تربیت نااهل

1
تربیت نااهل

طایفه‌ای از دزدان عرب، بر سرکوهی جمع شده بودند و مردم را غارت می‌کردند. پادشاه وقت، با تدبیر خاص و زحمت بسیار، آنها را دستگیر کرده و فرمان قتل داد. جوانی نورسیده در میان آنان وجود داشت. وزیر از شاه تقاضا کرد که او بخشیده شود؛ اما شاه گفت: آتش را خاموش کردن و ریشه آن را گذاشتن، افعی را کشتن و بچه اش را نگاه داشتن و در آستین خود پروراندن، کاری خردمندانه نیست. وزیر گفت: هر چند که این جوان، در مصاحبت با دزدان تربیت یافته و خوی بد آنها را گرفته است، اما امیدوارم که او در خدمت ناصحان درآید و تربیت صالحان پذیرد، چون هنوز طفل است و خوی بغض و عناد در نهاد او پیدا نشده است. عده‌ای، حرف وزیر را تأیید کرده و با ناز و نعمت، او را پروریدند. روزی وزیر برای شاه، از خصال او سخن گفت که: تربیت عاقلان در وی اثر کرده است.

شاه خندید و گفت: عاقبت، گرگزاده گرگ شود، گرچه با آدمی بزرگ شود؛ سالی گذشت. طايفه اوباش و دزدان، محرمانه با او تماس گرفتند و در وقتی معین، وزیر را با دو پسرش کشت و اموال او را به غارت برد و به دیگر دزدان پیوست. خبر را برای پادشاه بردند. او دست تحیر به دندان گزید و گفت:

 شمشیر نیک ز آهن بد، چون کند کسی

ناکسی به تربیت نشود ای حکیم کسی

 

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روید و در شوره زار خس

 

منبع: داستان‌های عبری، ج ۴، ص ۲۸۰

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
منشأ جسارت به پدر

منشأ جسارت به پدر

خوشحال نمودن کودک

خوشحال نمودن کودک

شخصیت دادن به کودک

شخصیت دادن به کودک

پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

سعادت در رحم مادر

سعادت در رحم مادر

وظیفه پدر

وظیفه پدر

تاثیر تقوای مادر به فرزند

تاثیر تقوای مادر به فرزند

Powered by TayaCMS