آسیب های نظام سلطه از ناحیه عرفانهای نوظهور بر جامعه ایران اسلامی

امروزه در کشور ما افزون بر گروه‌ها و فرقه‌های سنتی تصوف، گروه‌های نوظهوری به نام عرفان و معنویت با جاذبه‌های مادی و نفسانی پیدا شده‌اند و هر روزه با شگردها و شیوه‌های مختلفی در شکار تشنگان و علاقمندان عرفان و معنویت‌اند...
2
آسیب های نظام سلطه از ناحیه عرفانهای نوظهور بر جامعه ایران اسلامی

آسیب‌های نظام سلطه از ناحیه عرفان‌های نوظهور بر جامعه ایران اسلامی

فرشاد توحید‌نیا؛ کارشناس ارشد عرفان اسلامی و مدرس دانشگاه.

 

چکیده

امروزه در کشور ما افزون بر گروه‌ها و فرقه‌های سنتی تصوف، گروه‌های نوظهوری به نام عرفان و معنویت با جاذبه‌های مادی و نفسانی پیدا شده‌اند و هر روزه با شگردها و شیوه‌های مختلفی در شکار تشنگان و علاقمندان عرفان و معنویت‌اند. سرچشمه این آیین‌های نوظهور معنوی عموماً در غرب است. هرچند سرچشمه اصلی برخی از آنها شرق و به‌ویژه هندوستان است. اما بسیاری از آنها در حقیقت آیین‌های شرقیِ غربی‌شده هستند که هم اکنون در کار تبلیغ‌اند. به‌عبارت دیگر آیین‌های شرقی اثرپذیر از نظام ارزشی غرب‌اند و تحت مدیریت نظام سلطه به فعالیت می‌پردازند. عرفان‌های نوظهور ضمن مخدوش‌کردن چهره عرفان اصیل با فرو کاستن مفهوم دین، زدودن اتوریته الهی آن، جایگزینی خودمحوری به‌جای خدامحوری و فرعی‌سازی دین نسبت به اهداف اومانیستی، بزرگ‌ترین ضربه را بر کیفیت تدین و دینداری وارد می‌کنند. علاوه بر این، ادعای این عرفان‌ها درباره در انحصار داشتن حقیقیت، ساختارهای اتورتیه‌ای که اطاعت بی‌چون‌وچرا می‌طلبند، تشویق به وابستگی فزاینده به جنبش از نظر مادی، معنوی و منابع اجتماعی و بریدن گروه از جامعه، همگی خطرها و آسیب‌های بالقوه دیگری هستند که نباید از آنها غفلت کرد. خطرهایی همچون: کسب پول‌های باد آورده کلان، تخریب قدرت کار در اعضاء، ازدواج نکردن یا بی‌بندوباری جنسی، نبود احساس ترس از گناه، از میان‌بردن احساس مسیولیت، هدایت‌کردن افراد به زندگی پرحیله و جنایت‌کارانه.

واژگان کلیدی: خدا، اسلام، معنویت، دین، عرفان نوظهور، آسیب‌شناسی، نظام سلطه.

 

مقدمه

بسیاری از تحلیل‌گران ديني و اجتماعي علت پیوستن افراد به‌ویژه جوانان تحصیل‌کرده را در شست‌وشوی مغزی جسته‌اند. آنها معتقدند بمباران محبت از سوی فرقه‌ها، همچون: وعده شغل، مسکن، تسکین آلام روحی، بهبود امراض مزمن یا درمان‌ناپذیر جسمی، قرارگرفتن در محیطی سراسر صمیمی، یافتن یاران شفیق و غیره از دلايل اصلي پيوستن افراد به عرفان‌هاي نوظهور است. اما اگر از این تحلیل با مزایا و کاستی‌هایش صرف‌نظر کنیم، شاید بتوان علل اجتماعی زیر را برای پدیده گرایش به عرفان‌های نوظهور برشمرد ازجمله اینکه: از چیزی فرار می‌کنند؛ برای مثال از خانواده‌ای بامحبت، اما بیش از اندازه انحصارگرا، دوستی بد و یا اینکه معتقدند دین‌های سنتی گرفته، خسته‌کننده، ریاکارانه و بی‌حس و بی‌عاطفه هستند، در حالیکه ادیان جدید، جمع‌های کوچک‌تر، صمیمی‌تر، هیجان‌انگیز‌تر و جذاب‌تری ایجاد می‌کنند.

برخی جویندگان عرفان‌های جدید می‌خواهند رابطه‌ای نزدیک‌تر با خدا یا جهانی بهتر - با ملکوت خداوند- داشته باشند و برخی نیز دوست دارند به جامعه دوستانه‌ای از افراد خوشفکر تعلق داشته باشند و در انتها گروهی نیز دوست دارند با کشف «خود حقیقی‌شان» خط‌مشی زندگی یا روابط خود یا سطح موفقیت خود در درس یا کار اقتصادی را بهبود بخشند. توجه به عوامل فوق برای آنچه در این راستا در شهرهای بزرگ ایران به‌ویژه تهران مشاهده می‌شود بسیار مهم است وجود برخی آیین‌ها، فرقه‌ها و معنویت‌ها تحت نام عرفان که نیمه مخفیانه با عناوین مدیتیشن و یوگا به عضو‌گیری و فعالیت مشغولند، ظهور افرادی که با تکیه بر فن بیان، چهره جذاب، نیروهای طبیعی فوق‌العاده همانند انرژی درمانی یا ادعای وصول به بهشت، سفر روح یا پرواز به‌وسیله مدیتیشن و ... به جذب افراد می‌پردازند. گسترش نشر و اقبال عجیب به کتب برخی اساتید تحت عنوان عارفان مشهور و نمایندگان ادیان جدید، مانند سای‌بابا، رام الله، کریشنا، اکنکار و دالایی لاما، چاپ متوالی و با تیراژ بالای کتب پایولوکوییلو، اوشو، وین دایر، ماهاریشی، لی‌هنگ‌جی و...، تشکیل و تبلیغ کلاس‌های خصوصی یا نیمه‌خصوصی، آموزش‌های وسیعی تحت عنوان موفقیت، خلاقيت و ... که می‌کوشند مجموعه کاملی از پاسخ‌های لازم به پرسش‌های غایی ارایه کنند و انسان را از رجوع به ادیان سنتی بی‌نیاز، همگی سیگنال‌های صددرصد معناداری از رشد و اشاعه عرفان‌های نوظهور در ایران دارند.

خطرها و آسیب‌های این عرفان‌های نوظهور، جای بسی تأمل دارد. مهم‌ترین خطر و آسیب، متوجه مفهوم دین است. عرفان‌های نوظهور ضمن مخدوش‌کردن چهره عرفان اصیل با فروکاستن مفهوم دین، زدودن اتوریته الهی آن، جایگزینی خودمحوری به‌جای خدامحوری و فرعی‌سازی دین نسبت به غایات اومانیستی، بزرگ‌ترین ضربه را بر کیفیت دینداری وارد می‌آورند. علاوه بر این، ادعای این عرفان‌ها در مورد در انحصار داشتن حقیقیت، ساختارهای اتورتیه‌ای که اطاعت مطلق می‌طلبند؛ تشویق به وابستگی فزاینده به جنبش از نظر مادی، معنوی و منابع اجتماعی و بریدن گروه از جامعه، همگی، خطرها و آسیب‌های بالقوه دیگری هستند که نباید از آنها غفلت کرد. خطرها و آسیب‌های بالفعل از عرفانی به عرفان دیگر فرق دارد؛ خطراتی همچون: اخذ پول زیاد از افراد و مشتریان، کسب پول‌های باد آورده کلان، تخریب قدرت شغل در اعضاء، ازدواج نکردن یا بی‌بندوباری جنسی، نبود احساس ترس از گناه، از میان‌بردن احساس مسیولیت، هدایت‌کردن افراد به زندگی پرحیله، بی‌رحمانه و جنایت‌کارانه. در این مقاله می‌کوشیم که نقش مستقیم نظام سلطه و مافیای فرهنگی جهان در آسیب‌هایی را شناسایی کنیم که از طریق عرفان‌های نوظهور در جامعه ایران به‌وجود آمده است. تا بتوانیم راهکارهای لازم جهت پیشگیری و یا رفع اثر این آسیب‌ها را ارایه دهیم.

مفهوم آسیب‌شناسی

آسیب‌شناسی عبارت است‌از شناخت آفات، نقص‌ها، خطرات بالفعل و بالقوه، تهدیدها و آسیب‌های هر عملی که نتیجه آن ضربه به امنیت و سلامت جامعه و افراد آن است. آسیب‌شناسی نوعی روشنگری است که با هدایت و آگاهی‌ نیز عجین است. نوعی بهداشت و واکسینه‌کردن است که تعالی و کمال را به ارمغان می‌آورد (بحرینی‌دشتی، 1385: 16). آسیب‌های نظام سلطه از ناحیه عرفان‌های نوظهور بر جامعه ایران اسلامی عبارت است‌از:

