 170). همين نکته دليل بر اين است که دست‌کم قوانين دين اسلام بر پايه‌ي عقل استوار است. اريک فروم در اين‌زمينه مي‌گويد: «چنين نيست که شعاير ديني، پيوسته بيرون از حوزه‌ي درک عقلي باشند؛ آيين شستشو یا تطهير را مي‌توان به‌عنوان جلوه‌اي پر معنا و منطقي از پاکيزگي دروني که عاري از هر عنصر غيرعقلاني يا آزار دهنده است و نيز بيان سمبليک و نمادين ميل ما به پاکيزگي معنوي، پيش از شروع کاري تلقی کرد که تمرکز کامل ذهن و خلوص نيت را ايجاب مي‌کند» (فروم، 1359: 133).

4- مهم‌ترين پيامد هويت ديني

از بحران‌هاي عصرحاضر، احساس پوچي، سرگرداني و بي‌هدفي است؛ به همين دليل، جنگ‌ها رو به فزوني‌اند و قتل و خودکشي، هر روز افزايش مي‌يابد. علامه محمدتقي جعفري در کتاب «بن بست امروز بشر» مي‌گويد: «به ياد دارم اين مسئله را با يکي از انسان‌هاي دلسوز مطرح کردم که از عواطف انساني برخوردار و عمري را در فکر دفاع از آزادي‌هاي معقول و حقوق انسان‌ها سپري کرده بود. او با استناد به از دست‌رفتن هويت انساني و ارزش‌هاي والاي انسان گفت: بگذار اين زمين که فقط به صورت زرادخانه براي انباشتن سلاح بيشتر و قهوه‌خانه‌ي عيش و عشرت و پوچ‌گرايي و مبارزه با هرگونه عظمت‌هاي انساني درآمده است، هرچه زودتر از بين برود!» (جعفري، 1378 :59).

در هويت ديني ما - هويت اسلامي - آنچه انسان را از پوچي خارج مي‌کند، جهان‌بيني الهي است. انسان داراي عطشي است که فقط با پيمودن راه خدا و رسيدن به وصال خدا فرو مي‌نشيند. مذهب به آدم‌ها ارزش مي‌دهد. قصد دارد آنها را از تهي‌بودن و بي‌هدفي و پوچي برهاند. اي انسان، تو گمان مي‌بري که موجودي ناتوان و ضعيف هستي، در حالي‌که نظام بزرگ جهان هستي در تو پنهان است (رشيدپور، 1381: 22). دين الهي، بعد از اينکه براي انسان ارزش قائل مي‌شود، ديدگاه روشني را هم تبيين مي‌کند و آن اين است که: هدف زندگي، تکامل است و تکامل، صورت نمي‌گيرد مگر با نزديک‌شدن به پروردگار که آن هم با تقوا و عمل صالح امکان‌پذير است. به همين دليل، انسان مي‌داند که کيست، از کجا آمده، در کجاست و به‌کجا مي‌رود. در نتیجه از پيامدهاي هويت ديني «هدفمند کردن» انسان‌ها است. به‌عبارتی، هویت دینی که ریشه در فطرت آدمی دارد، می‌تواند با تکوین و شکوفایی آن، پیامدهای مثبتی در حوزه‌های فردی و اجتماعی به‌دنبال داشته باشد، از جمله احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزش‌ها و باورها، هدفمندی فرد و جامعه است که خود این امر بازخوردهای مثبت و اثربخش خویش را در عرصه‌های مختلف فردی - هویت دینی به‌عنوان مکتب خودسازی و انسان‌سازی - و اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شفافیت و نمود می‌بخشد.

از سوی‌دیگر، تاریخ بشر گویای این مطلب است که دین و هویت دینی، همیشه تمدن‌ساز بوده‌اند (هانتینگتون، 1378: 71). مضاف به اینکه هویت دینی زندگی را معنادار کرده و از پوچ‌گرایی و بی‌هدفی می‌رهاند، به‌طور‌کلی می‌توان گفت که عمل به تعالیم دینی و داشتن هویت دینی در عصر کنونی - که انسان در معرض هویت‌های کاذب و بی‌اصالت قرار دارد – می‌تواند راه حلی برای«بحران هویت» بشر باشد.

