تربیت عقلانی،محور اساسی در تبلیغ دینی

این مقاله بر آن است تا نشان دهد مهمترین وظیفۀ مبلّغین دینی هدایت رفتار فردی و اجتماعی از سطح احساسی به سطح عقلانی است. روش این مقاله توصیفی– تحلیلی بوده و در برخی موارد از آیات و روایات به عنوان مویّد بهره برده است.
1
تربیت عقلانی،محور اساسی در تبلیغ دینی

رحیم دهقان سیمکانی[1]

چکیده:

جهالت مهمترین عامل بی‌­اخلاقی­ها بوده و وظیفۀ عمدۀ مبلّغین دینی، معرفت­بخشی و هدایت بشر به سمت رفتارهایی عقلانی است که در این مقاله از آن به «تربیت عقلانی» تعبیر شده است. انسانهای رشدنایافته غالباً رفتارهای خود را در سطح احساسی و نه عقلانی انجام می­دهند، و بهترین مبلّغان دینی آنهایی هستند که رفتارهای انسان­ها را به سمت سطح عقلانی سوق دهند. این مقاله بر آن است تا نشان دهد مهمترین وظیفۀ مبلّغین دینی هدایت رفتار فردی و اجتماعی از سطح احساسی به سطح عقلانی است. روش این مقاله توصیفی– تحلیلی بوده و در برخی موارد از آیات و روایات به عنوان مویّد بهره برده است.

واژگان کلیدی: تربیت عقلانی، تبلیغ دینی، اخلاق، عقل، جهل.

مقدمه:

اساسا، نباید بعد عقلانی را در عرض سایر ابعاد وجودی انسان تلقی کرد بلکه باید آن را تنها وجه مشخصه و ممیزۀ انسان از سایر موجودات و محور فعالیت‌هایی دانسته که انسانیت انسان را به ظهور می‌رساند. نیروی عقلانی،کامل و تام نیست بلکه باید در مسیر زندگی به کمال‌ برسد. به بیان دیگر قوۀ عقلانی تربیت‌پذیر است یعنی«می‌تواند»و اساسا«باید»تربیت‌ شود. بر این اساس باید از تربیت عقلانی سخن گفت؛ تربیتی که‌ جهت‌گیری اصلی آن پرورش قوای عقلانی و توجه به بعد عقلانی شخصیت، چونان‌ رکن اساسی همۀ ابعاد وجودی،آدمی است. سقراط در جهت تربیت انسانها، بنیاد هر بدکرداری را نادانی می‌دانست و می‌کوشید تا شخص را تا جایی که امکان دارد به سمت دانایی هدایت کند. (نقیب­زاده، 1374: 44) افلاطون هم بر دانایی تأکید کرده( کاردان و دیگران، ج1، 1372: 179) و ارسطو نیز با تأکید بر عقلانیت در تربیت می‌گوید: « طبیعت حقیقی انسان همانا خرد اوست، و خرد انسان برترین راهنمای آدمی است».(همان: 179) رابین بارو از فیلسوفان معاصر تعلیم و تربیت در غرب نیز معتقد است هدف، تعلیم و تربیت انسانهایی با ویژگیهای عقلانی است؛ انسانهایی صاحب تفکر، استدلال و قدرت نقد ( Barou, 2000: 125) و پیترز نیز که از فلاسفة تحلیلی معاصر است، جایگاهی ویژه برای عقلانیت در تربیت قائل است و معتقد است تربیت دینی باید در فرد تغییر نگرش ایجاد کند و نگرش او را نسبت به خودش، هستی، هدف نهایی و ماورای طبیعت تغییر دهد و این تغییر نگرش به رفتارهای او جهت دهد.(Carr,1998: 51) در واقع دانستن دین و آموزه‌های دینی با تربیت دینی برابر نیست، بلکه تنها زمانی که آموزه‌های دینی سبب تغییر نگرش شوند و چشم‌انداز شناختی در فرد ایجاد کنند تربیت دینی نام می‌گیرند.

یکی از مهمترین و اصلی­ترین عرصه­های تربیت حوزۀ تربیت اخلاقی است. ضروری است که صاحب نظران در این حوزه تامّل نموده و راهکارهایی در باب پیش­گیری و درمان معضلات اخلاقی ارائه کنند. با وجود اینکه انسانها از نیروی عقل برخوردارند؛ خوبی­ها و بدیها را تشخیص می­دهند، چرا باز هم ارزش‌ها را نادیده گرفته و مرتکب رفتارهای انحرافی می‌گردند؟ علّت بی‌اخلاقی‌ها در چیست؟ برای آماده شدن ذهن در پاسخ به این سوال، خوب است با خود بیندیشیم که انسانها واقعا در زندگی خود که بسترِ شکل گیری رفتارهای اخلاقی است چقدر تعقّل می‌کنند؟ چه مقدار از اعمال و رفتارهای روزانه افراد در سطح عقلانی انجام می‌شوند؟ واقعیّت آن است که بشر امروزی، بسیاری از رفتارهای خود را نه در سطح عقلانی بلکه در سطح احساسی و غیر عقلانی انجام می‌دهد و نتیجه آن رواج بی‌اخلاقی­ها و بداخلاقی­ها در سطح جوامع شده است. به عنوان نمونه؛ سوء اراده و اختیار از مهمترین عوامل اخلاقی نبودن رفتارهاست.(مصباح یزدی، 1372 : 189- 190) خودِ سوء اراده و اختیار ناشی از چیست؟ بی­شک ناشی از تسلّط قوای غیرعقلانی بر عقل است. حاکمیّت عقل بر قوای غضبی و شهوی نقش عمده‌ای را در بروز رفتارهای اخلاقی ایفا می‌کند. هر چه عقل انسان کامل­تر شود بر قوای شهوانی و غضبی تسلّط بیشتری یافته و رفتارهایی که از انسان صادر می‌شود، بیشتر در سطح عقلانی و اخلاقی خواهد بود.

از این رو به نظر می­رسد عمده­ترین وظیفۀ مبلّغین دینی، هدایت جامعه و افراد به سمت عقلانیّت است همانگونه که انبیاى الهى آمدند دفائن عقول را آشکار ساخته، موانع را برطرف کنند و جاده تکامل را، که خدا پیش پاى انسان گذاشته، بگشایند.(اعراف: 157) راهکار هدایت به سوی عقلانیّت چیست و روش تربیت عقلانی چگونه است؟

این مقاله در پی آن است تا ضمن تبیین فرآیند صدور فعل غیر اخلاقی از انسان، جهالت را مهمترین عامل بی­اخلاقی و تربیت عقلانی را مهمترین راهکار در جهت تربیت فرد و جامعه معرفی می­کند . از این رو ابتدا به ایضاحی مفهومی در باب «تربیت عقلانی» و «تبلیغ دینی» پرداخته، سپس به تناسب بحث «تبلیغ دینی»، با استناد به آیات قرآن نشان می­دهد که ریشۀ بی­اخلاقی­ها در جهالت و بی­معرفتی یا دوری از عقلانیّت است، پس از آن با تبیین فرآیند صدور فعل از انسان به تبیین تربیت عقلانی پرداخته؛ مزایا و همچنین نقصانهای این نوع رویکرد به تربیت و تبلیغ را مورد تبیین و بررسی قرار می­دهد.