الف. آسیب‌های فردی – اعتقادی

1. جایگزینی آرامش‌های زودگذر به‌جای طمأنینه نفس

چنانچه خواننده در مسیر تاریخی غرب غرق شود و گام‌به‌گام در مسیر افکار اثرپذیر از دوران رنسانس حرکت کند و به بلوغ کامل برسد تا هنگامی‌که به عصر حاضر وصل می‌شود، گواهی می‌دهد که نیاز به مکتبی دارد تا بتواند به کمک آن دردهای روحی خویش و همسفران خود را تسکین دهد. غرب نتیجه رهایی از مصیبت‌ها و تأمین آرامش روان را در پرتو معنویت یافت. جامعه غرب دریافت که نفوذ معنویت موجب بروز شدیدترین گرفتاری‌های روحی و روانی است؛ بنابراین به‌دنبال معنویتی رفت که برخلاف جریان مدرنیته نباشد، بلکه قابلیت هماهنگی با فرآیند مدرنیته را داشته باشد. اینکه چرا غرب برای تسکین دردهای روحی متوجه معنویت شد، عوامل گوناگونی دارد که یکی از آنها وجود آرامشی نیرومند در پیروان ادیان آسمانی است (کیانی، 1386: 125). غرب گمشده خود را در ادیان بودایی و هندویی یافت که با جستاری کوتاه در محتوای عرفان بودایی و هندویی به راحتی می‌توان دلایل آن را فهمید. بوداییان برای درک پوچی همه چیز، تمرکز بر درون را تنها راه می‌دانند؛ زیرا با ریاضت‌کشیدن، تمرکز بر درون، فراشناخت همان «پرگیا» حاصل می‌شود. هندوییسم هم هیچ پیامبری را معرفی نمی‌کند؛ حتی متون مقدسشان نیز به‌واسطه پیامبران نرسیده است. اوپانیشادها که برترین اثر عرفان هندویی است، نوشته انسان‌هایی است که به حقایق رسیده‌اند. بر این اساس اصل طریقت هندویی، بر اندیشه درونی، مراقبه و رسیدن به معرفت نفس (برهمن- آتمن). استوار است و طریقت‌های عبادی نیز در سکون، آرامش و کسب فیض از محضر خدایان بت‌گونه خلاصه می‌شود. بنابراین نیازی به وحی و پیامبر نیست، بلکه هرکس باید از درون، خود را رها کند تا به کسب معرفت توفیق یابد و آرامش را در آغوش کشد و به رنج دنیا خاتمه دهد. در بودیسم نیز اصل سیر و سلوک عرفانی و شهود، تهی‌بودن، پوچی جهان و رسیدن به نیروانا و رهایی از رنج، با مراقبه امکان‌پذیر است. نتیجه اینکه غرب و نظام سلطه مبتنی بر امانیسم و سکولاریسم، بر آن شد تا برای تأمین نیازهای درونی انسان، مکتب‌ها و آیین‌هایی را خلق کند. از این‌رو، جریان‌ها، فرقه‌ها، نحله‌ها و کیش‌های عرفانی به‌وجود آمد و کتاب‌هایی نوشته و فیلم‌هایی ساخته شد که تهی از عرفان و معنا و آرامش واقعی بودند و چنان گسترده و کودتاگونه عمل کردند که واجب است به نسل جوان جامعه آگاهی، شناخت و بصیرت لازم داده شود (ایرانی، 1386: 400).

آری عرفان‌های رمانتیکی- لیبرالیستی هیچ باید‌ونباید عقلانی ندارند و انسان را رها و آزاد از هر قیدی معرفی می‌کنند؛ مانند عرفان پایلوکوییلو که سه عنصر شراب، جادو و زن (زن با فرهنگ برهنگی و آزادی جنسی). را عامل آرامش معرفی می‌کند؛ «اوشو» در کتاب‌های خود الماس‌های خویش، ضربان قلب حقیقت مطلق، بلوغ، ریشه‌ها و بال‌ها و.... «پایلوکوییلو» در خاطرات یک مغ، کیمیاگر، کنار رودخانه پیدار نشستم و گریستم، شیطان و دوشیزه پریم و .... و «کاستاندا» در آثارش، همچون تعلیمات دون خوان، حقیقتی دیگر، حلقه قدرت، آتش از درون، قدرت سکوت، چرخ زمان و... «کریشنا مورتی» در تعالیم کریشنا مورتی، نگاه در سکوت و «وین دایر» در عرفان درمانی، مراقبه و .... عرفان و معنویتی همراه با مبانی اومانیستی، سکولاریستی و لیبرالیستی را ترویج کرده‌اند و با عقلانیت، اعتدال در اعتلای روحی، جمع درون‌گرایی و برون‌گرایی، ظلم‌ستیزی و استکبارگریزی و عدالت‌خواهی و عدالت‌گستری و ... ؛ مبارزه و معنویت راستین و آرامش پایدار را قربانی نفسانیات و آرامش کاذب و گذرا کرده‌اند.

2. جایگزین‌کردن معنویت به‌جای دین

از ویژگی‌های آسیب‌زای عرفان‌های نوظهور که ممکن است در کشور ما اثرپذیری منفی عمیقی به همراه داشته باشد، فروکاستن دین به معنویت و مطالبه معنویت به‌جای دین است. دین موجود در گروه‌های دینی جدید، اثرپذیر از عقلانیت مدرن به‌شدت سطحی از سکولاریزاسیون را تجربه کرده است. وجه اصلی سکولاریزاسیون دین عبارت است از تقلیل و فروکاهش دین از طریق زدودن هرآنچه با عناصر و مؤلفه‌های مدرنیته، به‌ویژه اومانیسم در تعارض است. اومانیسم با مفهوم «تعبد» به‌طور اساسی مخالف است و می‌کوشد مفهوم وحی و دین وحیانی را کنار گذارد. در نتیجه دین امری انسانی و مطابق میل آدمی و معنویتی در خدمت بشر می‌شود و ادیان جدید بر این اساس بنیاد نهاده می‌شوند. در ادیان جدید که عرفان‌های نوظهور بخشی از آنها به‌حساب می‌آیند، معنویت، تنها گرایش به امور روحانی و باطنی و آنچنان نیست ‌که در لغت دیده می‌شود، بلکه معنویت به‌معنای نادیده گرفتن آنچه ظاهر ادیان خوانده می‌شود و پرداختن به آنچه بنابر ادعا، عمق و باطن دین است، روایت می‌شود. کنار گذاشتن آن بخش ظاهری دین گاه تا آنجا پیش می‌رود که وجود خداوند به‌عنوان مفهوم عینی یعنی موجودی خارجی، متشخص و خالق عالم، جزء ظاهر دین حساب شده و امری فرعی و حاشیه‌ای تلقی می‌شود. در این بین، در نظر پیروان عرفان‌های نوظهور آنچه هسته اصلی و گوهر دین را تشکیل می‌دهد عبارت است‌از: تعالی خویشتن، خود تحقق بخشی و یافتن الوهیت حقیقی در درون خویش. بنابراین بازگشت به درون و تسلط بر باطن آموزۀ اکثریت قریب به اتفاق آنها است، اکنون به برخی نکات و ویژگی‌های این جایگزینیِ فروکاهشی اشاره می‌شود:

  1. معنویت موجود در عرفان‌های جدید، بیشترین سازگاری را با جامعه مدرن دارند. این نوع دین را
    می‌توان بدون هرگونه تناقض با نقشه‌های شغلی روزمره به‌کار بست (همیلتون، 1377: 313).
  2. معنویتِ ادیان جدید پهنه محدودی به امور مقدس می‌دهد و از گستردگی آن به همه شوؤن زندگی جلوگیری می‌کند. برخلاف دین سنتی که اغلب کل عالم طبیعی و مابعدالطبیعی، انسان و رفتارهای او، زمان و مکان و خلاصه هر آنچه را در عالم وجود است را در بر می‌گیرد؛
  3. معنویت یا به‌عبارت‌ دیگر، دین عرضه‌شده توسط عرفان‌های جدید، جهان بشری را به جهان الوهی نزدیک می‌کند، بدون اینکه بر شعایر و مناسک تمرکز کند. این دین فروکاسته شده به شخصی‌کردن عقاید دینی سنتی می‌پردازد؛
  4. اصلی‌ترین تمایز بین معنویت مدرن و دین‌های اصیل در غایت و هدف اصلی آنها است. هدف و غایت اصلی معنویت «تحول فردی» است، اما در ادیان سنتی و اصیل تحول فردی در راستای سعادت تعریف می‌شود که امری فراخود، متعالی و آن جهانی است (حمیدیه، 1386: 41).

ب. آسیب‌های اجتماعی – نظامی

1. اشاعه مسایل جنسی به‌نام عرفان درسطح کشور

از دیگر ویژگی‌های مخرب برخی عرفان‌های نوظهور دامن‌زدن به گرایش‌ها و امیال جنسی است. شاید این عنوان تعجب‌آور باشد؛ چراکه همواره نام عرفان و معنویت با پاکدامنی و پرهیز از تمایلات جنسی همراه بوده است؛ اما در پاره‌ای از عرفان‌های نوظهور از ابزارهای جنسی برای جذب افراد به‌گونه‌های مختلفی استفاده می‌کنند. برای نمونه، خلسه عرفانی و نیروی جنسی در مکتب کوییلو از آن موارد است. وی با هنرمندی خوانندگان و پیروان خود را به سوی مسایل جنسی و شهوانی ‌می‌کشاند و می‌کوشد پوششی معنوی و عرفانی به هرزگی‌های جنسی بدهد. وی درباره نقش نیروی جنسی در وصول به مقامات عالی عرفانی و معنوی می‌گوید: «برای تحقق تشرف، باید با این نیرو آشنا شوی، ... پس چطور باید با آن روبه‌رو شوم؟ یک فرمول ساده است در تمام مدت رابطه جنسی، از حواس پنجگانه‌ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسی، همۀ این حواس با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته می‌شوی» (کوییلو، 1384: 192-193).

کوییلو می‌کوشد خلسه عرفانی را معادل لذت جنسی معرفی کند! وی دراین باره می‌نویسد: «در لحظه اوج لذت جنسی، حواس پنجگانه ناپدید می‌شود و وارد جهان جادو می‌شویم؛ دیگر نمی‌توانیم ببینیم، بشنویم، بچشیم، لمس کنیم یا ببوییم. در آن چند ثانیه‌ی طولانی همه چیز ناپدید می‌شود و خلسه‌ای جای آنها را می‌گیرد. خلسه‌ای سراسر مشابه خلسه‌ای که عرفا پس از سال‌ها پرهیزکاری و ریاضت به آن می‌رسند» (همان: 203). کوییلو با شیوه‌های هنری و ادبی سعی در رواج بی‌بندوباری جنسی دارد؛ برای مثال، در کتاب یازده دقیقه، درباره شخصیت اصلی داستان ماریا، می‌گوید وی بعد از آنکه تسلیم رابطه جنسی شد، به نور واصل شد: «ماریا تسلیم شده بود و احساس می‌کرد که بیشتر از آن مقاومت فایده‌ای ندارد، گفت: من نور دیدم» (کوییلو، 1384: 98).

