صفات و ویژگی‌های تربیتی مبلغان از منظر قرآن کریم

تبليغ در قرآن به بلاغ، بيان، تبيين آمده و بیان‌ شده که يكي از وظايف مقدس و مهم انبياء، علماء، متفكران، دانايان و مصلحان است. با این زمینه، سؤال اساسی این خواهد بود که مبلغان برای چنین رسالت و وظیفه‌ مهمی باید دارای چه صفات و ویژگی‌هایی باشند؟
2
صفات و ویژگی‌های تربیتی مبلغان از منظر قرآن کریم

احمد شم آبادی[1]

سعید بهشتی[2]

چکیده

تبليغ، يكي از مسائل اساسي در حيات اجتماعي است که متعلق به دورة خاصی از زمان نيست. تبليغ در قرآن به بلاغ، بيان، تبيين آمده و بیان‌ شده که يكي از وظايف مقدس و مهم انبياء، علماء، متفكران، دانايان و مصلحان است. با این زمینه، سؤال اساسی این خواهد بود که مبلغان برای چنین رسالت و وظیفه‌ مهمی باید دارای چه صفات و ویژگی‌هایی باشند؟ در این تحقیق (که جز تحقیقات کیفی است) اطلاعات و مواد اولیة تحلیل به روش کتابخانه‌ای گردآوری شده و سپس مورد تجزیه و تحلیل عقلانی قرار گرفته و درنهایت، زمینه به‌کارگیری و استفاده از آن در حوزه تربیت و تبلیغ فراهم شده است. این مطالعه با نگاهی تربیتی به صفات و ویژگی مبلغان الهی، آنها را در سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری مورد توجه قرار داده است. آگاهی و بصیرت داشتن و مردمی و دردآشنا بودن که پایه و اساس حرکت مبلغ محسوب می‌شوند، از صفات بعد شناختی هستند. در بُعد عاطفی، صفات مهربانی، تواضع، ایمان به هدف، امیدواری به وعده‌های الهی و خلوص نیت، صفاتی هستند که باعث آرامش و مایة استمرار راه برای مبلغ می‌شوند. در بُعد رفتاری که شاید از جهاتی، مشخصه حرکت تبلیغی- تربیتی انبیا الهی است، به صفات مهمی چون: عامل به علم خود بودن، شجاعت و استقامت داشتن، عدل‌ورزی، سعه‌صدر، صدق و راستی و توکل به خدا، اشاره شده است. آنچه مسلم است، این صفات و ویژگی‌ها، تمام صفات و ویژگی‌های مبلغان الهی نیست؛ اما توجه به همین صفات، ما را متوجه اصولی اساسی، از قبیل استمرار و مداومت، توجه به تفاوت‌های فردی، اعتدال و میانه‌روی، تدریج، جامع‌نگري، اصل تفکر و تعقل، تزکيه، حريّت، اصل هشداردهی و غفلت‌زدایی، اصل تغيير ظاهر و تحول باطن، مسئوليت، محبت و استفاده از عواطف، اصل تسهيل و مسامحت و... ، در تربیت می‌کند.

واژگان کلیدی: تربیت، مبلغ، ویژگی، شناختی، عاطفی، رفتاری.

مقدمه

امروزه نه‌تنها در اسلام و ادیان الهی، بلکه در تمام حوزه‌ها، بشر به دنبال تبلیغ دستاوردها و پیام‌های مورد‌نظر جامعه است. این تبلیغات به روش‌های گوناگونی از طریق رسانه‌ها و مبلغان متفاوتی صورت می‌گیرد. همة این مسائل، این نکته را خاطرنشان می‌کنند که تبلیغات و درنهایت مبلغان، دارای میزان قدرت نفوذ زیادی بر دیگران هستند؛ دین مبین اسلام که دین انسان‌سازی است از دیر‌باز این نکته را حائز اهمیت می‌دانست و در آیات و روایات متعددی بر اهمیت تبلیغ، شایستگی و بایستگی‌های مبلغ و... ، اشاره‌های زیادی کرده است؛ زیرا از یک سو اساس دین اسلام، تزکیه و تربیت است. از سوی دیگر، تبلیغات، اهرم سیاست، فرهنگ، تجارت، قدرت نظامی و... ، در جهان امروز است (رهبر، 1370، ص120). اما نکته اساسی این است که آیا اسلام و قرآن نیز از همین‌رو به تبلیغ و مبلغ نگاه می‌کند که به جای روشن کردن مسیر، از مردم به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می‌کند؟ مسلماً این‌گونه نیست؛ بررسی صفات و ویژگی‌های مبلغان الهی در قرآن گویای این مهم خواهد بود که بین دیدگاه تبلیغی اسلام و دیگر دیدگاه‌های تبلیغی، تفاوت وجود دارد. اینکه آیا تبلیغ مدنظر قرآن، به دنبال تربیت افراد است یا خیر؟ و آیا مبلغان این نوع تبلیغ از وجهه تربیتی ویژه‌ای برخوردار هستند یا خیر؟ اساس این مطالعه است و اهمیت و ضرورتی که به این امر نشان داده شده، لازمه این تحقیق بوده است.

با نگاهی به پژوهش‌های پیش‌رو در این زمینه، می‌توان به این نکته رسید که با تمام تلاش‌هایی که در این زمینه شده و استخراج و استنباط‌های تخصصی که صورت گرفته، اما جای نگاه تربیتی به مبلغان قرآنی، بسیار خالی است؛ به عبارت دیگر، می‌توان گفت که از دریچه تربیتی به ویژگی‌های مبلغان نگاه نشده و آن را در سطح همان آگاهی دادن و رساندن پیام به مخاطبین نگاه داشته و بیشتر پژوهش‌ها به دنبال شیوه‌های نوین تبلیغ و یا مواردی از این قبیل بوده‌اند.

پژوهش پیش‌رو، با توجه به جستجوگری برای کشف و شناخت مبلغ واقعی از دیدگاه قرآن کریم در جهت بهبود وضعیت و روند تبلیغ، جزء پژوهش‌های کاربردی محسوب می‌شود. در این تحقیق (که جزئی از تحقیقات کیفی است) اطلاعات و مواد اولیه تحلیل به روش کتابخانه‌ای گردآوری شده و سپس با روش‌های مختلف استدلال، مورد تجزیه و تحلیل عقلانی قرار گرفته است و درنهایت، زمینه به‌کارگیری آنها در حوزه تربیت و تبلیغ فراهم می‌شود.

تعریف اصطلاحات

برای ورود به این بحث، لازم است که ابتدا از واژگان اصلی این مطالعه (تربیت و تبلیغ) تعریف درستی داشته باشیم.

«تربیت از ریشه «ربو» و در لغت یعنی «غذا دادن و بزرگ کردن» و در اصطلاح مورد نظر: مجموعه تدابیر و روش‌هایی است که برای ایجاد، ابقاء، و اکمال و ادراکات، تمایلات، تصمیمات و اقدامات مطلوب در متربی صورت می‌پذیرد» (بهشتی،1389، 24)؛ تعلیم و تربیت اسلامی نیز به تبع آن «هرگونه اقدام هدایت‌گرانه‌ای است که به منظور ایجاد، ابقاء و اکمال استعدادهای ادراکی، میلی، ارادی و عملی مبتنی در چهار حوزه ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با دیگران و ارتباط با جهان بر مبنای قرآن، سنت، و عقل، به سوی هدف نهایی قرب مطلق الهی انجام می‌شود» (بهشتی، 1389، 17).

واژه «بلغ» در قرآن کریم به معانی مختلفی به‌کار برده شده است، از جمله: به فرا رسیدن زمان یا موقعیت خاصی؛ «حَتّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ...» (تا زمانى كه به خاستگاه خورشيد رسيد) (کهف/ 90) یا به رسیدن به سن بلوغ و رشد «... فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما...» (...پروردگار تو می‌خواست آنها به حدّ بلوغ برسند...) (کهف/ 82) و یا «وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذالِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» و هنگامى كه (موسى) به رشد و كمال رسيد، حكمت و دانش به او داديم؛ و اين‌گونه نيكوكاران را پاداش می‌دهیم) (قصص/14). ولی آنچه که در قرآن مد نظر است، واژه «بلغ» به امر رسالت و پیامبری مربوط می‌شود؛ ابلاغی که پیامبران انجام داده یا امر به انجام آن شده‌اند.

رساندن پیام به دیگری، به منظور ایجاد دگرگونی در بینش و رفتار اوست و بر سه عنصر اصلی پیام‌دهنده، پیام‌گیرنده و محتوای پیام، استوار است. تبلیغ در اسلام به معنای رساندن حقایق و معارف اسلامی به مردم، دعوت و تشویق آنها به رعایت و اطاعت فرامین الهی و تأسی به سیرة انبیاء (ع) و ائمه اطهار (ع) است؛ و تبلیغات اسلامی شامل هرگونه فعالیت نظام‌مند در این زمینه است.

