امپریالیسم رسانه ؛ چالش ها و بایدهای تربیتی

فقدان سواد رسانه‌ای از یک‌سو و تأثیر امپریالیسم رسانه‌ای از سوی دیگر، زمینه را برای به چالش کشیدن ارزش‌ها و بایدهای اخلاقی و تربیتی فراهم ساخته است. رسانه‌های فراملّی از جمله اینترنت به تبلیع ارزش‌های حاکم بر جوامع غربی پرداخته و...
1
امپریالیسم رسانه ؛ چالش ها و بایدهای تربیتی

رحیم دهقان سیمکانی[1]

چکیده

فقدان سواد رسانه‌ای از یک‌سو و تأثیر امپریالیسم رسانه‌ای از سوی دیگر، زمینه را برای به چالش کشیدن ارزش‌ها و بایدهای اخلاقی و تربیتی فراهم ساخته است. رسانه‌های فراملّی از جمله اینترنت به تبلیع ارزش‌های حاکم بر جوامع غربی پرداخته و در نتیجۀ تلاش آنها، برخی از ارزشها به ضدارزش تبدیل شده و برخی از ضدارزش‌ها در جوامع نهادینه شده‌اند. علّت جایگزین شدن ضدارزشها به جای ارزش، برخوردار بودنِ رسانه‌های فراملّی از مبانی سکولاریستی و مادی‌گرایی است که انسان را فقط با دو بُعد مادی و جنسی شناخته و بخش اعظمی از هویّت انسان و در حقیقت، نفس فرامادّی و تربیت‌پذیر انسان را نادیده گرفته است. استفاده از فرهنگ‌های بیگانه و همچنین تأکید بر جنبه‌های غیراخلاقی و ناسالم فرهنگ‌های غیراسلامی در رسانه‌ها از جمله اقداماتی است که می‌توان در مقابله با امپریالیسم رسانه به‌کار بست.

واژگان کلیدی: امپریالیسم، رسانه، تربیت، اینترنت، ارزش اخلاقی.

مقدّمه

در طول مدت زیادی بی‌سوادی، مانع انتشار افکار و عقاید شده بود؛ زیرا تنها وسیله انتقال وسیع اندیشه‌ها، نوشتار بود که فقط اقلیتی محدود به آن دسترسی داشتند. اما امروزه افکار و اندیشه‌ها به مدد وسایل دیداری و شنیداری، با سرعت زیادی از چهار گوشه جهان در اختیار همۀ مردم قرار می‌گیرد و شوق دست‌یافتن به فرهنگی نوین را در آنها به‌وجود می‌آورد. این امکانات، اگر درست سازماندهی نشود، ممکن است به از بین رفتن هویّت ارزشی و اخلاقی انسان‌ها منجر شود. رسانه‌هایی چون ماهواره و اینترنت در راستای سیاست‌های کلّی کشورهای صنعتی غرب حرکت کرده و سعی می‌کنند به تبلیغ ارزش‌های حاکم بر جوامع غربی پرداخته و به مردم تلقین کنند که جهان از طریق ادغام مهارناپذیر اقتصاد، فرهنگ، سیاست و سبک زندگی به سوی همگنی و همگرایی هر چه بیشتر، پیش می‌رود (مازندرانی، 1374، 9). جهان به سوی یک‌رنگ شدن، پیش می‌رود و ارزش‌های حاکم بر فرهنگ‌های متعدد، جای خود را به ارزش‌های آمریکایی و جهانی خواهند داد. این عملکرد رسانه‌ها را می‌توان «امپریالیسم رسانه» نامید که هدف آنها، نهادینه کردن ارزش‌های غربی بر تمام جهان است. این عمل نشان می‌دهد که اگر کشورهای جهان سوّم از حریم ارزش‌های خود دفاع نکنند، رسانه‌های غربی که از پشتوانه‌های عظیم سیاسی و اقتصادی برخوردار هستند، برخی ضدارزش‌ها را به ارزش تبدیل کرده و به جوامع آنها تزریق می‌کنند.

فیلم‌های خارجی که به‌وسیلۀ شرکت‌های صهیونیستی منتشر می‌شود، محور اصلی تلاش خود را بر ارائه آخرین مُدها و الگوهای مبتذل رقّاصان و متولّیان آلودگی غرب قرار می‌دهد «در بیشتر این فیلم‌ها، عریان‌پیکری، میگساری، قمار، چاقو کشی، سرقت و تجاوز، امری اساسی بوده و افراد دزد، جانی و ولگرد، عموماً افرادی خوش‌نیّت، پاکدل، عفیف و باغیرت جلوه داده می‌شوند»(رزاقی، 1369، 42). بر این اساس سمت و سوی رسانه‌ها در جهت تخریب و به چالش کشیدن ارزش‌های تربیتی است که انسانیّت انسان، به آنها وابسته است. این مقاله ابتدا به تبیین معنای امپریالیسم رسانه‌ای و چالش‌هایی که در حوزۀ تربیت فردی و اجتماعی وارد کرده، است پرداخته؛ سپس در جهت نقد این نوع از امپریالیسم، مبانی آن را بررسی نموده و نهایتاً، جهت مقابله با تأثیرات این نوع از امپریالیسم و نهادینه کردن ارزش‌های اخلاقی و تربیتی که ریشه در متون دینی و الهی دارند، راه‌کارهایی را ارائه می‌دهد.

1. امپریالیسم رسانه و چالش‌های تربیتی

1-1. امپریالیسم

تعاریف و توضیحات ارایه شده در باب امپریالیسم، از سوی سه متفکر برجسته یعنی ژوزف شومپیتر[2]، چارلز رینولدز[3] و ادوارد سعید[4] می‌تواند برای ایضاح معنای این پدیده مفید باشد.

ژوزف شومپیتر با تأکید بر تنوع اشکال تاریخی و جامعه‌شناختی، با استناد به تجربه‌های گذشتۀ امپریالیسم از سه هزار سال به این سو، آن را اعمال سلطه با تأسی از نیاکان تفیسر می‌کند. به عبارت دقیق‌تر، شومپیتر امپریالیسم را موضع‌گیری دولت‌ها برای گسترش قهر و بی‌پایان بودن آن، تعریف می‌کند. به این ترتیب امپریالیسم می‌تواند در شرایط زمانی و رژیم‌های سیاسی متفاوت،‌ تجلی بیابد (Schumpeter, 1974,12-25).

چالز رینولدز نیز با تأسی از نظریۀ شومپیتر، ضمن تأکید بر این واقعیت که به جای یک امپریالیسم‌، چندین امپریالیسم وجود دارد، امپریالیسم را اندیشه‌ای می‌داند که از رابطۀ سلطه حکایت می‌کند. این‌ سلطه، خواه بارز و روشن و در قالب حاکمیت سیاسی مبتنی بر زور به‌دست آمده باشد و خواه به شکل‌ ضمنی و بدون بهره‌گیری از سازمان سیاسی، چنان کنترلی ایجاد می‌کند که فعالیت آنان را به مقتضای‌ تأمین نیازها و منافع نظام حاکمۀ سلطه‌یافته، شکل می‌دهد (رینولدز، 1371، 3). رینولدز به‌درستی‌، ضمن تأکید بر این که ممکن است مرکز و جایگاه امپریالیسم، یک کشور بوده اما عملکرد آن مبتنی بر نهادهای اقتصادی و کار گزاری‌های دیگر باشد از چهار نوع امپریالیسم قدرت، اقتصادی، ایدئولوژیک و بیولوژیک یاد می‌کند (همان، 98).