در عرفان اوشو نیز سکس امری مقدس و مهم‌ترین نیروی زندگی دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است همه دگرگونی‌های زندگی از طریق این نیرو رخ می‌دهد. وی در کتاب الماس‌های اوشو سکس را مقدمه عبادت می‌داند. البته نه هر سکس را، بلکه سکسی که از روی شور و سرخوشی باشد! چنین سکسی است که مولد عشق است و عشق نیز مولد عبادت است! اوشو، سکس را تنها در ارتباط با غیرهمجنس خلاصه نمی‌کند، بلکه همجنس‌بازی را نیز تقدیس می‌کند و بهترین مکان برای دین‌شناسی و خدا‌شناسی را کاباره‌ها می‌داند و نه کلیساها و مساجد! او می‌گوید: «هرجا که انرژی‌های دو عاشق به هم می‌رسند و در هم می‌آمیزند زندگی آنجا است، زنده؛ به شایسته‌ترین وجه خداوند تو را احاطه می‌کند. کلیساها خالی‌اند و کابین‌های عشق مملو از خدایند» (اوشو، 1384: 383). اوشو هرچند مراقبه‌های زیادی برای تمرین معنوی مورد نظر خود بیان می‌کند، اما بزرگترین مراقبه را مراقبه سکس می‌داند؛ زیرا کلیدهایی را در اختیار قرار می‌دهد که از پست‌ترین به والاترین استحاله راه یابی، کلیدهایی را در اختیارت قرار می‌دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی (اوشو، 1380: 240).

2. انزواطلبی وگریز از مسئولیت‌های اجتماعی

از جدی‌ترین آسیب‌هایی که عرفان‌های نوظهور بر جامعه تحمیل می‌کنند، دعوت پیروان و مریدان خود به گوشه‌نشینی، انزوا و دوری از جامعه و دغدغه‌های اجتماعی است. آنها بیشتر این کار را برای کسب توجه و تمرکز لازم می‌دانند. اصل در چنین عرفان‌هایی توجه، تمرکز و مدیتیشن است. از این‌رو، هر چیزی که موجب تقویت این حالت شود «خوب» و با ارزش و هر چیزی که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد «بد» و بی‌ارزش تلقی می‌شود. این شاخصه را می‌توان در بسیاری از عرفان‌های نوظهور که در کشور ما فعال هستند نیز به وضوح مشاهده کرد. همان دعوت به گوشه‌نشینی و انزوا و پرهیز از ورود به جامعه و دخالت نکردن در ساحت‌های اجتماعی. آنها با دادن روحیه شخص‌محوری به فرد این روحیه را تبلیغ می‌کنند که: «شما با دیگران نباید هرگز کار داشته باشید، باید خودت باشی و خودت. شما فقط مسیول خودت هستی» (کوییلو، 1386: 10).

کوییلو در کتاب اعترافات یک سالک می‌نویسد: «باید فهمید که راه ما برای جست‌وجوی معنوی باید راه مسیولیت فردی باشد» (کوییلو، 1382: 75). روحیه خودمحوری، تساهل، تسامح و بی‌اعتنایی به‌سعادت یا شقاوت دیگران؛ روحیه بی‌تفاوتی اجتماعی و اینکه هرکس مسئول خودش است و راه معنویت راهی شخصی است؛ بی‌اعتنایی به مسایل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سطح بین‌الملل و همانند آن را القاء می‌کنند. رواج این تفکر می‌تواند برای جامعه بسیار ویرانگر باشد. حال آنکه عرفان ناب حساس به سرنوشت اجتماعی انسان و مسیولیت آفرین در برابر توده‌های فقیر و تحت ستم است، نه عرفان بی‌تفاوت و عافیت‌طلب؛ جیمز هویت می‌نویسد: «باید با این زندگی به تطابق و همنوایی برسیم، یا دست‌کم به آن نزدیک گردیم ... ایجاد تغییر در خودمان خیلی راحت‌تر و عملی‌تر از آن است که برای تغییرات و تحولات اساسی و بنیانی در محیط کوشش کنیم» (هویت، 1377: 20). اوشو در کتاب یک فنجان چای می‌گوید: «در تو نیروی عظیمی است که از همه نیروهای خودت عظیم‌تر است؛ اما این نیرو زمانی فعال می‌شود که اراده‌ات مشغول استراحت باشد» (اوشو، 1382: 303).

نتیجه آنکه یوگا، رقص و آواز، ورد و ذکر و نیاز، شاهد و شراب و شهوت، سحر و جادو و قدرت، زهد و رهبانیت و ریاضت، دعا و خلسه و نجوا، نفرین و طلسم و دود، آداب و رسوم و عقایدِ به ظاهر، بی‌خطری هستند که دنیای جدید تبلیغات گسترده‌ای را برای آنها انجام می‌دهد. در نگاه نخست آنچه که دریافت
می‌شود بی‌خطری و گوشه‌نشینی این دست از فرقه‌ها و نحله‌ها است؛ اما به‌درستی رویکرد جدی رسانه‌ای دنیا به‌ویژه هالیود برای ترویج و تبیین اندیشه نحله‌های شرقی و غربی به‌ظاهر بی‌خطر، ریشه در کجا دارد؟ تجلیل و تقدیر و اهدای جوایز و مدال‌های جهانی به صاحبان و مبلغان این اندیشه‌ها نشان از چه هدف پنهانی دارد؟ نظام سلطه غرب و صاحبان قدرت که همه همت و تلاش سیاسی‌شان صرف حذف دین و مکاتب توحیدی از عرصه اجتماع است، چه امتیاز و ویژگی برجسته‌ای در این نحله‌ها یافته‌اند؟ چرا هیچ‌یک از دولت‌های آمریکا مزاحم رقص و آواز سرخپوست‌ها نمی‌شوند، حتی اگر این رقص و آواز برای نابودی سفیدپوستان و براندازی دولت آمریکا انجام شود؟ شاید جرج واشنگتن سرمست از سیطره آنگلوساکسون‌ها در گوش رهبر سرخپوست‌ها چنین می‌گوید: «ووکا!- Wovoka – همچنان برقص و آواز بخوان که ما بیداریم!» (طاهری، 1387: 54).

3. سوءاستفاده‌های مالی از افراد جامعه

بسیاری از مروجان و مبلغان عرفان‌های نوظهور در کشور دنبال اهداف مادی و اقتصادی هستند و سعی می‌کنند با طرح مسایل عرفانی و آموزه‌های آنها از یوگا و مراقبه و مدیتیشن گرفته تا سحر و جادو و رساندن افراد به خلسه عرفانی و آرامش و غیره از سادگی آنها استفاده کرده و با توجه به روحیات معنوی مردم و علاقه آنها به مسایل معنوی و همچنین وجود مشکل‌های زیادی که میان مردم وجود دارد؛ آنها را فریب دهند و بدین شیوه به ثروت‌های کلانی دست یابند. آناهیتا احمدی در این زمینه اشاره دارند که: «برای معنویت دلار خرج کنید، برای اکیست‌ها محدودیتی درباره رژیم غذایی و نوع پوشش وجود ندارد و هرچند از مصرف مواد مخدر، سیگار و نوشیدنی‌های الکلی منع نشده‌اند، اما اک موضوعاتی، همانند سقط‌جنین، طلاق یا گرایش‌های جنسی، مانند همجنس بازی را امری شخصی تلقی می‌کند و درباره آنها نظری نمی‌دهد. راه نزدیکی بیشتر به خداوند از دیدگاه اک، تقوا و پرهیزکاری نیست، بلکه میزان دارایی‌هایی است که یک اکیست باید برای حق عضویت خود بپردازد. حق عضویت‌های اکیست در کشورهای توسعه یافته 130 دلار برای شخص و 75 دلار برای خانواده کاهش می‌یابد، البته اکیست‌ها همه نوآموزان را مجبور به پرداخت شهریه نمی‌کنند و اساتید تمرینات ابتدایی را رایگان در اختیارشان قرار می‌دهند» اما وصل‌های اک و برنامه‌های ویژه آموزشی که به‌وسیله استاد زنده اک تهیه می‌شود فقط برای جویندگانی قابل دستیابی است که اکنکار را به‌عنوان مسیر معنوی خود انتخاب کرده‌اند و هزینه‌اش را به‌حساب مؤسسه واریز می‌کنند. تمرین‌های اک همگی حول محور مراقبه و ایجاد ارتباط در اشکال و حالات گوناگون با ماهانتا - بالاترین مرتبه خداشناسی در زمین که بیشتر در کالبد استاد زنده اک تجلی می‌یابد - است و همه تمرین‌ها از سوی هارولد کلمپ همان استاد زنده اک در آمریکا طراحی می‌شوند (احمدی، 1388: 61).

4. کارتن، رایانه، سینما و ادبیات

بسیاری از کارتن‌ها، برنامه‌های سینمایی و تلویزیونی، رمان‌ها و داستان‌ها بر اساس فلسفه و اندیشه‌هایی است که همگی به‌گونه‌ای در مسیر تقویت ارزش‌های اومانیستی- لیبرالیستی و سکولاری غرب جهت‌گیری شده است. در عرصه معنویت و عرفان نیز با تکیه بر برخی از مبانی عرفانی فیلم‌ها و کارتن‌های زیادی ساخته‌اند: برای نمونه «اک‌یوسان»، «دوقلوهای افسانه‌ای»، «آلیس در سرزمین عجایب»، «پینوکیو». برای مثال، اکیوسان کودکی است که شکل و شمایل بوداییان را دارد و تمرین‌های آنان را به نمایش می‌گذارد و یا پیام معنوی کارتن دوقلوهای افسانه‌ای این است که اتحاد و الصاق دو جنس مخالف با یکدیگر موجب پیدایش قدرتی ماورایی است که این پیام از عرفان بودایی و مکتب معنوی اوشو و معنویت کوییلو گرفته شده است. غربیان و استعمارگرانِ حامی این عرفان‌های نوظهور به‌خوبی از این امکان و ابزار در راستای اهداف خودشان استفاده می‌کنند. بازی‌های رایانه‌ای نیز از اثرگذارترین ابزارها بر کودکان و نوجوانان هستند که نظام سلطه از آن در جهت تخریب آموزه‌های عرفان ناب اسلامی و تبلیغ آموزه‌های عرفان‌های نوظهور استفاده می‌کنند. همچون بازی رایانه‌ای «جهنم خلیج فارس» که به بازی«یامهدی» معروف است در جهت شرطی‌کردن کودکان و نوجوانان در مقابل شعار الله‌اکبر و نام مهدی و به منظور ایجاد تنفر از این دو حقیقت بزرگ اسلامی و شیعی طراحی شده است. ساختن فیلم‌های عرفانی نیز ابزار مؤثر دیگری است که هالیود از آن بهره می‌برد. پیدایش سینما ماوراء یا سینمای معنوی و دینی در راستای گرایش مردم جهان به‌سمت معنویت و دین بوده است.