1. تربيت عقلانى و تبلیغ دینی

برای دستیابی به معنایی دقیق از تربیت عقلانی، بر تعبیری از عقل تکیه می‌کنیم که‌ در آن، دامنۀ کارکرد عقل از حوزۀ ادراک یا نظر تا حوزۀ تحریک یا عمل گسترده است. بر این‌ اساس،در صورتی که عقل صرفا مربوط به قوای ادراکی باشد، تربیت عقلانی در حقیقت، به معنای پرورش ذهن و توانایی‌های ذهنی خواهد بود و نتیجتاً پرورش سایر ابعاد شخصیت آدمی از جمله بعد اخلاقی، موکول به اقدام‌های دیگر و توجه به‌ عناصری متفاوت، جز عقل، خواهد بود؛حال آنکه یکپارچگی شخصیت برای ما گزاره‌ای پذیرفته شده است. با گسترش دامنۀ تعقل تا حوزه‌های تحریکی، تعقل، تمامی حوزه‌های گوناگون و ابعاد اساسی شخصیت آدمی را،که تربیت، هدایت و رشد آنان را عهده‌دار است را شامل می‌شود. بدین ترتیب تربیت عقلانی صرفا محدود به‌ حوزه‌های شناختی نمی‌شود، بلکه پا به عرصۀ ایمان و عمل نیز می‌گذارد و تربیت‌ عقلانی با تربیت اخلاقی یکی می‌شود. بر این اساس؛ تربیت اخلاقی‌ عبارت خواهد بود از هدایت رشد بعد عقلانی وجود آدمی و تربیت عقلانی عبارت خواهد بود از «ایجاد شرایط مناسب برای پرورش قوه تفکر انسان در درون هستی»(ملکی،1379،ص 502). برخی تربیت عقلانی را مجموعۀ تدابیر و اعمالی می‌دانند که به طور منظم و سازمان‌ یافته موجبات رشد و پرورش عقل را در دو جنبه نظری و عملی آن در جهت دستیابی‌ به هدف‌های مطلوب فراهم می‌آورند(بهشتی،1379،ص 508).

تربیت عقلانی، در واقع از رویکردهای مهم در عرصۀ تربیت محسوب شده و می­توان آن را مبنایی­ترین محور در امر تبلیغ و تربیت دینی دانست. خصوصیّت این رویکرد آن است که در آن، بر عقل و معرفت عقلانی تأکید بسیار می‌شود و دین و دینداری با محک عقل سنجیده می‌شود. در تربیت معرفت‌اندیش که مبتنی بر عقلانیّت یا تربیت عقلانی است، گوهر هدایت، از سنخ شناخت است. عاطفه و شور و هیجان کم رنگ و آنچه مهم است شناخت و فهم است. در این سنخ از تربیت دینی، تأکید اساسی بر شناخت و فهم است. در واقع تربیت عقلانی را می­توان از زیرشاخه­های دینداری مبتنی بر عقلانیّت محسوب کرد که در آن عقلِ دین‌ورزان مخاطب مبلّغ دینی است نه عاطفه آنان؛ به میزانی که اقناع عقلی حاصل کنند با مبلّغ دینی و احکام الهی ارتباط برقرار خواهند کرد. کار مبلّغ پیشنهاد قول احسن است، نه ایجاب و تحمیل و کار مؤمنان قبول تسلیم به واسطه عقل است و نه صرفاً یک تسلیم عاطفی. در این رویکرد، فرد دیندار برای انجام دادن مناسک خویش پشتوانه عقلی و معرفتی یافته و انگیزه درونی، او را وادار به انجام دادن آداب و مناسک می‌کند. از این رو، ریاکاری و ظاهر سازی در این نوع دینداری کمتر دیده می‌شود و شخص دیندار فقط به دلیل مقدس بودن امور دینی از معیار و دلیل بی نیاز نیست.(( Mclaughlin, 1984: 80

برخی از هدف‌های تربیت‌ عقلانی؛ پرورش قوهء فهم آدمی نسبت به جایگاه خود در عالم هستی،تقویت قوۀ تحلیل برای شناخت رابطه انسان با سایر ابعاد خلقت، هدایت عقل به سوی تقویت ایمان در فرد و دستیابی به حالتی که عقل و ایمان منطبق بر یکدیگر باشند و تفهیم‌ اسرار خلقت و نسبت آن با خالق می­باشند(ملکی،1379،ص 490).

مبلّغ دینی با در پیش گرفتن رویکرد تربیت عقلانی، در واقع توان تمییز و تشخیص حقایق را به انسانها اعطاء می­کند. انسانهای تربیت یافته در این شیوۀ تبلیغی توان جدا كردن حق و باطل را دارند. يكى از بارزترين صفات عقل براى انسان همين تمييز و جدا كردن است؛ جدا كردن سخن راست از سخن دروغ ، سخن ضعيف از سخن قوى ، سخن منطقى از سخن غير منطقى ، و ... . تربيت عقلانى انسان را به تشخيص درست می­رساند، به گونه اى كه می­تواند مصالح و مفاسد را بخوبى تميز داده و خير و صلاح را برگزيند. تلاش تربيتى همه اولياى خدا در همين جهت بوده است . از این رو خداوند تشخیص صحیح را نتیجۀ عقلانیّت دانسته و فرموده است « الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب؛ آن بندگان من كه به سخن گوش فرامى دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند»(الزمر: 18). این در حالی است که اگر اين تربيت عقلانى صورت نگيرد و موهبت عظيم و نيروى شگفت عقل در نتيجه پيروى هواى نفس و تسويلات شياطين مهجور شود، انسان اسير حيوانيت خود مى شود و از هر جنبنده اى پليدتر و خطرناكتر گردیده (انفال: 22) و پلیدی دامانش را می­گیرد لذا فرمود: «و يجعل الرجس على الذين لا يعقلون؛ و (خداوند) بر كسانى كه تعقل نمى كنند، پليدى را قرار مى دهد»(یونس: 100).

مراد از تبلیغ دینی چیست؟ تبلیغ در لغت به معنای رساندن است. در لسان العرب آمده که «بلغ: بلغ الشی یبلغ بلوغاً و بلاغاً: وصَل؛ یعنی رسیدن و ... ابلاغ: الایصال، و کذلک التبلیغ؛ ابلغ و همچنین تبلیغ به معنای رساندن است.»(لسان العرب، ج8: 419) در باب تعریف اصطلاحی تبلیغ از آن جهت که موضوع بحث «تبلیغ دینی» است، بر اساس آیات شریف قرآن باید گفت تبلیغ یعنی«تلاش برای هدایت و رشد انسانها و تبیین روشن معارف ناب دینی به شیوۀ گفتاری - رفتاری و بر اساس براهین متقن، موعظۀ نیکو و بشارت و انذار انسانها». در این تعریف چند قید وجود دارد که از متون دینی اتّخاذ شده است و توجه به آن در امر تبلیغ ضروری است. یکی از آن قیود، استفاده از «براهین متقن» است و قید دیگر این تعریف بکارگیری «موعظۀ نیکو» است که کریمۀ سوره نحل به هر دو اشاره نموده و فرموده «اُدع الی سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن (نحل: 125) ؛ مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگار فراخوان». قید دیگر اینکه هادیان الهی صرفاً به رساندن پیام اکتفا نکرده، بلکه همواره مردم را بشارت داده یا انذار کرده و از نافرمانی خداوند بیم می­دهند و لذا در باب پیامبران که مبلّغان حقیقی دین بودند فرمود «و ما نرسل المرسلین الّا مبشّرین و منذرین»( انعام: 48). از دیگر قیود تعریف بکارگیری روش گفتاری – رفتاری است که روایت شریف « کونوا دعاه للناس باعمالکم و لا تکونوا دعاه بالسنتکم» ( مجلسی، 1404 ه، ج5، ص198) بر آن دلالت دارد.