ادوارد سعید که پژوهش خود را عمدتاً بر پایۀ «امپریالیسم غربی» قرار داده، آن را شیوه‌ای مناسب برای‌ مطالعۀ سلطه‌طلبی در شرایط متفاوت می‌داند. به اعتقاد او «امپریالیسم عبارت است از عمل و نظر یک مرکز بزرگ شهری مسلط و غالب که دربارۀ سرزمین‌های دوردست تصمیم می‌گیرد؛ استعمار که همواره از نتایج و تبعات امپریالیسم بوده، عبارت است از تمهید و تدارک اسکان مردمی بیگانه‌ و مهاجر در سرزمینی دوردست» (ادوارد سعید، 1382، 48). در کتاب فرهنگ و امپریالیسم با نگاهی‌ به چگونگی اعمال سلطۀ فرهنگ غربی در شرق، تصریح می‌کند که در چنین شرایطی، نه‌تنها دولت غربی‌ بلکه همسو با آن، هنرمندان، سیاستمداران، سیاحان، پزشکان، ارباب رسانه‌ها، انسان‌شناسان و جغرافی‌دانان، هریک در جایگاه خود به ایفای نقش مناسب در تسهیل توسعه‌طلبی غربی پرداخته‌اند.آنها اساساً این نقش را مأموریت در جهت تمدن‌سازی در سطح جهان عقب‌مانده می‌نامند. سعید چنین‌ عملکردی را تا دوران معاصر و شرایط حاصل از جهانی‌شدن‌ نیز، دنال می‌کند. به این ترتیب بر اساس دیدگاه‌های عرضه‌ شده، می‌توان امپریالیسم را گفتمانی از انواع سلطه در نظر گرفت که در مناطق پیرامونی میان دو طیف که شامل حاکم و تابع یا تابعین، یک دولت و دولت دیگر و یک‌ مرکز و مناطق پیرامونی می‌شود، به اجرا در می‌آید. هویّت امپریالیسم، یک نوع به بردگی گرفتن است؛ با این تفاوت که بردگی قدیم یک بردگی خودآگاه بوده؛ اما بردگی جدید، یک خصوصیت دیگر دارد و آن این است که برده نمی‌داند که برده است و حتی دعاوی و داعیه‌های آزادی و آزادی‌خواهی دارد. امپریالیسم یک نوع برده‌داری است که به تصرف اقتصادی اکتفا نمی‌کند، بلکه فکر و روح تصرّف می‌کند (همان، 172).

1-2. امپریالیسم رسانه

ریشه‌های نظریه‌های مدرن مربوط به امپریالیسم رسانه به اواخر دهۀ 1960 و خصوصاً به تعدادی‌ از تحلیل‌گران آمریکای لاتین باز می‌گردد. در این دهه، ما شاهد ارائۀ دیدگاه‌ها و نوشته‌های مختلف، حول اصطلاح عام امپریالیسم فرهنگی و رسانه‌ای هستیم. این نوشته‌ها در آن زمان با چالش‌ فرهنگی اروپا، به‌ویژه فرانسه در مقابل فرهنگ آمریکایی و نیز دغدغه‌های استقلال‌طلبی جنبش عدم تعهد، همراه بود. به‌طور کلی گفتمان مذکور، بر آن بود تا میان گسترش سرمایه‌داری توسط ایالات متحده‌ در نیمکرۀ جنوبی با صادرات فرهنگ عامه‌پسند، تولیدات رسانه‌های عمومی و فن‌آوری ارتباطات‌ ایالات متحده که معادل گسترش سرمایه‌داری بود، ارتباط منطقی برقرار کند. فرض مطالعات آن دوره بر این اساس بود که ساختار اقتصادی سرمایه‌داری به کمک ساختارهای ارتباطی- رسانه‌ای و صنایع‌ فرهنگی دیگر، تکمیل ‌شود.

می‌توان امپریالیسم رسانه‌ای را روند واقعی تأثیرگذاری از طریق رسانه دانست که یک کشور از طریق آن، مجموعه عقاید، ارزش‌ها، دانش و هنجارهای رفتاری و سبک کلی زندگی‌ خود را بر کشور دیگری تحمیل می‌کند. تولیدات رسانه‌ای تا اندازه زیادی بر تبادل ارزش‌ها و فرهنگ مؤثّر هستند؛ چرا که آنها ارزش‌ها و روش‌های زندگی را نشان می‌دهند. روند کلّی رسانه‌ها، تصریحاً و یا تلویحاً، انتقال پیام‌های ایدئولوژیکی همچون موضوعاتی از قبیل نحوۀ زندگی خوب، روح مصرف‌گرایی، نقش زنان و پذیرش مسئولیّت وطن‌پرستی بی‌چون و چرا است (pungete,1989,85). تئودور سایزر یکی از اساتید برجستۀ علوم تربیتی در این باره می‌نویسد:

«تلویزیون به بزرگترین نظام آموزشی و شکل‌دهندۀ اصلیِ فرهنگی تبدیل شده است؛ قدرتمندانه بر ذهن جوانان دربارۀ نحوۀ زندگی آمریکایی بودن، تأثیر می‌گذارد. درک آنچه تلویزیون و رسانه‌های دیگر تعلیم می‌دهند نکتۀ محوری در سواد رسانه‌ای است» (کان‌سی‌دان، 1379، 1)

در باب امپریالیسم رسانه، تعاریف گوناگونی بیان شده است. تانستال بیان می‌دارد، نظریۀ امپریالیسم رسانه‌ای مدعی است‌ که در بسیاری از نقاط جهان، فرهنگ‌ها و ارزش‌های سنتی و اصیل، به‌واسطۀ فروش بی‌رویۀ مقادیر فراوانی از تولیدات تجاری و رسانه‌ای، عمدتاً به دست ایالات متحده، درحال ازمیان رفتن هستند(همان، 66-67). از سوی دیگر شیلر با رویکردی از اقتصاد سیاسی به ارتباطات بین المللی، امپریالیسم‌ رسانه‌ای را همان دسترسی جهانی رسانه‌های جمعی آمریکا بر جهان تعریف می‌کند (همان).

آدام شاف[5] با بیان پیامدهای سوء تکنولوژی ارتباطات و جامعه انفورماتیک، ماهیّت توتالیتاریستی آن را به عنوان امپریالیسم رسانه، گوشزد می‌کند. او و با یادآوری حصاری که شبکه‌های اطلاعات، در جامعه انفورماتیک ایجاد می‌کنند، هدف آن را تأثیرگذاری و دست‌کاری اذهان عمومی جامعه «شستشوی مغزی» به واسطه کاربردِ اطلاعات دلخواه می‌داند که البته چنین غایت سلطه‌گرایانه‌ای، بسیار مخفی انجام می‌گیرد. وی تأثیر وسایل ارتباط جمعی را به عنوان پُرکاربردترین ابزار تکنیکی در زندگی روزمره اجتماعی مردم، بیان می‌کند و می‌نویسد: «وسایل ارتباط جمعی قادرند با مطرح کردن مداوم مضمون معینی، عقاید عمومی را به دلخواه خود هدایت کنند. در هر کشوری مشخص است که چه کسی یا نهادی مجاری اطلاعات را در اختیار خود دارد. این افراد یا ارکان نه تنها قادر به هدایت افکار عمومی هستند، بلکه همچنین می‌توانند در دراز مدت الگوی شخصیتی و خصلت اجتماعی انسانها را تعین بخشند. این عمل می‌تواند به شکل فوق‌العاده زیرکانه‌ای انجام گیرد؛ به نحوی که مقاصد تبلیغاتی اطلاعات ارائه شده مستور بماند. در مقابل این نوع روش تأثیرگذاری، انسان حتی اگر مایل به مقاومت هم باشد، عملاً بلا دفاع است» (آدم‌شاف، 1369، 178).