واژه تبلیغ یعنی رساندن؛ قرآن کریم آن را در مورد رسالات -که عبارت است از پیام‌ها- به‌کار برده است. بر این اساس، تبلیغ عبارت است از: رساندن یک پیام از فردی به فرد دیگر؛ رساندن یک فکر و یا یک پیام؛ رساندن چیزی به فکر، روح و قلب کسی؛ در مجموع واژه «بلغ» با مشتقات آن، بیش از 49 بار در قرآن آمده است که در همه آنها، به رسیدن و یا رساندن به یک حد خاصی (مثل رشد، زمان، عقل و آگاهی، مکان و...) اشاره دارد؛ اما آنچه در این پژوهش مورد توجه قرار می‌گیرد، آن است که در قرآن کریم، تبلیغ به معنای ابلاغ یا رساندن پیام خداوند از طریق انبیا به مردم است. در رساندن پیام الهی حد خاصی مدنظر بوده؛ گویا تا حد خاصی این پیام را به مردم متذکر می‌شدند و این مردم بودند که باید آن را انتخاب کرده و با آگاهی و دل و جان می‌پذیرفتند.

ویژگی‌های مبلغ از منظر قرآن کریم

مبلّغ در صورتى مى‌تواند در جايگاه واقعى خود، ادامه‌دهندة راه انبياى الهى باشد و از ارزش‌هاى دينى دفاع كند كه از نظر علمى، اخلاقى و عملى، واجد ويژگى‌هايى باشد كه اسلام براى دعوت‌كنندگان مردم به خدا و ارزش‌هاى انسانى و اسلامى، ضرورى مى‌داند.

در این پژوهش به 13 مورد از صفات یک مبلغ که امر تربیت را نیز بر دوش دارد، اشاره شده است اما برای اینکه این صفات در یک قالب تربیتی قرار بگیرند و از نظمی خاص برخوردار باشند، با توجه به ویژگی‌های شناختی، عاطفی و رفتاری، این نگرش تقسیم‌بندی شده است؛ لذا با این نوع تقسیم‌بندی، به گونه‌ای به این نکته اشاره می‌شود که یک مبلغ در هر یک از مؤلفه‌ها نسبت به یک مبلغ در جایگاه تربیتی به چه میزان از نگرش برخوردار است.

1. ویژگی‌ شناختی مبلغ از منظر قرآن کریم

1. 1. آگاهی و بصیرت

بینش و بصیرت: بصیرت در لغت به معنای بینش و بینایی است (عمید، 1363، ذیل واژه)؛ و در اصطلاح: روشن‌بینی در دین است (مطهری، 1380، 66). بصیرت چراغ راهی است که در تاریکی‌ها راه را انسان روشن می‌سازد و او را از خطر افتادن و لغزش نگه می‌دارد؛ البته لازمه بصیرت و بینش در موضوعی خاص، علم و دانش کامل نسبت به آن موضوع و حتی موضوعات پیرامونش است. خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (بگو: اين راه من و پيروانم است، و با بصيرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‌كنيم! منزه است خدا و من از مشركان نيستم!) (یوسف/ 108).

حضرت ابراهیم نیز با پدر خود درباره این علم سخن گفته: «يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيّاً» اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است؛ بنابراين از من پيروى كن، تا تو را به راه راست هدايت كنم (مریم/ 43).

علم حضرت سلیمان و داوود: «فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلاًّ آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنّا فاعِلِينَ» ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم؛ و به هر يك از آنان (شايستگى) داورى، و علم فراوانى داديم؛ و كوه‌ها و پرندگان را مسخّر داوود ساختيم كه با او تسبيح (خدا) می‌گفتند؛ و ما بر اين كار توانايى داشتيم) (انبیا/ 79). و در رابطه با علم حضرت لوط: «وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ...» و لوط را (به يادآور) كه به او نبوّت و علم داديم؛ و...) (انبیا/ 74).

بخشیدن علم و دانش به موسی نیز به عنوان پاداشی برای نیکوکاران، نشان از دارا شدن حضرت موسی به علم و حکمت برای ابلاغ رسالت است: «وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذالِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» (و هنگامى كه (موسى) به رشد و كمال رسيد، حكمت و دانش به او داديم؛ و اين‌گونه نيكوكاران را پاداش می‌دهیم) (قصص/ 14).

روشن است که علم و دانشی منجر به بصیرت و حکمت می‌شود و دارای ارزش و اعتبار است که از روی تفکر و تعقل و خردورزی برای انسان حاصل شود؛ اما با توجه به آیات، علم و حکمتی که خداوند از آن یاد می‌کند، همه را عنایت خود به رسولان می‌داند. این نکته ما را متوجه این موضوع فهم می‌کند که تعقل و تفکر انسانی بدون عنایت الهی به حکمت و بصیرت نمی‌انجامد.

«قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الألْبَابِ» (بگو آيا آنان که مى‌دانند و آنان كه نمى‌دانند يكسان و برابرند؟ جز اين نيست كه خردمندان متذكر می‌شوند) (زمر/ 9). در آيه 100 سوره يونس می‌خوانيم: «وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ» (خداوند پليدى (گناه) را بر كسانى قرار می‌دهد كه تعقّل نمی‌كنند و نمی‌انديشند)؛ و در آيه 22 انفال می‌فرمايد: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لالى هستند كه تعقّل نمی‌كنند).

یکی از ابعاد نظام فکری اسلام، دعوت به تعقل و تفکر است؛ دلیل اساسی این دعوت، ویژگی عقلانی انسان است. در تربیت دینی انسان، این موجود مکرم، روش عقلانی، یکی از روش‌های اساسی تربیت دینی است. سعادت دنیوی و اخروی هر انسانی به مقدار عقل اوست. هر انسانی می‌تواند به عقل خویش بیفزاید و آن ‌را کامل‌تر کند. از این‌رو، اسلام به انسان‌ها توصیه می‌کند که در تکمیل عقل خویش بکوشند. از میان اشیای عالم، عقل از همه ارزشمندتر است. باید بدین سمت حرکت کرد که انسان‌ها، اهل تعقل بار آیند و در رویارویی با همه امور، عقلانی رفتار نموده و به تجزیه و تحلیل آنها بپردازند و خوب و بد امور را تشخیص داده و از بهترین آنها پیروی کنند (فرج بخش/ 1388).

هر اندازه انسان با معارف، آموزه‌های دینی و الهی، محتوای پیام خداوند و قرآن کریم و گفتار و عمل سیره معصومین بیشتر آشنا شود، زمینه بصیرت و روشن‌بینی در دین، بیشتر برای او فراهم می‌شود و همچنین مطالعه و تفکر در اصول اعتقادی به این امر کمک می‌کند. عمل به آنچه از دین فرا گرفته‌ایم، به‌ویژه انجام واجبات و ترک محرمات که درجه‌ای از تقوی و پرهیزگاری است در کسب بصیرت و روشن‌بینی، نقش کلیدی دارد و اصولاً بصیرت، از ثمرات و آثار مستقیم تقوا و پرهیزگاری است (مطهری، 1380، 25).

قرآن كريم در مقام بيان نقش تقوا در روشن‌بينى و تحصيل نور بصيرت مؤمنان می‌فرمايد: «يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرقانا...» اگر تقوی بورزید، خداوند قوه تشخیص و جداسازی حق از باطل را به شما عنایت می‌کند (انفال/ 29).

دعوت انبیا همیشه همراه با ارائه آیات و تلاوت کتاب بوده که بی‌گمان سبب افزایش دانش و ایجاد بینش است. بینش و علم در دعوت آنها، شرط لازم برای ایمان آوردن است و چون ایمان نیز زمینة عمل و ملازم آن است و پایبندی به عمل را به همراه می‌آورد، در نتیجه دانش و بینش، شرط ایجاد انگیزه برای عمل محسوب می‌شود.

1. 2. مردمی و دردآشنا

بزرگ‌ترین مبلّغ بشریّت، رسول اكرم (صلی الله علیه و آله)، از میان خود مردم برخاست «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» به تحقیق رسولی از میان خودتان به سوی شما آمد) (توبه/ 128)؛ و خداوند متعال تأكید می‌كند كه ای رسول «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»بگو من بشری همانند خود شما هستم) (فصلت/ 6). «فَأَرْسَلْنا فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ» (رسولی كه از مردم است و در بین آنهاست و با آنها زندگی می‌كند (مؤمنون/ 32). خدای بزرگ می‌فرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ» ما هیچ رسولی را برای مردم نفرستاده‌ایم مگر اینكه از بین خودشان بوده است)؛ طبیعی است، فرستاده‌ای كه از خود مردم باشد و با زبان و حالات روحی ایشان آشنا باشد و همچون آنان زندگی كند، بهتر می‌تواند دستورات الهی را برایشان روشن كند (ابراهیم/ 4).

مردمی بودن مبلغ، لازمة توفیق اوست به‌طوری ‌كه خداوند می‌فرماید: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ» اگر فرشته‌ای نیز به رسالت بفرستیم او را به‌صورت بشری درمی‌آوریم و همان لباسی را بر او می‌پوشانیم كه مردم می‌پوشند) (انعام/ 9).

مبلغ مردمی، كسی است كه برای خود امتیازی نسبت به مردم قائل نیست و در زندگی اجتماعی مانند كمك كردن در كارها، استفاده از امكانات اجتماعی و اقتصادی و انتخاب مكان نشستن با دیگران، یكسان است. می‌داند كه کار کردن و كمك به دیگران در كارهای اجتماعی هیچ‌گونه منافاتی با شأن علمی و تبلیغی او ندارد؛ همان‌گونه كه حضرت داوود «علیه‌السلام» یك مبلّغ بود و در عین حال، خداوند به او صنعت زره‌سازی را آموخته بود و زره می‌ساخت «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ» (انبیاء/80).