2. فقدان معرفت عقلانی؛ مهمترین عامل بی­اخلاقی

در راستای تبیین تربیت عقلانی صرفاً به یکی از ابعاد دین یعنی بُعد اخلاقی تمرکز کرده و این سوال را مطرح می­کنیم که بی­اخلاقی­ها ناشی از چیست و اساسی­ترین رویکرد تبلیغی در جهت رفع بی­اخلاقی­ها کدام است؟ وجود شریف امام علی علیه‌السلام که فرمود : «العلمُ اصلُ کلِّ خیرٍ، الجهلُ اصل کلِّ شرٍّ»(الآمدی، 1360: ح1334) یا «العلم افضلُ هدایةٍ» (خمینی، 1371: 336) حاکی از آن است که عامل عمدۀ بی­اخلاقی­ها بی­معرفتی است. سقراط می‌گفت، «هیچکس دانسته بد نمی‌کند»(گمپرس، 1375: 598) و شخص عاقلی که حق را می‌شناسد، به همان عمل می‌کند. به عبارتی هیچکس دانسته و از روی عمد، شرّی را مرتکب نمی‌شود. پس محال است که کسی امری را حقیقتاً نادرست بداند و در عینِ حال مغلوب شهوات خود شده و آن عمل را انجام دهد. بنابراین پیروی از امیال و غرایز، ناشی از فقدان معرفت به عمل و محتوای واقعی قواعد و قوانین اخلاق است.( کاپلستون، 1375، ج1، 130) کسی که دائماً شراب می‌نوشد این کار را خیر خود می‌پندارد و این به خاطر جهالت او به صلاح حقیقی خویش است؛ اگر می‌دانست که خیر حقیقی او در این عمل نیست، آن را انجام نمی‌داد.(همان: 131) ملاصدرا نیز ریشۀ تمام بی­اخلاقیها را در جهالت دانسته است. (ملاصدرا، 1383، ج1: 425)

قرآن به عنوان مستندترین کلام الهی در بین بشر نیز این امر را تأیید کرده است، و در آیات بسیاری ریشۀ رذائل را در جهالت دانسته است. به عنوان نمونه؛ حسادت یکی از رذائل اخلاقی است؛ در آیات قرآن در باب حسادت برادران یوسف صدّیق نسبت به او از قول حضرت یوسف خطاب به برادرانش می­گوید: « آيا دانستيد با يوسف و برادرش (بنيامين) چه كرديد، آن گاه كه جاهل بوديد»(یوسف: 89). در همین سوره بى بندوبارى جنسى که یکی دیگر از رذائل اخلاقی محسوب می‌شود نیز ناشی از جهل دانسته شده است: «و اِلاّ تَصْرِفْ عَنِىّ كَيْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَيْهِنَّ وَ اَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ؛ حضرت یوسف گفت: خدایا؛ اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى، به آنها متمايل مى‌شوم و از جاهلان خواهم بود»(یوسف: 33)در اينجا، جهل و نابخردی قرين با انحراف جنسى و فساد اخلاقى شمرده شده است. در سوره نمل جهل، سرچشمه فساد و انحراف دانسته شده؛ آنجا که لوط پيامبر بزرگ خدا به قوم منحرفش فرمود: « آيا شما به جاى زنان از روى شهوت به سراغ مردان مى‌رويد؟ شما قومى نادانيد».(نمل: 55)

در سوره آل عمران در مورد جنگجويان اُحُد بیان شده است که: « سپس به دنبال اين غم و‌اندوه خداوند آرامش را به صورت خواب سبكى بر شما فرستاد كه جمعى را فرا گرفت؛ امّا جمع ديگرى در فكر جان خود بودند آنها گمان­هاى نادرستى درباره خداوند مانند گمان­هاى دورانهاى جاهليّت داشتند».(آل­عمران: 154) سوء ظن يكى از رذائل اخلاقى است كه سرچشمه مفاسد بسيارى براى فرد و جامعه است ودر این شریفه ناشی از جهالت و به اعمال جاهلان تشبیه شده است. همچنین در آیات قرآن جهل سرچشمه تعصّب و لجاجت به عنوان یکی دیگر از رذائل اخلاقی دانسته شده است؛ در سوره فتح تعبيرى به چشم مى‌خورد كه نشان مى‌دهد تعصّب كور مشركان عرب در عصر پيامبر از جهل و نابخردی آنها سرچشمه مى‌گرفت: « به خاطر آرید هنگامى را كه كافران در دلهاى خود خشم و تعصّب جاهليّت را قرار دادند. »(فتح: 26)

بى ادبى نیز ریشه در جهالت دارد، قرآن کریم كسانى را كه نسبت به مقام والاى پيامبر اسلام(ص) احترام لازم را نمى‌كردند، مى‌فرمايد: «اِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ اَكثُرُهُمْ لايَعْقِلُونَ؛ كسانى كه از پشت حجره‌ها (ى خانه ات) بلند صدا مى‌زنند، اكثرشان نمى‌فهمند»(حجرات: 4) اشاره به كسانى است كه دائماً پشت در خانه پيامبر(ص)مى آمدند و بلند صدا مى‌زدند: «يا مُحَمَّد يا مُحمَّدُ اُخْرُجُ اِليْنا؛ اى محمّد، اى محمّد! بيرون بيا. پيامبر(ص) از بى ادبى و مزاحمت­هاى پى در پى آنان، سخت آزرده خاطر بود ولى بر اثر حجب و حيا سكوت مى‌كرد، تا اين كه آيه 4 سوره حجرات نازل شد که «اَكْثَرُهُم لايَعقْلِونَ» به اين معنا كه اين خلق و خوى زشت یعنی جسارت و بى ادبی غالباً از پايين بودن سطح آگاهى و جهالت سرچشمه مى‌گيرد.

قرآن کریم همچنین جهنّمیان را که بى شك از آن جهت که داراى اعمال زشت و اخلاق رذيله‌اند، جایگاهشان جهنّم است را افرادی نا آگاه و جاهل دانسته که لشکریان جهل بر آنها سلطه یافته و آنان را در غفلت فرو برده است. در سوره اعراف مى‌خوانيم: « به يقين گروه بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم، آنها دلها (عقلها)يى دارند كه با آن (انديشه نمى‌كنند و) نمى‌فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمى‌بينند؛ و گوشهايى كه با آن نمى‌شنوند؛ آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند، اينان همان غافلانند».(اعراف: 179)

نفاق را نیز می‌توان از رذائلی دانست که قرآن صراحتاً ریشۀ آن را در جهالت معرفی کرده است. سوره حشر، اشاره به گروهى از يهود مى‌كند (يهود بنى نضير) كه به سبب اختلاف و پراكندگى از مقابله با مسلمانان عاجز و ناتوان ماندند، مى فرمايد: « آنها هرگز به صورت گروهى با شما نمى‌جنگند جز در دژهاى محكم يا از پشت ديوارها، پيكارشان در ميان خودشان شديد است، آنها را متّحد مى‌پندارى در حالى كه دلهايشان پراكنده است، اين نفاق و پراکندگی به خاطر آن است كه آنها قومى جاهل هستند»(حشر: 14) به اين ترتيب، نفاق و پراكندگى آنها را كه از رذائل اخلاقى است ناشى از جهل و نابخردی آنها مى‌شمرد.

