هماهنگی معنایی «یقظه» در قرآن، احادیث و متون عرفانی

«یقظه» به معنای بيدارى از خواب غفلت؛ در قرآن، روایات و متون عرفانی به‌کار برده شده است. تمامی آيات انذار و بشارت، هدفشان زدودن آثار «غفلت» و بيدار ساختن افراد و اقوامى است كه در خواب بی‌خبرى فرو رفته‌اند...
1
هماهنگی معنایی «یقظه» در قرآن، احادیث و متون عرفانی

چکیده

«یقظه» به معنای بيدارى از خواب غفلت؛ در قرآن، روایات و متون عرفانی به‌کار برده شده است. تمامی آيات انذار و بشارت، هدفشان زدودن آثار «غفلت» و بيدار ساختن افراد و اقوامى است كه در خواب بی‌خبرى فرو رفته‌اند. آنگاه كه دل بنده با نور هدايت الهى روشن شود، چگونگى رابطه‌اش با عالم تغيير می‌يابد و متوجه امور بسيارى می‌شود كه در اثر غفلت از آن محروم بوده است. یقظه و بیداری، مراتبی دارد که بر هر مرتبه آن آثار ویژه‌ای مترتب خواهد شد؛ مانند توجه پیدا کردن به نعمت‌های الهی، خودشناسی و خداشناسی و ... .

واژگان کلیدی: یقظه، بیداری، غفلت، قرآن، خودشناسی، خداشناسی.

مقدمه

علمای اخلاق و عارفان، منزل اول از منازل سیروسلوک انسان به‌سوی تعالی و تکامل را «یقظه» قرار داده‌اند. واژه «یقظه» در متون عرفانی کاربرد بسیاری دارد، اما در این تحقیق برآنیم تا ببینیم که آیا این واژه، در قرآن‌کریم و روایات نیز استفاده شده است؟ و آثار یقظه در زندگی چیست؟

معنای یقظه

«یقظه» در لغت؛ از ریشه «یقظ» به معنای بیداری و توجه (ابن‌منظور، 1414، ‌7: 467) و نقیض خواب (فراهیدی، 1410، ‌5: 201) است.

همچنین گفته‌اند یقظه عبارت است از: «بیداری و توجه، اعم از این‌که مرگ و خواب در کار نباشد یا به‌طور کلی و یا اجمالاً» (مصطفوی، 1430، 14: 261).

یقظه در عرفان

در متون عرفانی؛ «یقظه» به معنای بيدارى از خواب غفلت است که به‌دنبال معرفت و تجلى انوار الهى در قلوب حاصل خواهد شد (سهروردى، 1375، 279) و به تعبیر خواجه عبدالله انصاری: «يقظه‌، اول ظهور نور حيات حقيقى در دل بنده نيازمند است، به جهت مشاهده پرتو نور تنبه الهى [كه‌ مبدأ و منشأ كشش است]» (انصارى‌، 1417، 35 – 36).

به‌عبارت روشن‌تر؛ «يقظه» در اصطلاح عرفان اسلامى، بيدارى از خواب‌ «غفلت» و توجه به اعمال و كردارهاى گذشته، براى جبران خطاها و جهت‌گيری‌هاى صحيح در آينده است.

یقظه در متون دینی

آياتی از قرآن و روايات فراوانى، یقظه به‌کار برده شده است و از روی اساس تمام آيات انذار و بشارت، براى رسيدن به‌همين هدف است؛ يعنى، هدفشان زدودن آثار «غفلت» و بيدار ساختن افراد و اقوامى است كه در خواب بی‌خبرى فرو رفته‌اند (مكارم شيرازى، 1377، ‌2: 360 – 361).

اگرچه در آیات قرآن تنها یک کلمه از ریشه «یقظ» و به معنای لغوی می‌یابیم:

«وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُود؛ و با آن‌که آنان (اصحاب کهف) خفته بودند، گمان می‌کردی که آنان بیدارند» (کهف/ 18).

