مبانی انسان‌شناختی تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی(ره)

در این مقاله، به تبیین هفت مبنای انسانشناختی تعلیم و تربیت و کارکردهای آنها پرداخته شده است.
1
مبانی انسان‌شناختی تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی(ره)

دکتر علی‌نقی فقیهی[1]

دکتر محسن شکوهی‌یکتا[2]

حسن شعبانی[3]

چکیده

نوع نگرش به انسان و باور واقع‌بینانه به ویژگی‌ها و توانمندی‌هایی که در صیرورت تربیتی، اهداف عالیه تربیتی، اخلاقی و معنوی را تحقق می‌بخشد، از مهم‌ترین مباحث تعلیم و تربیت است. امام خمینی(ره) با توجه به نگرش هدایتی و تربیتی اسلام به انسان و هستی‌شناسیِ برگرفته از آموزه‌های دینی، مبانی تعلیم و تربیت را در یک ساختار فطری و آفرینشی هدفمند، تفسیر و تحلیل نموده است. اساسی‌ترین مسئله در تربیت آدمی، شناخت مبانی انسان‌شناختی است که از بررسی آراء تربیتی امام خمینی(ره) به‌دست می‌آید. با شناخت ویژگی‌های فطری، می‌توان اهداف تربیتی را شناسائی کرد؛ اصول و باید و نبایدهای کلی تربیتی را کشف نمود و مسیرتربیت را هموار ساخت. در این مقاله، به تبیین هفت مبنای انسان‌شناختی تعلیم و تربیت و کارکردهای آنها پرداخته شده است.

واژگان کلیدی: مبانی انسان‌شناختی تعلیم و تربیت، توانمندی‌های تربیتی، ساختار فطری، تربیت اسلامی.

مقدمه

ساختار نظام‌های تربیتی، برگرفته از مبانی انسان‌شناختی است، در حقیقت نوع نگرش به انسان و تفسیر و تحلیل ویژگی‌های او، جایگاهش در هستی و رابطه او با خدا، خود، دیگران و جهان هستی است که آدمی را هدایت می‌کند که چگونه باید تربیت شود. نظام تربیتی امام خمینی(ره) نیز، مبتنی بر نوع نگرش اسلامی وی به انسان است. از منظر امام (ره) نگاهی که از دریچه وحی و کلام الهی، آدمی را می‌بیند، معتبر‌ترین و مطمئن‌ترین نگرش را به ما می‌دهد. ایشان تعلیم و تربیت را بر طرز تفکرجامع اسلام از انسان، مبتنی دانسته است و داشته‌های فطری آدمی را توانمندی‌هایی معرفی کرده است که اساس تحولات تربیتی هستند. همچنین ایشان بر این اعتقاد است که خداوند، انسان را با توجه به اهداف تربیتی مورد نظر، به ویژگی‌هایی آراسته است که خود، آن اهداف متعالی را خواسته و به آسانی بتواند در جهت آنها گام بردارد و برای تحقق آنها، تمام کوشش خویش را به‌کار گیرد.

امام‌ خمینی(ره) انسان‌شناسی خویش را از اسلامی که قرآن و اهل‌البیت معرفی می‌نمایند، می‌گیرد. ایشان انسان را در ابعاد عقلانی، الهی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی و عرفانی، تفسیر و تحلیل می‌کند. در نظام تربیتی امام خمینی(ره) هدف از تربیت بشر، حرکت به سوی کمال و سعادت جاوید اخروی است؛ و با پرورش، شکوفائی و بالفعل کردن تمام استعدادهای خدادادی که در فطرت، به ودیعه گذاشته شده، این سعادت پایدار تحقق می‌یابد. در این نظام، بررسی توانمندی‌های وجودی آدمی، مهم‌ترین نقش را به عهده دارند؛ زیرا اینها، به مبانی تربیتی عمل کرده و اهداف آن را تبیین می‌نمایند و همچنین زمینه کشف اصول و روش‌ها را فراهم می‌سازند. در این نظام، توانمندی‌ها در ارتباط باهم و به صورت جامع دیده می‌شوند و هر یک از جنبه‌های مادی و معنوی در حد مطلوب خودش و در جهت اهداف عالیه کمال ارزشمند هستند و در موارد تزاحم، امور معنوی بر امور مادی ترجیح داده می‌شود.

امام خمینی(ره) به عنوان یک رهبر دینی و مربی جهانی که دیدگاهش جوامع مختلف معاصر را تحت تأثیر نگرش‌های تربیتی - سیاسی خود قرار داده است، از اهمیت ویژه‌ای بر خوردار است. نگاه امام خمینی(ره) به انسان، نگاهی جامع است که به تمام ابعاد وجودی آدمی به نحو شایسته توجه شده است. امام(ره) برخلاف برخی از عارف مسلکانی که برداشت‌های ناقصی از دین دارند، برای تربیت سیاسی - اجتماعی در کنار تربیت الهی، اخلاقی و عرفانی و همراه با آنها، اهمیت زیادی قائل است؛ به‌صورتی که نظام وی، تربیت بشریت را بر عهده دارد و نه تربیت صرفاً افراد و یا جامعه خاص مانند ایران. دیدگاه ایشان بر این امر استوار است که وقتی ویژگی‌های فطری را مبانی تربیتی بدانیم، نظام تربیتی ما برای همه انسان‌ها کاربرد دارد؛ چون همه از فطرت مشترکی برخوردارند.

هستی‌شناسی، زیربنای انسان‌شناسی

انسان‌متفرع بر هستی‌شناسی است؛ ازاین‌رو هر فیلسوف تربیتی و صاحب‌نظر دیگر نیز نوع نگاهشان به انسان مبنی بر شناخت از هستی است. همچنین تنوع نظام‌های اخلاقی و تربیتی مبتنی بر انسان‌شناسی، ریشه در نوع نگرشی دارند که متفکران نسبت به عالم هستی دارند. تفاوت در آرای تربیتی و نگرشی که هر متفکر به انسان دارد در واقع ریشه در تفاوت هستی‌شناسی او دارد. تفاوت فاحشی که بین نظام‌های غربی و لائیک با نظام‌های دینی و به‌ویژه اسلامی وجود دارد نیز، برگرفته از تفاوت دیدگاه‌هایی است که متفکران این نظام‌ها، به عالم هستی دارند.