بیشترین یاران و پیروان رسولان الهی در طول تاریخ، مستضعفان و محرومان بوده و بیشترین سختی رسالت انبیا بر دوش آنان بوده است؛ بنابراین مبلّغ باید از آنان حمایت كند و از طرد آنان بپرهیزد؛ «وَ لا تَطْرُدِ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظّالِمينَ» (آنان كه صبح و شام خدا را می‌خوانند و مراد و مقصدشان فقط خداست، از خود مران كه نه چیزی از حساب آنها بر تو و نه چیزی از حساب تو بر آنهاست. پس اگر تو، آن خداپرستان را از خود برانی از ستمكاران خواهی بود) (انعام/ 52).

كافران همیشه سعی داشته‌اند پیروان مستضعف پیامبران را انسان‌های بی‌مقدار معرفی كنند؛ «وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ» (و ما تنها اشخاص پست و بی‌مقدار را می‌بینیم كه از تو پیروی می‌كنند) (هود/ 27).

و همیشه انتظار داشته‌اند كه رسولان آنان را از خود طرد كنند، ولی عمل فرستادة خدا چیز دیگری است و می‌گوید: «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنُوا» (و من هرگز آن مردم با ایمان را (هر چند به نظر شما فقیر و بی‌چیز باشند) از خود دور نمی‌كنم) (هود/ 29).

مبلّغ باید در كنار حمایت از محرومان، از مرفهین بی‌درد فاصله بگیرد، كسانی كه همیشه در مقابل پیامبران موضع گرفته‌اند؛ «وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلّا قالَ مُتْرَفُوها إِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ» (و ما هیچ هشدار دهنده‌ای به دیاری نفرستادیم، مگر اینكه ثروتمندان عیاش آن دیار گفتند: ما به رسالت شما كافریم) (سباء/ 34).

2. ویژگی‌های عاطفی مبلغ از منظر قرآن کریم

2. 1. مهربانی

پیام‌های الهی علاوه بر نفوذ در خردها، در دل‌های مردم نیز باید نفوذ کند و در اعماق روح آنان وارد شود، تا بتواند متحولشان سازد و در راه رسیدن به مقصد اعلای انسانیت و جامعه ایده‌آل توحیدی، آنها و به حرکت درآورد. مهم‌ترین روش برای تأثیرگذاشتن پیام‌های الهی در جان مردم، به‌کارگیری «محبت» است. قرآن نیز مهم‌ترین راز توفیق پیامبر اسلام (ص) را در امر تبلیغ دین، مهرورزى و حسن خلق آن حضرت مى‌داند. حسن خلق و نرم‌خویى پیامبر، یارانش را چنان شیفته خود کرده بود که با تمام وجود به او عشق مى‌ورزیدند و دشمنان قسم خورده‌اش نیز در اثر این خصلت والاى انسانى، تبدیل به دوستان با وفایش ‌شدند.

خداوند در سوره توبه با اشاره به مهربانى، دلسوزى و مردم‌دارى پیامبراکرم (ص) می‌فرماید: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَئُوفٌ رَحيمٌ» (براى شما پیامبرى از جنس خودتان آمد که بر او دشوار است که شما در رنج و زحمت بیفتید. به هدایت شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است) (توبه/ 128).

نرمی، تنها صفت سخن نیست؛ بلكه در برخوردها نیز لازم است؛ چراكه با نرمی و مهربانی، مردم به سمت دین خدا كشیده می‌شوند و به تجربه ثابت شده است كه با زور و اكراه نمی‌توان كسی را هدایت نمود.... «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّاسَ حَتّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ» (... ای رسول! آیا تو می‌توانی همه را با جبر و اكراه مؤمن گردانی؟) (یونس/ 99).

مهربانی با مردم، آنان را جذب می‌كند و تندخویی و سخت دل بودن، آنها را از دین خدا، دور می‌سازد. این كلام خدای متعال است كه خطاب به رسول گرامیش می‌فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...» (ای رسول، رحمت خدا تو را مهربان و خوش‌خلق گردانید و اگر تندخو و سخت دل می‌بودی، مردم از گرد تو پراكنده می‌شدند...) (آل عمران/ 159). «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» (ما تو را مایه «رحمت» بر جهانیان فرستادیم) (انبیاء/ 107)؛ «... وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (...پس با آنان به نیكی سخن بگو، زیرا نیك سخن گفتن و مهربانی با مردم، برازندة توست) (نساء/ 8). «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» (و كسانی كه بدی را با خوبی پاسخ می‌گویند پاداش آنان منزلگاه نیكو (بهشت جاویدان) است) (رعد/ 22). آری، از محبّت است كه خارها گل می‌شود. انسان روح لطیفی دارد و غرق در احساس و عاطفه است و با كمترین رأفت و مهربانی شیفتة دین خدا که دین مهربانیست می‌شود. «وَ لاتَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ» (هرگز نیكی و بدی در جهان یكسان نیست (ای رسول) بدی خلق را با خوبی پاسخ ده، گویی همان كس كه با تو بر سر دشمنی است، دوست و خویش تو شده است) (فصلت/ 34).

به‌کارگیری محبت در تبلیغ، زمینه پذیرش پیام‌ها را در مخاطبان فراهم می‌سازد. دل‌ها را نرم و انسان را بر اساس آموزه‌های دینی تربیت می‌کند. تربیت نیز از این اصل به‌دور نیست و مربی باید به این صفت مزین باشد. از آنجا که تربیت، یک فعالیت اجتماعی است و مربی، در ارتباط مستقیم با افراد قرار دارد، دقت در نحوة بیان و ارائه مطالب، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اگر مربی، دارای رفتاری تند و خشن و انعطاف ناپذیر باشد، دیری نخواهد پایید که افراد، از گرد او پراکنده خواهند شد. قرآن مجید خطاب به پیامبر اکرم «صلی اله علیه و آله» می‌فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...» (به لطف الهی، تو نسبت به آنها نرم و لیّن شدی و اگر خشن و سخت‌دل بودی، همه از گرد تو پراکنده می‌شدند) (آل عمران/ 159) .

2. 2. تواضع

تواضع در اصل، از واژه «وضع» به معنی «فرونهادن» است. مفهوم آن از نظر اخلاقی این است که انسان باید خود را در برابر خدا و خلق خدا، پایین‌تر از جایگاهش قرار دهد و فروتنی کند. تکبر و خود‌بینی، مانع از آن می‌شود که انسان خویشتن را آن چنان که هست، ارزیابی کند. به بیان دیگر، بیماری خودبزرگ‌بینی، مانع از شناخت خود است؛ خودبین از شناخت خدا نیز محروم می‌شود. بندگان شایسته خدا، صفات پسندیده زیادی دارند؛ ولی وقتی خداوند به بیان آنها می‌پردازد، اولین صفتی که مطرح می‌کند، تواضع است. «وَ عِبادُ الرَّحْمانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (بندگان خداوند رحمان، کسانی هستند که روی زمین به نرمی گام برمی‌دارند. چنانچه نادانان، ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ می‌دهند) (فرقان/ 63). همان‌گونه که زمین هموار، آبیاری می‌شود و بهره کافی از آب می‌برد، انسان فروتن نیز در معرض استفاده از ارزش‌ها، کمالات و بهره‌مند شدن از رحمت الهی است. خداوند سبحان به پیامبرش دستور می‌دهد: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» (مؤمنانی را كه از تو پیروی می‌كنند، زیر بال محبّت خود بگیر و نسبت به آنها متواضع باش) (شعراء/ 215). و خطاب به عموم انسان‌ها می‌فرماید: «وَ لاتَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً» (ای انسان! هرگز در زمین با كبر و غرور راه مرو كه هر قدر پا را محكم به زمین بكوبی، آن را نمی‌توانی بشكافی و هر چه گردن برافرازی به بلندی كوه‌ها نخواهی رسید) (اسراء/ 37).

مبلّغ باید خوش‌خلق و متواضع باشد و تواضع و فروتنی با مردم را چراغ راه خود قرار دهد. مربی نیز باید در برابر مردم، در نهایت فروتنی باشد و اظهار انانیت و منیت نکند. خداوند به پیامبر «صلی اله علیه و آله» فرمان می‌دهد که: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ...» (کهف/ 110).

در قرآن کریم در مورد صفات مومنان، در سفارش لقمان به پسرش آمده است: «وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِي الأرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور» (پسرم!) با بى‌اعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد (لقمان/ 18).

امام علی(ع) می‌فرماید: «من تواضع للمتعلمین و ذل للعلماء ساد بعلمه؛ فالعلم یرفع الوضیع و ترکه یضع الرفیع و رأس العلم التواضع» (هر که در مقابل متعلمین تواضع نمود و در مقابل علما خود را پایین آورد، به سبب علمش آقایی و سیادت می‌نماید؛ زیرا علم، هر که را پایین است بالا می‌برد و ترک آن هر که را بالاست به زیر می‌کشد و رأس و سر علم، تواضع است) (مجلسی، 1355، 75، 6). شكي نيست كه يكي از مهم‌ترين و برترين صفات انسان مؤمن، تواضع و فروتني است.