اما هشدارهاى قرآن‌مجيد با جمله‌هايى مانند: «افَلاتَعْقِلُون؛‌ آيا انديشه نمی‌كنيد و عقل خود را به‌كار نمی‌اندازيد»، «أَفَلاتَذَكَّرُون؛‌ آيا متذكر نمی‌شويد» و «افَلَاتَتَفَكَرُونَ؛ آيا انديشه نمی‌كنيد» که ناظر به همان معنای عرفانی «یقظه» هستند و همه به منزله بانگ‌هايى است از سوی رهبر بيدار دل، به پيروانى كه در خواب سنگين فرو رفته‌اند، می‌زند تا بيدار شوند و آماده حركت به‌سوى مقصد الهی گردند.

همچنین کلمه «ذکر» گاهی درمقابل نسیان واقع می‌شود که در این صورت به معنای فراموش نکردن و ادامه توجه است (ابن دريد، 1988‌، 2: 694) و گاهی نیز به معنای یادآوری است (فراهیدی، 1410، ‌5:‌ 346؛ راغب اصفهانی، 1412‌، 328)؛ یعنی، توجهی که پس از نسیان و فراموشی بر انسان عارض می‌شود.

آياتى كه اصرار بر ذكر خدا دارند (بقره/ 152؛ احزاب/ 41) و اعراض از ذكر حق را منبع تباهى انسان و «معيشت ضنك» در اين جهان و نابينا محشور شدن در آن جهان مى‌شمرد (طه/ 124)، مسلمانان را از اسباب لهو؛ يعنى، آنچه انسان را از ياد خدا غافل کند، برحذر می‌دارد، همه براى رسيدن به اين مقصود؛ يعنى، حالت‌ «يقظه» و بيدارى است.

در کتاب‌های عرفانی؛ با استفاده از آیه شریفه «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» (سبأ/ 46) موضوع «یقظه» مورد بررسی شده است و در همین ارتباط گفته‌ شده است: يعنى اى محمد! بگو: به شما پند می‌دهم كه از خواب غفلت براى بندگى و عبادت خدای تعالى بيدار شويد. «قَوْمَة» - مصدر فعل‌ «تَقُومُوا» (ابن‌سيده، 1421، 6: 588؛ ابن‌منظور، 1414، ‌12: 496)، به معنای تيقظ و بيدارى از خواب غفلت و نهضت و برجستن از تيرگى فترت است (تبادكانى، 1382، 91؛ انصارى‌، 1417، 35).

آدمى در ابتدا و دوران کودکی، به‌جهت تكميل بناى‌ بدن، مدتى در تمتعات و لذات طبيعى سپری کرده و حیوانیت وى قوت گرفته است و هنگامی‌که قواى وى كامل گشت، نور عقل، چراغ هدايت او می‌گردد و خود را در پرتو آن نور، غرق در ظلمات و تاریکی‌های طبيعى می‌بیند؛ از این‌رو، نهضت سعادت ازلى وى را برمی‌انگیزاند و صداى‌ نداى‌ «أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للهِ‌» به گوش هوش وى رسانده می‌شود. اين بپاخاستن از خواب غفلت، «يقظه» نامیده می‌شود (تبادكانى، 1382، 91 – 92).

به یک معنا می‌توان گفت که تمام آیات انذار و تبشیر، برای زدودن آثار غفلت، بیداری مردم از خواب غفلت و تنبه و تذکر نازل شده است؛ بنابراین از مهم‌ترین رسالت‌های پیامبران، بیداری و تنبه مردم و یا همان «یقظه» بوده است؛ چنان‌که در روایات اسلامی به‌شکل وسیع به موضوع «یقظه» و بیداری - به همان معنای مصطلح عرفانی آن - پرداخته شده است که در ذیل به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

امام علی علیه السلام در سخنانی فرمود:

«ای مردم! خداوند پیامبری به‌سوی شما فرستاد تا به‌وسیله آن بیماری‌های [روحی و اخلاقی] شما را برطرف و شما را از غفلت، بیدار کند (و یوقظ به غفلتکم)» (مجلسی، 1403، ‌74: 296).