5- جهانی‌شدن و هویت‌سازی دینی      

پرسش هويت، از بنيادي­ترين پرسش­ها در حيات فردي و جمعي نوع انساني بوده و هست. افراد و اجتماعات با پرسش از هويت، از سطوح خرد تا کلان، تصويري از آنچه که هستند يا آنچه تصور مي‌کنند که بايد باشند، ارائه مي‌دهند. اهميت اين تصوير که نتيجه فرآيند پيچيده هويت­يابي است، در اين است که در سطح فردي هويت نقطه آغازين ورود به دنياي اجتماعي و در سطح جمعي، نقطه‌ی محوري بقا و بالندگي در ميان ديگر جوامع است. هويت بازنمايي ويژگي­ها، امتيازات، کاستي­ها، توانايي­ها و وجوه تمايز از ديگران است؛ اما نه افراد و نه جوامع حيثيت­هاي بسيط و تغيير­ناپذيري نيستند. بنابراين هويت­ها نيز همواره در حال‌شدن و تغيير است. مقوله هویت از زمره پدیده‌هایی است که در پرتو جهانی‌شدن در یک شبکه ارتباطی قرار می‌گیرد. در واقع هویت تحت تأثیر ارتباطات، جهانی می‌شود، از پدیده‌های دور دست اثر می‌پذیرد، بر آن اثر می‌گذارد و در اثر این فعل و انفعالات، تصور ما را از خویشتن دچار دگرگونی می‌کند و ما به شناخت‌های دیگری از وجود خویشتن نائل می‌شویم. جهانی‌شدن را خواه پروسه‌ای طبیعی و فرآیندی تاریخی فرض کنیم و خواه آن را پروژه‌ای هدایت شده و ترفندی هدفمند قلمداد کنیم، آثار و پیامدهای متعدد و متفاوتی را بر زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها بر جای می‌گذارد. به‌عبارت‌ دیگر، جهانی‌شدن علاوه بر آنکه فرصت‌هایی را برای افراد ایجاد می‌کند، به همان نسبت چالش‌هایی را نیز فراروی آنان قرار می‌دهد. از جمله این چالش‌ها را می‌توان در ایجاد بحران هویت برای افراد و جوامع جست‌وجو کرد. از آنجایی که تکنولوژی ارتباطات و رسانه‌ها به‌دلیل قرار داشتن در کنترل غرب، به‌صورت یکسویه اقدام به پخش جهانی ارزش‌های غربی نظیر لیبرالیسم و سکولاریسم می‌کنند و همچنین پخش گسترده مسائل ضداخلاقی چه از طریق ماهواره و چه از طریق اینترنت می‌تواند تأثیر سوئی بر مخاطبان آنها داشته و موجب تضعیف جنبه‌های مذهبی افراد شود که این مسئله، کارکرد مذهب به‌عنوان یکی از عناصر هویتی را به چالش می‌کشد.