در مقابل، آیاتی نیز در قرآن وجود دارد که ریشۀ فضائل اخلاقی را در علم و آگاهی می‌داند مثلاً در سوره انفال، اين نكته به مسلمانان گوشزد شده است که صبر و شكيبايى از آگاهى سرچشمه مى‌گيرد؛ به این بیان که می‌فرماید: «اى پيامبر، مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشويق كن؛ هرگاه بيست نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر غلبه مى‌كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند، پيروز مى‌گردند چرا كه آنها گروهى هستند كه نمى‌فهمند»(انفال: 65) یعنی ناآگاهى كافران سبب سستى و عدم شكيبايى آنها مى‌شود و آگاهى مؤمنان، سبب استقامت و پايمردى مى‌گردد تا آنجا كه يك نفر از آنها با ده نفر از سپاه دشمن، مى‌تواند مقابله كند.

به هر حال می­توان گفت، بر اساس متون دینی و اعتقاد اندیشمندان الهی، رابطۀ مستقیمی بین آگاهی و تعقّل با اخلاقی بودن رفتارها وجود دارد. این امر نشان می­دهد که جهالت و غفلت مهمترین عامل سقوط و آگاهی مهمترین عامل در صعود به سمت سعادت محسوب می‌شوند. ریشۀ جهالت در چیست؟ به نظر می­رسد ریشۀ عمدۀ نادانی­ها به برخوردار نبودن از تربیت عقلانی برمی­گرد. انسانها با وجود اینکه همگی از نعمت عقل برخوردارندامّا عقل آنها پرورش و تربیت نیافته است و لذا رفتارهای آنها غالباً در سطح احساسی و به صورت غیر اخلاقی بروز می­یابد. در جهت تبیین این مساله، فرآیند صدرو فعل از انسان را تبیین می­کنیم تا روشن شود که فقدان تربیت عقلانی کجا خود را نشان می­دهد.

3: فرآیند صدور افعال از انسان

عقل و جهل دو نیروی متضادند و آدمی همیشه شاهد تنازع آنها با یکدیگر است. در شرح اصول کافی از لشکریان عقل و لشکریان جهل سخن گفته شده است.(ملاصدرا، 1383، ج1: 409) همانگونه که عقل دارای هفتاد و پنج لشکر و نیرو است تا با ظلم و جهل مبارزه کند، جهل هم دارای نیروها و لشکریانی است که در موارد مختلف در مقابل عقل و لشکریان آن به ستیزه برخواسته؛ اصحاب عقل را از مسیر حق گمراه می‌سازند. به بیان استاد جوادی آملی:

«هر یک از قوای انسانی نظیر قوّه عاقله و واهمه، داعیۀ سلطنت نسبت به قلمرو دیگر قوا را دارد و هر یک از انسانها نیز به تناسب اینکه کدام یک از قوای درونی مسلّط بر او می‌باشد، حق را تنها از مجلای همان قوّه مشاهده می‌کندو... ». (جوادی آملی، 1372، بخش پنج از جلد دوم: 302)

شاهد بر این معنا، احادیثی است که در آنها‌ جهل‌ به‌ مثابه‌ وصفی‌ در مقابل‌ عقل‌ معرفی‌ شده‌ است.(کلینی،1363، ج1: 10-29) امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «عقل هدایت و نجات می‌بخشد و جهل گمراه و نابود می‌گرداند.(الآمدی، 1360: ح2151) از طرفی در برخی موارد و روایاتی به همین مضمون، شهوت در مقابل عقل به کار رفته نظیر اینکه«هر گاه عقل کامل شود، شهوت ناقص می‌گردد»(همان: ح4054)؛ هر که عقلش کامل شود، شهوت‌ها را سبک می‌شمارد(همان:ح 8226) ؛ آن‌که بر شهوتش غالب شود، عقلش آشکار می‌گردد(همان: ح7953) ؛ همنشین شهوت، روحش بیمار و عقلش معیوب است( همان: ح6790) ؛ عقل و شهوت ضد یکدیگرند و نفس در میان این دو، مورد تنازع است: هر یک پیروز شود، نفس در طرف او قرار می‌گیرد.(همان: ح2100) از این احادیث درمی‌یابیم که شهوت، در مقابل عقل قرار گرفته‌ است همانگونه که جهل نیز به معنای دوّم در مقابل عقل قرار گرفته است.

چه اتفاقی می­افتد که دستگاه جهل بر دستگاه عقل غلبه یافته و رفتار غیر اخلاقی از انسان سر می­زند؟ برای این که فعلی از انسان صادر شود انسان ابتدا باید یا با استفاده از نیروی تخیّل و یا با کمک گرفتن از قوای حسّی ادراکی خود صورتی را در ذهن ایجاد کند؛ این صورت گرچه ممکن است فرد را به انجام فعل بکشاند نظیر برخی کودکان که به صرف تخیّل بعضی از حرکات به آن شوق پیدا کرده و انجام می­دهند، امّا غالباً امر اینگونه است که نیاز به پردازش این صورت و تامّل بر روی آن را دارد. خیلی از انسانها بر روی صورت اوّلیه که در ذهن آنها تصوّر می­شود پردازش دقیقی انجام نمی­دهند. علّت این امر این است که انسان در درون خود از دو گونه شوق برخوردار است که می­توان از یکی به شوق عقلانی و از دیگری به شوق شهوانی تعبیر کرد؛ شوق عقلانی پس از مرحله پردازش عقلانی و پی بردن به نیک بودن متعلَق صورت خیالی ایجاد می­شود و انسان را به انجام فعل تحریک می­کند.گاهی مواقع اگر انسان تربیت عقلانی نیافته باشد، شوق شهوانی غالب شده و همان صورت اوّلیه خیالی را که هنوز پردازش دقیقی توسّط عقل بر روی آن انجام نشده است به فعلیّت می­رساند و در نتیجه امری غیراخلاقی در خارج تحقّق می­یابد، امّا اگر عقل تا اتمام عملیات سنجش و پردازش دقیق، اجازه بروز به شوق شهوانی را ندهد، در صورتی که آن عمل نیک تشخیص داده شود شوق عقلانی ایجاد خواهد شد و با تحریک نیروهای انسان، عملی را در خارج محقّق خواهد ساخت که اخلاقی خواهد بود. بنابراین هرچه عملیات ذهنی بر روی صورِ خیالی به صورت دقیق­تر و مطمئن­تر انجام گیرد،کاری که انجام می­شود از اتقان و استحکام بیشتری برخوردار بوده و مطابق با موازین خواهد بود.