براساس آمارهای رسمی 30 درصد فیلم‌های تولیدی این مرکز بزرگ فیلم‌سازی در سال 2003 و 2004 میلادی، فیلم‌های ماورایی و عرفانی بوده است. فیلم‌هایی چون «آرماگدون و روز استقلال»، «مصایب مسیح»، «ماتریکس»، «باباعزیز»، «ترومن» همگی دارای پیام‌های عرفانی هستند. در بسیاری از این فیلم‌ها معنویت با سکس و خشونت گره می‌خورد و معنویت سکولار به‌جای معنویت حقیقی اسلامی و دینی ارایه می‌شود. مفاهیمی همچون منجی، دجال و علایم آخرالزمان را به‌سود خود و در جهت ارزش‌های آمریکایی و لیبرالیستی تعریف می‌کنند. پیام فیلم ماتریکس پیدا‌کردن راه نجات بشر از چنگال ماشین، ماشینیسم و یافتن معنای حقیقی برای زندگی و توجه به شهری به نام زایان (صهیون). است. برنامه‌ریزان فرهنگ غربی از نقش رسانه‌های نوشتاری در شکل‌دهی به فکر و فرهنگ مردمان و ذهنیات نوجوانان و جوانان غافل نیستند. به‌همین دلیل از این ابزار نیز در جهت تضعیف معنویت حقیقی و اسلامی و تقویت و طرح معنویت‌های کاذب و دروغین به‌خوبی بهره می‌گیرند. رای نمونه، تدوین و تبلیغ گسترده داستان‌های خیالی هری‌پاتر و دامن‌زدن به عطش کودکان و نوجوانان برای مطالعه آن داستان‌ها و فیلم‌های سینمایی ساخته شده بر اساس داستان‌های آن نیز در همین راستا قابل بررسی است. محتوای داستان‌های هری‌پاتر یکسره معنوی است؛ اما معنویتی منهای خدا و منهای دین. در این کتاب‌ها به‌جای تعالیم هدایت‌بخش پیامبران، تعالیم جادویی می‌نشیند. دنیای هری‌پاتر دنیایی سراسر دین‌ستیزانه است. به تعبیر برخی نویسندگان نوعی بیانیه ضد مسیحیت در عرصه اخلاق و ایمان است. نویسنده این داستان‌ها کوشیده است اخلاق و ایمان دینی را با کمک شخصیت‌های دوست‌داشتنی، تخیلی و ستودنی به نقد بکشاند. رمان هری‌پاتر معنویت بدون خدا را تبلیغ می‌کند، به تعبیر یکی از نویسندگان «اگر می‌خواهید بدانید که در داستان هری‌پاتر چه کسی می‌میرد، پاسخ آن ساده است: خدا». تا اینکه نویسنده این داستان‌های خیالی، خانم جی‌رولینگ در مصاحبه‌ای اعلام‌کرد که قهرمان داستان هری پاتر همجنس‌باز است و بدین ترتیب کوشید با تکیه بر محبوبیت قهرمان داستانش، خوانندگان خود را به همجنس‌بازی سوق دهد! مسأله‌ای که حتی اعتراض بسیاری از والدین غربی و اروپایی را برانگیخت.

امروزه شاهد آن هستیم که حتی در آمریکا، کتاب‌های معنوی و عرفانی جزء پر فروش‌ترین کتاب‌های سال معرفی می‌شوند، ترجمه آزاد چند دفتر مثنوی معنوی در آمریکا در شمار پر فروش‌ترین کتاب‌های سال به‌حساب می‌آید. در ایران هم به تصدیق آمار رسمی وزارت ارشاد، کتاب‌های عرفانی و معنوی جزء پر فروش‌ترین کتاب‌ها است. اقبال مردم به سوی کتاب‌های پایلوکوییلو، اوشو، کاستاندا، توییچل، عرفان‌های ساحری و جادویی و همچنین فروش فراوان کتاب‌های یوگا، هیپنوتیزم، تله‌پاتی، طالع‌بینی و مانند آن، همگی از سرمایه‌گذاری عمده غرب بر روی این رسانه‌ی نوشتاری حکایت می‌کند. چنانکه با حمایت بی‌دریغ صاحبان قدرت در غرب، آثار پایلو امروزه در بیش از 140 کشور منتشر و به 56 زبان ترجمه شده است. تا به امروز بیش از 52 میلیون نسخه از کتاب‌های او به فروش رفته و بنا به گزارش نشریه فرانسوی لیر در سال 1999 پایلو دومین نویسنده پرفروش جهان در سال 1998 بوده است. چنانکه کتاب کیمیاگر تاکنون دوازده چاپ داشته است و در سال 1376 جزء پرفروش‌ترین کتاب‌های سال ایران به‌شمار آمد. به هر حال امروزه باور آن است که آفرینندگان رمان‌های جذاب، اثرگذار و پیشرو آفرینندگان فرهنگ و هویت جامعه هستند. از این‌رو، عرفان‌های نوظهور از ادبیات، قصه و رمان‌های عرفانی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای موجود برای اشاعه و ترویج اندیشه‌های خود استفاده و از این طریق ذهن و اندیشه جوانان ما را دچار تضاد و تعارض می‌کنند و می‌کوشند با جذب آنها به مقاصد خود برسند؛ ما نیز می‌توانیم از ظرفیت بسیار بالای کارتن، سینما، تلویزیون، رمان و قصه برای انتقال مفاهیم دینی و عرفانی بهترین بهره‌ها را برده و می‌توان براساس این دستاورد دست به تهیه فیلم‌های بهتر یا کارتن‌های جایگزین زد و پیام اسلام را به‌دنیا عرضه کرد.

ج. آسیب‌های اعتقادی و ایدیولوژیکی

1. ترویج عرفان اومانیستی و انسان‌محور

آسیب دیگری که در واقع ره‌آورد عرفان‌های نوظهور است، ملاحظه انسان به‌عنوان محور هستی است که مستلزم خدا‌گرایی نیست و از آن به‌عنوان «اومانیسم» یاد می‌شود. اومانیسم به معنای اصالت انسان یا انسان‌گرایی، نوعی رویکرد به منزلت و ارزش‌های وجودی انسان است که در برابر تحقیرهای کلیسای قرون وسطا بر انسان در نیمه دوم قرن چهاردهم در ایتالیا شکل گرفت (مازلیش، 1379: 100). روشن‌اندیشان غرب برای منزلت بخشیدن به شخصیت سرکوب شده بشر، او را در همه ابعاد زندگی محوریت بخشیدند و خدا را از داشتن نقشی چشمگیر در حرکت‌های فردی و اجتماعی خارج کردند و گاه با انکار وجودش، هرگونه نقشی را برای او منتفی دانستند (اومانیسم الحادی). و با پشت‌کردن بر دین و خارج کردن خدا از محوریت زندگی، باب دنیاگرایی، التذاد و ابتهاجات مادی بر بشر گشوده شد.

بحران بی‌معنایی در غرب بیداد می‌کرد و قربانی می‌گرفت. تبدیل‌شدن انسان غربی به شیء و کالا و از دست‌رفتن هدف و معنای زندگی و فقدان یک نظام ارزشی، متفکران بزرگ غرب را به چاره‌اندیشی واداشت و پست‌مدرنیزم؛ آغاز بازگشت به معنویت بود. گرایش مردم غرب به معنویت با نغمه گوش‌نواز نهضت اسلامی ایران در عرضه معنویت مورد نیاز بشر، ذهن و دل جهانیان را به معنویت دینی متوجه می‌کرد؛ اما این نوع معنویت با آنچه تمدن مدرن غرب بر آن پی‌ریزی شده بود، به‌نظر ناسازگار می‌رسید. مدرنیزم، امانیسم و دنیاگرا بود و با حاکمیت دین و بایدهاونبایدهای آن سازگاری نداشت. مدیران قدرت با همکاری آژانس اطلاعاتی و پژوهشی دریافتند که جلوگیری از گرایش مردم به‌سمت معنویت امکان‌پذیر نیست، از این‌رو باید آن را مدیریت کرد و به قول معروف «اگر نتوان جلوی موج را گرفت، باید بر آن سوار شد». عرفان‌های نوظهور شکل گرفتند که با دورنمایه‌ی شرقی و قالبی سراسر غربی و سازگار با اومانیسم بودند و به‌سرعت ترویج شدند. امروزه عرفان‌های نوظهور و فرقه‌های معنویت‌گرای مدرن، انسان‌محوری، دخالت‌نکردن در جامعه بشری و گریز از آن، سفارش به درون‌گرایی و سخن‌نگفتن از خدا را از طریق فیلم‌های سینمایی، نشر کتاب با تیراژ بالا، رسانه‌ها و ... را به‌شدت تبلیغ می‌کنند (شریف‌زاده، 1387: 12). اومانیسم اکنون به اصالت لذت و لذت‌جویی با هر روش ممکن رسیده است و جامعه همه لذت‌ها را به انسان نمی‌دهد، پس انسان باید برای خود لذت بیافریند، لذتی از جنس لذت شخصی و نه اجتماعی. امروزه دیگر بخشیدن قرصی نان و آب به همنوع در عین روزه‌داری و گرسنگی معنا ندارد. خودخواهی و تنهایی انسان مدرن، مانع از درک لذت‌های مشترک و ایثار نسبت به خلق خدا است. انسان در جست‌وجوی این لذت‌های شخصی است که به عرفانی مسخ‌شده دست می‌آویزد، همان‌گونه که به مواد مخدر، قرص‌های روانگردان، فوتبال و سینما (همان، 1388: 117).