سطح پذیرش سلطه در این نوع از امپریالیسم، با ایجاد بسترها و زمینه‌هایی به شکل ماهرانه و فریبکارانه به‌گونه‌ای نشان داده می‌شود که توده‌ها احساس می‌کنند، اختیار و اراده‌هایشان در آن جریان دارد. به همین جهت، خواه ناخواه به یک همکاری و همراهی عملی و عینی در جهت تعمیق سلطه تاریخی و اجتماعی تن می‌دهند. این تعمیق در سلطۀ رسانه را اسوالد اشپنگلر[6]، فیلسوف تاریخ و منتقد برجسته غرب، در دموکراسی غرب به عنوان صورت غالب و تام قدرت و سلطه سیاسی غرب، به‌خوبی دریافته بود که چگونه توسط ابزارها و رسانه‌های اغواگری همچون «مطبوعات» و دیگر ابزارها، هر فردی خواه ناخواه، تابع بی‌اراده یک دستگاه عقلانی مرموزی می‌شود. وی می‌نویسد: «ما امروز در زیر شلیک این توپخانه عقلانی با چنان هول و هراسی زندگی می‌کنیم که هیچ‌کس نمی‌تواند آن فراغت باطنی لازم را به‌دست آورد که بتواند غرض اصلی این داستان پرهیاهو را درک کند. مردم به قدری اغفال شده‌اند که تصور می‌کنند معنای آزادی همین است و هر چه طوق اسارت تنگ‌تر می‌شود به نظر مردم چنین جلوه می‌کند که دایره آزادی وسیع‌تر شده است. همه با رضا و رغبت، ذوق و شوق و جوش و خروش به ساز عده محدودی قدرت‌طلبِ بی‌باک، می‌رقصند (اسپنگلر، 1369، 88-89).

1-3. امپریالیسم رسانه و چالش‌های تربیتی

رسانه‌ها، پیام‌های ایدئولوژیکی و ارزشی خاصی را در بر دارند. بیشتر برنامه‌ریزی‌های امپریالیسم رسانه‌ای به‌ویژه در دهه‌های اخیر، بر روی ارزش‌های اخلاقی و تربیتی که ریشه در متون دینی دارد، متمرکز شده است. برخی از عناصر با دوراندیشی تمام، از رسانه‌ها سود جسته و با سرمایه‌گذاری‌های کلان به این امر پرداخته‌اند. رسانه‌های غربی، نظیرِ تلویزیون، کلیپ‌های تصویری، فیلم‌ها، الگوهای مد و مسابقات تلویزیونی و...، انسان امروز را محاصره کرده و در آرزوهایش غرق ساخته و توقّعاتش را افزایش داده است. امپریالیسم رسانه‌ای غرب، این فرهنگ را حاکم ساخته که اگر انسان ثروتمند باشد، می‌تواند به تمام آرزوهایش جامۀ عمل می‌بپوشاند؛ به این صورت که او ماشینی آخرین سیستم و ویلایی مجهّز در یکی از شهرهای مدرن خریداری می‌کند و خودش و همسرش در نهایت خوش‌گذرانی زندگی می‌کنند. این در حالی است که فقرا در آرزوهایشان غوطه‌ورند و در حسرت برآورده شدن بخش بسیار کوچکی از این آرزوها مانده‌اند.

شبکه‌های ماهواره‌ای تلویزیون، به‌طور شبانه‌روز، اقشار مختلف را در معرض بمباران برنامه‌های فرهنگی- ارزشی قرار داده‌اند و گروه‌های مختلف موسیقی غربی، الگوهای مختلفی از رفتارها و خرده فرهنگ‌های ناهنجار را در سطح جامعه رواج می‌دهند. ویدیو و تلویزیون‌های قابل حمل،کاست‌های سمعی، دیسک‌های لیزری با کیفیّت بالا از لحاظ صدا و تصویر، عکس‌ها و پوسترهای مبتذل، مجلّه‌های متنوّع غیراخلاقی، نرم‌افزارهای کامپیوتری و بازی‌های تلویزیونی و...،از جمله ابزارهایی است که‌ برای به چالش کشیدن ارزش‌های اخلاقی و تربیتی به خدمت گرفته شده‌اند و مخاطبان اصلی آن، جوانان و نوجوانان جامعه ‌هستند؛ اقشاری که با توجه به فرایند هویّت‌یابی و بروز بحران‌ هویّت، در معرض شدیدترین آسیب‌ها قرار دارند و تولیدات فرهنگی یاد شده نیز بر اساس نیازها و توجّه به نقاط ضعف آنان، طرّاحی و تولید شده ‌است.

فضای حاکم بر اینترنت و برخی شبکه‌های ماهواره‌ای، شاهد آن است که هدف امپریالیسم رسانه، ترویج مادی‌گرایی و مصرف‌گرایی است و در این راه، جنسیّت و اعمال جنسی را نیز به کار می‌گیرد. کسی که با فضای حاکم بر اینترنت و سایت‌های تبلیغاتی تا حدودی آشنا باشد، در‌می‌یابد که امروزه بیش از صدهزار سایت مستهجن اینترنتی به قاچاق زنان و سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان مشغول هستند. امپریالیسم رسانه، انسان را فقط با دو بُعد مادی و جنسی می‌شناسد و بخش اعظمی از هویّت انسان را نادیده می‌انگارد. تبلیغات، چنین نشان می‌دهد که انسان باید هر روز به وسیلۀ نوع خاصی از کِرِم‌ها و مواد آرایشی و عطرها، خود را طراوت بخشد و علی‌رغم پیر شدن، از نشاط جوانی و جاذبۀ جنسی‌اش محافظت کند. طبیعی است که تازگی و طراوت موردنظر آنها، باید توسّط مصرف نوع خاصی از کالاها و ویتامین‌ها تأمین شود. هدف تبلیغات بازرگانی، سوق دادن انسان به مصرف‌گرایی است و مصرف‌گرایی در فرهنگ رسانه‌ای، یگانه هدف اصلی و اساسی انسان در نظام هستی قلمداد می‌شود. هنگامی که ارزش‌ها و الگوهای انسانی و اخلاقی در خدمت ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی به‌کار می‌شود، استفاده از سکس در این راستا، امری طبیعی جلوه می‌کند. در این فرآیند، الگو و فرهنگ مصرف‌گرایی، جایگزین ارزش‌های واقعی شده و پرده‌های حیا از میان برداشته می‌شوند؛ انسان‌ها خود را موجودی کالامدار و غرق شده در امور مادی و دنیوی دانسته و بی‌اختیار در غفلتی عمیق، فرو می‌روند. همگام با فروکش کردن و افول ارزش‌های اصیل و سنّتی، فرهنگ مصرفی غرب به ویژگی کلی فرهنگی حاکم بر کره زمین بدل می‌شود.

تسلّط امپریالیسم رسانه‌ بر انسان سبب می‌شود، توجّه او به مسائل اخلاقی، تربیتی و دینی به حاشیه رانده شود، به گونه‌ای که هیچ علاقه‌ای به فهم مسائل اخلاقی و دینی و منطبق ساختن خود با فضای فرهنگی و تربیتی دین نداشته باشد؛ زیرا کاملاً در مصرف‌گرایی غرق شده تا آنجا که زندگی خود را بر این منطق بنا می‌سازد که «تا آنجا که پیمانه پُر است، به چیز دیگری نمی‌پردازم». این نگرش، فرهنگی را حاکم می‌کند که در آن نیازهای انسان به نیازهای مادی، جنسی و روانی منحصر شده و رابطه‌ای با خدا و ماوراء جهان مادّی ندارد. از آنجا که به گفتۀ وارنیه، محقق فرانسوی، فرهنگ، قطب‌نمای هر جامعه است و اعضای جامعه بدون آن نمی‌دانند از کجا آمده‌اند و چگونه باید رفتار خود را تنظیم کنند(خلیلی، 1386، 41)، در صورت حاکم شدن چنین فرهنگی که می‌توان از آن به «فرهنگ سکولار» تعبیر کرد، طبیعتاً اخلاق، ارزش‌ها، مدل تربیتی حاکم برجامعه و نتیجتاً رفتار افراد آن جامعه نیز تغییر خواهد کرد. اینترنت یکی از نمونه‌هایی است که به عنوان یک رسانه امپریالیستی، برخی از ارزش‌های اخلاقی و تربیتی را به چالش کشیده است.