ملّاصدرا برای تحقّق یک فعل اختیاری حداقلّ پنج مرحله را لازم می­داند که لااقلّ یک مرحلۀ آن که در واقع می­توان گفت مهمترین مرحله بوده و اگر انحرافی در آن صورت گیرد فعل به صورت غیراخلاقی تحقّق خواهد یافت، بر اساس قوّۀ ادراکی و تجزیه و تحلیلی که عقل انسان انجام می­دهد صورت می­پذیرد. این مراحل بدین قرارند:1.تصوّر فعل، 2.تصدیق به فایده، 3.شوق به انجام آن فعل، 4.ارادۀ فعل ، 5.قوۀ محرّکۀ عضلات که انسان را بر انجام فعل قادر می­سازد. انسان ابتدا فعلی را تصوّر می­کند؛ پس از آن فایده­ای را که بر آن فعل مترتّب خواهد شد را تصدیق می­کند. این تصدیق، شوق انسان به انجام فعل را برمی­انگیزد و اگر این شوق قوی باشد اراده صادر می­شود. پس از این مبادی که همگی درونی هستند و در نفس رخ می­دهند قوّه محرّکۀ عضلات به کار افتاده و فعل در خارج تحقق و نمود می­یابد.(ملاصدرا، 1981م، ج4: 144؛ ج6: 354) عمل پردازش ذهن پس از انجام بر روی صورتهای متکرّر و مشابه تبدیل به ملکه خواهد شد به گونه­ای که پس از مدّتی انسان نیاز به محاسبۀ دقیق ندارد بلکه انجام آن فعل برای او ملکه خواهد شد و به عنوان یک امر اخلاقی همیشه آن را انجام خواهد داد. البته خودِ این ملکه شدن هم با توجّه به شوق عقلانی و غیرعقلانی به دو قسم تقسیم می شود؛گاهی کار خوب ملکه می­شود مثل احسان کردن و گاهی به جهت تجربه­های متکرّر از تسلّط شوق غیرعقلانی،کارهای بد ملکه می­شود مانند فحش دادن و ناسزا گفتن که برای برخی از افراد، عادی شده است.

بر اساس این تبیین، افعال عبثی که از انسان سر می زند به جهت این است که ناشی از یک صورت خیالی بدون فکر و اندیشه بوده (شیروانی، 1383، ج2: 182) و مبدأ فکری درستی نداشته است. در چنین افعالی به جهت نبود تعقّل و محقق نشدن تربیت عقلانی، شوق غیرعقلانی بر شوق عقلانی پیشی گرفته و در نتیجه کاری را در خارج محقّق ساخته که عبث و یا غیراخلاقی است. تسلّط شوق غیرعقلانی قوّه فکری را بر آن می­دارد تا اجمالاً خیر بودن و یا رجحان فعل را تصدیق کند که چنین تصدیقی یک تصدیق ظنّی، پنداری و نسنجیده است؛ این امر باعث می­شود که به جهت انجام نشدن عملیات دقیق عقلی، خیر مظنون به چهرۀ خیر یقینی جلوه­گری کند و امری تحقّق یابد که غیراخلاقی است. وظیفۀ محوری مبلّغین در تبلیغ دینی شناسایی مواردی است که رفتارهای انسان­ها، چه به لحاظ عقیدتی و چه به لحاظ عملی مغلوب شوق شهوانی شده است. پس از شناسایی این موارد، مبلّغ باید بکاربستن روش­های تربیت عقلانی انسان و نهایتاً جامعۀ انسانی را به سمت سعادت هدایت کند.

4: روش‌های تربیت عقلانی

یکی از روش‌های مورد تأکید اسلام و قرآن در جهت ترویج تربیت عقلانی، تفکر در آموخته‌های انسان است.شنیده‌ها و دیده‌ها، دو نوع کلی از این آموخته‌هاست. از ما خواسته شده است در آن چه که می‌بینیم، می‌خوانیم‌ و یا می‌شنویم به خوبی فکر کنیم تا هم راه را گم نکنیم و هم معرفت خود را توسعه دهیم. در قرآن به بیانات مختلف تأکید شده است که به هستی، عالم طبیعت و موجودات گوناگون نظر افکنید و درباره آن‌ها بیندیشید. اگر از ما خواسته شده است،برای مثال در خلقت شتر فکر کنیم یا به رفعت‌ آسمان‌ها بیندیشیم، به این دلیل است که تدبّر در آن‌ها باعث رشد خرد و معرفت می‌شود و عقل‌ را به خالق هستی پیوند می‌زند. مشاهده خلقت و تفکر در آن از جمله روش­های تربیت عقلانی است که در قرآن و بیانات اهل­بیت نیز به آن اشاره شده است.

«نگاه کنید به مورچه،با کوچکی جثه و نازکی اندامش... ببینید چگونه مسیر خود را می‌پیماید و برای به دست‌ آوردن روزی‌اش چگونه می‌شتابد... این موجود ریز روزیش کاملا تضمین شده است و روزی مناسب حال او در اختیارش گذاشته شده است و پروردگار صاحب نعمت کوچک‌ترین غفلتی از او ندارد. اگر در مجاری خوردن این مورچه،در قسمت‌ پایین بدنش و در درون این موجود،و در چشم و گوش او که در سر او جای دارد،دقت اندیشه‌ کنی از تدبیر و حکمت خدای قادر متعال در آفرینش این حیوان ریز به شگفت می‌آیی »(نهج­البلاغه، خطبه 185).

با این بیان، حضرت انسان را عملاً به تفکّر دعوت کرده است. ایشان ابتدا پدیده مورد نظر را مخلوق خدا معرفی می‌کند تا از همان آغاز، نگرش الهی در فرد شکل بگیرد. سپس،شگفتی‌های خلقت موجود را توضیح می‌دهد و به این نکته تعمد دارد که جلوه‌های هدایت تکوینی را در چگونگی زیست‌ موجودات به یادگیرنده بفهماند. این شیوه باعث می‌شود اعتقاد به خدای متعال و تسویه و تقدیر مخلوقات در ذهن فرد قوت یابد.

توفیق درک محضر انسان‌های خردمند و ارتباط با آنها، از دیگر روش­های تربیت عقلانی است که موجب رشد خرد در آدمی می‌شود.آنچه از انسان‌ عاقل سر می‌زند، برای بیننده قابل فهم و پذیرش است. به بیان دیگر، رفتار عاقلانه افراد عاقل‌ بر انسان معمولی اثر می‌گذارد؛ زیرا اولاً زمینه خردمندی در همه وجود دارد و ثانیا آدمی معمولا از اسوه‌ها پیروی می‌کند. قرآن مجید نیز با این شیوه آموزش می‌دهد و گاهی با طرح سؤالاتی انسان‌ را حساس و کنجکاو می‌کند:«آیا نابینا با بینا یکسان است؟»(انعام،50). این آیه نشان می‌دهد که درک محضر انسان کامل باعث توسعه معرفت و در نتیجه اخلاقی شدن انسان می‌شود. حضرت علی (ع) به دلیل احساس مسئولیت نسبت به تربیت و اخلاق مردم، از آنان‌ می‌خواهد که:«قبل از آن‌که مرا از دست بدهید از من سؤال کنید»(نهج­البلاغه،خطبه 189). انسان‌ کامل از سر دل‌سوزی و برای آگاهی که از ماهیت تربیت دارد، خود را در مقابل دیگران مسئول‌ می‌داند و لازم می‌بیند آن‌چه را می‌داند در اختیار دیگران قرار دهد. اگر آدمی خود را نیازمند«فهم»احساس کند و از خودمحوری رهایی یابد و از خردمندان بپرسد، بسیاری از ابهامات را برطرف می‌کند و رشد می‌یابد.