2. کثرت‌گرایی عرفانی یا پلورالیسم مخاطب‌محور

پلورالیسم شاخص برجسته‌ی عرفان‌های جدید در بیان اندیشه و عمل است. وقتی سخن، اذکار و اورادِ محفل و مجلس هر عارف و سالک شرقی و غربی، دیرنشین و صومعاتی، غارگزین و خانقاهی، مرتاض و راهب، قطب و ساحر، اکیست و سانیاسین و همه آنانی شنیده می‌شود که ادعایی در این مسیر دارند، جز این حرف واحد، از آن فهم نمی‌شود که: «گبر و صنم‌پرست و اهل کتاب، همه خوبند و رستگار». این نگاه تکثرگرایانه سرانجامی عجیب‌تر دارد و آن اینکه در قواعد این مدعیان، بی‌خدایی نیز خود پرستشی مقدس به‌شمار می‌آید. از منظرِ این مدعیان همه راه‌ها به‌حقیقت منتهی می‌شود. حمیدرضا مظاهری‌سیف می‌نویسد: «اکنکار، فالون‌دافا و تی.ام، همگی خود را فراتر از ادیان معرفی می‌کنند. ما اک مسیحی، اک یهودی، اک بودایی و اک مسلمان داریم. رهبر فرقه رام‌الله در ایران در مورد حضرت مسیح می‌گوید: «مسیح به معراج رفت؛ اما عیسی به صلیب کشیده شد». وی این سخن نغز را چنین توجیه می‌کند: «مخاطبان من هم مسلمان‌اند و هم مسیحی و من باید به‌گونه‌ای سخن بگویم که همه را جذب کنم» افرادی نظیر اوشو و کوییلو از کتاب‌های عرفان اسلامی حتی قرآن، از عهد جدید و عهد عتیق، تایوته چینگ کتاب مقدس تایویست‌ها، متون مقدس بودایی و غیره استفاده می‌کنند. معنویت‌ها و عرفان‌های نوظهور درصدد ایجاد دینی جهانی‌اند و از این رهگذر در ایجاد ابر فرهنگ جهانی برای تکمیل پروژه جهانی‌سازی نظام سلطه نقش جدی ایفا می‌کنند. در معنویت‌های نوظهور؛ حقیقت مهم نیست، بلکه کارایی مهم است و دراین صورت اهمیت ندارد که کدام دین و آیین معنوی یا عرفانی کامل‌تر است، بلکه هرکدام می‌تواند دین تو باشد که تو را آرام می‌کند» (مظاهری‌سیف، 155: 1387).

دالایی لاما می‌گوید: «ممکن است کسی با اعتقاد به‌خدا به آرامش برسد و دیگری با انکار خدا، هرکدام باید داروی مورد نیاز خود را انتخاب کنند» (دالایی‌لاما، 1384: 7). البته دالایی‌لاما از کسانی است که در ظاهر به کثرت‌گرایی عرفانی اعتقاد دارد و آن را تبلیغ و ترویج می‌کند، دالایی‌لاما، رهبر بوداییان تبتی می‌گوید: «پنج میلیارد انسان روی کره خاک زندگی می‌کنند و من معتقدم ما به پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم؛ چراکه در برداشت‌ها و تفکرات انسان‌ها تنوعِ بسیار گسترده‌ای وجود دارد. تنوع آدم‌ها تنوع ادیان را ضروری می‌کند. کار ادیان تغذیه معنوی بشر است. انسان باید آموزه‌های دینی خود را با زندگی شخصی خود بیاموزد و آن را به‌عنوان سرچشمه‌ای برای قدرت درونی خود به‌کار گیرد» (دالایی‌لاما، 1384: 294-295).

در آیین سای‌بابا، نیز کثرت‌گرایی عرفانی تبلیغ می‌شود. وی تصریح می‌کند که همه ادیان حق‌اند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. هرچند دین خود‌ساخته خویش را کامل‌ترین آنها می‌داند و آن را به منزله صد می‌داند که چون کسی آن را داشته باشد، حقیقت همه ادیان دیگر - که همگی کمتر از صد هستند – را خواهد داشت، وی می‌گوید: «تمامی ادیان به‌سوی یک هدف رهنمون می‌شوند و تمامی انسان‌ها برادران یکدیگرند» (سای‌بابا، 1383: 113). «همه مذاهب تنها به یک خدا تعلق دارند و به‌سوی یک مقصد شما را رهنمون می‌کنند، ادیان در اصل هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند» (همان: 167). بدین‌ترتیب می‌بینیم که برخلاف حقیقت‌جویی و حنافت فطرت، حقیقت در عرفان‌های نوظهور به‌دست فراموشی سپرده شده و کارایی محدودی مورد توجه قرار می‌گیرد و در این شرایط آنچه جایگزین حقیقت می‌شود، باطل و تحیر در ظلمات است؛ به‌جای اینکه حرکت به‌سوی نور و حقیقت باشد.

3. ورود التقاط‌گرایی

در عصر جهانی‌شدن، الهیات‌های متکثری ظهور کرده‌اند که در پی جهانی‌سازی الهیات‌اند و نیز زدودن ویژگی‌های الهیاتی ادیان خاص که مانع از اتحاد جهانی می‌شود. تلاش برای دستیابی به الهیاتی که ناظر به همه ادیان باشد و از بینش‌های معنوی ادیان غفلت نکند. بر این اساس می‌توان ظهور عرفان‌های نوظهور را در چارچوب فرآیند جهانی‌شدن فرهنگ و مؤلفه‌های مهم آن یعنی پلورالیسم، التقاط‌گرایی و نسبیت‌گرایی مدنظر قرار داد و عنوان‌کرد عرفان‌های نوظهور، محصولی از جهانی‌شدن هستند که تمامی ویژگی‌های یادشده را دارند.

در عرفان رام‌الله، التقاط وجه بسیار بارزی دارد؛ برای نمونه در فصلنامه «علم موفقیت» دعاهای سرخ‌پوستان به صورت تیتر آورده شده است؛ در حالی‌که در دو طرف آن کلمه «یا هو» درج شده است. بخشی از این دعا چنین است: «ای روح بزرگ، خداوندا ... ، قلب مرا بر کمال شفابخش طبیعت بگشا، ما همه با هم همبسته‌ایم و این موجب آرامش من می‌شود، ای روح بزرگ، خداوندا، ای خالق تمامی هستی، روح مرا پاک گردان و جان مرا شستشو ده. در ماهنامه «هنر زندگی متعال» در بخش سلام دوستان می‌خوانیم: «بر باطن‌گرایی و احیای معنویت اصرار داریم ... بنابراین، محوریت کار خود را در این نشریه بر گسترش بینش معنوی و دانش باطنی قرار می‌دهیم. نقطه شروع را آشنایی با آخرین و جدیدترین مکتب باطنی با عنوان روح‌زایی، موسوم به هنرهای ماورایی انتخاب کرده و این شماره را به آشنایی اولیه با آن اختصاص می‌دهیم. همچنین قصد داریم در شماره‌های بعدی به شناسایی و تحلیل برخی از شاخص‌ترین مکتب‌های باطنی و اسرارگرا نیز بپردازیم؛ جریان‌هایی نظیر: شمنیزم و تولتک بر پایه آموزش‌های دون‌خوان و روایت کارلوس کاستاندا؛ تانترا بر مبنای روایت اوشو؛ باکتی‌یوگا براساس تعلیمات سای‌بابا، تی.‌ام مطابق روایت ماهاریشی؛ اکنکار طبق آموزش‌های پال‌توییچل، تیوری سکوت براساس روایت کریشنا‌مورتی؛ ساینتولوژی با استناد به آموزش هوبارد و نیز سایر جریان‌های معنویت‌گرا» (م.رام‌الله، 1377: 90). در کیش اوشو نیز با التقاط زیادی مواجهه‌ایم. در جلد اول کتاب تعلیمات تانترا سخن از نفی هرگونه انسان مقرب است. اوشو عدم برخورداری همه انسان‌ها به‌طور یکسان، از لطف خدایی را سوء‌تفاهم می‌شمارد و می‌گوید: «درحقیقت، هیچ‌کس برگزیده و مقرب خدا نیست؛ اگر خدا منتخبانی برای خود برمی‌گزید، دیگر عدالتی در جهان وجود نداشت» (اوشو، 1382: 10).

این عبارات از دو نکته مهم همان نفی اتورتیه‌های دینی و درونی‌بودن خداوند سخن می‌گویند. التقاط آسیبی است که ممکن است در ذهن و اندیشه افراد جامعه نقش بندد و به آن آسیب رساند. آموزه عرفان‌های نوظهور از سای‌بابا و ماهاریشی تا فالون‌دافا و پایلوکوییلو این است که التقاط را به‌معنای واقعی به ارمغان آورده‌اند. آنها اتوریته‌های دینی را نفی می‌کنند و نوعی مساوات ذاتی میان انسان‌ها برقرار می‌کنند دراین صورت مضاف بر التقاط، نسبیت نیز اضافه می‌شود. اوشو تصریح می‌کند که اعتقاد کسانی‌که مذهب و روش‌ آنها تنها عبادت است، در حال سست‌شدن و از دست‌رفتن است و این مذاهب در آینده جایی ندارند. این در حالی‌ است که اوشو، راه خود را به‌عنوان یک مذهب معرفی می‌کند (حمیدیه، 1386: 34-35).