1-3-1. خلوت اینترنت و انحراف تربیتی

اینترنت، ویژگی‌های خاصی نظیرِ دست‌رسی آسان، ناشناس ماندن مصرف‌کنندگان، و ایجاد نوعی فضای خصوصی مجازی دارد که می‌توان از آن به «خلوت اینترنت» یاد کرد. وقتی در قلمرویی که فرد در آن قرار دارد، کس دیگری حضور نداشته باشد و رفتار او از چشم دیگران مخفی بماند، آن قلمرو را می‌توان خلوت شخصی نامید. انسان از انجام دادن برخی کارها به‌طور آشکار و در حضور دیگران پرهیز می‌کند، ولی چه‌بسا به محض دور شدن از چشم دیگران مرتکب آن شود؛ زیرا اساساً خلوت، برای انسان‌هایی که در سطح قابل توجهی از رشد و تربیت قرار نگرفته باشند، آسیب‌زا است و یکی از مصداق‌های بارز این خلوتِ آسیب‌زا، «خلوت اینترنت» است. اینترنت با توجه به ماهیت، محتوا و شرایط و ویژگی‌هایی که دارد، زمینه را برای انواع انحراف‌های اخلاقی، آسان می‌کند. شیطان در همه حال وسوسه‌انگیز است، ولی قدرت وسوسه‌انگیزی او در خلوت و در فضایی که فرد بدون آگاهی دیگران، به‌راحتی امکان دست‌رسی به انواع تصویرها و محتواهای جنسی مستهجن را دارد، بیشتر می‌شود. بنابراین، ماهیت اینترنت، ماهیت شیطانی و وسوسه‌انگیز است و در بسیاری از روایت‌های اسلامی از خلوت کردن، به‌ویژه در موقعیت‌هایی که زمینه گناه فراهم است، مانند خلوت کردن با نامحرم، نهی شده است؛ پیامبر(ص) در بیانی فرموده‌اند: «لا یخلونَّ رجلٌ بأمرأةٍ فان ثالثهما الشیطان؛ مرد نامحرم با زن نامحرم خلوت نمی‌کند مگر اینکه شیطان در کنار آنها حضور خواهد یافت (محدث نوری، 1408، ج14، 266)؛ ایاکم و محادثة النساء فانه لا یخلو رجلٌ بأمرأةٍ لیس لها محرمٌ الاّ همَّ بها؛ از سخن گفتن با زنان نامحرم، بپرهیزید، چرا که مرد در صورت خلوت کردن با نامحرم تحریک خواهد شد»(حسام‌الدین هندی، 1413ق، 5، 327).

در پژوهشی که برسون و فرون[7] انجام داده‌اند، یک دختر نوجوان اظهار داشته است که «ارتباط از طریق اینترنت، مانند نقابی در برابر دنیا است؛ می‌توانید هرچیزی که می‌خواهید بگویید و هر کاری که می‌خواهید انجام دهید و هرگز هم کسی شما را نمی‌شناسد و از کار شما آگاهی نمی‌یابد» ( .(bulleu,2000, 98این اظهار نظر، هرچند سخن یکی از پاسخ دهندگان به پژوهشی درباره گمنامی اینترنتی است، امّا یکی از مسائل مهم روان‌شناسی اینترنت، یعنی تأثیرهای گمنامی را بر بروز اعمال غیراخلاقی از سوی کاربران اینترنت نشان‌می‌دهد. ماهیت گمنام اینترنت، می‌تواند سبب شود، افراد کارهایی بکنند و چیزهایی بگویند که در خارج از آن فضا، چنین افعالی را مرتکب نمی‌شوند. در پژوهش برسون- فرون هنگامی که از دختران نوجوان مورد پژوهش، پرسیده شد که آیا هرگز در اینترنت کاری انجام داده‌اند که در زندگی واقعی از آنان سر نمی‌زند، 60% آنها گزارش دادند که در برخی از انواع سکس‌های مجازی شرکت داشته‌اند (.(bullu,2000,98 بولن و هاره (2000م.) در پژوهشی با عنوان «اینترنت؛ پی‌آمدهای آن بر سلامت و رفتار[8]»، از عواملی به عنوان آسیب‌هایی که کاربران اینترنت را تهدید می‌کند، نام برده‌اند که این عوامل عبارت است از: ماهیت سانسور نشده اینترنت و ناتوانی افراد در ارزیابی دقیق اطلاعاتی که با آن مواجه می‌شوند؛ پی‌آمدهای منفی دیدن هرزه‌نگاری‌ها و محتواهای جنسی و غیراخلاقی و پی‌آمدهای تحریک جنسی است. در این فضای مجازی، این احتمال هست که افراد به طور ناخودآگاه از داده‌ها و تصویرها تأثیر‌پذیرند. از نظر روان‌شناسی، ما می‌توانیم محرک‌هایی را ثبت کنیم که از ادراک آنهاآگاه نیستیم. در واقع، می‌توانیم به نوعی یادگیری و تأثیرپذیری از محرک‌های جنسی در اینترنت معتقد باشیم که آگاهانه نیست و افراد بدون قصد و آگاهی به ثبت آن، اقدام می‌کنند (اتکسیون، 1371، 1، 302).

1-3-2. بازداری‌زدایی در اینترنت

یکی از کارکردهای اینترنت، بازداری‌زدایی است. دو اصطلاح بازداری و بازداری‌زدایی، در نظریه روان‌تحلیل‌گری فروید مطرح شده است. در این دیدگاه، به مهار تکانه‌های غریزی «بُن» توسط «فرامن»، بازداری گفته می‌شود. بُن مرکب از غریزه‌ها، گرایش‌ها و خواسته‌های شخص است. اصرار بُن بر ارضای بدون قید و شرط این غریزه‌ها و گرایش‌ها است. بُن افزون بر اینکه انسان را برای رفع نیازهای اساسی برمی‌انگیزد، دارای جنبه‌های منفی و خواسته‌های نامقبول نیز هست. فرامن، نقطه مقابل بُن و تابع ارزش‌های اخلاقی است. فرامن می‌کوشد، ارضای نیازها و گرایش‌های بُن را محدود ساخته و از خواسته‌های غیراخلاقی، بازداری کند. در حالت عادی و به‌ویژه در موقعیت‌هایی که فرد در حضور دیگران است، بُن تحت مراقبت فرامن قرار می‌گیرد؛ یعنی از بروز این تکانه‌های غریزی بازداری می‌شود، ولی در مواقع خاص، این مراقبت کم‌رنگ‌تر شده و بازداری‌زدایی صورت می‌گیرد. یکی از موقعیت‌هایی که زمینه بازداری‌زدایی را فراهم می‌کند، اینترنت است. در اینترنت، افراد اعمالی را انجام می‌دهند و چیزهایی می‌گویند که به‌طور عادی و در دیدارهای رودررو آنها را انجام نمی‌دهند. پژوهشگران، این وضعیت را ناشی از اینترنت می‌دانند (سعیدی، 1384، 57). در اثر بازداری‌زدایی، چه‌بسا افراد به جست‌وجوی مطالب و تصویرهای هرزه‌نگاری بپردازند و به جاهایی که احتمال این‌گونه مطالب را می‌دهند، سربزنند؛ جاهایی که هرگز در جهان واقعی و حضور دیگران، بازدید نخواهند کرد.

علل بازداری‌زدایی در اینترنت چیست؟ در اینترنت چه چیزی هست که فرد را از قید و بندهای روانی و اخلاقی آزاد می‌کند و سبب می‌شود قفل نیازها و احساسات درونی شکسته شود؟ به نظر می‌رسد «گمنامی» و «نامرئی بودن»، دو عامل اصلی بازداری‌زدایی در اینترنت است. در بسیاری از محیط‌های اینترنتی، افرادِ دیگر نمی‌توانند شما را ببینند. نامرئی بودن، این جرئت را به افراد می‌دهد که به جاهایی بروند و کارهایی بکنند که در خارج از اینترنت این کارها انجام نمی دادند. نامرئی بودن با گمنامی هم‌پوشی دارد. در ارتباط‌های متنی، دیگران نمی‌توانند شما را ببینند، یا صدای شما را بشنوند و شما نیز نمی‌توانید صدای آنها را بشنوید و آنها را ببینید افراد در این‌گونه ارتباط‌ها، نگران این نخواهند بود که از سوی کسی تهدید شوند؛ زیرا هر کاری که انجام دهند، گمنام خواهند ماند (همان، 58-59). بر اساس برخی پژوهش‌ها، سکس مجازی می‌تواند به کابوسی تبدیل شود و فرد را وادار کند تا خانه و کاشانه خود را در جست‌وجوی فرد دل‌باخته‌اش رها کند (همان، 57). با وجود چنین شواهدی است که می‌توان، اینترنت را عامل ترویج انحراف‌های اخلاقی و تربیتی در جامعه به‌ویژه برای نسل جوان و افرادی که هنوز در سطح پایینی از رشد تربیتی قرار دارند، دانست.