با الهام از آن‌چه ذکر شد، مبلّغ باید اوّلاً اسوه‌های خردمند را به افراد جامعه معرفی کند. در این کار باید از دیدار با افراد مشهور (از جهت سیاسی و اجرایی)پرهیز کرده، و با نگاهی محققانه و منصفانه، انسان‌های حکیم و خردمندی که چه بسا گمنام هم باشند، را شناسایی کند.

دعوت به تفکّر نیز از دیگر روشهای تحقق این نوع تربیت است که مورد تاکید قرآن و روایات می­باشد. حضرت علی (ع) بیان می­دارد که «هیچ خردی چون تدبیر نیست و هیچ‌ علمی مانند تفکر نیست»(نهج‌البلاغه،حکمت 113). بر این اساس از جمله وظایف مبلّغان دینی این است که افراد را به فهم عمیق معانی و مفاهیم دینی راهنمایی کنند. انسانها، خصوصاً آنان که مسئولیت­هایی در نهادهای مختلف جانعه دارند، نیاز به توجیه در این نوع روش دارند.

به صورت مختصر می­توان گفت روشهای تربیت عقلانی عبارتند از: 1.در محتوای تبلیغی، مخلوق بودن برای تبیین شود وضوح پیدا می‌کند و به آنها تفهیم شود که موجودات عالم از جمله انسان، در همه لحظات و شرایط به خدا وابسته‌اند؛ 2: در محتوی تبلیغی، بعد عاطفی و زیبایی شناختی با بعد علمی درآمیخته شود؛یعنی،نکات‌ علمی،در قالب نگارش زیبا و روان تبلیغ و تبیین شود؛ 3.از راه تقویت معنویت در جامعه، فضای روانی مناسب در انسانها به وجود آید که این امر باعث تمایل نفس انسانها به معنویات و اخلاقیات است. هر قدر نفس و تمایلات، بیش‌تر تعدیل شود،عقل، بیش‌تر توسعه می‌یابد؛ 5. در امور دانشگاهی که از راه بحث و گفتگو و دیگر فعالیت‌های یاددهی-یادگیری، افراد برای فهم عمیق مفاهیم دعوت شوند و امکانات توسعه دانش آنها فراهم شود؛ 6. امکان قرار گرفتن افرا در محضر انسان‌های اندیشمند فراهم شود، چرا که وقتی افراد جامعه، رفتار عقلانی انسان اندیشمند را همراه با روح معنویت مشاهده ‌کنند،تحت تأثیر قرار می‌گیرند؛ 7. شیوه‌های تبلیغ بر محور موضوعات اساسی تفکر مانند:آیات طبیعی،آیات انفسی‌،نسبت آدمی با دنیا و...سازماندهی شوند.

5: مزایا و کاستی­های رویکرد عقلانی در تبلیغ دینی

5-1: مزایا

رویکرد عقلانی به تربیت دینی و بکارگیری آن به عنوان اساسی­ترین محور در تبلیغ دینی از قابلیت‌ها و مزایایی برخوردار است که به اختصار به‌ آنها اشاره می‌شود.

1. مبلّغین دینی با اتّخاذ این رویکرد و در صورتی که خود نیز با این رویکرد تربیت یافته باشند، از هر گونه تحجر و خودمحوری دوری می­جویند.خودمحوری یکی از زمینه‌های آسیب‌رسان در تربیت دینی است.اگر خودمحوری به فرایند تربیت دینی رسوخ کند، نه‌تنها مانع تحقق اهداف واقعی آن‌ می‌شود، بلکه ویژگی اساسی و مهم تربیت دینی که همان عقلانی و انتقادی بودن است‌ را تضعیف می‌کند و زمینه‌های ورود جنبه‌های تلقینی را به فرایند تربیت فراهم می‌سازد. در خود محوری، مربی فکر می‌کند که آنچه در اختیار اوست، حقیقت محض و مطلق است و هرچه غیر از فکر و اندیشه اوست باطل است، چون این نوع خودمحوری با رویکرد دینی سازگار نیست؛پس در افراد نیز تعصب به وجود می‌آورد و باب گفتگو میان طرفداران ادیان گوناگون را می‌بندد(باقری،1380،ص 57). با اتکا به رویکرد عقلانی در امر تبلیغ، همچنین می‌توان از تحجر در فرایند تربیت دینی‌ نیز پیشگیری کرد. در آیات قرآن نیز یک‌جانبه‌گرایی بی‌چون‌وچرا،تأیید نشده است؛چنانکه‌ آمده است:«ای پیامبر!به اهل کتاب بگو،از آن کلمه حق که میان‌ ما و شما یکسان است،متابعت کنیم،که به جز خدای یکتا،چیزی و کسی را عبادت‌ نکنیم و برای او شریک قرار ندهیم و برخی را به جای خدا به ربوبیت تعظیم نکنیم».(آل­عمران: 64)

2. هرگاه سخن از مقوله‌ای به نام تربیت دینی به میان می‌آید،پرداختن به نقد و تفکر کمی دشوار می‌نماید،زیرا گاهی موضوعات مورد اشاره در تربیت دینی دارای جنبه‌هایی از قداست‌ هستند که پرداختن نقادانه و عقلانی به آنها، امری غیر ممکن تلقی می‌شود؛به همین‌ دلیل فرایند تربیت دینی به سوی تلقین تمایل پیدا می‌کند و مبلّغان نیز به گونه‌ای‌ منفعلانه نسبت به موضوعات مطرح شده اظهار نظر می‌کنند. این در حالی است رویکرد عقلانی با فراهم‌ کردن زمینۀ تمیز و جداسازی میان منطق موجود در مسائل دینی و خرافات و جنبه‌های‌ غیر عقلانی وارد شده به دین، امکان داوری و نقد را برای افراد فراهم می‌سازد. با رویکرد عقلانی به تربیت دینی،امکان انتقادی و عقلانی بودن‌ فرایند تربیت دینی وجود دارد، زیرا دین ضمن توصیه به تعقل پیرامون بایدها، افراد را به تفکر و تعقل در مسائل دینی از امور گوناگون دعوت می‌کند.

3. یکی از مزایای فرایند تربیت عقلانی، کاهش شک و تزلزل در اعتقادات و باورهاست. مبلّغانی که مخاطبان خود را پرورش عقلانی داده و با براهین استوار رشد می­دهند، نتایج مستحکمی از کار خود مشاهده می­کنند. در برخی مواقع ممکن است افراد به جهت قرار گرفتن در یک موقعیّت عاطفی و احساسی، اصول و یا فروع دینی را تصدیق کنند امّا به جهت اینکه به آن معرفت عقلانی و برهانی نیافته اند با کمترین شبهه، دچار شک و تزلزل در اعتقادات خود می­شوند. از این رو یکی از مهمترین مزایای تربیت عقلانی، این است که به عقاید افراد استحکام بخشیده و آنها را از قرار گرفتن در معرض شک و تزلزل رها می­سازد.