«أَ مَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِكَ يَقَظَة؛ آيا دردت را درمان و خوابت را بيدارى نيست؟» (سیدرضی، 1414، 344).

«فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَة؛ با نور یقظه و بیداری، چشم‌ها و گوش‌ها و قلب‌ها را روشن ساختند» (همان، 342).

«الَا مُسْتَيْقِظٌ مِنْ غَفْلَتِهِ قَبْلَ نَفَاد مُدَّتِهِ؛ آيا كسى نيست كه از خواب غفلتش بيدار شود، پیش از مدت پايان عمرش؟» (تميمى آمدى، 1410، 176).

امام حسن مجتبى علیه السلام در خطبه‌اى كه براى مردم كوفه خواند، چنين فرمود: «ايُّهَا النَّاسُ تَيَقَّظُوا مِنْ رَقْدَةِ الْغَفْلَةِ وَ مِن تَكَاشُفِ الظُّلْمَةِ؛ اى مردم! از خواب غفلت بيدار شويد و از تراكم ظلمت بی‌خبرى بپرهيزيد» (مجلسى، 1403، 44: 67).

در تمام اين روايات‌ «غفلت» به‌گونه‌ای خواب و گاهى به مستى و «تذكّر» برای بيدارى و هشيارى تشبيه شده است؛ امام على علیه السلام در اين‌باره می‌فرمايد: «مستى‌ غفلت و غرور، هشياريش از مستى شراب دورتر است» (تميمى آمدى، 1410، 405).

آثار یقظه

آنگاه كه دل بنده با نور هدايت الهى روشن شود، چگونگى رابطه‌اش با عالم تغيير می‌يابد و متوجه امور بسيارى می‌شود كه در اثر غفلت از آن محروم بوده است. یقظه و بیداری، مراتبی دارد که بر هر مرتبه آن آثار ویژه‌ای مترتب خواهد شد؛ آثاری که بر اساس تنوع استعدادها و مراتب معرفت و ایمان انسان‌ها متنوع خواهد بود:

1. توجه پیدا کردن به نعمت‌های الهی

از آثار مهم «يقظه»، توجهى ويژه به نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى خداست. انسان بيداری كه قلب و عقل او از پرتو نور الهى منوّر می‌گردد، به هر سو و به هر چیزی كه می‌نگرد، آن را از نعمت‌هاى الهى می‌يابد و نيک می‌فهمد كه اين نعمت‌هاى بی‌شمار براى بيدارى، قيام و حركت او آفريده شده است. وى در پی اين توجه و علم به قصور خود در برابر اين نعمت‌ها و خوف از بازخواست الهى، به‌شدت خائف و شرمسار می‌شود و به فكر جبران گذشته می‌افتد. ازدیگرسوی، او درمی‌يابد كه اين نعمت و عنايت نه به‌دليل استحقاق وى، بلكه از روى لطف و كرم الهى بوده است و اين نيز تازيانه ديگرى است كه بزرگى تقصير او را نمايان‌تر و شرم و خشيت او را بيشتر می‌كند.

شناخت حقيقت گناه و توجه به خطر بزرگ آن، اثر ديگر اين هوشيارى است. آنگاه كه نور يقظه قلب پرهیزگار را می‌افروزد، به ميزان اين نورانيت، عظمت گناه آشكار می‌گردد و خوف‌ خاصى در دل او پديد می‌آيد.

بنده پرهیزگار به هر مرتبه‌اى از مراتب يقظه برسد، به همان نسبت نافرمانى خدا و عاقبت آن را نيز می‌يابد و خوف مؤاخذه سراسر وجودش را فرامی‌گيرد (كاشانى، 1373، 37؛ شجاعى، 1395، 44 – 50؛ شيخ‌الاسلامى، 1379، 1: 40 - 41).