در واقع، جهانی‌شدن با تضعیف و یا تخریب عوامل مقوم و تعیین‌کننده هویت، تمایز و تفاوت در میان جوامع را سلب کرده و نوعی همسانی کاذب و یکسان‌سازی خطرناک به‌وجود می‌آورد. بی‌تردید از جمله عوامل موجد و مقوم هویت برای هر جامعه‌ای، وجود مرزهای پایدار و تا حدودی نفوذناپذیر است. این مرزها جزو جدانشدنی هویت افراد آن جامعه و عامل اصلی در احساس تمایز و تفاوت با جوامع دیگر است. مکان و سرزمین برای هویت‌سازی و تداوم‌بخشیدن به آن بسیار مناسب است؛ چراکه مرزبندی‌های عینی را ایجاد کرده و به‌واسطه برخورداری از ویژگی‌های جغرافیایی به‌وضوح موجب ایجاد هویت و احساس تمایز در جوامع گوناگون می‌شود. سرزمین علاوه بر آنکه به سبب برخورداری از ویژگی‌های طبیعی و عناصر جغرافیایی، هویت‌ساز است، به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز هویت خاصی را با ویژگی‌ها و شرایطی مشخص برای افراد آن جامعه به‌وجود می‌آورد. از همین رهگذر است که نوعی از مرزهای ملی و سیاسی نیز برای آن جامعه تعریف می‌شود و سرزمین در جهات مختلف هویت‌بخشی مداوم را موجب می‌شود. چنانچه سرزمین را در ذیل مفهوم مکان به‌عنوان عامل ایجاد هویت برشماریم، باید اشاره کنیم که بهره‌مندی مکان از عنصر ثبات، مرزپذیری و قابلیت تحدید، باعث می‌شود تا هر جامعه‌ای از تأمین نیازهایش به تداوم‌داشتن و پایداربودن در قالب برخورداری از مکان مشخص و سرزمینی خاص احساس آسودگی و آرامش کند (گل‌محمدی، 1381: 234).

به‌علاوه مکان کار ویژه تأمین انسجام و همبستگی را نیز در امر هویت‌سازی به‌عهده دارد؛ زیرا مکان با ساختن و حفظ‌کردن مرزهای روشن و نفوذناپذیر، با تأمین نیاز به متمایز بودن پرداخته و نوعی از روابط اجتماعی و احساس تعلق به گروه و جمعی مشخص با صفات مشترک و همسان با خویش و در عین‌حال متمایز و متفاوت از افراد و جوامع خارج از این مکان – سرزمین - را در فرد و جامعه بر می‌انگیزد. به‌نظر می‌رسد بعد از مواجهه چالش برانگیز تجدد و مدرنیته با مکان و اخلال در کار ویژه‌های هویت‌ساز آن، هم‌اینک جهانی‌شدن با انگیزه‌ای شدیدتر و اسباب و عناصری قوی‌تر به میدان آمده است و اندک تأملی روشن می‌کند که عوارض و تبعات آن بسیار گسترده‌تر و چشمگیرتر از مدرنیته و تجدد است. جهانی‌شدن به‌واسطه پیشرفت‌های شگفت‌آور فن‌آوری‌های ارتباطی، موجب گسستن مکان، فضا و رشته‌های پیوندزننده فضای اجتماعی با مکان و سرزمین معینی شده است. از این‌رو، امر اجتماعی از محدوده تنگ مکان رهایی یافته و در فضایی فراخ‌تر و گسترده‌تر تبلور می‌یابد. مکان مرزپذیر و محدودیت‌آور است در حالی‌که فضا امور را سیال و آزاد می‌کند. به‌علاوه مکان فاصله و جدایی می‌آفریند، در حالی‌که فضا نزدیکی و اختلاط به همراه دارد. بنابراین هویت‌سازی در عصر جهانی‌شدن از مکان به فضا تغییر می‌یابد و موجب چالشی عظیم برای صاحبان هویت‌های گوناگون می‌شود (گل محمدی، 1381: 237).