شهید مطهری، شاگرد امام خمینی(ره) می‌نویسد: «يك مَسلَك و يك فلسفه زندگی، خواه ناخواه بر نوعی بينش و ارزيابی درباره هستی و بر يك نوع تفسير و تحليل از جهان مبتنی است».‌ نوع برداشت و طرز تفكری كه يك مكتب درباره جهان و هستی عرضه می‌کند، زيربنا و تكيه‌گاه فكری آن مكتب به‌شمار می‌رود. اين زيرساز و تكيه‌گاه‌ اصطلاحاً «جهان بينی» (هستی‌شناسی) ناميده می‌شود. همه دين‌ها و آيين‌ها و همه مكتب‌ها و فلسفه‌های اجتماعی متكی بر نوعی‌ جهان‌شناسی بوده است (مطهری، 1373، 64). هدف‌هايی كه يك مكتب عرضه می‌کند و به پیروی از آنها دعوت کرده و راه و روش‌هايی كه تعيين، و بايد و نبايدهايی كه انشاء می‌كند و مسؤوليت‌هايی كه به وجود می‌آورد، همه به منزله نتايج لازم و ضروری‌ هستی‌شناسی است. شهید مطهری، بر این باور است که حكما[4] از هستی‌شناسی، یعنی دريافت هستی آن‌چنان كه هست، به حكمت نظری‌ تعبیر می‌کنند و از خط مشی‌ زندگی و نظام‌های تربیتی و اخلاقی که همان «بايد»های نتيجه گرفته شده از هست‌ها هستند، به حکمت عملی یاد می‌نمایند (مطهری، 1373، 65).

نگرش امام خمینی (ره) به عالم هستی، نگرشی الهی است که خداوند متعال را به عنوان خالق و مدیر این عالم و انسان را اشرف مخلوقات هستی می‌داند و پدیداری جهان هستی ناشی از مشيت حكيمانه‌ای‌ است که بر اساس خير، رحمت و رسانيدن موجودات به‌ كمالات شايسته آنها استوار است. آفرينش هيچ موجودی بيهوده و بدون‌ هدف نيست؛ و جهان با يك سلسله نظام‌های قطعی كه «سنن الهيه» ناميده شده است، اداره می‌شود. انسان در ميان موجودات از شرافت و كرامت ویژه‌ای برخوردار است و رسالتی خاص دارد که مسئول تكميل و تربيت خود و اصلاح جامعه خويش است‌. این نظام توحيدی جهان است که به زندگی انسان، معنی و روح می‌بخشد؛ و نه تنها آدمی را از سقوط در درّه هولناك پوچ‌گرايی‌ نجات می‌دهد؛ بلکه او را در مسير كمال قرار می‌دهد كه در هيچ حد معينی متوقف نمی‌شود. در این نوع شناخت از هستی، خداوند مانندی ندارد: «ليس كمثله شی‌ء» (شوری، 11). بی‌نياز مطلق است، همه به او نيازمندند و او از همه بی‌نياز است: «انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحميد» (فاطر، 15). به همه چيز آگاه است و بر همه چيز توانا است : «ان الله بكل شی‌ء عليم» (بقره، 231). «ان الله علی كل شی‌ء قدير» (بقره، 109). او در همه‌جا هست و هيچ‌جا از او خالی نيست. بالای آسمان و قعر زمين با او يك نسبت دارد. به هر طرف كه بايستيم رو به او ايستاده‌ايم: «اينما تولوا فثم وجه الله» (بقره، 115). او از مكنونات قلبی و از خاطرات ذهن و نيّت‌های همه‌ آگاه است: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه » (ق، 16). از رگ گردن به انسان نزديك‌تر است: «و نحن اقرب اليه من‌ حبل الوريد» (ق، 16). او مجمع كمالات است و از هر نقصی منزه و مبراست: «و لله الاسماء الحسنی» (اعراف، 180). او جسم نيست و به چشم‌ ديده نمی‌شود: «لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار» (انعام، 103).

در این نوع هستی‌شناسی، انسان دارای فطرتی الهی است؛ و از توانمندی‌هایی برخوردار است که می‌تواند از همه نظام هستی در جهت رشد و شکوفائی استعدادها و رسیدن به کمال بهره‌مند شود. در این نوع نگرش، خلقت انسان با ابعاد مختلف به عنوان یک موجود روحانی و عقلانی است که از سایر موجودات متمایز شده است. در این نگاه الهی به انسان، آدمی با همه عظمت عقلانی‌اش نیازمند انبیاء الهی است تا در شناخت کامل انسان از خویش و استعدادها و توانمندی‌هایش و در رسیدن به کمال ابدی از آنان بهره‌مند شود (شهید مطهری،1373، 2، 89-90).

در هستی‌شناسی امام خمینی (ره)؛ دنیا، مرحله‌ای از زندگی آدمی است که باید در آن برای زندگی ابدی تربیت شود. پس دنیا هدف نیست و باید از آن عبور کرد. دنیا محل زیست دائمی نیست، بلکه باید از آن گذشت. دنیا راهی است که اگر از این راه آن‌گونه که اولیاء خدا طی کرده‌اند به سلامت طی کنیم، سعادتمند هستیم؛ و اگر خدای ناخواسته در این راه لغزش کنیم، در آنجا هم همین لغزش ظهور پیدا می‌کند و موجب گرفتاری ما می‌شود. امام خمینی(ره) (1379، 1؛ 256-257) بیان می‌دارد: «ما تا در این عالم هستیم از سوی خداوند تبارک تعالی ماموریت‌هایی داریم و باید به این ماموریت‌ها قیام کرده و نباید از تکالیف الهی غفلت کنیم. تمام تکالیف الهی، الطافی الهی است، چرا که تکالیف فردی برای تربیت انسان و برای تکمیل او بوده و غیر از این راه، راه تکمیل و ترقی برای او وجود نداشته است. درجاتی است که بدون این راه نمی‌شود به آن رسید و همچنین تکالیف اجتماعی داریم که برای تنظیم جامعه باید به آنها عمل کنیم». این بیانات امام، نگرش وی را درباره دنیا، زندگی آدمی در دنیا و رابطه‌اش با زندگی اخروی مشخص می‌سازد. به نظر ایشان این جهان و زندگی در آن، هدف نیست؛ بلکه وسیله‌ای است که خداوند متعال با لطف خویش آنرا فراهم نموده تا انسان به‌خوبی تربیت شود و با توجه به تکالیفی که خداوند قرار داده است، مسیر سعادت و شکوفایی استعدادهای خویش را هموار سازد و به کمال برسد. پس، تربیت در این دنیا با توجه به فطرت و سرشت انسانی، وسیله‌ای برای رسیدن به کمال است.