2-3- ایمان به اهداف

آنچه به آگاهی جهت می‌دهد و مانند پشتوانه‌ای محکم، در تمام مراحل تبلیغ، مددکار مبلغ است، باور قلبی‌اش به هدف است؛ البته ایمان و باوری که از روی شناخت و علم حاصل شده باشد؛ لذا این ایمان، علاوه بر جنبه شناختی، جنبه عاطفی و قلبی نیز دارد. اگر پیام، در ژرفای جان پیام‌رسان ریشه دوانده باشد و با ایمانی راسخ به نشر آن همت گمارد، از یک سو، می‌تواند نهان خانة دل پیام‌گیرندة را به تلالو دعوت کند و آن را خیره سازد و از سوی دیگر، در مقابل تندبادها، مانند سدی سترگ، قد برافرازد، فریفتة دام‌های تنیده و دانه‌های پاشیده نشود و تهمت، تکفیر، تطمیع، تهدید، استهزا و آزار و شکنجه، او را از پای در نیاورد.

قرآن کریم صبر، پایداری، ایمان و یقین را به عنوان دو مشخصة اساسی پیشوایان هدایت و پیامبران الهی ذکر کرده است: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ» (و از آنان پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت می‌كردند؛ چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند) (سجده/ 24).

تمام مظاهر استقامت و استواری در سیرة انبیا و پیشوایان حق، به سبب ایمان به هدف است. مبلّغ باید چنان به هدف خود ایمان داشته باشد كه همچون پیامبر «صلی الله علیه و آله» اگر خورشید را در یک دستش و ماه را در دست دیگرش قرار دهند، دست از هدف خود برندارد و همچون خضر «علیه‌السلام» در گرسنگی و تشنگی نیز رسالت خویش را انجام دهد؛ «فَانْطَلَقا حَتّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمافَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً» (موسی و خضر «علیهم‌االسلام» وارد قریه‌ای شدند در حالی‌كه گرسنه بودند از مردم درخواست غذا كردند؛ ولی آنها از مهمان‌كردنشان خودداری نمودند (با این‌ حال) چون در آنجا دیواری یافتند كه در حال خراب شدن بود خضر دیوار را تعمیر و برپا كرد و بی‌وفایی مردم در ارادة آنان اثر نگذاشت) (کهف/ 77).

مباهله رسول خدا «صلی الله علیه و آله» با علمای مسیحیت، نشانه ایمان بالای او به هدف است كه به دشمنان خدا فرمود: «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبينَ» (بیایید، ما فرزندان خود را دعوت می‌كنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می‌كنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله می‌كنیم و در حق یكدیگر نفرین می‌كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم) (آل‌عمران/ 61).

آنچه در قرآن و سیره پیامبران و اهل بیت(ع) مشهود و معلوم است، ایمانی مدنظر است که از سر آگاهی و علم و یقین حاصل شود، همچون ایمان حضرت ابراهیم که مرحله بعد علم و آگاهی بود.

2. 4. امیدواری به وعده‌های الهی

امید، گرایش قلب انسان به کسی یا چیزی است؛ تا آن کس یا شئ مورد‌نظر، انسان را در برآورده شدن نیاز و حاجت، رفع مشکل و معضل و بیماری، رسیدن به آرزو و پیروزی بر مشکلات یاری کند. رمز زندگی همراه با سعادت این است که انسان هیچ‌گاه نباید امید خودش را منحصر به اسباب و وسایل کند. حضرت علی‌«علیه‌السلام» در «نهج‌البلاغه» می‌فرمایند: «چون سختی‌ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید و آن‌گه که حلقه‌های بلا تنگ آید، آسایش فرا رسد» (نهج‌البلاغه، 1386، ترجمه دشتی، 509، حکمت، 351).

آیات زیادی از قرآن، نشان از امید دادن به مسلمانان است؛ در جایی به آنان امید می‌دهد كه دین خدا، عالم‌گیر خواهد شد؛ «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (او خدایی است كه رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه‌ دین‌های عالم برتری دهد) (توبه/ 33). در جای دیگر، به انسان‌های باتقوا امید می‌دهد كه عاقبت و رستگاری با آنهاست: «... إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» (...زمین از آن خداست و آن را برای هر كس از بندگانش بخواهد به ارث می‌گذارد و عاقبت از آنِ انسان‌های با تقواست) (اعراف/ 128)؛ و در آیة دیگری، غلبة رسولانش را نوید می‌دهد: «كَتَبَ اللهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌ» (خداوند (درلوح محفوظ) نوشته است كه من و رسولانم، حتماً غلبه خواهیم كرد)‌ (مجادله/ 21).

امیدواری چنان مهم است که در قرآن هم‌سطح ایمان از آن یاد شده و نداشتن امید به روز قیامت را نشان از غفلت و جایگاه چنین افرادی را آتش می‌داند: «إِنَّ الَّذينَ لايَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ* أُولئِكَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (كسانى كه اميد و ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز) ندارند و (تنها) به زندگى دنيا راضى شدند و بر آن تكيه كردند، و كسانى كه ازآيات ما غافلند، آنها جايگاهشان آتش است، به سزاى آنچه كه انجام می‌دادند) (یونس/ 7و8).

امیدواری از خداوند است و یأس و ناامیدی از شیطان؛ «وَ لا تَيْئَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ إِنَّهُ لا يَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الكَافِرُونَ» (از رحمت خدا ناامید نشوید كه تنها قوم كافران از رحمت خدا ناامید می‌شوند) (یوسف/ 87). بنابراین اگر كافران و بداندیشان از حق روی‌گردان شدند، مبلّغ دچار یأس و ناامیدی نمی‌شود و به تبلیغ خود ادامه می‌دهد؛ «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ» (نگران مباش؛ زيرا) وظيفه تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ و خدا نسبت به (اعمال و عقايد) بندگان، بيناست) (آل‌عمران/ 20).

مبلّغ امیدوار با قدرت راه را ادامه می‌دهد، كار را به‌طورجدّی دنبال می‌كند و از سستی در كار تبلیغ پرهیز می‌كند؛ «إِذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لاتَنِيا فِي ذِكْرِي» (ای موسی تو و برادرت با آیات من (در پی رسالت خود) بروید و در یاد من سستی روا مدارید) (طه/ 42)؛ و درجای دیگری قرآن چنین یادآوری می‌كند: «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً» (یا یحیی! كتاب را با قدرت بگیر) (مریم/ 12).

انبیا الهی به عنوان مبلغان الهی در همه حال، امید به خدا داشته و هیچ‌گاه آن را از دست نمی‌دادند، همان‌گونه که حضرت یعقوب در هجران یوسف به فرزندانش امیدواری خود را بیان داشته و می‌فرماید: «قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» (يعقوب) گفت: «هواى نفس شما، اين امر را چنين در نظرتان جلوه داده است؛ من صبرى جميل (و خالى از بى‌تابى) خواهم داشت؛ اميدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند؛ چرا‌كه او دانا و حكيم است) (یوسف/ 83).

حضرت ابراهیم در پاسخ به مشرکان پس از بیزاری از شرک و استعانت از پروردگار، امیدواری خود را بیان داشته: «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيّاً» (و از شما و آنچه غير خدا مى‌خوانيد، كناره‌گيرى می‌كنم؛ و پروردگارم را می‌خوانم؛ اميدوارم در خواندن پروردگارم محروم و بى‌پاسخ نمانم!) (مریم/ 48).

2. 5. خلوص نیت

«اخلاص»، شریف‌ترین مرتبه رفتار و زمینه‌ساز کسب عالی‌ترین مراتب اخلاقی است. از آنجا که اخلاص، جمیع همه فضایل و در عین حال، درمان رذایل اخلاقی نیز هست، یکی از مهم‌ترین موارد اصلاح فرد و جامعه و زیربنای تشکیل مدینه فاضله است. کلمه «اخلاص» در قرآن هفت مرتبه تکرار شده و از ریشه آن «31» کلمه به کار رفته و مشتقات آن «12» کلمه است.

آن عامل جامع و اساسى -كه مى‌تواند اخلاص نيت را در رفتار انسان به ثمر رساند- تصفيه و پالايش درون و باطن از هرگونه آلايشی است. به اين معنى كه انسان بايد سر و باطن خويش را از توجه به غير خدا -از طريق عبادت و بندگى او- پاكسازى كند. خداوند متعال در اين‌باره مى‌فرمايد: «فَاعْبُدِ اللهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ*أَلا لِلّهِ الدِّينُ الْخالِصُ» (پس خدا را پرستش كن در حالی‌كه دين خود را براى او خالص كرده‌اى؛ آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست) (زمر/ 2و3)؛ يا اينكه مى‌فرمايد: «وَ ما أُمِرُوا إِلّا لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذالِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ» (به آنها دستورى داده نشده بود، جز اينكه خدا را بپرستند و دين خود را براى او خالص كنند و به توحيد بازگردند، و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند؛ و اين است دين پايدار) (بينه/ 5).