پرواضح است که هویت دینی یک گروه یا جامعه، مهم‌ترین بخش و عمیق‌ترین جنبه از هویت هر گروه یا جامعه‌ای است. جای سئوال است که جهانی‌شدن چه تأثیری بر هویت دینی دارد؟ و آیا بحران هویت در بعد دینی نیز پیش خواهد آمد؟ بررسی اثرات جهانی‌شدن بر دین، نشان می‌دهد که جهانی‌شدن برای دین هم چالش بوده و هم فرصت. چالش از این نظر که با گسترش آموزه‌های نسبی‌گرایی، ارزش‌های اخلاقی و دینی را زیر سؤال برد؛ اما فرصت‌هایی هم به‌وجود می‌آورد که با گستردگی ارتباطات، افزایش سایت‌های خبری و مؤسسات، افزایش تعامل‌های فکری و دیداری مؤمنان ادیان با یکدیگر، باعث افزایش سطح آگاهی‌ها از ادیان گوناگون گشته است. همچنین جهانی‌شدن با زیر سؤال بردن فراروایت‌ها، برای احیای دین و تقویت نقش اجتماعی آن یک فرصت بوده است (مسعودنیا، 1389: 223). همین‌طور ادیان و مذاهبی که به‌دلیل ضعف اقتصادی و سیاسی دولت‌های منتسب، قادر به گسترش نفوذ و قلمرو خود نبودند، اینک با جهانی‌شدن فرصت ظهور و بروز یافته‌اند. از آنجا که بیشتر ادیان بزرگ دارای نگرش جهانی و داعیه جانشمولی هستند، خود را به فرهنگ و سرزمینی خاص متعلق و محدود نمی‌کنند و فراتر از آن در پی جذب مخاطبان و گروندگان هستند و شاید همین خصیصه هویت دینی موجب شده است تا جهانی‌شدن در مواجهه با دین و دینداران به‌اصطلاح خلع سلاح شود و نتواند همچون عرصه‌های دیگر هویت، افراد و جوامع را دچار سردرگمی و آشفتگی کند. دین با این ویژگی متمایز خود، در عمل در عصر جهانی‌شدن فرصت گسترش شعاع و تعمیق نفوذ یافته است.

نتیجه‌گیری

بحث در مورد هویت، هویت‌سازی و بحران هویت در شرایط نا‌متعادل جامعه و یا در زمان قرارگرفتن جامعه در مقابل شرایط جدید - جهانی‌شدن و صنعتی‌شدن - پیش می‌آید. به‌عبارت‌ دیگر، هویت یک مقولۀ تاریخی است که از قدیم در مورد افراد، گروه‌های اجتماعی و نظام اجتماعی وجود داشته است. اگر فرد و یا گروه اجتماعی بخواهد خودش را در موقعیت جدید تعریف و یا بازتعریف کند و مورد بازشناسی قرار دهد، این مورد بازشناسی قرارگرفتن و قراردادن، اگر به‌خوبی و درستی صورت بگیرد به معنای ساختن هویت و هویت‌سازی است. در عصر جدید و به تبع آن «جهانی‌شدن» شاهد فردی‌شدن هویت هستیم، به این‌معنا که دیگر جامعه و یا سرزمین خاص تعیین‌کنندۀ نهایی هویت افراد نیستند و فرد در معرض هویت‌های مختلف قرار دارد. این امر سبب سردرگمی و باعث به‌وجود آمدن بحران هویت در افراد شده است. در دنیای امروز فرد در یک فضای آکنده از اطلاعات قرار دارد و به‌طور مداوم با هویت‌های کاذب و بی‌اصالت روبه‌رو است. افراد برای در امان ماندن از تبعات «بحران هویت» باید به‌طور مداوم هویت خود را بازتولید کنند. بدین‌معنا که با استفاده از شرایط، اطلاعات و مقتضیات زمان، هویت خود را بازیابی و بازتولید کند. در نتیجه، هویت دینی به‌عنوان یکی از لایه‌های هویتی می‌تواند پاسخگوی نیاز افراد در عصر کنونی باشد. دین مهم‌ترین منبع برای هویت و معنابخشی است؛ چراکه به پرسش‌های بنیادین پاسخ می‌دهد، به زندگی جهت می‌بخشد و وحدت اعتقادی ایجاد می‌کند. همچنین دین اسلام به مثابه یک دین جامع و کامل، ناظر به همۀ ابعاد حیات بشری است و دارای عمیق‌ترین و عالی‌ترین معارف عقلی و تعالیم معنوی، عرفانی و اخلاقی و دارای قوانین متقن و دستورات عملی برای حیات فردی و اجتماعی است. بنابراین هر فرد و جامعه‌ای که هویت خویش را بر محور و مدار دین تعریف و تمایز خود را با دیگران در هویت دینی جست‌وجو کند، خواهد توانست در عصر جهانی‌شدن از تبعات تشویش‌آور و آشفته‌ساز جهانی‌شدن در امان بماند و حتی بالعکس، با بهره‌گیری از فرصت‌های به‌وجود آمده، این بخش از هویت خود را به‌عنوان مهم‌ترین بعد هویتی، تقویت و توسعه بخشد. در غیر این صورت به اجبار وادار خواهد شد تا تمام مرزبندی‌های هویتی خود را فراموش ساخته و بی‌هویتی آگاهانه و یا ناآگاهانه اختیار کند و یا مجبور به پذیرش هویت‌های کاذب و بی‌اصالت خواهد شد که سرانجام و نتیجه‌ای جز بیگانگی از خویشتن، انفعال و تسلیم در برابر دیگران نخواهد داشت.