در هستی‌شناسی امام خمینی(ره)، انسان جایگاه ویژه‌ای دارد؛ زیرا او موجودی است مادی و روحانی با نیازهای مادی و معنوی که علاوه بر تشخّص فردی، دارای زندگی اجتماعی است که در اثنای آن بُعد اخلاقی وی، معنا پیدا می‌کند. انسان در نگاه ایشان، موجودی صرفاً مادی نیست که فرقی با حیوانات نداشته باشد؛ بلکه موجودی است که خداوند متعال از روح خویش در آن دمیده است «وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ» (سجده 7-9) و دارای حیاتی روحانی و مقدس است. از نظر ایشان، انسان موجودی چند بُعدی با استعدادهای متعالی است و تک بُعدنگری به وی، ناشی از بی‌توجهی است. انسان تنها این جثه‌ای که ما احساسش می‌کنیم، نیست؛ بلکه از این حیث، حیوانات و انسان مثل هم هستند یعنی؛ همه مادی بوده و این نحوه وجود ادراکی را دارا هستند؛ البته دارای درجات شدت و ضعف یک بُعد انسان، عبارت از این موجود فعلی که دارای حواس است، ولی به ابعاد دیگرش توجه‌ای نشده است (امام خمینی، 1379، 10، 174). اکتفاء به تأمین نیازهای جسمی و رفع حوائج مادی، نه تنها عطش اصیل انسانی را که همانا عطش روحی است، فرو نمی‌نشاند و نهاد ناآرام انسان را آرامش نمی‌بخشد؛ بلکه هر نوع افزون‌طلبی و زیاده‌خواهی مادی، نتیجه‌ای جز زیاد شدن حرص و طمع و در نهایت مسخ انسان و قلب ماهیت وی را به دنبال نخواهد داشت .

از دیدگاه امام خمینی(ره)، انسان موجود پیچیده‌ای است، نه صرفاً از آن‌جهت که دارای ابعاد مختلف است، بلکه از آن‌جهت که دارای بُعد معنوی بسیار عمیق بوده که ژرفای آن جز برای خداوند و آنان که ملهم به الهام الهی‌اند، روشن نیست (امام خمینی، 1379، 7، 224). لذا اینکه هر فردی تا چه اندازه به شناخت خویش، و به عمق «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (مجلسی، 1403ق، 2، 32)، دست می‌یابد و به چه میزان به کمال و قرب الهی می‌رسد؛ تنها برای خدای سبحان و کسانی که تعلیم یافتة علوم الهی‌اند، قابل دستیابی است (امام خمینی،1379، 14، 15).

از نظر امام خمینی(ره) انسان یک موجود جامع است (امام خمینی، 1379، 2، 154)؛ که همه مراتب وجود، اعم از عینی، مثالی و حسی را دارا است و عوالم غیب و شهادت در نهاد او جمع شده است (امام خمینی، 1376، 208).

انسانیت، جسم مادی انسان و لبّ آن، روح مجرد و نفس ناطقه او است که از تجرد عقلانی وحیانی برخوردار است. (امام خمینی، 1379، 1، 234 - 233) و روح و جسم با هم وحدت دارند (امام خمینی، 1379، 5، 155). بنابراین بدن طبیعی، نازل‌ترین مرتبه از مراتب انسان و مبدأ سیر و حرکت این موجود متحرک به سوی کمال در اثر تربیت انسان کامل است و سفر انسان از منزل طبیعت آغاز شده، به جایی می‌رسد که در وهم هیچ‌کس نمی‌آید(امام خمینی، 1379، 2، 225).

امام خمینی(ره) در انسان‌شناسی بر فطرت تأکید دارد. فطرت یکی از توانمندی‌های خدادادی است که خدای ویژگی‌هایی آراسته است. این توانمندی‌های فطری است که هدف تعلیم و تربیت را مشخص می‌سازد و مبنای کشف اصول و روش‌های تربیتی می‌شوند (1373، 180). امام(ره) توجه به فطرت و شناخت همه جانبه خویشتن را زمینه نیل به سعادت دانسته و می‌فرماید: «ای پروانه‌های شمع جمال جمیل مطلق وای عاشقان محبوب بی‌عیب بی زوال، قدری به كتاب فطرت رجوع كنید و صحیفه كتاب ذات خود را ورق زنید، ببینید كه با قلم قدرت، فطرت الهی در آن مرقوم است» (امام خمینی، 1373، 183).

در شناخت فطرت باید توجه کرد زیرا فطرت، استعداد محض خیر و خوبی است «فطرت الله التى فطرالناس عليها» (روم، 30)، كه هيچ‌گونه نقشى بالفعل در آن وجود ندارد، نه كمالات روحانى در آن وجود دارد و نه متصف به اضداد آن است(امام خمینی، 1373، 272). «نفوس انسانيه در بدو فطرت و خلقت جز محض استعداد و نفس قابليت نيستند، و عارى از هرگونه فعليت در جانب شقاوت و سعادت هستند و پس از وقوع، در تحت تصرف حركات طبيعيه جوهريه و فعليه اختياريه، استعدادات، متبدّل به فعليت شده و تميّزات حاصل می‌شود، پس امتياز سعيد از شقى به حيات ملكى پيدا شود» (امام خمینی، 1373، 324).

به نظر امام خمینی(ره) فطرت، پس از تأثیر عوامل محیطی و اعمال تربیت، فعلیت‌های گوناگون به خود خواهد گرفت و حتی ممکن است با اینکه فطرت بر خیر است، امّا به صورت معكوس عمل شود و انسان به سوى شرّ و بدى حرکت کند. وجود اوصاف فطري در انسان به معناي بي‌نيازي انسان از تربيت نيست؛ زيرا كار انبياء و مربيان و معلمان اخلاق، حفظ صفا و سلامت فطرت انسان‌ها، از گزند انحرافات و فساد است(1379، 22/ 346 ـ 345). به عبارت دیگر، امام می‌فرماید: «حبّ به خير، در سرشت انسانى است؛ اما ما خود اين سرشت را به انحراف مى‌كشانيم و حجب را مى‌گسترانيم و تارها را بر خود مى‌تنيم». امام (ره) فطرت هر آدمی را سالم، و عامل انحراف‌ها را تربیت دانسته و می‌فرماید: «فطرت‌ها سالم است؛ منتها تربيت‌ها فطرت‌ها را ضايع مي‌كند» (امام خمینی، 1379، 13، 261). به نظر امام خمینی(ره) ویژگی مهم فطریّات این است كه میان تمام انسان‌ها مشترك بوده و با تبدل احوال و تغییر زمان و مكان و تمدن متحول نمی‌شود(1373، 179 ـ 187)؛ بنابراین کسی از لحاظ خلقت با دیگری تفاوتی ندارد و باید به همنوع خویش احترام گذارد. آنچه از احكام فطرت باید دانست این است که، چون فطرت از لوازم وجود و هیئت مخمّره در اصل طینت و خلقت است، احدی را درآن اختلاف نباشد؛ عالم و جاهل، وحشی و متمدّن، شهری و صحرا‌نشین درآن متفق‌اند. اختلاف سرزمین‌ها وأهویه مأنوسات و آراء و عادات كه در هر چیزی، حتی احكام عقلیه، موجب اختلاف وخلاف شود، در فطریات ابداً تأثیری نكند.