با توجه به جایگاه رفیع توحید، اصلی‌ترین شاهراه و رسیدن به آن، کسب اخلاص است.«فاعبدالله مخلصا له الدين الا لله الدين الخالص» (پس خداى را با خلوص نيت در آیين‌دارى، بندگى كن؛ هان اى انسان! دين و آیين خالص و پاكيزه از آن خداى متعال است) (زمر/ 2و3) و يا اينكه مى‌فرمايد: «ومَا أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» (و به آنها دستورى داده نشده بود، جز اينكه خدا را بپرستند در حالی‌كه دين خود را براى او خالص كنند و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند؛ اين است آيين مستقيم و پايدار!) (بينه/ 5).

خداوند در قرآن مجید می‌فرماید:«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» (هر کس به ملاقات پروردگار خویش امیدوار است، باید عملش را صالح گرداند و در عبادت پروردگارش، احدی را شریک نسازد) (کهف/ 110).

اخلاص در عمل،‌ رمز موفقيت مبلّغ است؛ زيرا هدف واقعى، خداوند است و اگر تبليغ به خاطر خدا انجام شود، بر دلها اثر خواهد گذاشت. اخلاص در تبليغ، شيوه تمامى رسولان الهى، همچون حضرت نوح، هود، صالح، لوط، شعيب «عليهم السلام» و خاتم رسولان، حضرت محمد «صلى الله عليه وآله»، بوده است که به مردم می‌گفتند: «وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ» (من براى رسالت خويش از شما پاداشى نمی‌خواهم و پاداش من، تنها نزد خداوند عالميان است) (شعراء/ ١٠٩).

اگر اعمال و رفتار انسان، صاف و خالص باشد، جاودانه می‌شود و سرّ جاودانگی حرکت انبیا و اولیاء هم ناشی از اخلاص آنهاست. قرآن کریم یکی از صفات پیامبران را اخلاص معرفی می‌کند و درباره حضرت موسی «علیه‌السلام» می‌فرماید: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيّاً» (موسی را در کتاب یاد کن که او بنده خالص شده بود و پیامبر فرستاده بود) (مریم/ 51).

3. ویژگی‌های رفتاری مبلغ از منظر قرآن کریم

3. 1. عامل به علم خود بودن

«يا أَيُهَا الَذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» (اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! چرا چيزي را مي‌گوييد كه عمل نمي‌كنيد. نزد خدا بسيار خشم‌آور است كه سخنى بگوييد كه عمل نمی‌كنيد) (صف، 2و3).

یکی از علل پیشرفت رسول اکرم (ص) در تبلیغ رسالت الهی آن بود که هر چه را می‌گفت و به مردم دستور می‌داد، خود به آن عمل می‌کرد و همین امر، تأثیر کلام آن حضرت را پیوسته در قلوب مردم می‌افزود. ائمه معصومین (ع) نیز این‌گونه بودند، آنچه را که می‌دانستند خود به کار می‌بستند و به مردم نیز یاد می‌دادند و توصیه به عمل می‌نمودند. مبلّغ بايد پيام خدا را برساند، خود به آن عمل کند و در عمل به آن پشتكار داشته باشد؛ همچون رسول خدا «صلى الله عليه وآله» که هميشه در حال جوش و خروش بود و لحظه‌اى آرام نمى‌گرفت؛ «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ* وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ» (اى رسول ما! هنگامى که از کارى فارغ شدى، خود را به زحمت بينداز و هميشه به سوى خداى خود مشتاق باش) (انشراح/ ٧و8). پشتكار مبلّغ، منحصر در تبليغ دين نمی‌شود؛ بلكه بايد در راه افزودن بر علم و آگاهى خويش نيز بكوشد، چراکه در هر زمانى نياز به معلومات جديد دارد و تكيه بر مطالعات قبلى کافى نخواهد بود. حضرت باري‌تعالى (نمودار ديگرى را درباره دانشمندان عارى از عمل ترسيم می‌كند و) در وصف آنها مي‌فرمايد: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» (داستان كسانى كه بار علم و آگاهى به مضامين كتاب آسمانى تورات را به دوش می‌كشند، ولى عملاً زير بار آن نمی‌روند (و كردار آنها با محتواى تورات توافق ندارد)، همانند الاغ یا درازگوشى هستند كه بار نوشته‌ها را به دوش می‌كشد) (جمعه/ 5)؛ این داستان مثل مردمى است كه حامل اطلاعات در مورد تورات هستند و به هدف نهایى علم خود عمل نمی‌كنند؛ در واقع مانند الاغى هستند كه بار كتب و نوشته‌ها را به دوش می‌كشند.

بديهى است، آن كسى كه ما را به فضيلت و شرافت علم، آگاهى داده، مسلماً راجع به مذمت‌ها و نكوهش‌هاى مربوط به دانشمندان -كه از لحاظ عمل به علم، مقصر و سهل انگارند- این‌طور بيان كرده‌است كه اوضاع و احوال علمایى كه گرفتار نارسایى و كوتاهى در عمل هستند، سخت‌تر و طاقت‌فرساتر از اوضاع و احوال نادانان و جاهلان است؛ چون همان خدایى كه فضيلت علم را اعلام كرد، همه عالمان بى‌عمل را نيز مورد نكوهش قرار داده است و لذا فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ» (و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خدا، از كسانى كه كتاب (آسمانى) به آنها داده شده، پيمان گرفت كه حتما آن را براى مردم آشكار سازند و كتمان نكنند!) (آل عمران/ 187).

اساساً معقول و قابل تصور نيست كه فرد عاقلى، خطر را بشناسد و ترس و بيمى از آن در دل خود احساس نکند و از آن نپرهيزد و نسبت به آن برحذر نباشد. خداوند متعال (در مقام سرزنش مردمى كه به علم و آگاهى خود عمل نمى‌كنند چنين) می‌فرمايد: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ» (آيا مردم را به نيكى دعوت مى‌كنيد، اما خودتان را فراموش مى‌نماييد؛ با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مى‌خوانيد! آيا نمى‌انديشيد!؟) (بقره/ 44).

مبلّغ و مربی، امام و رهبر دیگران هستند؛ پس باید خود در همة كارها پیشگام باشند و قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود بپردازند؛ آنها باید قبل از اینكه مردم را به انجام كارهای خوب دستور دهند، خود، آنها را انجام داده و قبل از نهی از اعمال زشت و ناروا، خودشان آن اعمال را ترك كرده باشند كه این صفت رسولان الهی بوده است؛ «وَ ما أُريدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُريدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ» (من هرگز نمی‌خواهم چیزی كه شما را از آن بازمی‌دارم مرتكب شوم، من جز اصلاح تا آنجا كه توانایی دارم نمی‌خواهم) (هود/ 88).

3. 2. شجاعت و استقامت

از منظر قرآن، اراده، صلابت و قاطعیت در اجراى فرمان الهى، صبر بر مشکلات و گرفتاری‌ها لازمه وجودى یک مبلّغ دینى است؛ چراکه نداشتن روحیه قوى که ریشه در ایمان و اعتقادات وی دارد، باعث دلسرد شدن او در برابر موانع و مشکلات راه خواهد شد.

به همین جهت قرآن، حضرت ابراهیم را به عنوان الگو مطرح کرده و از زبان او مى‌فرماید: «وَ تَاللهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ» (به خدا سوگند! حتماً طرح شکستن بت‌هایتان را خواهم ریخت و آنان را نابود خواهم کرد) (انبیا/ 57).

مبلّغ متعهد، در راه انجام وظیفه تبلیغى خود، ناامید و مأیوس نمى‌شود؛ او خود را در پناه قدرتى لایزال مى‌بیند که به هر چیزى قادر و توانا، علیم و سمیع است. به این جهت، با اراده و گام‌هاى استوار در راه تبلیغ دین حرکت مى‌کند؛ در نتیجه سخن، رفتار و تصمیمات او همه با اقتدار و عزت کامل صورت مى‌گیرد؛ زیرا او همواره خود را مخاطب این آیه مى‌داند: «وَ لايَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعاً» (سخنان آنان (مخالفین) تو را محزون و غمگین؛ نسازد زیرا عزّت و عظمت همه از آن خداست) (یونس/ 65).

از صفات مبلّغ واقعى اين است که با قاطعيّت تمام در مقابل کجروی‌ها بايستد و به جز خدا از کسى نترسد؛ و بداند که گمراهى ديگران به وى زیانى نمی‌رساند؛ «أَلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لايَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللهَ وَ كَفى بِاللهِ حَسِيباً» (پيامبران پيشين) كسانى بودند كه رسالت‌هاى الهى را تبليغ مى كردند و از او بيم داشتند و از هيچ‌كس جز خدا بيم نداشتند؛ همين بس كه خداوند حسابگر و پاداش دهنده اعمال آن‌ها) است) (احزاب/ ٣٩).

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لايَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (اى کسانى که ايمان آورده‌ايد مراقب خود باشيد، هنگامى که شما هدايت يافتيد گمراهی کسانى که گمراه شده‌اند به شما زيانى نمی‌رساند. بازگشت همه به سوى خداست و شما را از آنچه عمل می‌کرديد آگاه می‌سازد) (مائده/ ١٠٥).

وظيفه مبلّغ آن است که بدون ترس جلو بدعت‌ها را بگيرد و اين عهدى است که خداوند از او گرفته است.

او بايد همچون آيات قرآن راه و روش مجرمين و توطئه‌هاى آنان را افشا کند؛ «وَ كَذالِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجْرِمينَ» (و ما آيات را به‌طور مفصل بيان می‌کنيم تا راه گناهكاران معين و آشكار شود) (انعام/ ٥٥).