د. آسیب‌های سیاسی – امنیتی

1- آمادگی برای سلطه‌پذیری

عرفان‌های نوظهور مردم را سر به زیر و سیلی‌پذیر بار می‌آورند و روحیه عزت و آزادگی را در قلب‌ها می‌میراند. این معنویت‌ها می‌کوشند مردم را تسلیم نظم موجود و مطیع قدرت‌ها گردانند و سکوت در برابر ستم را به آنها بیاموزانند و به‌عنوان ارزشی اخلاقی و معنوی آنها را تعلیم دهند. در فالون‌دافا اعتقاد بر این است که هرکس که مورد ظلم واقع می‌شود، در حال تصفیه روحانی و جبران ظلمی است که در زندگی پیشین بر دیگری روا داشته است. کسی که به یاری مظلوم می‌رود در حقیقت تزکیه او را با مشکل رو‌به‌رو ساخته است. در اندیشه‌های دالایی هرکس بدی و ظلم می‌کند، خود بیش از همه از درون رنج می‌برد و آزرده می‌شود. در نتیجه نیازی نیست که با او مقابله شود، رنج درونی برایش کافی است و او را به‌حال خود باید گذاشت. با این استدلال او از اعدام جنایت‌کار پلیدی، همانند صدام مخالفت می‌کند و با چشم فرو بستن بر ظلم‌های دردناک اشغال‌گران قدس به آن سرزمین سفر کرده، با آنها دست دوستی می‌دهد (مظاهری‌سیف، 1387: 178).

برای مثال مهم‌ترین کارکرد مدیتیشن، دادن آرامش به افراد جوامع پر استرس امروز نیست؛ بلکه تحمل‌پذیر کردن استیلا و استثمار سلطه‌گران سرمایه‌دار جهانی است. فیلد هرولدبلوم در کتاب (تی.ام دانش هوشیاری خلاق) می‌گوید: «مردم باید با یافتن طریق رضامندی پایدار خود و نه تنها با نگریستن به نقش‌های اجتماعی خشن برای کام‌بخشی، خودکفا شوند. در مردم باید توان کامل یکنواخت‌کردن اختلافات به‌منظور تقویت غنای زندگی در میان این تغییر شتابان به‌وجود آید» (هرولدبلوم، 1377: 34). این همه سروصدا و تبلیغات با وصف‌های جذاب هوشیاری خلاق، آرامش، آگاهی متعالی و .... به ساده‌ترین بیان، پذیرش تسلیم در برابر نیروی سلطه‌گر در تمدن سرمایه‌داری است. تسلیم در برابر ظلم و استعمارگران در عرفان و معنویت کوییلو صددرصد مشهود است. عرفانی‌که کتاب‌هایش در کشور ما در اکثر قفسه‌های کتاب قشر تحصیل‌کرده جوان یافت می‌شود. خدای پایلو خدای نیازمند و خطاکاری است، اگر چیزی بخواهد باید صبر کند چون قادر متعال نیست. امیال نادرست در او پدید می‌آید و شکست را در برابر شیطان تجربه می‌کند و این موضوع در کتاب کیمیاگر به روشنی آمده است. ارتباط با روح جهان از طریق دنبال کردن رویاها، انسان را به‌‌خدا نزدیک می‌کند و با کشف جهان نامریی، زندگی سرشار از شور و معنا می‌شود و انسان با خطاهای خداوند در حق خودش کنار می‌آید و زندگی را آسوده‌تر سپری می‌کند. حال کسی که گناه‌کاری و ظلم به نفس خویش را می‌پذیرد و با خدایی خطاکار و ظالم کنار می‌آید، آیا می‌تواند در برابر کسانی فریاد بکشد که به وی و سایر انسان‌ها ظلم روا می‌دارند؟ آیا می‌تواند در برابر قدرتمندانی که مردم را در بند حرص و هوس خود می‌خواهند، مبارزی آزادی خواه باشد؟ آیا با دیدن این همه ظلمی که در دنیای امروز بر سر بشر می‌آید، برای عدالت کاری انجام می‌دهد؟ معنویتی که کوییلو می‌آموزد، از آنِ بردگان است. زندگی که او می‌خواهد، همراه با ذلت و رنج است، اما او با خیالات خوش است و شادکامی و سعادت او منهای انسانیت و مفاهیم وابسته به آن، نظیر آزادی، عدالت، عزت و پاکی است.

2- ترویج سیاست تساهل و تسامح

از دیگر آفات بسیار قابل درنگ عرفان‌های نوظهور و آیین‌های معنوی، سیاست تساهل و تسامح است که از نفی واقع‌گرایی ارزشی سرچشمه می‌گیرد و مدعی‌اند بدی یا خوبی رفتارهای اختیاری انسان، بستگی به میل افراد و یا نهایتاً قرارداد و خواست جمعی دارد. به‌طور طبیعی اگر کسی ارزش‌ها را واقعی ندانست به لوازم آن، از قبیل پذیرش کثرت‌گرایی، نسبی‌گرایی و استدلال‌ناپذیری، نیز باید ملتزم باشد. تیوری‌پردازان آیین‌های نوظهور معنوی گاه با صراحت این مسأله را گوشزد کرده و ارزش‌ها را نسبی دانسته‌اند. همانند سرکردگان عرفان اکنکار در پاسخ به پرسش یکی از پیروان که در سایت فارسی آنها نقل شده است مبنی بر اینکه «آیا اکنکار با سقط‌جنین یا همجنس‌بازی مخالفت می‌کند؟» می‌گویند: «اکنکار موضوعاتی از قبیل سقط‌جنین، طلاق یا گرایش جنسی را تصمیماتی شخصی در نظر گرفته و به‌عنوان یک سازمان نظری نمی‌دهد» (کلمپ، 1382: 20). و یا شخصی مانند پایلوکوییلو تساهل و تسامح رفتاری را تبلیغ و ترویج می‌کند و این حاکی از غیرواقع‌گرایی ایشان است. ایشان به‌دلیل آنکه ارزش‌ها را واقعی نمی‌داند و آنها را سلیقه‌ای و قراردادی می‌پندارد، پیروان خود و همه مردم عالم را به تمرین تساهل و تسامح رفتاری دعوت می‌کند. کوییلو پافشاری می‌کند هرکسی باید به هرگونه‌ای که می‌خواهد و دوست دارد راه معنویت را بپیماید. در این زمینه نباید به سخن هیچ‌کس گوش دهد. در همین راستا و به‌منظور تحقق این ایده، کثرت‌گرایی را ترویج و تبلیغ کرده و می‌گوید: «واجب است که ارزش‌هایی، مانند تساهل و تسامح و این باور که برای همه فضایی وجود دارد رواج پیدا کند. چه در مذهب، سیاست و یا در فرهنگ و اینکه هیچ‌کس نباید دیدگاه خود را از جهان به دیگران تحمیل کند. همانطور که مسیح می‌گوید: «در خانه پدر من مسکن‌های بسیار هست.» هیچ دلیلی وجود ندارد که همه را وا داریم در یک آپارتمان زندگی کنند و یا همه را واداریم که باورهای مشابهی داشته باشند. غنا در کثرت و تنوع است، اگرنه با پدیده فاشیسم رو‌به‌رو خواهیم بود. با بنیادگرایی ما به اعماق بدترین نوع تاریک‌اندیشی قرون وسطی باز خواهیم گشت. باید اعلام کرد انسان می‌تواند مسلمان باشد یا کاتولیک یا بودایی یا بی‌مذهب یا شکاک و این موضوع به‌کسی ربطی ندارد، آنچه مهم است این است که فرد عهده‌دار وجدان خویشتن است. هر باوری خلاف این بی‌شک منجر به جنگ‌های مذهبی خواهد شد. چون این معنا را می‌دهد که آنکه متفاوت است دشمن است» (کوییلو، 1379: 96-95).

این طرز تلقی عرفان‌های نوظهور آموزه‌های مهم اسلامی را مخدوش کرده و به آن آسیب می‌رساند. ارزش‌های اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همگی ریشه در واقعیت‌های عالم دارند. حرمت ربا و زنا در این نیست که مردم آنها را نمی‌پسندند یا سلیقه‌ای باشند که با تغییر ذایقه مردم یا با تغییر قراردادهای اجتماعی، این احکام نیز تغییر کنند، بلکه دلیل تحریم آنها این است که در حقیقت و به‌درستی علت شقاوت هستند (مصباح، 1385: 90).

3- برنامه‌های نظامی با کشف سلاح‌های سایکوترونیک

دامن‌زدن به برخی از نحله‌های عرفانی و معنوی، سوءاستفاده‌های اطلاعاتی و نظامی مراکز بزرگ استکباری از قدرت‌های روحی برتر است. مراکز اطلاعاتی و نظامی استکبار تلاش می‌کنند از نیروی معنوی و روحی افراد جهت بهره‌برداری‌های نظامی و اطلاعاتی استفاده کنند. شواهد نشان می‌دهد دست‌های نظامی و اطلاعاتی در پشت صحنه برخی از گروه‌های عرفانی و معنوی وجود دارد. برای مثال عرفان اکنکار که فعالیت‌های گسترده‌ای در سطح جهان دارد و در حدود یکصدوپنجاه کشور جهان به‌صورت علنی مشغول فعالیت و عضوگیری است، عرفانی است که بنیانگذار آن پال‌توییچل، افسر نیروی دریایی آمریکا بود و هم‌اکنون نیز رهبری آن برعهده هارولدکلمپ، افسر سابق نیروی هوایی آمریکا است! پیش‌بینی برخی از متخصصان و صاحب‌نظران این است که جنگ‌های آینده به سوی جنگ‌های روانی و جنگ اراده‌ها و نیت‌ها خواهد رفت. جان‌وایت در کتاب جنگ روانی می‌نویسد: «در زمینه دفاع ملی اشارت آشکاری در مورد توانمندی بشر در ردیابی محل‌های دور دست و اثرگذاری بر ابزار احساس و یا افراد وجود دارد. شناخت میزان ارتباط متقابل ذهن‌ها، می‌تواند ابعاد سیاسی- اجتماعی گسترده‌ای برای این کشور در بر داشته باشد» (جان‌وایت، 1382: 15).