2. مبانی تربیت‌های انحرافیِ ناشی از امپریالیسم رسانه

2-1. تمرکز بر مبنای اومانیستی و انسان محوری

فرهنگ غالب بر فضای رسانه‌هایی نظیر اینترنت، اندیشه‌های اومانیستی است که نتیجه آن الحاد و انکار، نه ایمان و تصدیق است. بینش اومانیستی به جهت ریشه داشتن در نگرش راسیونالیستی، معتقد است که هیچ مرجعی به‌جز عقل بشر برای داوری در باب ادعاهای اخلاقی وجود ندارد (cohen, 2001,609). از این‌رو، منشأ اعتبار و مفهوم ارزش‌های اخلاقی و تربیتی، صرفاً انسانی است و نمی‌توان آنها را به فراتر از شخص انسان، گسترش داد (Donnelly, 2009, 37 ). در این نگرش، جایی برای وحی و ارزش‌های وحیانی و دینی و نیز نوعی سرسپردگی دینی وجود ندارد. طبیعی است که این نگرش، بر اساس منطق اخلاق پیامدگرای لذّت‌گرا و یا سودگرا و است بر اساس کرامت ذاتی انسان و احترام به انسانیّت انسان، به تربیت نگریسته نمی‌شود. در این نگاه، ارزش‌های اخلاقی از جایگاه واقعی خود نزول کرده و ارتباط جامعۀ انسانی با عوالم الهی قطع می‌شود؛ امور مدنی، اجتماعی، اخلاقی و انسانی، دیگر ربطی به عالم وحی ندارد و حتی احکام الهی نیز در قیاس با قوانین موضوعه بشر، نفی یا اثبات می‌شود (داوری، 1379، 50). در این فضا، زندگی معنای دیگری یافته است و غایت‌اندیشی و باور به این‌که انسان غایتی ورای این جهان دارد و رفتار او باید بر مبنای آن هدف تنظیم شود، رنگ باخته و به جای آن، امیال، غرایز، هوا و هوس بشری، جانشین شده است. با غلبه این شیوه تفکّر، طبیعی است که ارزش‌های اخلاقی روندی نزولی به خود گرفته و انسانهایی که در این مدل تربیتی رشد یافته‌اند، هیچگاه به کمال و سعادت اخلاقی نخواهند اندیشید.

2-2. جهان‌بینی لیبرالیستی غرب

بر مبنای لیبرالیسم، ‌اصل اساسی و بنیادین، آزادی مطلق انسان‌ها است. بر اساس نگرش لیبرالیستی غرب، انسان باید در انجام فعل خود کاملاً آزادانه و مستقل انتخاب کند؛ لذا در این جهان‌بینی، آزادی مطلق، ارزش ذاتی داشته و باید با «دیگران» حتّی «خدا» مبارزه کرد و آنها را شکست داد و نگذاشت «من» را اسیر خود کرده و آزادی «من» را محدود کنند. «من» باید سعی کند بر «دیگران» فائق آید (سارتر، 1382، 309). این نوع نگرش، سعی بر آن دارد تا نوعی آزادی مطلق را فریاد کند به گونه‌ای که بشر، نه تنها در موقعیت‌های اخلاقی و ارزشی مختلف به اختیار خود عمل کرده، بلکه ملاک و معیار ارزش اخلاقی عمل را نیز خودش وضع می‌کند. وصف اختیار در چنین معنای وسیع و مطلقی، دشواری‌های زیادی را برای ارائه یک نظام تربیتی سالم به بار می‌آورد؛ چرا‌که اگر آزادی و اختیار انسان، خود اساس ارزش‌های اخلاقی و ملاک و معیار آن قرار گیرد، باید تمام ارزش‌های مابعدالطبیعی و الهی را کنار گذاشت و نظام حاکم بر رسانه‌ها را به‌گونه‌ای طراحی نمود که با آزادی مطلق انسان، هماهنگ باشد. چنین وصف مطلقی از آزادی و گریزناپذیری انسان از آن، به این معناست که انسان هر عملی را كه انتخاب کند و هر رفتاری را که انجام دهد، برخواسته از اختیار و انتخاب آزادانۀ او بوده است و چنین فرضی، ناگزیر به دام نوعی آنارشیسم اخلاقی رادیکال، سقوط می‌کند. علاوه بر این، این نوع نگرش به نسبیت ارزش‌ها و اصالت‌دادن به خواست بشر به جای مصلحت وی، می‌انجامد و در نتیجه هیچ نظام ارزشی و تربیتی بر نظامی دیگر، برتری نخواهد داشت. بر اساس این مبنا، شنیع‌ترین کارهای اخلاقی نه تنها ناپسند نخواهد بود، بلکه مقدس و قابل دفاع و از حقوق مسلم و طبیعی بشر، قلمداد خواهد شد.

2-3. جهان‌بینی سکولاریستی غرب

امروزه تکنولوژی‌های پیچیده ارتباطی و رسانه‌های عالم‌گستر جهان انفورماتیک[9] ،به جهت مبتنی بودن بر جهان‌بینی سکولاریستی، رسالتی جز بارش فضای سکولاریستی از منفذها و پنجره‌هایی که در عصر مدرن به شاهراه‌های بزرگِ اطلاع‌رسانی گشوده شده، ندارند. پنجره‌ها و آیینه‌های جادویی که در هر خانه لانه کرده، چنان فضای دنیوی و عرفی را در قلب، ذهن و عمل بازتاب می‌دهد که روح، ذهن و رفتار، یک‌صدا در سودای دنیوی شدن و مادیت قدم برمی‌دارند. در این فضای سکولاریستی، رسانه‌های گروهی و یا به عبارت بهتر، تکنولوژی ارتباطات، مردمان را با توهّمی از اختیار مطلق، فریفته‌ و آرای آنها را مستبدانه، اما پنهانی از یک اتحاد ظاهری استحاله کرده و به بهانۀ از بین بردن اختلافات و ایجاد نوعی فضای متّحد و یکپارپه بر جهان، ارزش‌های سکولار غرب و روش‌های تربیتی حاکم بر غرب را به دیگر جوامع تحمیل می‌کنند. «آزادی نفس اماره، جایی برای تأمل و توجه در این معنا که آزادی به چه بهایی آمده است باقی نگذارده و افراد انسانی، در غفلت کامل از حقیقت انسانیّت، هرگز این فرصت را نمی‌یابند که بر اسارت ارواح خویش علم پیدا کنند. کسی که به فرهنگ مشهورات می‌اندیشد، هرگز نمی‌تواند جان خود را از این تسخیر رها کند؛ چرا که مشهورات، نشخوار همان تفاله‌ای است که امپریالیسم رسانه‌ای در جان مردمان سراسر جهان می‌ریزد. فرهنگ مشهورات، فرهنگ غرب است و مؤید همان نظام بین‌المللی آمریکامدار» (آوینی، 1381، 120- 123).