حضرت موسى (علیه‌السلام) سامرى را توبيخ نمود و فرمود: «وَانْظُرْ إِلي إِلهِكَ الَّذي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» (اين خدايت را که با زر و زيور ساخته‌اى و بر پرستش و خدمتش ايستاده‌اى، نگاه کن که آن را می‌سوزانيم و خاکسترش را به دريا می‌دهيم) (طه/ ٩٦). مبلّغ مؤمن در راه تبليغ دين هيچ‌گونه هراسى از سرزنشِ سرزنش‌کنندگان ندارد «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لَآئِمٍ» (مائده/ ٥٤).

آنگاه که مخالفت‌ها و ستیزها در برابر پیامبر متوجه اصول اعتقادی و عملی مانند توحید، معاد و عدالت و عدم تبعیض می‌شد، هیچ‌گونه نرمش و سازشی از سوی آن حضرت مشاهده نمی‌شد. اهل مکه به پیغمبر گفتند: ای محمد، آیین قومت را ترک گفتی، در حالی‌که ما می‌دانیم جز فقر، تو را به این امر وانداشته، پس بیا تا ما از دارایی‌های خود برای تو گردآوریم و تو را از ثروتمندترین مردم گردانیم. پس این آیه نازل شد: «قُلْ أَ غَيْرَ اللهِ أَتَّخِذُ وَلِيّاً فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ...» (بگو: آیا غیر از خدا -پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین- سرپرستی برگزینم و اوست که خوراک می‌دهد و خوراک داده نمی‌شود. بگو: من مأمورم نخستین کسی باشم که اسلام آورده است) (انعام/ 14).

مبلّغى که پيرو رسول خدا «صلی‌الله‌عليه‌وآله» است، همچون رهبرش مأمور به استقامت است: «فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» تبليغ در راه دين، گاهى زندان، شكنجه و تبعيد نيز بدنبال دارد (شورى، ١٥) «وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ» (ولى پاسخ قومش چيزى جز اين نبود كه گفتند: «اينها را از شهر و ديار خود بيرون كنيد) (اعراف/ ٨٢).

همان‌گونه که قوم لوط، تصميم به بيرون کردن پيامبر خود داشتند: «لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا» (و قوم شعيب به او گفتند که ما تو و پيروانت را از شهر بيرون می‌کنيم) (اعراف/ ٨٨).

3. 3. عدل‌ورزی

عدل یعنی اعطای هر حقی به صاحب حق و یا وضع هر چیز در جای خودش؛ان علی «علیه‌السلام» در نهج‌البلاغه (حکمت437) می‌فرمایند: «العدل یضع الامور مواضعها. واذا قلتم فاعدلوا» (و هرگاه سخنی گویید به عدالت گرایید) (نهج‌البلاغه، 1386، ترجمه دشتی، 527).

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (به راستى خدا به عدالت و (بلكه) به احسان و تفضل بر ديگران و عطا به خويشان امر و از كار بسيار زشت و منكر و تجاوز به مردم نهى می‌كند. خدا شما را پند مى‌دهد شايد متذكر شويد) (نحل/ 90).

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا» (به راستى خداوند به شما امر مى‌كند كه امانات را به اهلش ادا كنيد و نيز امر مى‌كند كه چون بين مردم حكومت مى‌كنيد به عدالت حكم نماييد. مسلماً خداوند شما را به خوب چيزى پند مى‌دهد، خداوند شنواى بيناست) (نساء/ 58).

مبلغ در سخن‌گفتن، رفتار کردن موضع‌گیری‌ها و برخوردهایش با دیگران باید عدالت را رعایت كند و ضوابط را فدای روابط و دوستی‌ها نكند و هیچ‌گونه امتیازی برای غیرمستحق گرچه از خویشان و نزدیكان باشد قائل نشود. چنانكه قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» (هرگاه سخن گفتید عدالت را رعایت كنید) (انعام/ 152). نه فقط به خاطر دوستی‌ها بلكه در مورد دشمنان نیز نباید حق فراموش شود؛ «لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (دشمنی با قومی سبب نشود كه با عدالت رفتار نكنید. عدالت داشته باشید كه به تقوا نزدیكتر است) (مائده/ 8).

کسی که مبلغ عدل و عدالت است چطور ممکن است که خود عامل به آن عدل نباشد، لذا مبلّغ باید به دور از هرگونه حب و بغض تبلیغ كند و منافع شخصی را در این عمل مقدس دخالت ندهد؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقيراً فَاللهُ أَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» ای اهل (ایمان به عدالت قیام كنید و برای خدا (و به حكم او) گواهی دهید، هر چند بر ضرر خود یا پدر و مادر و خویشان شما باشد، برای هر كس شهادت می‌دهید چه فقیر باشد چه غنی، نباید در حكم و شهادت از حق عدول نمایید كه خداوند به رعایت حقوق آنان اَولی است) (نساء/ 135).

3. 4. سعه صدر

مهم‌ترین عامل موفقیت و پیشبرد یک دعوت، سعه‌صدر مبلغ در این راه است. این است که خداوند پیامبر را در مسیر دعوت به اسلام به صبر و شکیبایی و پرهیز از عجله و شتاب دعوت می‌کند و وجه اشتراک او و سایر انبیای اولوالعزم را نیز همین استواری می‌داند و اولوالعزم را نیز کسانی معرفی می‌کند که در راه ابلاغ پیام خداوند، از خود عزمی استوار نشان داده اند؛ «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لاتَسْتَعْجِلْ...» (پس پایداری کن. همچنان که پیامبران اولوالعزم پایداری کرده بودند و در عقوبتشان شتاب مکن) (احقاف/ 35). در آیه‌ای دیگر نیز وقتی پیامبر را امر به دعوت به دین خدا می‌کند، بلافاصله او را به استقامت و ثبات می‌خواند. «فَلِذالِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» (برای این دعوت کن و آنگونه که امر شده‌ای استقامت نما) (شوری/ 15).

حضرت موسى «عليه‌السلام» به‌عنوان يك مبلّغ، هنگام رفتن به سوى فرعون، براى هدايت او و آگاه نمودن مردم، از پروردگارش فراخى سينه و قدرت تحمّل سختی‌ها را درخواست نمود؛ زيرا وجود اين صفت براى مبلّغ ضرورى است؛ «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي*وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي» (خدايا! سينه‌ام را وسعت ده و کارم را آسان ساز) (طه/ ٢٥).

(مبلّغِ با ايمان از زخم‌زبان‌ها و طعنه‌هاى منكران غمگين نمی‌شود و صبر پيشه می‌کند و می‌داند که عزت از آن خداست و او شنوا و داناست) «وَ لايَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ» (يونس/ ٦٥).

او آرام و منطقى، همچون اولياى الهى، تهمت‌هاى دشمنان و جاهلان را پاسخ می‌دهد. به نوح «عليه‌السلام» گفتند: «إِنّا لَنَراكَ في ضَلالٍ مُبينٍ» (اى نوح ما تو را در گمراهى آشكار می‌بينيم). نوح «عليه‌السلام» در جواب گفت: «يا قَوْمِ لَيْسَ بي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ» (اى قوم! من در گمراهى نيستم، بلكه فرستاده‌اى از سوى پروردگار جهانيان هستم) (اعراف/ 60و ٦١). آرى، کسی که قدم در مسير رسولان الهى گذارده بايد همانند آنان صبور باشد و با تهمت‌ها، شايعات و دروغ پردازی‌هاى دشمنان، سنگر تبليغى خود را رها نكند (احقاف/ ٣٥).

نمونة زیبای چنین روحیه‌ای، در سیرة انبیا «علیهم‌السلام» مشاهده می‌شود:

«قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ وَ إِنّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبينَ* قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بي سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ» (گروهی از سران قوم هود که کافر شدند، گفتند: به راستی که ما تو را سفیه و سبک‌مغز می‌بینیم و فکر می‌کنیم که از دروغ‌گویان هستی! هود «علیه‌السلام» گفت: ای قوم من! مرا سفاهتی نیست، بلکه من فرستاده پروردگار جهانیان‌ام) (اعراف/ 66و67). چنان که می‌بینیم حضرت هود «علیه‌السلام» در یک برخورد انفعالی به آنها نگفت: «سفیه، شما هستید که بت می‌پرستید و معبودانی جز ایزد را به ربوبیت گرفته‌اید!» بلکه با کمال متانت، نزاکت و حوصله پاسخ داد.

از ویژگی‌های ضروری برای موفقیت در تربیت نیز داشتن گشادگی اخلاقی (یا به تعبیری سعه صدر) و داشتن ظرفیت بالای تحمل از جانب مربی است. مبلّغ به انتقادها گوش می‌دهد، که گوش ندادن به حقايق، صفت کافران کوردل است؛ «وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها» (آنان گوش‌هايى دارند که با آن نمی‌شنوند) (اعراف/ ١٧٩). «وَ إِذا ذُكِّرُوا لايَذْكُرُونَ» و هنگامی که به آنها تذکر داده شود پند نمی‌گيرند» (صافات/ ١٣).