امام در بیان دیگری، فطرت مخموره را عبارت از كشش ذاتيِ انسان به سوى (خير) دانسته تا آن‌گاه كه محكوم احكام طبيعت نشده و وجهه روحانيّت و نورانيّت آن باقى باشد، اين فطرت، منشأ تمام نيكويى‌ها است و همچنین شامل دو گونه می‌شود: یکی اصلى است که همان فطرت عشق به كمال مطلق و خير و سعادت است؛ و دیگری تبعى است که از آن به فطرت تنفّر از نقص و انزجار از شرّ و شقاوت تعبیر می‌شود. اين دو گونه فطرت، وسيله سلوك انسان و نردبان عروج او به سوى كمال مطلق هستند؛ و همچنین اين دو، پايه همه فطرياتى هستند كه در انسان مخمّرند و ديگر امور فطرى، شاخ و برگ‌هاى اين دو به حساب مى‌آيند. البته لازم است توجه شود همين فطرت، ممكن است در اثر عوامل محیطی و تربیتی که شخص تحت تأثیر آنها قرار می‌گیرد، از اصل خود بیگانه شود و محكوم و مقهور آن عوامل، مبدأ جميع شرور و منشأ جميع شقاوت و بدبختى‌ها برای خود و دیگران شود (امام خمینی، 1377، شرح حديث جنود عقل و جهل، 76-77). به اعتقاد امام، انحراف، هنگامى به وجود مى‌آيد كه غبار شك و شبهه وكدورت ترديد دردل‌ها به وجود آيد و از فطريات، غفلت صورت گيرد و فرد نسبت به ضروريات و واضحات عقول خاضع نشود (امام خمینی، همان، 117). فطرت آدمی، گرچه فطرتِ خداجويي است و كمال را جستجو می‌کند، ليكن عوامل عارضی، باعث پیچیدگی می‌شود (امام خمینی، 1379، 12؛ 224)؛ و گاه آنقدر از راه حق منحرف شده که نور فطرت او به خاموشی می‌گراید و در صیرورت تربیتی، به دست خود، خویش را ازحیوانات اضل و از بهائم پست‌تر می‌کند (امام خمینی، 1377، شرح حدیث جنود عقل وجهل، 111).

مبانی انسان‌شناختی تعلیم و تربیت و کارکردهای آنها

منظور از مبانی تربیتی، ویژگی‌های فطری شناختی و گرایشی است که در انسان‌ها به صورت واقعی وجود دارند و زیربنایی برای تربیت محسوب می‌شوند. اهداف و اصول تربیت به صورت مستقیم و روش‌ها و فنون تعلیم و تربیت با واسطه اصول، از آنها کشف می‌شوند.

با توجه به نظرات امام خمینی(ره) درباره انسان، می‌توان گفت که ویژگی‌های شناختی و گرایشی فطری آدمی، همان مبانی انسان‌شناختی تعلیم و تربیت در نظر امام (ره) است. در این مقاله، تعدادی از این مبانی و کارکرد‌های تربیتی آنها تبیین می‌شود:

1. رابطه ناگسستنی فطری با خدا: از نظر امام خمینی(ره) فطرت آدمی ذاتاً دین‌گرا است. خدا را می‌شناسد؛ به او گرایش و تمایل محبتی دارد و او را باور داشته و شایستگی پرستشش را با همه وجود احساس می‌کند؛ و نیازمندی خود را به خدا به صورت بدیهی( و با علم حضوری) می‌یابد و می‌داند بدون او، با خلأ جدی در زندگی خویش روبه‌رو خواهد بود (1373، 182-180). همان‌طور که در حدیث امام علی(ع) آمده« لا یستعان علی الدّهر الا بالعقل»( مجلسی، 1403ق ، 75، 7، 59).

از کارکردهای این رابطه فطری در تعلیم و تربیت این است که شناخت حضوری به مبدأ هستی تقویت و ارتقاء یابد، معرفت حصولی نسبت به خدا، نقش او در نظام عالم و زندگی آدمی و آشنائی با نعمت‌ها و الطاف خداوندی به انسان افزایش یابد، وچگونگی شکوفا‌سازی گرایش و میل قلبی به برقراری رابطه عاطفی با او و خضوع عاطفی و عملی در برابر وی و انجام عبادت، آموزش داده شود.

2. حقیقت‌جوئی و حق‌طلبی: انسان به صورت فطری به جستجوی حقّ می‌پردازد. به تعبیر امام (ره) همه ما در سلسله موجودات و ذرّات كائنات از أدنى مرتبه تا اعلى مرتبه غيب اعيان ثابته، حق‌طلب و حق‌جو هستيم (امام خمینی، 1360، 65). کارکرد این مبنا، این است که اولیای نظام تعلیم و تربیت با رشد و پرورش روحیه حقیقت‌طلبی در خود و متربیان، فرایند تربیتی را به سوی واقع‌گرایی سوق می‌دهند و آنچه برای تعلیم و تربیت درخانه‌ها، مدارس و آموزش‌های عالی و حتی در آموزش‌های همگانی در مسجد و منبرها، برنامه‌ریزی می‌کنند، با حقایق زندگی دنیوی و اخروی متربیان هماهنگ است و از هرگونه شعارهای غیر‌واقع بینانه و صرفاً احساسی مصون خواهد بود.

3. در جستجوی كمال بودن و عشق به كامل شدن: انسان کمال‌خواه است. در فطرت آدمی میل و استعداد هر کمالی وجود دارد. استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در انسان به ودیعه گذاشته شده است (امام خمینی، 1373، 272). اگر ما طبق همین فطرت پیش برویم به کمال مطلق می‌رسیم (امام خمینی، 1379، 14، 137). در بیانی دیگر: «یکی از فطرت‌هایی که جمیع انسان‌ها مخمّر برآن هستند و یک نفر در تمام عائله بشر پیدا نمی‌‌شود که بر خلاف آن باشد و هیچ یک از عادات و اخلاق و مذاهب و مسالک و غیر آن، آن. را تغییر ندهد و در آن خللی وارد نیاورد، فطرتِ عشق وکمال است...، هر یک معشوق خود را در چیزی یافته، و یا کعبه آمال خود را در چیزی توهّم کرده و متوجه به آن شده و از دل وجان آن‌را خواهان است» (امام خميني،1373 ، 156). ویژگی فطری کمال‌خواهی انسان از میل به ارتقاء و پیشرفت کمالی در درجات نامحدود حکایت دارد؛ و با این میل و گرایش، برای رسیدن به خداوند و قرب به او سعی خود را به‌کار می‌گیرد. چنان كه در قرآن آمده است: (انّى وجّهت وجهى للذى فطر السموات و الأرض) (انعام/79) عشق به جمال مطلق، علم مطلق، قدرت مطلق، اراده مطلق و…، همگى از شعبه‌ها و شاخه‌هاى همين عشق به كمال است (امام خمینی، آداب نماز، 118). کارکرد همین ویژگی است که باعث می‌شود آدمی از نقص و ناقص بودن فرار کند و بگوید: «انّى لااحبّ الآفلين» (انعام/76) اگر ما مشاهده می‌کنیم که برخی به سوی نقص در حرکت هستند به این دلیل است که در انتخاب کمال خویش دچار اشتباه شده‌اند (امام خمینی، 1368، 118). کارکرد این گرایش، روی آوردن به کمال مطلق و مصادیق کمال واقعی و بازشناسی آنها از پندارهای دروغین است که باید در نظام تعلیم و تربیت به آن پرداخته شود.