 

فهرست منابع

  1. تامپسون، جان بروكشاير (1379) رسانه‌ها و نوگرايي، علي ايثاري كسمايي، تهران: انتشارات موسسه ايران.
  2. جعفري، محمدتقي (1378) بن‌بست امروز بشر، تهران: انتشارات پيام آزادي.
  3. جنكينز، ريچارد (1381) هويت اجتماعي، تورج ياراحمدي، تهران: نشر شيرازه.
  4. حاجیانی، ابراهیم (1388) جامعه‌شناسی هویت ایرانی، تهران: پژوهشکدۀ تحقیقات استراتژیک.
  5. رشيدپور، مجيد (1381) هويت‌يابي جوانان، مجلۀ پيوند، اردیبهشت ماه، شمارۀ 271.
  6. شاکري‌نيا، ايرج (1379) تأثير باورهاي مذهبي بر بهداشت رواني انسان، مجلۀ پيوند، اسفندماه، شمارۀ 257.
  7. عاملی، سعیدرضا (1384) دوجهانی‌شدن‌ها و آینده هویت‌های همزمان، عباس‌زاده و م. عباسی در هویت ملی و جهانی‌شدن، تهران: موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
  8. علیخانی، علی اکبر (1383) از خود بیگانگی در چشم‌اندازهای مختلف، ع.علیخانی: در مبانی نظری هویت و بحران هویت، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی.
  9. فروم، اریک (1359) روانکاوی و دین، آرسن نظریان، تهران: انتشارات پویش.
  10. کاستلز ، مانوئل (1380) عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ، حسن چاووشیان، جلد دوم، تهران: انتشارات طرح نو.
  11. گل محمدی، احمد (1381) جهانی‌شدن، فرهنگ، هویت، تهران: نشر نی.
  12. گل محمدي، احمد (1380) جهانی‌شدن و بحران هویت، تهران: فصلنامه مطالعات ملی شماره 10 .
  13. گیدنز، آنتونی (1383) تجدد و تشخص: جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، ناصر موفقیان، تهران: نشر نی.
  14. گیدنز، آنتونی (1379) جهان رها شده، علی‌اصغر سعیدی و حاجی عبدالوهاب یوسفی، تهران: انتشارات علم و ادب.
  15. مسعودنیا، حسین (1389) جهانی‌شدن و ادیان توحیدی: فرصت‌ها و چالش‌ها، فصلنامۀ راهبرد، سال نوزدهم، شماره 55.
  16. هانتینگتون، ساموئل (1378) برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی، محمدعلی حمید رفیعی، تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی.
  17. Brown,R (1999) Social Identity. In a Kuper and .j. Kuper(eds),The Science Ency clopedia, London: Routledge.
  18. Patrick, Morag (2000) Identity and the politics of recognition. in noel'sullivan political theory in transition, London: Routledge.
  19. Woodward, Kath (2000) Questioning Identity; Gender, Class, Nation. London: Routledge In a ssociation With The Open University.

 

 

پی‌نوشت‌ها

--------------------------------------

[1]. Giddens.

[2]. Reflexivity.

[3]. identity .

[4]. Identity crisis.

[5]. Identification.

[6]. Globalization.

[7]. Identity Crisis.

[8]. Identity disorder.

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

کریشنامورتی و تعالیم او

کریشنامورتی و تعالیم او

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
Powered by TayaCMS