3. 5. صدق و راستی

در قرآن کریم، صداقت و مشتقات آن، جایگاهی بس والا دارند. علاوه بر معنای معروف صدق، قرآن، مهر زن را «صداق» نامیده؛ (نسا/ 4) از آن جهت که پرداخت آن به مانند هدیه‌ای، نشانۀ صدق ادعاهای مرد در عشق و علاقه به همسرش است. دوست صمیمی را «صدیق» نامید (نور/ 61)؛ چراکه رفتار وی، ادعای دوستی را تصدیق می‌کند و کمک مخلصانه در راه خدا را «صدقه» نامیده؛ (بقره/ 263و264) زیرا نشان راستی ادعای آدمی، ایمان به خدا و بندگی اوست. این واژه و مشتقات آن، در مواردی متعددی به معنای صدق ادعای ایمان در مقام عمل آمده است؛ بدین جهت، گاه صادقین، نقطه مقابل کافرین قرار گرفته‌اند. از سوی دیگر، قرآن کریم صداقت مردان و زنان با ایمان را از ویژگی‌های برجسته آنان می‌داند که موجب آمرزش و پاداش بزرگ الهی است. در نقطه اوج ارزش‌گذاری صداقت، قرآن کریم هنگام بیان عملی که در جهان آخرت سودمند است، تنها از صداقت یاد می‌فرماید: «قالَ اللهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذالِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (خدا فرمود: این روزی است که راستگویان را راستی‌شان سود بخشد. برای آنان باغ‌هایی است که از زیر درختان آن، نهرها روان است و همیشه در آن جاودانند؛ خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از او خشنودند؛ این است رستگاری بزرگ) (مائده/ 119).

همچنین، قرآن از الگوهای بشریت در این عرصه، با واژه «صدیق» یاد می‌فرماید که مبالغه در صدق است. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً» (در اين كتاب، ابراهيم را ياد كن، چراكه او پيامبرى بسيار راستگو بود) (مريم/ 41). در نقطه مقابل، قرآن به سختی، دروغ و دروغگویان را نکوهش نموده است. نکته قابل توجه در آیات، آن است که تقابل معناداری میان «دروغ» و «ایمان» برقرار شده و بی‌ایمانی، منشأ سخنان افتراآمیز و دروغ بیان شده است: «إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ» (تنها کسانی دروغ‌پردازی می‌کنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود از دروغگویانند) (نحل/ 105). دروغ، مانعی اساسی بر سر راه هدایت به‌شمار رفته و شخص را از بهره‌مندی از هدایت‌های ویژه و افاضی خداوند، محروم می‌سازد: «إِنَّ اللهَ لايَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفّارٌ» (در حقیقت، خدا آن کسی را که دروغ‌پرداز و ناسپاس است هدایت نمی‌کند) (زمر/ 3). زشتی و پیامدهای نامطلوب دروغگویی به حدی است که دروغگویان را شایسته لعنت خداوند می‌سازد و چنان باطن و ملکۀ روحی فرد را دگرگون می‌سازد که حتی در عرصۀ قیامت و با آشکار شدن حقایق، به انکار عملکرد خود و تکذیب آن می‌پردازد و به دروغ‌پردازی خود ادامه می‌دهد!

صداقت از صفات ديگر مبلّغ است و مبلغ صادق، جايگاه خاصى در بين مردم دارد؛ زيرا همه انسان‌ها، صداقت و راستى را دوست دارند. دلیل این همه تأکید بر راستی، به آثار مثبت صداقت در نظام اجتماعی و اعتمادسازی بین افراد برمی‌گردد که خود، عامل نیل به بسیاری از کمالات فردی و اجتماعی در عرصه‌های گوناگون و ایجاد فضای سالم و ایجاد روابط محکم و صمیمی میان افراد به شمار می‌رود. چنان‌که گسترش دروغگویی، ضمن سلب اعتماد افراد نسبت به یکدیگر، زمینه‌ساز مفاسد بسیار و نیز پیامدهای منفی فراوان است. پرده‌پوشی‌ها و نگفتن حقايق، عاملى مؤثر در جدايى مبلغ و مردم است. طبيعى است که هر انسانى بر همه علوم مسلط نيست، بسيارى از مطالب را نمی‌داند و نقص‌ها و ضعف‌هايى در او وجود دارد. سعى در پوشاندن اين کمبودها به دلیل جلوگيرى از لطمه‌دار شدنِ شخصيتِ اجتماعى، نشانى از بی‌صداقتى است. خداوند متعال از رسولش می‌خواهد که به مردم بگويد: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» (من نيز بشرى مثل شما هستم) (کهف/ ١١٠) «قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللهِ» (من زمان فرا رسيدن قيامت را نمی‌دانم و علم آن نزد خداست) (اعراف/ ١٨٧). «قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي نَفْعاً وَ لا ضَرّاً» (من مالك نفع و ضرر خويش نيستم) (اعراف/ ١٨٨). «قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ» (من به شما نمی‌گويم که گنج‌هاى خدا نزد من است و نه آنكه از غيب آگاهم و نمی‌گويم که من فرشته‌ام) (انعام/ ٥٠). اين‌گونه برخوردها گرچه در ظاهر از ارزش انسان می‌کاهد و در نظر ديگران فردى عادى جلوه می‌کند، اما فاصله‌ها را از بين می‌برد و مردم شيفته مبلغ می‌شوند.

3. 6. توکل به خدا

در عين حال که عمل مبلّغ در هدايت انسان‌ها بسيار مؤثر است، ولى بايد توجه داشت که مؤثر واقعى خداست و مبلّغ، ابزارى بيش نيست؛ «إِنَّكَ لاتَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» اى رسول ما! تو نمی‌توانى هر کس را بخواهى هدايت کنى، امّا خدا هر کس را بخواهد هدايت می‌کند) (قصص/ ٥٦). «وَ لَوْ شاءَ اللهُ ما أَشْرَكُوا وَ ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً» (اگر خدا می‌خواست مشرکان را از شرك باز می‌داشت تا همه خداشناس شوند) (انعام/ ١٠٧).

خداوند متعال به رسول گرامی‌اش «صلى الله‌عليه‌وآله» می‌فرمايد:«ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكيلٍ» (تو نگاهبان و وکيل مردم نيستى) (انعام/ ١٠٧). «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» (تو مسلط و توانا بر تبديل کفر آنان نيستى) (غاشيه/ ٢٢)؛ «وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ» تو جبار و اجبار کننده مردم نيستى.(ق، ٤٥) «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ» (و هيچ چيز به دست تو نيست) (آل عمران/ ١٢٨).

آرى، عالم و متعلم نبايد بر هيچ كس و بر هيچ چيزى از آفريده‌هاى خدا متكى باشند؛ بلكه بايد زمام امور خود را -در زندگانى و رزق و روزى و امثال آنها- به خداوند متعال واگذار نمايند تا از اين رهگذر، نفحات قدس الهى و الطاف پاكيزه پروردگار و لحظات انس و الفت با خداوند، بر آنها تجلى كند و از رهگذر آن، مشكلات آنان حل و گشوده شده و كژى آنها به راستى آيد و منظورشان تأمين شود و امور زندگانى آنها به صلاح بازآيد. مبلّغ، نه از ايمان مردم، بايد دچار عُجب شود و نه از کفر آنان دچار يأس و نااميدى؛ بلكه بايد در لحظه لحظه حرکت، به خداى بزرگ توکل کند؛ «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ» (پس هنگامى که تصميم گرفتى، به خداى بزرگ توکل کن) (آل عمران/ ١٥٩).

اگر انسان به این مهم پی ببرد که تمام برنامه‌ریزی‌ها و تدارکات عمل، بدون اذن و خواست خداوند هیچ نمی‌ارزد و توکل و اعتماد به خداوند، لازمه همه برنامه‌ریزی‌هاست و همه کاینات در خواست و اراده الهی است، مسلماً و قطعاً راه را به سلامت طی می‌کند و در پیروزی، هیچ کبر و غروری و در شکست نیز هیچ یأس و نامیدی در فرد ایجاد نمی‌شود و تمام مسیر را با یک اطمینان و آرامش‌خاطری سپری می‌کند.

جمع‌بندی

پیمودن راهی که قرآن کریم برای مبلغان الهی بیان کرده است، کسی را می‌خواهد که اهل تظاهر و نیرنگ مردم، فریفته دنیا و اهل سخن بدون عمل، عاشق ریاست و بیزار از بندگی خدا نباشد. او باید ثابت‌قدم و صادق باشد، در برابر کفر قاطعانه بایستد، ساده‌زیستی و حامی محرومان بودن را سرلوحة زندگی‌اش قرار دهد و بصیر به راه و مؤمن به هدف باشد. مبلغ را باید فردی دید که تمام این صفات را در حداقل خود داشته باشد و این میزان دارایی، سرعت و کیفیت تبلیغ را مشخص می‌کند. کلمه نگرش نیز خود، تأکیدی به همین پیوستگی و جامعیت صفات در تمام ابعاد آن دارد. او شخصیتی منطقی و آگاه به مسائل، عامل به دانش‌ها و آگاهی‌ها و در عین حال دارای احساسات و عاطفه‌ای از جنس الهی است. این صفات و ویژگی‌ها نمی‌تواند مختص زمان تبلیغ باشد؛ بلکه مبلغ باید در زندگی خصوصی و حتی در ارتباط با خدا، بدون در نظر گرفتن شخص دیگری نیز موصوف به این صفات باشد.