4. گرایش به خوشبختی و سعادت جاوید: انسان‌ها در خویش می‌یابند که در جستجوی خوشبختی و لذت جاوید هستند و می‌دانند که می‌توانند توانمندی‌هایشان را بارور سازند تا به سعادت همیشگی نائل آیند (امام خمینی، 1368، 142). کارکرد این مبنا به این صورت است که جهت کلی تعلیم و تربیت در تمام مراحلِ برنامه‌ریزی، تعیین مقاصد تربیتی، استخراج اصول و استفاده از فنون گوناگون و مانند آن، باید سعادت جاوید اخروی باشد.

5. میل به خیر و خوبی: آدمی به صورت فطری متمایل به خواسته‌ها و فعالیت‌های اخلاقی و ارزشی است. مانند این که عدالت را دوست دارد و در مقابل آن خضوع می‌کند، همچنين از ظلم متنفر است و در برابر آن انقیاد نمی‌کند (امام خمینی، 1373، 113) و مانند فروتنى در برابر حق تعالى به صورت بالذات و براى انسان‌های دیگر که بالعرض مظاهر جمال و جلال اویند (امام خمینی، 1377، شرح حديث جنود عقل و جهل، 354 ـ 353). این فعالیت‌های اخلاقی فرد، در ارتباط با انسان‌های دیگر، از دو گرایش فطری ناشی می‌شود: یکی میل مثبت فرد نسبت به خیر و خوبی و فضائل اخلاقی و گرایش منفی و نفرت از رذائل است؛ و دیگری، داشتن گرایش مثبت نسبت به دیگر انسان‌ها است که هر فردی در کنار حبّ ذات، از آن برخوردار است. البته اگر حبّ ذات بیش از حدّ رشد کند و هوای نفس بر او غلبه کند، نوع دوستی و فضیلت خواهی در فرد ضعیف می‌شود و گرایش او به فضایل اخلاقی و عملیاتی ساختن آنها در ارتباط با دیگر انسان‌ها آسیب می‌بیند؛ آن‌وقت است که فقط حبّ نفس فرد، فعال است و حب انسان و حبّ مخلوق و حبّ فضیلت خاموش می‌شود؛ و این سرّ و منشأ تمام خطاهاى انسانى و رذايل اخلاقى می‌شود (امام خمینی، 1373، 77). برای توجه به میل فطری به خوبی‌ها و نفرت از بدی‌ها، لازم است که خوبی‌ها و بدی‌ها و معیارهای آنها در برنامه‌ریزی آموزشی نظام تربیتی، آموزش داده شوند و متربی با شناخت معیارها و آشنائی با خوبی‌ها و تمایزشان از بدی‌ها، خوب و شایسته عمل کند و از ناشایستگی‌ها دوری گزیند.

6. از ديگر مبانی انسان شناختی، توانمندی ادراک و فهم حقایق و استدلال عقلي است که انسان باید آن را در خویش، تا آن حد پرورش دهد که این پيغمبر درونی، بتواند با بهره‌گیری از آموزه‌های پيامبران و رسولان ظاهري (كه واسطۀ فيض الهي براي همۀ ابناء بشر هستند) و در کنار آنان، زمینه تعالی و رشد همه جانبه بشر را فراهم سازد. امام(ره) ( امام خمینی، 1377، شرح حدیث جنود عقل و جهل، 309) با توجه به فرموده رسول اکرم (ص) مبنی بر اینکه خداوند هیچ نعمتی را بین بندگانش بهتر از نعمت عقل تقسیم نکرده است (کلینی، 1385، 1، 12)، توانمندی عقل را نعمت خدادادي و خاص اشرف مخلوقات دانسته که ارتقاء و ازدیاد ظرفیت آن، بر اساس حدیث« العقل غریزه تزید بالعلم و التجارب»( آمدی، شرح خوانساری، 1373 ،2،32)، توسط علم و تجربه و استفادۀ صحيح از اين نعمت می‌تواند به كسب حقایق دنیائی و اخروی و در نهايت رسيدن به كمال نائل شود. وی تصریح می‌کند استفاده از ادراكات عقلي، مورد توجه اكيد اسلام است. امام رواياتی از قبیل «انّ دين الله لايصاب بالعقول» را مربوط به احكام تعبدي دين دانسته است وگرنه در باب اثبات صانع، توحيد و هستی‌شناسی و رشد توانمندی در تصرف طبیعت و بهره‌برداری از آن، و اصل اثبات نظام اخروی و مانند آن، همه بايد از عقل، بهره جست (شفيعي مازندراني، 1385، 132). کارکرد تربیتی این مبنا، بستر‌سازی پرورش عقل در نظام تربیتی است تا هماهنگ با وحی، هدایت آدمی را برای رسیدن به اهداف عالیه تعلیم و تربیت، به صورت صحیح به‌عهده گیرد.

7. آزادى خواهى: از دیدگاه امام خمینی(ره) آزادى خواهى و كمال‌طلبى هر دو از جمله فطرت‌هاى الهيه هستند كه جميع بشر بر آن خلق شده است (امام خمینی، 1360، 68). منظور این است که آزادی، تمایلی است فطری که در ارتباط با کمال خواهی مفهوم پیدا می‌کند. هر کسی در سرشت فطری خویش می‌خواهد که در مسیرش به‌سوی کمال، از هرگونه مانع و قیدی که نگذارد، وی به هدف کمالی‌اش برسد، رها باشد. خود انسان نیز دوست ندارد هیچ رفتاری از وی سر بزند که او را از ادامه مسیرش به هدف کمالی باز دارد. از سوی دیگر، از هر چراغ هدایتی که او را از انحراف و کجروی باز دارد، استقبال می‌کند و قانون‌مندی و حرکت در چارچوب احکام الهی را فطرتاً دوست دارد. بنابراین، بی‌بندوباری در عمل و فعالیت بر اساس هوای نفس، فطری نیست.