4. رویکرد عقلانی در تربیت اخلاقی و دینی سبب پرورش تفکر و دوری از تلقین در افراد جامعه می‌شود. در این رویکرد مبلّغ دینی به جای تلقین، تلاش دارد تا معارف و حقایق را از راه فهماندن در افراد نهادینه سازد. او تلاش می­کند تا معقول بودن را تحکیم‌ می‌بخشد. رویکرد عقلانی به تربیت دینی، امکان اقناع عقلی و ذهنی آموزنده نسبت به موضوعات و برنامه‌های تربیت را فراهم می‌سازد و فتارهای آموزنده را از استحکام و پایداری بیشتری برخوردار می‌سازد. اگر تلقین را فرایندی در نظر بگیریم که هدف اساسی آن انتقال مفاهیم و اطلاعات‌ عاری از اندیشه، تأمل و دلیل‌خواهی است، رویکرد عقلانی که به منزلۀ تأکید بر وجوه مستدل و عقلانی پذیرش اطلاعات‌ و مفاهیم طی فرایند تربیت دینی است، منطقا از آلوده شدن تربیت دینی به تلقین‌ جلوگیری می‌کند و در نتیجه تربیت دینی را در مسیر صحیح خود که همان عقلانی و مستدل بودن آن است، قرار می‌دهد.

5-2: نقصانها

با وجود نقاط قوت رویکرد عقلانی در تبلیغ دینی، این رویکرد در جهت تحقق یافتن تربیت دینی نقصانها و کاستیهایی دارد که مورد توجه اغلب منتقدان این رویکرد قرار گرفته است. از جملۀ این نواقص این است که:

1. رویکرد عقلانی اگرچه می‌تواند بعد شناختی دین (شناخت و درک گزاره‌های توصیفی دین اعم از شناخت خداوند، جهان، انسان، معاد و....) را بهبود می‌بخشد و به استحکام آن کمک می‌کند، اما به تنهایی افراد را به انجام دادن عمل و تکالیف دینی و التزام به بایدهای دین ملتزم نمی‌کند. به بیان دیگر، این رویکرد برخوردار از بُعد شناختی و فاقد بُعد انگیزشی است. دیوید کار بر این باور است که رویکرد استدلالی یا عقلانی، رویکرد کاملی برای رسیدن به اهداف تربیت اخلاقی یا دینی نیست. او در انتقاد به رویکرد عقلانی اشاره می‌کند که رویکرد عقلانی در تربیت اخلاقی نمی‌تواند فاصله میان تفکر اخلاقی و عمل اخلاقی را از میان ببرد. ((Carr, 1998: 55. چه بسیارند انسانهایی که در حوزه شناخت، اطلاعات و آگاهیهای فراوانی دارند، اما گرایش آنها به دین و عمل به دین در سطح شناخت آنها از دین نیست. جان میلر در اثر خود به نام «به سوی یک برنامه درسی معنوی» اشاره می‌کند که برای تربیت معنوی دانش‌آموزان باید مراقبه و بعضی روشهای شهودی و تزکیه نفس را به عنوان یک مهارت به آنها آموزش داد (میلر، 1380: 144) تا انگیزۀ کافی در آنها ایجاد شود.

2: رویکرد عقلانی به تربیت دینی با مشکلاتی در متفاوت بودن سطح ادراکی انسانها مواجه است. یک مبلّغ با اتّخاذ کردن موضع تربیت عقلانی ممکن است به همان اندازه که زمینۀ هدایت را برای مخاطب فراهم می­سازد، زمینۀ بدفهمی او را نیز فراهم سازد. موران می‌گوید این رویکرد نه ممکن است و نه مفید؛ از آن رو که یک فرد نمی‌تواند کاملاً دین را بفهمد و به آن علاقه‌مند باشد. فهم فرد از دین، سطحی است و بین فرد و فهم مستقیم تجربه دینی او فاصله می‌افتد. (Moran, 1995: 87). از این رو شروع تربیت دینی به ویژه در سنین پایین، با عقل و استدلال و اقامه برهان عقلی ممکن نیست. با تأملی در روش تربیتی پیامبر گرامی اسلام(ص) درمی یابیم که ایشان به جای تکیه بر برهان و استدلال، ابتدا بر عمل تأکید می‌کردند و با مهربانی و لطافت کلام، مردم را قلباً به دین متمایل می‌کردند و قبل از بحث کردن و گفتگو دربارة دین و فلسفه و فواید دین و .... دعوت به اقامه نماز می‌کردند و سپس باب بحث و گفتگو را می‌گشودند. از این رو مبلّغان دینی باید ابتدا با فراهم کردن محیط مناسب و ارائه الگوهای تربیتی و ایجاد عادات نیک، زمینه تربیت دینی را فراهم کنند. سپس برای محکم شدن پایه‌های اعتقادی و از میان بردن تردیدها و پرهیز از دینداری سطحی دانش‌آموزان به مباحث عقلی و اقامه برهان عقلی بپردازند (سعیدی، 1382، ص 105).

3. یکی از نقصانهایی که در فضای غرب در باب تربیت عقلانی مطرح شده است این است که عقلانیت متناظر به تربیت دینی قدرت حرکت آزادانه را ندارد و باید منطبق با ملاکی عمل کند که دین بر او اعمال کرده است. (Heyting, 2002: 132) مثلاً در مسیر تبلیغ دینی، برخی از احکام تعبّدی که عقل را در آن راهی نیست را نمی­توان با اتّخاذ کردن تربیت عقلانی بر جامعه تحمیل کرد. بنابراین عقلانیت متناظر به تربیت دینی با استناد به ملاکی به نام دین (گزاره‌های دینی) به نقد امور می‌پردازد و خود این ملاک عمل نقادی عقلی را محدود می‌کند، در حالیکه عقل، بدون ملاک بیرونی نیز می‌تواند نقادی کند. واردکردن رویکرد عقلانی به روند تربیت دینی به منظور نقادانه شدن فرایند تربیت دینی، خود سبب محدود شدن عمل نقد می‌شود و این یعنی فرو کاستن عقل به منزلتی که در شأن عقل به ماهو عقل نیست زیرا هدف عقل، نقد مستقلانه و آزاد هر چیزی است، در حالی که عقل متناظر به تربیت دینی از غایت واقعی خود باز می‌ماند، به این دلیل که غایت تربیت دینی چیزی غیر از غایت عقل مستقل از ملاک دین است. البته باید توجه داشته باشیم که هایتینگ با توجّه به فضای حاکم بر تفکّر قرن بیستم در غرب این بیان را مطرح نموده اس و در فضای دینی اسلامی چنین امری نقصان محسوب نمی­شود. چرا که احکام تعبّدی نیز به طور غیر مستقیم متاثّر از تربیت عقلانی هستند؛ چون شخصی که عقلاً خدا را شناخت همیشه در برابر فرمانهایش خاضع بوده و چون و چرا نمی­کند.

نتیجه:

بر اساس آنچه گذشت روشن شد که به استناد قرآن، بیانات اهل­بیت (ع) و بیان حکمای الهی، ریشۀ اصلی بی­اخلاقی­ها و اعمال نادرست در جهالت و نادانی است و این امر نشان دهندۀ بی­توجّهی به تربیت عقلانی در سطح جوامع است. از این رو بر مبلّغین اسلامی که دغدغۀ تربیت افراد و جوامع را دارند لازم است تا با اتّخاذ رویکردی عقلانی به تربیت، رفتار انسانها را از سطح احساسی به سطح عقلانی سوق داده و با این روش، فضائل را در سطوح مختلف جوامع نهادینه سازند. این رویکرد، گرچه ممکن است در برخی مواقع به جهت مختلف بودن سطوح ادراک انسانها، از نقصانهایی برخوردار شود امّا از آنجا که از مزایای قابل توجّهی در جهت نهادینه کردن ارزشها برخوردار است، می­تواند به عنوان محور اساسی تبلیغ دینی قلمداد شود.