تفکّر سکولار که در اندیشۀ غرب رسوخ است، ضربۀ سهمگینی را به فرآیند تربیتی و ارزشی متأثر از دین، وارد آورده است. بر اساس این نگرشِ سکولار، تاریخ چون ظرف حدوث حادثات، چیزی جز بسط و ترقی نیاز، امیال و نظم و ترتیب آنها نیست و در این تاریخ، دیگر خدا حضور ندارد (مددپور، 1372، 59) توجه به دنیا و زندگی این جهانی که اساس حکمت یونانی بود با ظهور فرهنگ دینیِ مسیحی، فروپاشید و با تفکر مدرن، دوباره احیا شد. احیا شدن حیات یونانی به صورت نوعی جدید، با انکار تفکر دینی که روزگاری در غرب، تنها طریقۀ اندیشیدن در باب عالم و آدم و مبدأ آنها بود همراه شد و به‌تدریج با غلبه فرهنگ دنیوی جدید، حیات دینی قرون وسطی فراموش ش (همان، 60-61). از این‌رو، پستمن می‌نویسد: «وقتی گفته می‌شود حیات یک جامعه به دلیل تضعیف نهادهای اجتماعی، دچار ناپایداری و عدم تعادل می‌شود؛ مفهومی غیر از این ندارد که اطلاعات، خاصیّت ثمردهی خود را از دست داده و به جای ایجاد و حفظ هم‌گونی و به‌هم پیوستگی، موجب پریشانی و از هم پاشیدگی شده است» (پستمن، 1375، 123-124).

2-4. بی‌توجهی به وحی الهی

فرهنگ غالب در تمدن جدید، الحاد و انکار و نه ایمان و تصدیق نسبت به خداوند متعال است. وقتی به حیاتِ اجتماعیِ امروز، نظر می‌افکنیم، درمی‌یابیم که دین در دنیای مدرن، صرفاً عادت و تقلید در قول و فعل شده و حقیقت آن از معنا، تهی است. دیانت در دنیای کنونی، مبنای احکام و مناسبات مردمان نیست. در واقع، حقیقت دین اگر نگوییم مورد انکار، مورد غفلت و بی‌توجهی قرار گرفته است. اراده انسان، تابع قانون الهی نیست بلکه اصالتاً، انسان، خود قانون‌گذار است (کانت، 1381، 48).

بر این اساس، ضمانت اجرایی حاکم بر رسانه‌هایی چون اینترنت، خداوند و آموزه‌های الهیاتی دین نخواهند بود؛ بلکه یا وجدان اخلاقی - عقلانی انسان و یا قانون‌ها و قراردادهایی است که جوامع بر آن توافق کرده‌اند، به عنوان ضمانت اجرا واقع خواهند شد. البته هیچ‌یک از اینها، مستقل از وحی و آموزه‌های دینی از جمله معاد و جهان پس از مرگ، ضمانت اجرایی کافی را نخواهد داشت؛ چراکه وجدان هوشیار آدمی، هر چند آتشین و فعّال باشد امّا با آلوده شدن به بی‌اخلاقی‌های مداوم، خاموش خواهد شد. قراردادها و قانون‌هایی که افراد و یا سازمان‌های مختلف وضع کرده‌اند نیز شأنیّت ضمانت اجرایی نخواهند داشت؛ چرا که مشروعیّت آنها از منظر تمامی افراد بشر، واضح نیست. علاوه بر اینکه خود این قوانین، نیازمند یک ضمانت اجرایی قوی‌تری هستند. بنابراین یکی از عوامل مهم تحلیل رفتن ارزش‌های اخلاقی و تربیتی، نبودن ضمانت اجرایی قوی در سطح جهان است.

3. راهکارهای مقابله با امپریالیسم رسانه‌ای:

1. تبیین دقیق مسائل دین اسلام و آشنا کردن انسان‌ها، خصوصاً جوانان با حقایق این دین: در نگرش اسلامی، انسان تعلّق و وابستگی شدید به خداوند داشته و همواره در راستای رضایت الهی و دست‌یابی به سعادت ابدی، رفتارهای خود را تنظیم می‌کند. انسانی که با حقیقت اسلام آشنا باشد با قرار گرفتن در فضای اینترنت و دیگر رسانه‌ها، از آنها کاملاً در جهت مثبت بهره خواهد برد و دچار لغزش‌ها و بی‌اخلاقی‌ها نخواهد شد.

2. رعایت احکام و شئونات اسلامی و اشاعۀ فرهنگ دینی: رسانه‌های مختلف اعمّ از تلویزیون، روزنامه و... باید احکام، دستورات و ارزش‌های اخلاقی شرع مقدّس اسلام را مراعات نمایند و تبلیغ و ترویج تعالیم و ارزش‌های اسلامی را همواره در سرلوحۀ کارهای خویش قرار دهند. در جهت صیانت از ارزش‌های اخلاقی به نظر می‌رسد که این امور ذیل موثّر واقع شود:

2-1. توجّه خاص به ارزش‌های دینی و اخلاقی و نهادینه کردن آنها در قالب تکنیک‌های هنری و همچنین عدم بی‌توجّهی به ارزش‌های انسانی: مسائل اخلاقی تا حدّی که ممکن است باید به صورت فیلم و نمایش‌نامه نشان داده شود. اگر هنرمندان و مبلغین، به متون اصیل و دریای بی‌کران معارف اسلامی توجّه کنند، موضوعات ناب و قابل طرح بسیاری خواهند یافت که نه تنها در جامعۀ اسلامی، بلکه در تمام جهان طرفداران زیادی خواهند داشت؛ موضوعاتی که انسان‌ها را به سعادت و کرامت اخلاقی دعوت می‌کند.

2-2. دادن نقش‌های مثبت به زنانی که دارای حجاب کاملی هستند در نمایش‌ها و پرهیز از دادن نقش‌ها و موقعیّت‌های اجتماعی پایین و پست به افراد متعهّد به ارزش‌های اخلاقی و تربیت یافته؛ چرا که این امر زمینۀ ترغیب افراد به نقش‌های مثبت که مطابق با طبع و طبیعت بشری است را فراهم می‌سازد.

2-3. به تصویر کشیدن ارزش‌های اخلاقی در زندکی ائمّه (ع) و تبیین جنبه‌های گوناگون زندگی آن بزرگواران که نمای کامل یک زندگی اخلاقی است. این امر با استفاده از روش‌های و متدهای مختلف تبلیغی، می‌تواند فضای رسانه‌ای حاکم بر جامعه را به سمت رسانه‌های مذهبی جذب کند.

2-4. ترویج امر به معروف و نهی از منکر و احیای نقش اجتماعی و علمی آن در ساختار خانواده از دیگر عوامل موثّر در تربیت افراد برای برخوردار شدن از نوعی استحکام تربیتی و متزلزل نشدن در فضاهای رسانۀ مجازی است.

3. پرهیز از به‌کارگیری نمادهای فرهنگ‌های بیگانه که به ارزش‌های اخلاقی و اسلامی توجّه چندانی ندارند: هر فرهنگی نمادهای خاصی را در جهت اشاعۀ ارزش‌های خود در جوامع نهادینه می‌کند. این نمادها ممکن است اشیای خارجی باشد، مانند لباس و لوازم خانگی؛ ممکن است از نوع رفتاری باشد مانند طرز خاص رفتار با اعضای جامعه و افراد خانواده که در فرهنگ‌های مختلف فرق می‌کند؛ ممکن است گفتاری باشد مانند شیوه‌های گوناگون سخن گفتن و به‌کارگیری اصطلاحات مشخّص؛ که همۀ اینها به نحوی در فرآیند تربیتی افراد جامعه مؤثر خواهند بود.

4. تأکید بر جنبه‌های غیراخلاقی و ناسالم فرهنگ‌های غیراسلامی: اگر دو جنبۀ علم تجربی و پایبند بودن به ارزش‌های معنوی، اخلاقی و انسانی را در فرهنگ حاکم بر غرب، مورد بررسی قرار دهیم درمی‌یابیم که علی‌رغم پیشرفت چشمگیر در زمینۀ علم تجربی، بسیاری از ارزش‌های اخلاقی و دینی مورد بی‌توجّهی واقع شده و اموری چون فساد جنسی، ناپایداری روابط خانوادگی، خلأ معنویّت، خشونت و... رواج یافته است. تأکید بر بی‌توجّهی به ارزش‌های اخلاقی در فرهنگ‌های بیگانه، می‌تواند در جهت متمایل ساختن انسان‌های مؤمن و متعهّد به ارزش‌های اخلاقی، مؤثر واقع شود.