امام خمینی، حریت انسان را نوعی فطرت یا سرشت الهی او می‌شمارد و از این رهگذر ابدیت و آخرت را قابل اثبات می‌خواند: «می‌توان آن عالم را به فطرتِ حریت و نفوذ اراده - که درفطرت هریک ازسلسله بشراست- اثبات کرد. چون مواد این عالم و اوضاع این دنیا و مزاحمت‌ها و تنگی و ضیق آن، تأسی دارد از حریت و نفوذ اراده بشر، پس باید عالمی در دار وجود، باشد که اراده در آن نافذ باشد و مواد آن، عصیان از نفوذ اراده نداشته باشد و انسان در آن عالم؛ فعال مایشاء و حاکم مایرید باشد، چنانکه فطرت، مقتضی است (امام خميني، 1373، 161). نهایتِ آزادی‌خواهی انسان، جوار حق، خشنودی، سلام، فلاح و خرسندی انسان از گرایش او به حقیقت است. سلوکِ دوستدار حق و فضیلت که سلوکی عاشقانه و عارفانه است، آن‌گاه به ثمر می‌نشیند و سالک را به سلامت از منزل‌ها عبور می‌دهد که بر پایه خودآگاهی و آزادی و انتخاب او باشد.

این که رسول اکرم (ص)، بعثت بزرگ خویش را زمینه‌ساز مکارم اخلاق انسانی در طی روزگاران یاد می‌کند و بدین‌گونه دین، زندگی، اخلاق و اجتماع را پیوند می‌زند، در حقیقت بستر محبّت و حریت نسل‌ها را فراهم می‌سازد. به سخنی دیگر، از آنجا که آفریدگار مهرورز و رهنما، حیات طیبه انسانی را در گروه فضیلت‌هایی می‌داند که محبوب او است، باید در هموار‌سازی طریق اخلاق کریمه کوشید؛ یعنی سعی در تخلّق به اخلاق الله داشته باشیم و اندک اندک خویشتن را از ظلمات اخلاق شیطانی خارج سازیم و این حرکت، مفهومی به جز آزادی و آزادگی ندارد.

بدین‌گونه، تقابلی میان ایمان و عمل به قانون از یک طرف و آزادی از طرف دیگر، وجود ندارد و هر ایمان آورده و پایبند به قانون نیز، خواستار آزادی‌های فردی و جمعی است. به نظر امام، آزادی ستیزی همان اندازه برای دین زیان‌بار است و سبب‌ساز انزوای آن است که تفسیر آزادی به بی بندوباری و ترویج مظاهر آن. انسانِ متعادل و امتِ وسط و اسوه در منظر پیامبران، در عین حال که به آزادیِ اراده و اندیشه و اقدام خیرخواهانه حرمت می‌نهد، به خدا و فرمان زندگی‌بخش او دل بسته است.

امام خمینی(ره) آزادی ستیزی را از افکار متحجرانِ خشک مغز و نگاه بدبینانه به انسان، جامعه و زمانه دانسته و با آن به مقابله پرداخته است. در نگاه امام، دو نوع آزادی معقول و غیرمعقول، از یکدیگر جدا می‌شود. ایشان از آزادی که میل فطری است و همراه با کمال خواهی و فضیلت خواهی است، جانب‌داری می‌کند. آن آزادی که در سرشت و جان، فرهنگ و کیش و میراث کهن انبیاء ریشه دوانیده و تعالی‌جویانه است( 1379، 2، 304-302) و از دیگر سو با قانون ستیزی و بی‌بندو‌باری که آزادی وارداتی و دام و تله‌ای برای ملت و نسل جوان شمرده می‌شود در قهر و ستیز است. در واقع معیار امام، همان رستگاری و سلامت روان و اجتماع است که دین و خرد می‌طلبد و هر آنچه که به فرد و اجتماع ضرر برساند، دیگر، آزادی نیست. لذا ایشان بیان می‌گویند: «[در رژیم شاه] آزادی در کار نبود...، تبلیغاتش زیاد بود. آن آزادی هم که آنها می‌خواستند برای مملکت ما...، تعبیر می‌کنم به آزادی وارداتی! آزادی استعماری!...» (امام خمینی، 1379 9، 231). با توجه به مطالب فوق، کارکرد آزادی‌خواهی فطری در تربیت، این است که آموزش و پرورش باید هماهنگ با امیال طبیعی متربی تنظیم شود، به‌گونه‌ای که احساسِ تحمیل نکند و خود را در اسارت عوامل مختلف در این آموزشگاه نبیند و با گرایش مثبت، به قوانین و هدایت‌های راهبردی، تن دهد و مسیر صحیح تربیتی را بپیماید.

جمع‌بندی

خداوند متعال، انسان را با ویژگی‌های فطری آفریده است تا در چارچوب یک نظام تربیتی، به شکوفایی رسیده و سعادت انسان را به ارمغان آورند. فلسفه وجودی تربیت این است که همین ویژگی‌های فطری و توانمندی‌های بالقوه، پرورش و هدایت صحیح یابند و نگذارد عوامل محیطی و نظام‌های تربیتی غیرصحیح، در وی تأثیر منفی گذاشته و او را به بیراهه بکشاند و موجب خسران انسان شوند. تربیت انسان، شکوفایی فطرت است و همان‌طور که گذشت، تمام انسان‌ها دارای فطرتی پاک و الهی هستند و گرایشی به خیر‌خواهی و کمال دارند. طبق نظر امام(ره)، این نظام‌های تربیتی غلط هستند که فطرت را ضایع می‌کنند (1379، 8، 513). انسان موجودی است که برای هم‌نوع خویش احترام و ارزش قایل است؛ خداجو، کمال‌خواه و آزاد است و اختیار دارد و اگر در تاریخ ما شاهد این هستیم که انسان از این مسیر خارج شده، بدین دلیل است که خوب تربیت نشده است. اگر خونخوار شده و به هم‌نوعان خویش ستم می‌کند و آنها را به استعمار خویش در می‌آورد، بدین دلیل است که به بیراهه رفته است. نگاه سطحی به انسان و عدم توجه به تمام ابعاد وجود آدمی، ریشه تمام این مشکلات است. از نظر امام(ره) شناخت انسان و توجه به نوع آفرینش و استعدادها و توانمندی‌هایش، نقش اساسی در پرورش وی و نیل به اهداف تربیتی‌اش دارد. آدمی با این توانمندی‌های درونی است که در عمل به‌سوی رضایت خدا، پیش می‌رود (امام خمینی، 1379، 2، 95) و در عمل اخلاص خواهد داشت و آنچه را در مسیر زندگی مهم می‌داند، عملی است که موجب رضایت خداست (امام خمینی،1370، 222)، فرصت‌ها را غنیمت می‌شمارد و برای سفر زندگی دائمی اقدام می‌کند (امام خمینی، 1373، 50)؛ چون این ویژگی‌ها، خواسته‌های طبیعی آدمی است؛ این ویژگی‌ها، همان استعدادها و توانایی‌ها است که امام (ره) آنها را نعمت دانسته‌اند(امام خمینی، 1370، 52).