2. خودشناسی و خداشناسی

توجه به نفس سرچشمه تقویت علم حضوری در نفس انسان می‌شود. سپس به‌تدریج علم حضوری در مسیر تقویت و کمال خویش به‌جایی می‌رسد که باب معرفت‌های ارزنده دیگری و از آن جمله، معرفت توحیدی را به روی انسان باز می‌کند.

از معانی جمله «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» (تميمى آمدى، 1410، 588) این است که هرگاه انسان با درک حضوری حقیقت وجود خویش را یافت، می‌بیند که موجود رابط، طفیلی و یکسره وابسته به‌خدای متعال است و هر اندازه که وابستگی خودش را به‌خدا بیشتر درک کند، خدا را بهتر خواهد شناخت.

این تلازم خودشناسی و خداشناسی در قرآن به طریق دیگری بیان شده است، آنجا که می‌فرماید: «مانند کسانی نباشید که خدا را از یاد بردند، پس ما آنان را از یاد خودشان بردیم آنان همان تبهکاران هستند» (حشر/ 19).

بنابراین، خداشناسی از لوازم خودشناسی به شمار می‌آید و نیز خود فراموشی از لوازم غفلت از خداست؛ و نتیجه هر دو بیان عبارت است از: وجود رابطه‌ی ویژه واقعی و تکوینی میان نفس انسان که مخلوق و معلول و وابسته است و خدا که خالق و علت مستقل و غیر وابسته است.

3. پیدایش حقیقت‌جویی در انسان

بیداری و توجه به نفس مایه آن می‌شود که انسان درباره خویش بیندیشد و سلسله علوم حصولی را تحصیل کند که در حرکت تکاملیش اثرگذار است و در نتیجه نفس انسانی را بشناسد که چگونه موجودی است، از کجا آمده، از سوی دیگر، با پی بردن به اعماق نفس، آن‌را به‌عنوان آیتی از آیات الهی و مظهر بسیاری از صفات الهی می‌شناسد؛ به‌عبارتی از طریق شناخت حصولی، به نوع دیگری از خداشناسی حصولی دست پیدا خواهد کرد و ممکن است آیات ذیل ناظر به‌همین معرفت و خداشناسی باشد:

«و در زمین نشانه‌هایی [از خدا] است برای اهل یقین و در جان‌هایتان [نیز آیات و نشانه‌های خدا هست] آیا نمی‌بینید؟» (ذاریات/ 20 – 21).

«به‌زودی نشانه‌های خود را در آفاق [و اطراف جهان] و در جان‌هایشان به آنان می‌نمایانیم تا برایشان آشکار شود که او حق است» (فصلت/ 53).

4. اراده و تلاش برای کسب کمالات

بیداری و خودشناسی مایه آن می‌شود تا انسان در فکر شناخت کمالات و مصالح خودش و راه کسب آنها بیفتد و برای تحصیل آنها اراده و تلاش کند و از دیگر سوی، عیوب و نواقص و مفاسد خویش را بازشناسد و خود را از آلوده شدن و سقوط باز دارد. امام خمینی قدس سره در این‌باره می‌فرماید: «بدان که اول منزل از منازل انسانیت، منزل یقظه و بیداری است؛ چنان‌که مشایخ اهل سلوک در منازل سالکان بیان کرده‌اند و از برای این منزل، چنان‌که شیخ عظیم‌الشأن شاه‌آبادی (دام ظلّه) بیان فرمودند، ده بیت است که اکنون در مقام تعداد آن نیستیم؛ اما آنچه اکنون لازم است بیان شود، این است که انسان تا تنبه پیدا نکند که مسافر است بایستی به‌طرف آن مقصد ناچار حرکت کند و حصول مقصد ممکن است، «عزم» برای او حاصل نشود و دارای اراده نگردد و هریک از این امور دارای بیان و شرحی است که اگر به بیان آن بپردازیم، به طول انجامد» (خمینی، 1387، 174).