با توسعه تکنیک‌های روانی و تکنولوژی سایکوترونیک که با کمک آن نه تنها جسم افراد به‌سلطه در می‌آید. که می‌توان روح، ذهن، اراده و تصمیمات آنان را نیز تحت سلطه و کنترل خود در آورد. شکل جاسوسی‌های نظامی و غیر‌نظامی از شیوه فیزیکی به جاسوسی از طریق ادراکات فراحسی تغییر خواهد کرد. برای خراب‌کاری و دست‌کاری فعالیت‌های نظامی و غیرنظامی دشمن، نیازی به انجام عملیات مسلحانه و فیزیکی و عینی نیست، بلکه با استفاده از نیروهای روانی و امثال آن می‌توان اقدامات لازم را انجام داد (همان: 17). برخی نیز معتقدند جنگ‌های روانی در میان قدرت‌های بزرگ نظامی از مدت‌ها قبل شروع شده است تا جایی‌که عده‌ای غرق‌شدن و از بین‌رفتن زیردریایی فوق پیشرفته آمریکا با نام «یو.اس.اس.ترشر» در صبح نهم آوریل سال 1963 و از بین‌رفتن 129 خدمه آن در اقیانوس اطلس را به اسلحه‌های فراحسی شوروی سابق نسبت داده‌اند.

تحلیل و بررسی

معنویتی که مکاتب نوظهور معنوی و یا عرفان‌های نوظهور عرضه می‌کنند، معنویتی خارج از چارچوب ادیان است معنویتی است که هماهنگ و سازگار با امیال پست و متناسب با علوم جدید و پیشرفت‌های علمی است به‌همین دلیل در عرفان‌های نوظهور و معنویتِ جدیدِ عرضه‌شده، یا به‌طور اساسی سخنی از قوانین و مقررات ادیان وجود ندارد و یا اگر قانونی هم باشد، قانون‌های بشری و هماهنگ با خواسته‌ها و امیال حیوانی انسان است. به‌همین دلیل اوشو چند همسری زنان یا مردان را در صورت داشتن هورمون‌های جنسی زیاد، امری قانونی و مشروع اعلام می‌کند! حقیقت آن است که معنویت منهای خدا امری بی‌معنا است. چگونه می‌توان صرف‌نظر از خدا و یا بی‌اعتنایی به دستورات او به آرامش و نشاط حقیقی دست یافت. شخصی که می‌خواهد از اضطراب و ترس نجات یابد، بهترین راه آن پذیرش ولایت الهی است: «الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» (یونس: 62). «ان الذين قالو ربنا الله ثم استقاموا فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون» (احقاف: 13). فردی که می‌خواهد به اطمینان قلب و آرامش درونی برسد راهی جز ایمان به خدا و یاد الهی ندارد: «الذین امنو و تطمین قلوبهم بذکر الله الا بذكر الله تطمین القلوب» (رعد: 23).

توقع دستیابی به‌مراحل بالای معنویت و عرفان بدون اعمال هرگونه محدودیتی توقعی بی‌معنی است. برای نمونه، اوشو، کوییلو، سای‌بابا و ماهاریشی گمان کرده‌اند، بی‌حالی و بی‌رمق‌شدن افراد، بی‌خیالی و تهی‌شدن از هرقیدی در اثر کثرت رفتارهای جنسی و محدودکردن روح و غیره، همان چیزی است که عارفان از آن به خلسه عرفانی تعبیر می‌کنند. اگر بنا باشد، انسان نیز، همچون حیوانات زندگی کند و به هر چیزی که هوا و هوس او طلب می‌کند پاسخ دهد و درعین حال، به مراتب عالی عرفانی و معنوی برسد، در آن صورت چه نیازی به عقل داشت. مگر عقل کارکردی جز مهارت قوای شهوانی و غضبی دارد.

بسیاری از مدعیان عرفان‌های نوظهور تضاد آشکار در گفتار و رفتار خود دارند. مدعیان کثرت‌گرایی عرفانی، هرچند در لفظ چنین ادعایی دارند، اما در عمل به این باور خود پایبند نیستند. بیشتر اینان تنها راه نجات را پیروی از مرام و مسلک ادعایی خود می‌دانند. ادعای درستی ادیان دیگر برای پیروان خود از سوی همانند دالایی‌لاما و سای‌بابا، ادعای ظاهري و تنها به منظور تبلیغ و جذب افراد بیشتر است. آنان به‌خوبی می‌دانند کسی که به تعالیم اسلام پایبند باشد، هرگز نمی‌تواند به تعالیم و آموزه‌های آنان تن دهد. به‌همین دلیل در عمل به پیروان خود اجازه گرایش به اسلام یا ادیان دیگر را نمی‌دهند، بلکه از راه‌های وصول به هدف مورد نظرشان را زدودن اعتقادات پیشین مریدان می‌دانند و اصرار می‌کنند برای آنکه تعالیم آنان بتواند اثرگذار باشد، افراد باید دست از همه باورهای ذهنی و درونی پیشین خود بردارند. آیا این معنایی جز انحصارگرایی و انکار کثرت‌گرایی دارد؟

در صورت مقایسه عرفان‌های نوظهور با عرفان اسلامی موارد زیر مشهود است:

نخست؛ عرفان اسلامی ماهیتی خدامحور دارد، در حالی‌که عرفان‌های نوظهور و یا به‌عبارتی دیگر تعالیم باطنی غرب حقیقتی انسان‌محور دارند؛

دوم؛ در عرفان اسلامی، سالک راه از آغاز به بندگی و سرسپردگی در برابر خدا دعوت می‌شود؛ در حالی‌که در تعالیم عرفانی جدید، چنین نیست؛

سوم؛ عرفان اسلامی درصدد نفی توجه آدمی به خویشتن و جلب آن به‌خدا است؛ در حالی‌که عرفان‌های نوظهور انسان را به خویشتن دعوت می‌کند؛

چهارم؛ عرفان اسلامی، عشق به‌خدا را در گرو دل از دوست داشتن می‌خواند؛ در حالی‌که عرفان‌های نوظهور، آدمی را به دوست‌داشتن و تکیه بر خویش فرا می‌خواند؛

پنجم؛ عرفان اسلامی انسان را به فرمانبرداری محض از خدا فرا می‌خواند؛ حال آنکه فرامين عرفان‌های نوظهور فرامین الاهی نیستند. دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه- هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا؟

از مهم‌ترین نتایج بدست‌آمده از آسیب‌شناسی عرفان‌های نوظهور این است که با عرضه مراقبه یا مدیتیشن در واقع زنگ تفریحی می‌شوند برای انسان‌هایی که بردگان نظام سرمایه‌داری، سلطه و استعمار جهانی هستند. هرچند مدیتیشن آثار مثبتی در جسم و روان انسان دارد، مانند کاهش ضربان قلب و فشار خون شریانی، کاهش تعداد حرکات تنفسی و سوخت‌و ساز سلولی، کاهش فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک و افزایش پاراسمپاتیک و افزایش امواج آنها از مغز و کاهش تنش عضلانی، اما صاحبان قدرت می‌کوشند با کنترل فرهنگی، معنویت مردم را مهار کنند و توانایی آنها را در خدمت به تحکیم شالوده نظام سرمایه‌داری و تأمین منافع بی‌پایان سرمایه‌داران بهبود بخشیده و به‌کار گیرند. مهم‌ترین هدف مدیتیشن کامیابی در زندگی مادی و موفقیت‌های اقتصادی و شغلی است. به‌عبارت دیگر آنها به اسم گوش‌دادن به‌صدای درون ما را مطیع فریادهای تبلیغاتی زندگی امروزین می‌کند؛ فریادهایی تکراری که انعکاس آن ناخواسته در درون ما طنین می‌افکند. اگر کمی با روان‌شناسی تبلیغات آشنا شویم و توجه کنیم که در نظام سرمایه‌داری نه تنها اقتصاد، بلکه سیاست و فرهنگ نیز با تبلیغات و دست‌کاری تمایلات و اندیشه مردم مدیریت می‌شود، آنگاه به‌خوبی معلوم می‌گردد و در زمانی‌که سخت‌گیری‌های علمی برای اثبات نظریه‌ای، بسیار پیچیده شده است، چگونه نظریات کسی مانند اوشو، سای‌بابا، پال‌توییچل، پایلوکوییلو و غیره در کتاب‌ها و مؤسسات بسیاری با حمایت مراکز علمی وابسته در جهان تبلیغ می‌شود. آنها با حمایت کامل و پوشش تبلیغاتی مناسب، آرامش، شکوفایی، رضایت‌مندی و کمال فردی را در توفیقات مادی و اقتصادی می‌دانند و می‌کوشند آن را به همه مردم جهان بیاموزانند، در حالی‌که مردم جهان هرروز روان پریش‌تر، مضطرب‌تر، فقیرتر و گرسنه‌تر می‌شوند.

البته حرف‌های آنها برای ما که در تمدن سرمایه‌داری زندگی می‌کنیم، بسیار خوش‌آیند است؛ زیرا راه هم‌آهنگ‌ شدن با ارزش‌های همین تمدن را می‌آموزند و سلطه‌پذیری سیاسی و اقتصادی را توجیه می‌کنند، تا ستم‌ها و سلطه را زیبا ببینیم و راحت و بی‌درد بپذیریم. یاد می‌دهند که مدیتیشن کنید و آنچه را دوست دارید، به آن برسید. به‌تصور آورید و بعد برای رسیدن به آن بکوشید. همواره نیمه پر لیوان را ببینید و به فکر پر کردن نیمه خالی آن نباشید، چون نمی‌توانید جهان را تغییر دهید. پس باید هماهنگ شوید. به کسانی توجه کنید که ثروتمند شده‌اند. پس مدیتیشن کنید، ریلکس باشید. در تخیلات خود غوطه‌ور شوید این در حالی است که معنویت و عرفان اسلامی با شریعتی روشن آرامشی می‌دهد که خود زمینه رسیدن انسان به‌کمال حقیقی و شکوفایی معرفت فطری است. عزت و ذلت را به‌درستی تشخیص می‌دهد و از چشمه جوشان عرفان و معنویت حقیقی و ابدی بهره‌مند می‌شود.