منابع و مآخذ:

1. قرآن مجید

2. نهج البلاغه ( 1378)، ترجمه سید جعفر شهیدی چاپ شانزدهم.

3. الآمدی التمیمی، عبدالواحد (1360)، غررالحکم و درر الکلم، تحقیق: میرجلال‌الدین المحدّث الارموی، چاپ دوم، تهران: دانشگاه تهران.

4. ایمانی،محسن(1378)، تربیت عقلانی،تهران: انتشارات امیر کبیر.

5. بهشتی،سعید(1379)، روش‌های تربیت عقلانی در سخنان امام علی(ع)،مجموعه‌ مقالات همایش تربیت در سیره و کلام امام علی(ع)،تهران: نشر تربیت اسلامی.

6. باقری،خسرو(1380)، «آسیب و سلامت در تربیت دینی»،کتاب تربیت اسلامی،شمارۀ 5،تهران:نشر تربیت اسلامی.

7. جوادی آملی، عبدالله، (1372) شرح حکمه المتعالیه، تهران: الزهرا«س».

9. سعیدی، محمود و کیانی نژاد، عذرا (1382)، بررسی عوامل تأثیرات نامطلوب درس بینش اسلامی، تهران: نشر محراب قلم.

10. شیروانی، علی (1383)، شرح نهایه الحکمه، ج2، چاپ ششم، تهران: الزهرا«س».

11. شاتو، ژان (1376)، مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهی، انتشارات دانشگاه تهران.

12. صدر الدین شیرازی، محمد (1383)، شرح اصول کافی، ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم.

13........،(1981م) الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، المطبعه الثالثه.

14. طباطبایی،محمد حسین(1364)، تفسیر المیران،ترجمهء سید محمد باقر موسوی، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

15. کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب(1363)، اصول کافی، ترجمه: جواد مصطفوی، تهران: علمیه اسلامیه.

16.کاردان، علی محمد و همکاران (1372)، فلسفه تعلیم و تربیت، تهران: انتشارات سمت.

17. کاپلستون، فردریک (1375)، تاریخ فلسفه، ج1، ترجمه: جلال‌الدین مجتبوی، تهران: سروش.

18. گمپرتس، تئودور( 1375)، متفکران یونانی، ترجمه: محمد حسن لطفی، تهران: خوارزمی.

19. ملکی،حسن(1379)، تربیت عقلانی در نهج البلاغه و دلالت‌های آموزشی آن، تهران: مرکز مطالعات تربیت اسلامی.

20. مجلسی، محمدباقر(1404 ه.ق)، بحارالانوار، بیروت – لبنان: موسسه الوفاء.

21. میلر، جان (1380)، آموزش و پرورش و روح، ترجمة نادر قورچیان، تهران: نشر فراشناختی اندیشه.

22. مصباح یزدی، محمّد تقی(1372)، جامعه و تاریخ، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.

23. موسوی خمینی،سید روح الله(1371)، چهل حدیث، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اوّل.

24. نقیب زاده، میرعبدالحسین (1374)، نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش، تهران: نشر طهوری.

25. Mclaughlin, T (1984) Parental Rights and The Religious Upbring of Children, Journal of Philosophy of Education. No18, p80.

26. Carr, D (1998) “Three Approaches to Moral Education”.Education, Philosophy and Theory, New York, p55.

27. Moran, G (1994) Two languages of Religious Education in Critical Perspectives on Christian Education, London.

28. Heyting, F and White, T (2002) Methods in Philosophy of Education, London.

29. Barou. R, (2000), Introduaction to Philosophy of Education, London, p125.



[1] . عضو پژوهشگاه علوم اسلامی جامعه­المصطفی و دانشجوی دکتری دین­پژوهی دانشگاه ادیان و مذاهب.

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
سرمقاله

سرمقاله

 مبانی، عملکردها و روش‏های تربیتی حضرت زینب(س)

مبانی، عملکردها و روش‏های تربیتی حضرت زینب(س)

حضرت زينب(س) از چهره هاي برجسته علمی و تربیتی جهان اسلام است. نقش آموزشی، تربيتي و تدابیر سیاسی اجتماعی ايشان در طول تاريخ مورد توجه مردم، در زمان آن حضرت و آیندگان بوده است. هدف در اين مقاله بررسي مبانی عملکرد ها و روش های تربیتی آن بانوي جهان اسلام است.
تربیت عقلانی،محور اساسی در تبلیغ دینی

تربیت عقلانی،محور اساسی در تبلیغ دینی

این مقاله بر آن است تا نشان دهد مهمترین وظیفۀ مبلّغین دینی هدایت رفتار فردی و اجتماعی از سطح احساسی به سطح عقلانی است. روش این مقاله توصیفی– تحلیلی بوده و در برخی موارد از آیات و روایات به عنوان مویّد بهره برده است.
نگاهی به ابعاد مفهومی و کارکردی الگو و اسوه در تربیت و تبلیغ دینی

نگاهی به ابعاد مفهومی و کارکردی الگو و اسوه در تربیت و تبلیغ دینی

الگو و اسوه از مفاهیم مهم و پرکاربرد در حیطه روانشناسی، تربیت و تبلیغ می‌باشند. انسانها و جوامع، از طریق الگوها هویت خویش را می‌یابند و آن را تقویت می‌کنند و ارزشهای مختلف را از طریق آنها در خود نهادینه می‌سازند.
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

بررسی تأثیر تربیتی قصه های قرآنی درتربیت دینی کودکان

بررسی تأثیر تربیتی قصه های قرآنی درتربیت دینی کودکان

هنر و دین از مقوله­ هایی هستند كه از آغازِ آفرينشِ انسان تاكنون، همگام با یکدیگر، حيات و هستى بشر را درنورديده­ اند. اين پيوستگى دين و هنر، ريشه در پنهانِ جان و عمقِ هستىِ انسان و جهان دارند و با گوش­دل مى­توان راز «فطرة الله التى فطر الناس عليها» را از آنها بازشنيد.
سرمقاله

سرمقاله

تربیت عقلانی،محور اساسی در تبلیغ دینی

تربیت عقلانی،محور اساسی در تبلیغ دینی

این مقاله بر آن است تا نشان دهد مهمترین وظیفۀ مبلّغین دینی هدایت رفتار فردی و اجتماعی از سطح احساسی به سطح عقلانی است. روش این مقاله توصیفی– تحلیلی بوده و در برخی موارد از آیات و روایات به عنوان مویّد بهره برده است.
نگاهی به ابعاد مفهومی و کارکردی الگو و اسوه در تربیت و تبلیغ دینی

نگاهی به ابعاد مفهومی و کارکردی الگو و اسوه در تربیت و تبلیغ دینی

الگو و اسوه از مفاهیم مهم و پرکاربرد در حیطه روانشناسی، تربیت و تبلیغ می‌باشند. انسانها و جوامع، از طریق الگوها هویت خویش را می‌یابند و آن را تقویت می‌کنند و ارزشهای مختلف را از طریق آنها در خود نهادینه می‌سازند.
Powered by TayaCMS