همچنین امام خمينى قدس سره ، ضمن اين‌كه‌ «يقظه» را گام اول در تهذيب نفس می‌دانند؛ ذيل اين عنوان چنين نوشته‌اند: «تا كى می‌خواهيد در خواب غفلت به سر بريد و در فساد و تباهى غوطه‌ور باشيد، از خدا بترسيد و از عواقب امور بپرهيزيد، از خواب غفلت بيدار شويد. شما هنوز بيدار نشديد، هنوز قدم اول را برنداشتيد، قدم اول در سلوک يقظه است، اما شما در خواب به سر می‌بريد، چشم‌ها باز و دل‌ها در خواب فرو رفته است، اگر دل‌ها خواب‌آلود و قلب‌ها بر اثر گناه سياه و زنگ‌زده نمی‌شد، اين‌طور آسوده‌خاطر و بی‌تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمی‌داديد، اگر قدرى در امور اخروى و عقبات هولناک آن فكر می‌كرديد، به تكاليف و مسئولیت‌های سنگينى كه بر دوش شماست، بيشتر اهمیت می‌داديد» (خمینی، 1378، 51).

پس از اسلام و ايمان و التزام به حدود و احكام الهى، بنده پرهیزگار باید از غفلت پردامنه‌اى كه زندگى او را فراگرفته، بيرون آيد و حركت خود را به‌سوى حق در پيش گيرد (شجاعى، 1395، 2: 23). پيش‌نياز سلوک اين است كه انسان دريابد هنوز فقير و نيازمند به‌خداوندست و بايست برای كامل شدن بدو بپيوندد. بنابراين او مسافرى است كه به‌ زاد و توشه و راهنما نياز دارد (جوادی ‌آملى، 1378، 23).

بيدارى از خواب غفلت پرتوى از محبت الهى است كه از سوى خدا بر دل‌هاى مستعد تابانده می‌شود (شجاعی، 1395، 2: 30 – 32). اگرچه نفحات رحمانى بر همه جان‌ها می‌وزد، اما تنها دل‌هايى كه هنوز روزنه‌اى را به‌سوى آسمان باز نگاه داشته‌اند، از آن بهره‌مند می‌گردند: «إِلَهي لَمْ يكنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بهِ عَنْ مَعْصِيتِك إِلَّا فِي وَقْتٍ أَيقَظْتَني لِمَحَبَّتِك؛ معبودا! توانى نداشتم كه با آن از نافرمانی‌ات كناره گيرم، مگر در زمانی‌كه مرا براى محبتت بيدار كردى» (ابن طاووس، 1376، ‌3: 298).

نتیجه‌گیری

انسان‌ها در حيات دنيا در غفلتى اسرارآميز و درهم تنيده غوطه‌ورند، اصل و حقيقت خود را از ياد برده‌اند و از فلسفه حيات خود در دنيا بی‌خبرند. بسيارى از پرهیزگارانی كه به‌خداى متعال و جهان آخرت ايمان دارند و از آموزه‌هاى اسلام باخبرند در مراتب گوناگون در دام همين غفلت پردامنه گرفتارند. روشن است كه تا آدمى در چنگال چنين خواب غفلتى گرفتار است و از اين خواب گران برنخيزد و به‌خود نيايد، به فكر نجات و سعادت خود برنمی‌آيد و حركت به‌سوى خدا را آغاز نمی‌كند. قرآن، روایات معصومین علیهم السلام و عارفان مسلمان اين بيدارى و به‌خود آمدن را گام نخست سير الی‌الله می‌شمارند؛ بنابراین، یقظه و بیداری، به عنوان بیداری از غفلت، اصطلاحی دینی است که در عرفان اسلامی به‌عنوان مقام نخست تهذیب نفس و سیروسلوک از آن بحث شده است.

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

کریشنامورتی و تعالیم او

کریشنامورتی و تعالیم او

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
Powered by TayaCMS