5. سواد رسانه‌ای: سواد رسانه‌اى امرى ضرورى براى افراد و به‌ویژه جوانان و دانش‌آموزان در جوامع معاصر است؛ زیرا شکى نیست که رسانه‌ها تأثیرى قدرتمند بر زندگى دانش‌آموزان ما دارند. تبلیغات، فیلم‌ها، مجله‌ها، رادیو، تلویزیون و اکنون بازی‌هاى ویدیویى و شبکه جهان‌گستر، همه مى‌کوشند که توجه جوانان را جلب کنند و وقت آنان را به خود اختصاص دهند. جیمز پاتر می‌گوید «سواد رسانه‌ای، چشم‌اندازى است که با آن، ما خود را در معرض رسانه‌ها قرار مى‌دهیم و معناى پیامى را که با آن مواجه مى‌شویم، تفسیر مى‌کنیم» (davis,1999,p8). دى کیارا مى‌نویسد: «سواد رسانه‌اى یعنى توانا شدن براى فهم زبان رسانه‌ها» (dechiara,2002,p10). شما نمى‌توانید به تلویزیون پاسخ دهید، مگر آنکه زبان آن را بدانید. وقتى باسواد رسانه‌اى مى‌شویم، بیشتر درباره آن پیام‌ها و اینکه چگونه ایجاد مى‌شوند، مى‌فهمیم (dechiara, 2002, p11) مفهوم سواد رسانه‌اى مبتنى بر این فرض است که در معرض رسانه‌هاى جمعى بودن آثارى را بر مخاطب مى‌گذارد که آن آثار را مى‌توان تغییر داد، از آنها پرهیز کرد یا با انگاره‌ها یا برنامه‌هاى آموزشى و تربیتی متنوع، آنها را به سوى اهداف بهتر و خلّاقانه‌تر سوق داد (dechiara, 2002, p11). منظور از سواد رسانه‌اى اسطوره‌زدایى و راززدایى از محتواى رسانه‌ها است. اسطوره‌زدایى، ارزش‌ها و ایدئولوژی‌هاى نهفته در محتواى نمادین و آشکار رسانه‌ها را برملا مى‌سازد و از محتواى رسانه‌هاى جمعى، راززدایى مى‌کند(dechiara, 2002, p18). زیل از دیگر متخصصان در این زمینه است که سواد رسانه‌اى را فهم ساختار و کارکرد پیامهاى رسانه‌اى و سازمانهایى که آنها را ایجاد مى‌کند می‌داند (zill, 1998, p10). برخی دیگر، سواد رسانه‌ای را به فرایند تعامل با محتواى رسانه‌ها و تجزیه و تحلیل انتقادى آن، با در نظر گرفتن نحوه نمایش پیام‌هاى سیاسى، ایدئولوژیک و اجتماعى نهفته در آن،و موضوعات مربوط به قوانینى که بر کار رسانه‌ها و عرضه پیامها تأثیر مى‌گذارد، تعریف می‌کنند (lundberg, 2002, p99).

برخوردار بودن از سواد رسانه‌ای در مقابله با امپریالیسم رسانه‌ای از ضروریات محسوب می‌شود. سخن بودریار، فیلسوف فرانسوى، درباره جنگ اول خلیج‌فارس، جالب توجه است. وقتى نظر بودریار را درباره جنگ اول خلیج‌ فارس پرسیدند، او گفت که این یک جنگ نیست، اما هنگامى که جنگ رخ داد، از او پرسیدند که شما باز مى‌گویید که جنگى رخ نداده است، و او همچنان اصرار مى‌ورزید که جنگى در کار نبوده است. به نظر او، جنگ تنها از طریق صفحه‌هاى تلویزیون رخ داد و حتى رهبران آمریکا نیز جنگ را از طریق تلویزیون مشاهده و هدایت مى‌کردند (بودیار، 1381، 121). در جهانی که این چنین رسانه‌اى شده، شناخت رسانه‌ها امرى ضرورى است. این ضرورت تا بدان‌جا احساس شده است که برخى از کشورها، سواد رسانه‌اى را در مجموعه دروس دوره ابتدایى و دبیرستان خود گنجانده‌اند. اونتاریاى کانادا، نخستین جایى است که سواد رسانه‌اى در برنامه درسى مدارسش گنجانده شده است و کانادا از نمونه‌هاى مؤفق در سواد رسانه‌اى به‌شمار مى‌رود (shibata, 2002,p94).

دادن آگاهی‌ها از طریق دستگاه‌های تبلیغی، باید به شیوه‌های مناسب‌ و مطلوب و در قالب‌هایی که ارزش‌ها را تبیین می‌کنند،عملی شود؛ یعنی با استفاده‌ از شیوه‌های هنری و در قالب مقاله، داستان، نمایش‌نامه و فیلم و سریال تا جوانان را از آنچه علیه آنان در شرف تکوین است آگاه سازد. جوانان به دلیل‌ داشتن عواطف و احساسات خاصّ دورۀ جوانی در جستجوی الگوهای آرمانی‌ خود هستند. باید به این خواسته و تمایل جوانان توجّه کافی مبذول شود. دست اندرکاران جامعه باید در دختران و پسران جوان، بینش لازم را به وجود آورده و آنان را از توطئه‌های‌ مستمرّ فرهنگی و ارزشی آگاه سازند. هدف سوادآموزى رسانه‌اى این است که افراد قادرشوند تا آگاهانه انتخاب کنند؛ به چالش و پرسش بکشند و رسانه‌ها را به‌صورت فعالانه براى اهداف خودشان به کار برند. جوانان در محیط غنى از رسانه، بیشتر اطلاعات و سرگرمی‌هایشان را نه‌تنها از طریق رسانه‌هاى الکترونیکی نظیر تلویزیون، رادیو و اینترنت، بلکه از طریق روزنامه‌ها، مجلات و فیلم به‌دست مى‌آورند.

جمع‌بندی

بر اساس آنچه بیان شد، فرآیند امپریالیسم رسانه، فضیلت و کرامت ارزشی انسان‌ها را نادیده گرفته و بی‌اخلاقی‌های ناشی از این نوع امپریالیسم را باید در مبانی نظری آن، نظیر اندیشه‌های اومانیستی، لیبرالیستی و سکولاریستیِ حاکم بر جهان مدرن، جستجو کرد. گستردگی فضای رسانه‌های حاکم بر جامعه، نشان‌دهندۀ این امر است که قرار دادن سواد رسانه در فرآیندهای تربیتی و برنامه‌های آموزشی، از جملۀ ضروریات در دوران کنونی است. مربّیان و مبلّغان، باید کاملاً نسبت به سطح آگاهی و سواد رسانه‌ای دانش‌آموزان و اقشار مختلف جامعه توجه داشته باشند. سوادآموزى رسانه‌اى به مخاطبان کمک مى‌کند تا نه‌تنها تنوع اعتمادناپذیر اطلاعاتى را که در معرض آنها قرار مى‌گیرند، بفهمند بلکه قدرت نفوذ رسانه‌ها را هم بدانند و به مصرف‌کنندگان مطلّع و با قدرت رسانه‌ها تبدیل شوند. به طورکلّی، می‌توان گفت نوعی فقر معنوی و دینی، فضای حاکم بر رسانه‌هایی چون ماهواره و اینترنت و... را فرا گرفته است؛ از این‌رو اندیشمندان و صاحب‌نظران که دغدغۀ پایداری ارزش‌های اخلاقی و تربیتی را دارند باید به گسترش فرهنگ دینی در سطح جهان پرداخته و در جهت احیاء ارزش‌های اخلاقی، نوعی معنویّت اصیل را به افراد و جوامع بشری تزریق کنند.

منابع

1. شاف، آدم؛ جهان به کجا می‌رود، تهران: انتشارات آگاه، چاپ اول، 1369.