مبانی انسان‌شناختیِ تعلیم و تربیت که امام خمینی(ره) مطرح می‌کند همان فطرت خدادادی با همه ویژگی‌هایی است که در نگرش اسلامی از انسان وجود دارد. اصولاً امام (ره)، نظام تربیتی اسلامی را از نوع نظام تربیتی می‌داند که انبیا برای بشر ارائه کرده‌اند و این نوع نظام تربیتی بر نوع نگرش دینی به انسان مبتنی است. در نگرش دینی، انسان دارای فطرت و سرشت خدادادی و استعدادها و توانمندی‌های فراوانی است که زمینه را برای ارتقاء و پیشرفت و رسیدن به هدف‌های متعالی هموار می‌سازد. در این نگاه، خدا بر اساس حکمت، انسان را با ویژگی‌ها و استعدادهای خاصی آفریده است که او را از دیگر موجودات متمایز و نسبت به آنها اشرف و برتر کرده است. همین ویژگی‌ها است که اهداف تعلیم و تربیت او را مشخص می‌سازد و از اصول و بایدها و نبایدهای کلی در مسیر زندگی حکایت می‌کند. بر این اساس است که شناخت ساختار این ویژگی‌های آدمی که از آن به مبانی انسان‌شناختی تعلیم و تربیت، تعبیر می‌شود در آراء تربیتی امام (ره)، منشا همه خیرات دانسته شده است (امام خمینی، 1379، 8، 325).

از منظر امام خمینی(ره) خود‌شناسی و پی بردن به استعدادها و توانمندی‌ها برای هر فرد ضرورت دارد؛ و در حقیقت تا شخص نداند که کیست و چه ساختاری دارد و از چه توانمندی‌هایی برخوردار است، نمی‌داند که چه باید بشود و چه تحولی در خویش لازم است ایجاد کند و اصولاً چه مسیری را باید بپیماید. در نگاه امام(ره) خود‌شناسی باید با نگرشی جامع‌نگر باشد. اگر انسان از برخی ابعاد انسانی غافل شود به معنای این است که نتوانسته است تمام توانایی‌هایش را بالفعل کند و به کمالاتی که برای آنها آفریده شده، برسد. در این صورت است که انحراف در مسیر تربیت، اتفاق خواهد افتاد (امام خمینی، 1379، 9، 18).

با شناخت توانمندی‌های آدمی، اصول تعلیم و تربیت کشف می‌شود. این اصول برای همیشه کارآمدند و ازاین‌رو ما نمی‌توانیم سر خود به جعل اصول تربیتی بپردازیم و هر چند وقت یک بار آن را عوض کنیم. این اصول دارای ارزشی واقعی و حقیقی‌اند و به هیچ وجه اعتباری نیستند. این اصول، توسط اسلام که جامع است و احکامش شامل همه حرکت‌های فردی و اجتماعی است، مطرح شده است (امام خمینی، 1379، 6، 287).

رسیدن به اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در غرائز از تأثیرات توجه به ویژگی‌های انسان‌شناختی است که آدمی به صورت فطری آنها را دارا است؛ زیرا اعتدال در قوا و پرورش همه استعدادها، یک گرایش فطری است و متربی را به اعتدال در طریق انسانیت و پرهیز از اعوجاج و انحراف از جاده انسانیت سوق می‌دهد (امام خمینی، 1373، 207). با هماهنگ ساختن همه توانمندی‌ها و خواسته‌های فطری با یکدیگر، نفس آدمی به آسانی به تزکیه و تهذیب می‌پردازد؛ تهذیبی که جایگاه ویژه‌ای در آموزه‌های دینی دارد و در نظام تعلیم و تربیت از قداست ویژه‌ای برخوردار است (امام خمینی، 1379، 13، 211)؛ و عامل پيشرفت همه جانبه بشر می‌شود (امام خميني (ره)، 1383، 142).

احیای بُعد عاطفی و برقراری رابطه محبتی با خدا و خود و با دیگر انسان‌ها، در برابر حبّ دنیا، از دیگر دستاوردهائی است که مبتنی بر مبانی انسان‌شناختی امام است (امام خمینی، 1370، 50). پرورش و تقویت گرایش مثبت به خدا و رحمت و لطفش و امید کمک او به بنده‌اش در مسیر کمال، مصداقی از احیای عواطف است و از آثار گرانبهای توجه به مبانی انسان‌شناختی است (امام خمینی، 1370، 45). همچنین تسلیم مقدرات عالم شدن و عدم آشفتگی روحی از مشکلات پیش‌آمده نیز از نتایج شناخت واقع‌بینانه و همه‌جانبه از فطرت و شکوفا‌سازی آن است (امام خمینی، 1377، شرح جنود عقل و جهل، 161).

از دیدگاه امام، تربیت همه‌جانبه بدون کمکِ از آموزه‌های وحیانی میسر نیست. چه بسا عقل، خود نیاز به تصفیه دارد که به کمک وحی، درکش از لغزش مصون می‌شود. علاوه بر اینکه مواردی از حیطه درک عقل، بیرون است (امام خمینی، 1377، شرح حدیث جنود عقل و جهل، 8). در واقع یک نوع خلاء در زندگی آدمی هست که انسانِ فردی و حتی اجتماعی نمی‌تواند به مدد عقل خویش آن را پر کند و به کمک وحی نیازمند است (مطهری، 1377، 70 و 71).

همچنین انسان موجودی مختار و مسئول است و سعادت خویش را خود طلب کرده و راهش را خود، آزادانه انتخاب می‌کند (امام خمینی، 1379، 13، 501)؛ زیرا هدایت وی تکلیفی و تشریعی است، نه تکوینی و غریزی و اجباری (مطهری، 1377، 72).

در دیدگاه تربیتی امام(ره) خدا محوری در تربیت، اصل است و هدف از خلقت انسان نه علم است، نه لذت و نه چیره شدن بر طبیعت و قدرت، بلکه هدف را همان‌طور که قرآن بیان کرده است، قرب‌الی‌الله و رابطه عبودیت می‌داند و به تعبیر شهید مطهری، قرآن می‌خواهد انسان را بسازد و به او آرمان و هدفی که فقط خدا است، بدهد(امام خمینی، 1379، 13، 230). و هر چیز دیگر، جنبه مقدمی دارد و در واقع وسیله‌ای، برای رسیدن به او و اتصاف به صفات او است (مطهری، 1377، 76).