نتیجه‌گیری

عرفان‌های نوظهور به‌دلیل فاصله گرفتن از مؤلفه‌هایی مانند؛ شریعت‌مداری، عقل‌گرایی، عرف‌پذیری و اخلاق‌گرایی و حضور فعال در صحنه اجتماعی و غیره آسیب‌های گوناگونی را به همراه می‌آورند از قبیل: آسیب‌های اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی، سیاسی، شخصی و خانوادگی. نوع نخست از آسیب‌ها، هم در حوزه مطالعات اسلامی و هم غیراسلامی در قلمرو آرای نظری و عقیدتی عرفان‌های نوظهور و ناشی از ک‍‍‍ژروی‌های فکری در مباحث مختلف خداشناسی، وجود‌شناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و جهان‌شناسی به‌شکل خودآگاه و ناخودآگاه پدیدار می‌شود. این قبیل آسیب‌ها که مهم‌ترین انواع آسیب‌های عرفانی به‌شمار می‌آید، در طی فرآیندی پیچیده و با گذار از مراحل مختلف تجربه شامل تعبیر کردن و تأویل ذهنی از مکاشفه و رؤیت و شهود و تفسیری زبانی به‌شکلی بالقوه و پنهان ضمن تهدید اصل عرفان، صاحبان و پیروان آن را نیز تهدید می‌کند. دسته دوم شامل آسیب‌هایی است که ناشی از تخطی این‌گونه عرفان‌ها و صاحبان آنها از قواعد عرفی و هنجارهای زندگی روزمره فردی و اجتماعی، فاصله‌گرفتن از اجتماع، عزلت‌گزینی و جست‌وجوی آرامش و خلسه عرفانی، استفاده ابزاری نظام سلطه از آنان و متحمل شدن ضررهای اقتصادی از سوی پیروان بروز می‌کند.

گرچه گزند این نوع آسیب‌های عرفانی به اندازه نوع پیشین نیست و به‌دلیل ماهیت خاص خود، جلوه بیرونی و تظاهر علنی بیشتر و تشخیص‌پذیرتری دارند، اما دامنه ابتلای به آن به‌علت جاذبه ظاهری، عرف‌شکنی، عادت‌ستیزی، تنوع‌طلبی، شالوده‌شکنی، سنت‌شکنی، در نزد مردم به‌ویژه عوام یا حتی پاره‌ای خواص، گسترده‌تر از انواع دیگر است. نوع سوم آسیب‌های عرفانی شامل آن دسته از آموزه‌های عرفانیِ نوظهور است که به‌شکل اختلالات روانی، فردی، خانوادگی و شخصیتی ناشی از کاربرد تکنیک‌های مربوط به ریاضت‌های غیرمشروع، مراقبه و مدیتیشن برای رسیدن به خلسه‌های عرفانی از طریق استفاده بی‌رویه از مواد مخدر و داروهای روان‌گردان، توهم‌زا و مانند آن ظاهر می‌گردد. تهدید خانواده، تکثیر بیماری‌های جنسی، روابط نامشروع، گسست اخلاقی خانواده‌ها و تعارض بین مسایل سنتی و مدرن و ده‌ها و صدها اختلال دیگر از سوی این آیین‌های عرفانی در شمار مخاطره‌آمیزترین و پیچیده‌ترین اختلالات روانی – فردی و خانوادگی قرار دارد.

از دیگر نتایج حاصله این‌که وقتی از منظر مهم‌ترین دستاورد این عرفان‌ها، همان رسیدن به آرامش، موضوع را تجزیه و تحلیل می‌کنیم. متوجه می‌شویم که اگر تمام آموزه‌های عرفان‌های نوظهور، با موضوعیت «طرق کسب آرامش» جمع‌آوری شود، این آموزه‌ها از دو حالت خارج نیست. الف. تصدیقی ضعیف و خفیف به راه‌های کسب آرامش است؛ ب. مجموعه‌ای از ادعاهای پوچ و خالی است. نظریاتی که نه تنها موجب آرامش نمی‌شود، بلکه باعث بروز اختلالات شدید روانی می‌گردد.

 

فهرست منابع

  1. قرآن‌كريم.
  2. نهج البلاغه.
  3. آريا، غلامعلي (1379). آشنایي با تاريخ اديان، تهران: انتشارات پايا.
  4. آزاد، حسين (1378). آسيب‌شناسي رواني، تهران: انتشارات بعثت.
  5. آملي، سيدحيدر (1380). جامع الاسرار و منبع الانوار، مقدمه و تصحيح هانري‌كربن، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.
  6. احمدي، آناهيتا (1388). هميشه پاي يك اكيست در ميان است، مجله سراب ضميمه جام‌جم.
  7. اوشو، راجینش (1380). مراقبه، وجد و سرور، فرامرز جواهري‌نيا، تهران: انتشارات فردوس.
  8. ـــــــــــــ (1381). عشق، رقص، زندگي، بابك رياحي، تهران: انتشارات نگارستان كتاب.
  9. ـــــــــــــ (1382). راز بزرگ، روان كهريز، تهران: انتشارات باغ نو.
  10. ـــــــــــــ (1382). ريشه‌ها و بال‌ها، مسيحا برزگر، تهران: انتشارات آويژه.
  11. ـــــــــــــ (1384). الماس‌هاي اوشو، مرجان فرجي، تهران: انتشارات فردوس.
  12. ايراني، هادي (1386). امانيسم در موج معنويت‌گرایي سكولار، فصلنامه كتاب نقد، شماره 35.
  13. بحريني دشتي، احمد (1385). آسيب‌هاي اجتماعي و درمان آن، قم: انتشارات موعود در اسلام.
  14. تویيچل، پال (1376). دندان‌هاي ببر، هوشنگ اهرپور، تهران: انتشارات دنياي كتاب.
  15. ـــــــــــ (1383). اكنكار كليد جهان‌هاي اسرار، هوشنگ اهرپور، تهران: انتشارات نگارستان كتاب.
  16. جان، وايت (1382). روش‌هاي جنگ رواني، فرهاد كاظمي، تهران: انتشارات جم.
  17. جيمز، ويليام (1372). دين و روان، مهدي قایني، تهران: انتشارات انقلاب.
  18. حميديه، بهزاد (1386). معنويت‌گرایي نوين از سه ديدگاه، فصلنامه کتاب نقد، شماره 45.
  19. خسروپناه، عبدالحسين (1388). آسيب‌شناسي دين پژوهي جديد، قم: انتشارات فرهنگ و انديشه اسلامي.
  20. ـــــــــــــ (1388). عرفان مطلوب عرفان شيعي، مجله سراب، ضميمه روزنامه جام‌جم، مرداد ماه.
  21. دالایي‌لاما (1384). زندگي در راه بهتر، فرامرز جواهري نيا، تهران: انتشارات ماهي.
  22. ـــــــــ (1384). كتاب عشق و همدردي، ميترا كيوان مهر، تهران: انتشارات علم.
  23. رودگر، محمدجواد (1386). آرامش پايدار، فصلنامه فرهنگ پويا، شماره6.
  24. ساي‌بابا، ساتيا (1382). زندگي من پيام است، پروين بيات، تهران: انتشارات عصر روشن‌بيني.
  25. ــــــــــــ (1383). تعليمات معنوي(6)، رؤيا مصباحي مقدم، تهران: انتشارات تعاليم حق.
  26. شريف‌زاده، بهمن (1386). اما اين كجا و آن كجا، فصلنامه كتاب نقد، شماره 35.
  27. شريفي، احمد حسين (1384). آیين زندگي (اخلاق كاربردي)، قم: انتشارات معارف.
  28. ـــــــــــــ (1386). اوج عارفان در عاشورا است، مجله فرهنگ پويا، شماره 6.
  29. طباطبایي، محمدحسين (1375). تفسيرالميزان، محمدباقر موسوي همداني، تهران: انتشارات اسلامي.
  30. فعالي، محمدتقي (1387). آفتاب و سايه‌ها، قم: انتشارات نجم المهدي.
  31. کیانی، محمدحسين (1386). جايگاه آرامش در عرفان و معنويت‌گرایی جدید، فصلنامه كتاب نقد، شماره 45.
  32. كاستاندا، كارلوس (1371). حقيقتي ديگر، ابراهيم مكلا، تهران: انتشارات آگاه.
  33. كوییلو، پایلو (1380). كنار رود پيدار نشستم و گريستم، آرش حجازی، تهران: انتشارات کاروان.
  34. ـــــــــــــ (1380). ورونيكا تصميم مي‌گيرد بميرد، شيرين دلاوري، تهران: نشر پيان.
  35. ـــــــــــــ (1384). كيمياگر، آرش حجازي، تهران: انتشارات كاروان.
  36. م .رام الله (1377). جريان هدايت الهي، تدوين پيماالهي، تهران: نشر تعاليم مقدس.
  37. مصباح يزدي، محمدتقي (1387). اخوان الشيطان و ردپاي فرنگيان در عرفان، مجله فرهنگ پويا، شماره 6.
  38. ـــــــــــــ (1384). نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، تحقيق و نگارش شريفي، قم: نشر امام خميني.
  39. ـــــــــــــ (1386). در جست‌وجوي عرفان اسلامي، قم: انتشارات موسسه امام خميني.
  40. مطهري، مرتضي (1375). اخلاق جنسي، تهران: انتشارات صدرا.
  41. مظاهري‌سيف، حميدرضا (1384). نقد عرفان‌هاي پست‌مدرن، فصلنامه كتاب نقد، شماره 35.
  42. ـــــــــــــ (1387). جريان‌شناسي انتقادي عرفان‌هاي نوظهور، قم: نشر فرهنگ و انديشه اسلامي.
  43. وكيلي، هادي (1386). آسيب‌شناسي معنويت‌گرایي، فصلنامه كتاب نقد، شماره 35.
  44. هرولد بلوم، فيلد (1377). تي.ام، دانش هوشياري خلاق، بهزاد فرخ سيف، تهران: انتشارات اوحدي.
  45. هويت، جيمز (1376). ريلكسيشن، رضا جماليان، تهران: نشر دکلمه‌گران.
  46. ـــــــــــــ (1385). مراقبه، منوچهر شادان، تهران: نشر ققنوس.
جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

کریشنامورتی و تعالیم او

کریشنامورتی و تعالیم او

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
Powered by TayaCMS