2. سعید، ادوارد؛ فرهنگ و امپریالیسم؛ ترجمۀ اکبر افسری، تهران: قومس، 1382.

3. رزاقی، احمد؛ عوامل فساد و بدحجابی و شیوههای مقابله با آن؛ قم: سازمان تبلیغات اسلامی، 1369.

4. اسپنگلر، اسوالد؛ فلسفه سیاست؛ ترجمه هدایت‌الله فروهر؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1369.

5. ریتا. ل ،اتکسیون؛ هیلگارد، ارنست؛ ر. زمینه روانشناسی. ج1؛ ترجمه محمّد نقی براهنی و دیگران؛ تهران: رشد، 1371.

6. خلیلی ، اسماعیل؛ هویت در نظام یک جهانی؛ مجله اندیشه جامعه، شماره 9؛ 1386.

7. کانت، ایمانوئل؛ دین در محدوده عقل تنها؛ ترجمه منوچهر صانعی؛ تهران: نقش و نگار، 1381.

8. ابو، بوسا؛ امپریالیسم سایبر؛ ترجمه‌ی پرویز علوی، تهران: ثانیه، 1385.

9. رینولدز، چارلز؛ وجوه امپریالیسم؛ ترجمه‌ی حسین صیف‌زاده؛ تهران: دفتر مطالعات‌ سیاسی و بین المللی، 1371.

10. کان سی داین، دیوید؛ درآمدی بر سواد رسانهای؛ ترجمۀ ناصر بلیغ؛ تهران: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، 1379.

11. داوری، رضا؛ اوتوپی و عصر تجدد؛ تهران: نشر ساقی،1379.

12. بودیار، ژان؛ در سایۀ اکثریتهای خاموش؛ ترجمۀ پیام یزدانجو؛ تهران: نشر مرکز، 1381.

13. سعیدی، علی و شکیبا، ابوالقاسم، روان‌شناسی و آسیب‌شناسی ارتباطات اینترنتی؛ تهران: انتشارات سنبله، 1384ه.

14. حسام‌الدین هندی، علاء الدین؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال؛ ج5، بیروت: نشر موسسه الرساله، 1413ه-ق.

15. سارتر؛ هستي و نيستي؛ ترجمۀ عنايت‌الله شكيبا‌پور؛ انتشارات شهريار و همچنين انتشارات دنياي كتاب؛ تهران: 1382.

16. مازندرانی، محمدجواد؛ جهانی‌شدن از منظر جامعه‌شناسی؛ مجله اندیشه جامعه؛ شماره 9؛ 1384.

17. نوری، محدّث؛ مستدرک الوسائل؛ ج 14؛ قم: نشرآل بیت، 1408ه-ق.

18. آوینی، مرتضی؛ آغازی بر یک پایان؛ تهران: نشر ساقی، چاپ دوم، 1381.

19. مددپور، محمد؛ خودآگاهی تاریخی؛ تهران: دفتر مطالعات دینی هنر، چاپ اول، 1372.

20. پستمن، نیل؛ تکنوپولی؛ تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1375.

21. Schumpeter, I.A Imperialism and social classes, Newyork :Meridian , 1974.

22. John, Pungete/s.j, From Barry Dunean et al. Media literacy resource guide, Ontario ministry of Education/ Toronto/ Canada, 1989.

23. Bulleu,P and Harre.N, The internet: Its Effects on safety and behavior, 2000,avalable at http:// net safe, Orgnz/DOC Library, Patbullen.

24. Jean L. Cohen and Anrew Aroto, Civil and Political Theory, 2001.

25Jack Donnelly, "The Concept of Human Rights", new York,2009.

26 Davis, Francis J, Media Literacy: from Activism to Exploration: Background paper for the National Leadership conference on media Literacy, 1992.

27. Dechiara, Tina, Teaching Basic Concepts of Mass Communication with the Brain in Mind: An Enriched Approach to Introducing Media Literacy at the Middle Level, 2001.

28. Zill, Karen, Media literacy: Television meets the internet, March/April, volume 9, 1998.

29. Lundberg, par, Media literacy and image Education in Denmark, Finland and Sweden, 2002.

30. Shibata, Kuniomi, Analysis of Critical Approach in Media Literacy: Comparative study between Japan and Canada, Kelo Communication Review, No.24. 2002.



پی‌نوشت‌ها

[1]محقق حوزه و دانشجوی دکتری دین‌پژوهی r.dehgan88@yahoo.com .

[2] J.shumpeter.

[3] Charles Reynolds.

[4] Edward said.

[5] Adam schaff.

[6]Oswald Spengler.

[7]Berson, Ferron.

[8]The Internet: Its Effects on Safety and behavior.

[9] . منظور از جهان انفورماتیک، جهانی است که در آن، تکنولوژی اطلاعاتی، توسط رایانه‌ها تحقق می‌پذیرد که در آن، تمام شؤون حیات تحت نظارت این فرایند انفورماسیون و تحت پوشش نوعی هوشمندی مصنوعی در می‌آید که میانجی این کنترل نسلهای آینده کامپیوتر خواهد بود. ر.ک.: آدام شاف، جهان به کجا می‌رود، ص 77.

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
سرمقاله

سرمقاله

امپریالیسم رسانه ؛ چالش ها و بایدهای تربیتی

امپریالیسم رسانه ؛ چالش ها و بایدهای تربیتی

فقدان سواد رسانه‌ای از یک‌سو و تأثیر امپریالیسم رسانه‌ای از سوی دیگر، زمینه را برای به چالش کشیدن ارزش‌ها و بایدهای اخلاقی و تربیتی فراهم ساخته است. رسانه‌های فراملّی از جمله اینترنت به تبلیع ارزش‌های حاکم بر جوامع غربی پرداخته و...
بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

امروزه رسانه‌ها به عنوان يکي از ابزارهاي اصليِ انتقال و گسترش ارزش‌هاي فرهنگي و اجتماعي، در رفتار کودکان و نوجوانان و تغيير رفتار اجتماعي آنان، داراي نقش مهمي است. هدف پژوهش حاضر، بررسي تأثير رسانه‌ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان است.
آثار تربیتی انیمیشن های غربی بر تربیت کودکان

آثار تربیتی انیمیشن های غربی بر تربیت کودکان

این محتواها که برخاسته از مکاتب فلسفی، همچون اومانیسم، هدونیسم و پست‌مدرنیسم هستند، جهان‌بینی و گرایش‌های کودکان را به صورتی بسیار نرم و تدریجی به‌سوی مکاتب الحادی غرب سوق می‌دهند و زمینه گرایش و انتخاب آنها را در بزرگسالی، نهادینه می‌کنند.
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

سرمقاله

سرمقاله

بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

امروزه رسانه‌ها به عنوان يکي از ابزارهاي اصليِ انتقال و گسترش ارزش‌هاي فرهنگي و اجتماعي، در رفتار کودکان و نوجوانان و تغيير رفتار اجتماعي آنان، داراي نقش مهمي است. هدف پژوهش حاضر، بررسي تأثير رسانه‌ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان است.
جهانی شدن و بحران مادری

جهانی شدن و بحران مادری

مقاله حاضر با نگاه نقادانه به روند جهانی‌شدن در حوزۀ مادری، به بررسی سه بعد از ابعاد این روند(موقعیت ساختاری، بعد فرهنگی و سیاسی) و عناصر هر یک و ارتباط آنان بر تغییرات نقش مادری در جهان پرداخته است.
تلویزیون وتربیت دینی کودکان

تلویزیون وتربیت دینی کودکان

نتايج تحقيق، نشان مي‌دهد که تلويزيون داراي تأثيرات مثبت ومنفي بر کودکان است. در اين رسانه مي‌توان با استفاده از شيوه‌هاي اعطاي بينش، اسوه‌سازي، تلقين والقا، آراستن ظاهر وتزيين کلام در جهت تربيت ديني کودکان گام برداشت. همچنين...
Powered by TayaCMS