امام گرچه مطابق آیه «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُم الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقسطِ وَ اَنزَلنَا الحَدیدَ فیِهِ بأسٌ شدیدٌ وَ منَافِعُ لِنّاسِ» (حدید، 25) به عدالت اجتماعی به عنوان یکی از اهداف مهم تعلیم و تربیت نگاه می‌کند؛ اما آن را غایت و نهائی‌ترین هدف نمی‌داند؛ بلکه بر اساس آیه «السابقون السابقون اولئک المقرّبون» (واقعه، 11) معتقد است عدالت اجتماعی و همه اهداف دیگر، وسیله‌اند برای اینکه طائرِ قدسیِ روح آدمی به عالم ملکوت و لقاء خداوند سبحان عروج کند و به مقام معنویت الهی فائز و واصل شود (امام خمینی، 1376، 219). از منظر علامه طباطبائی هم، هدف غائی تعلیم و تربیت بر اساس هستی‌شناسی خاص قرآن و هدف کلی همه آفرینش، قرب الی‌الله است (طباطبايي، 1364، 1، 257). شهید مطهری نیز، این را دیدگاه قرآن دانسته است (مطهری، 1377، 83). بر این اساس، امام خمینی(ره) همانند علامه طباطبائی(ره) و شهید مطهری(ره)، خدا محوری و حاکمیت قوانین الهی را بر تمام دستگاه تربیتی و جنبه‌های مختلف آن لازم می‌داند.

منابع

×قرآن کریم؛ ترجمه الهی قمشه‌ای؛ قم: انتشارات اسماعیلیان، 1371.

1. آمدی، عبدالواحد؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ شرح و ترجمه محمد خوانساری؛ تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1373.

2. امام خمینی؛ آداب الصلاة؛ مؤسسه تنظیم و انتشار آثار امام خمینی (ره)،1370.

3. ـــــــ؛ آداب نماز؛ انتشارات ناصر، 1368.

4. ـــــــ؛ تفسیر سوره حمد؛ مؤسسه تنظیم و انتشار آثار امام خمینی (ره)، 1383.

5. ـــــــ؛ سرالصلوة؛ نشر پیام آزادی، 1360.

6. ـــــــ؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1377.

7. ـــــــ؛ شرح دعای سحر؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1376.

8. ـــــــ؛ شرح چهل حدیث؛ مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی (ره)، 1373.

9. ـــــــ؛ صحیفه نور؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1379.

10. شفیعی مازندرانی، سید محمد؛ درسهایی از وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی (ره)، نشر صدف، 1385.

11. طباطبائی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ تهران: بنیاد علمی فرهنگی علامه طباطبائی، 1364.

12. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول الکافی؛ تهران: المکتبه الاسلامیه، 1385.

13. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.

14. مطهری، مرتضی؛ تکامل اجتماعی انسان؛ انتشارات صدرا، 1377.

15. ــــــــ؛ مرتضی؛ مجموعه آثار؛ قم: انتشارات صدرا، 1373.



[1]. دانشیار دانشگاه قم و مدیر موسسه مطالعاتی مشاوره اسلامی.

[2]. دانشیار دانشگاه تهران.

[3]. دانشجوی کارشناسی ارشد اخلاق دانشگاه قم.

[4] منظور شهید مطهری از حکما، فیلسوفان اسلامی است.

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
پیامد های تربیتی و اخلاقی شکاف دیجیتالی بین نسلی

پیامد های تربیتی و اخلاقی شکاف دیجیتالی بین نسلی

چه عواملی باعث ایجاد شکاف دیجیتالی بین خانواده و فرزندان می‌شود؟ اين شكاف يا گسل يا فاصله‌ای كه بين دو نسل پيش می‌آید از نظر تربيتي چه پيامدها، آسیب‌ها و عوارضی را در بر دارد؟
نسبت جهاني‌شدن و سلامت معنوي؛  چالش‌ها، فرصت‌ها و ملاحظات عملي براي نظام تربيتي اسلام

نسبت جهاني‌شدن و سلامت معنوي؛ چالش‌ها، فرصت‌ها و ملاحظات عملي براي نظام تربيتي اسلام

پژوهش حاضر به‌ دنبال تبيين «نسبت‌جهاني‌شدن و سلامت معنوي؛ چالش‌ها، فرصت‌ها و ملاحظات عملي براي نظام تربيتي اسلامي» بوده و با توجه به عنوان و سؤال‌هاي مطروحه، پژوهش به شيوه توصيفي و از نوع تحليلِ اسنادي انجام شده است.
بررسی نقش الگوی تربیتی والدین در تربیت دینی فرزندان

بررسی نقش الگوی تربیتی والدین در تربیت دینی فرزندان

هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش الگوی تربیتی والدین در تربیت دینی فرزندان است. روش پژوهش در محدوده روش‌های توصیفی - پیمایشی و نوع تحقیق، کاربردی است.
چالش عمده در تربیت الگویی (تقلید کورکورانه)  و راه برون‏رفت از آن

چالش عمده در تربیت الگویی (تقلید کورکورانه) و راه برون‏رفت از آن

این مقاله ضمن تبیین تربیت الگویی، چالش عمدۀ آن را در دور ماندن از فرهنگ تحقیق و تفکّر و در نهایت روی آوردن به مسئله مریدپروری جستجو کرده و راه برون‌رفت از این چالش را در ترویج الگوی تربیت عقلانی دانسته است.
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

سرمقاله

سرمقاله

چالش عمده در تربیت الگویی (تقلید کورکورانه)  و راه برون‏رفت از آن

چالش عمده در تربیت الگویی (تقلید کورکورانه) و راه برون‏رفت از آن

این مقاله ضمن تبیین تربیت الگویی، چالش عمدۀ آن را در دور ماندن از فرهنگ تحقیق و تفکّر و در نهایت روی آوردن به مسئله مریدپروری جستجو کرده و راه برون‌رفت از این چالش را در ترویج الگوی تربیت عقلانی دانسته است.
بررسي تطبيقي موانع مؤثر بر ازدواج پايدار  از منظر روان‌شناسي اسلامي و انسان‌گرايي

بررسي تطبيقي موانع مؤثر بر ازدواج پايدار از منظر روان‌شناسي اسلامي و انسان‌گرايي

هدف از اين مقاله تحليلي در درجه نخست، تبيين فلسفه ازدواج، آسيب‌هاي حاصل از موانع ازدواج و تشكيل خانواده پايدار و در درجه دوم تحلیل این آسیب‌ها از ابعاد زيست‌شناختي، روان‌شناختي و جامعه‌شناختي است و درنهایت به ارائه راهکارهایی کاربردی برای رفع آنها از منظر روان‌شناسي اسلامي و انسان‌گرایان پرداخته است.
آسیب‌شناسی روش تدریس درس تعلیم و تربیت اسلامی

آسیب‌شناسی روش تدریس درس تعلیم و تربیت اسلامی

پژوهش حاضر با هدف شناسایی آسیب‌های روش تدریس درس تعلیم و تربیت اسلامی در مقاطع کارشناسی‌ارشد دانشگاه‌های تهران، صورت گرفته است.
Powered by TayaCMS