نکته اول، توجه به لزوم وجود صفات در هر سه بعد نگرشی است. برای اینکه نگرش یک فرد در زمینه‌ای خاص به یک نگرش جامع و کاملی رسیده باشد، باید او در هر سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری، به یک سطح خاصی برسد. ابتدا باید در زمینه شناخت و آگاهی به یک سطح نسبتاً مقبولی دست پیدا کند. سپس از لحاظ عاطفی نیز بتواند با آن ارتباط برقرار کرده و درنهایت، به صرف سخن و احساس نینجامد، بلکه در عمل نیز به‌کار آید و مورد استفاده واقع شود. صفات مبلغ نیز در سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری، دقیقاً همین روند را در شخصیت و نگرش فرد دنبال می‌کند. شناخت و آگاهی از مسئله ابتدایی، جهت حرکت است؛ هرچند کم، اما لازم و ضروری است؛ لذا در ابتدای کار، بدون توجه به صفات در بعد شناختی، شکست حتمی خواهد بود. شناخت و آگاهی بدون عمل نیز، هیچ نتیجه‌ای به همراه ندارد و این درست همانند شناختن دارو توسط بیمار است که صرف شناخت دارو، تأثیری در احوالات بیمار مشاهده نمی‌شود؛ لذا تأکید اصلی و اساسی تبلیغ به برخورداربودن مبلغ به صفاتی است که در عمل بیاید و برای همه مخاطبان مشهود باشد. هرچند می‌توان گفت که صفات زیاد در حوزه رفتار، نشان دهندة اهمیت بالای این حوزه در تبلیغ است؛ اما نمی‌توان گفت حوزه عاطفی اهمیتی نداشته و یا اهمیتش در سطح پایینی قرار دارد، چراکه این حوزه هرچند از نظر تعداد، کم است، اما از نظر میزان استفاده مبلغ در تبلیغش از این صفات، بسیار زیاد است. این را می‌توان در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت معصومین (ع) به وضوح مشاهده کرد؛ راه ورود به قلب‌ها و دل‌ها همین حوزه عاطفی است.

متخصصان امر تربیت به اصولی اساسی برای تربیت دینی اشاره می‌کنند که با نگاهی به قرآن کریم این اصول را در مباحثی، همچون تبلیغ می‌توان یافت. از جملة این اصول مشترک، می‌توان به استمرار و مداومت، توجه به تفاوت‌های فردی، اعتدال و میانه‌روی، تدریج، اصل اصلاح و ايجاد زمينه، جامع‌نگري، اصل تفکر و تعقل، تزکيه، حريت، عزت، اصل هشداردهی و غفلت‌زدایی، اصل تغيير ظاهر و تحول باطن، مسئوليت، محبت و استفاده از عواطف، اصل تسهيل و مسامحت و...، اشاره کرد. در مباحث تربیتی، این اصول از جایگاه خاص برخوردارند؛ به عنوان مثال، تفاوت‌های فردی از اصول پذیرفته‌شده در روان‌شناسی و تعلیم و تربیت است. در آموزش کودکان نمي‌توان به طور يکسان عمل کرد، بلکه بايد متناسب با ويژگي‌هاي شناختي، عاطفي، انگيزشی و سوابق خانوادگي روش‌هاي گوناگون و مؤثری را به‌ کاربرد؛ برخي با شعر و بعضي با داستان، برخي با پرسش و پاسخ برخي زودتر و بعضي ديرتر بهتر درک مي‌کنند. پس بايد تفاوت‌هاي فردي را در نظر داشت. به همین دلیل، یکی از عمده‌ترین مسائل روان‌شناسی، مسئله تفاوت‌های فردی و عوامل آنها است و یا اصل استمرار و تدریج که در تربیت، بسیار مهم یاد شده و بیان می‌دارند که آموزش، امري مستمر و مداوم است. اهميت آموزش به کودک از سويي و طولاني بودن دوره ساختار ذهني و رواني کودکي از سوي ديگر، استمرار و مداومت در آموزش را مي‌طلبد و بايد به موازات رشد عقلي و تحول رواني کودک، مفاهيم را به وي انتقال داد و از شتاب و فشار پرهيز نمود.

ذکر این اصول، شاید به عنوان مهم‌ترین و شاخص‌ترین اصول اخذ شده از بحث تبلیغ و مبلغ در قرآن کریم باشد و مسلماً همه اصول نیست؛ چراکه توجه به بسیاری از صفات مبلغ، خود می‌تواند اصول مهمی را بیان کند؛ اما روشن است که تمام اصولی که آورده شده و یا قابل استنباط و استخراج است در اینجا بیان نشده، یک امر مهم و واقعیتی را در بردارد و آن هم، این است که در سراسر بحث تبلیغ و مبلغ مدنظر قرآن کریم، می‌توان مباحث و مسائل مربوط به تربیت را به طور کامل دید و به آن اشاره کرد. با نگاهی به سیره معصومین(ع) و انبیا الهی، آیا می‌توان کار و حرکت تبلیغی این بزرگوران را از کار و حرکت تربیتی آنها جدا کرد؟؛ آیا می‌توان گفت این حرکت، کاری تبلیغی بوده و هیچ بحث تربیتی در میان نبوده است؟ و بالعکس؛ آیا می‌توان بیان کرد که این حرکت، کاری کاملاً تربیتی بوده و هیچ تبلیغی در میان نبوده است؟ آیا رفتار، کردار و منش این بزرگواران، تبلیغ بوده یا تربیت؟ و آیا هدفی غیر از تربیت در تبلیغ داشته‌اند و هدفی غیر از تبلیغ در تربیت داشته‌اند؟ گویا نمی‌توان این دو را از هم جدا کرد. چه فرد تربیت‌یافته‌ای بهتر از اینکه از خواب غفلت بیدار شود و خدا را مبدأ و مقصد خود بداند و چه نتیجه‌ای بهتر از این، برای تبلیغ وجود دارد که به‌خاطر تربیتی که یافته، خود راه درست را انتخاب کند. قرآن با بیان تبلیغ و مباحث مربوط به آن، گویا راه تربیت را به ما نشان می‌دهد؛ او می‌گوید اگر می‌خواهید تبلیغ کنید، این‌گونه تربیت کنید و اگر می‌خواهید تربیت کنید، این‌گونه تبلیغ کنید. اگر می‌خواهید مربی باشید، چنین مبلغی باشید و اگر می‌خواهید مبلغ باشید، چنین مربی باشید.

فهرست منابع

* قرآن کریم؛ ترجمه ناصر مکارم شیرازی؛ مشهد: آستان قدس رضوی، 1386.

* قرآن کریم؛ ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای؛ قم: فاطمه‌الزهرا، 1380.

1. انصاری، فاطمه؛ «اهميت و جايگاه تبليغ»؛ آفاق مهر، شماره 45، 1390.

2. باقری، خسرو؛ درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران؛ جلد اول، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1387.

3. بهشتی، احمد؛ «نقش اخلاق در تبليغ دين»؛ درسهايي از مكتب اسلام، شماره 652، 1390.

4. بهشتی، سعید؛ تاملات فلسفی در تعلیم و تربیت؛ تهران: چاپ و نشر بین‌الملل، 1389.

5. حافظ‌نیا، محمدرضا؛ مقدمهای بر روش تحقیق در علوم انسانی؛ تهران: سمت، 1386.

6. حجتی، محمدباقر؛ آداب تعلیم و تعلم در اسلام؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359.

7. حجتی، محمدباقر؛ اسلام و تعلیم و تربیت؛ تهران: فرهنگ اسلامی، 1358.

8. حسن‌زاده، رمضان؛ روش‌های تحقیق در علوم رفتاری؛ تهران: ساوالان، 1382.

9. حسین‌زاده حلاج، علی؛ «بررسی شیوه‌های دعوت انبیای اولوالعزم در قرآن»؛ رساله کارشناسی ارشد چاپ نشده؛ موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1377.

10. داوودی، محمد؛ نقش معلم در تربیت دینی؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.

11. دهخدا، علی‌اکبر؛ لغت‌نامه دهخدا؛ تهران: دانشگاه تهران، 1377.

12. رهبر، محمد تقی؛ «پیشینه تبلیغ در اسلام»؛ کیهان اندیشه؛ شماره 37، 1370.

13. رهنما، اکبر؛ «سيماي ويژگي‌هاي انسان مطلوب از ديدگاه تربيتي اسلام»؛ تربيت اسلامي، شماره 1، 1384.

14. ری‌شهری، محمد؛ تبليغ در قرآن و حديث؛ ترجمه‌ علي‌ نصيري؛ مؤسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)، 1385.

15. سهرابیان پاریزی، محمد؛ «نقش تربيتي اسوه‌ها در قرآن كريم»؛ راه تربيت، شماره 13، 1389.

16. سیدرضی، ابوالحسن محمد؛ نهجالبلاغه؛ ترجمه محمد دشتی؛ قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، 1386.

17. شرفی، حسین؛ «اهمیت تبلیغ و جایگاه آن در فرهنگ دینی»؛ اندیشه حوزه، شماره 6، 1375.

18. شعاری‌نژاد، علی‌اکبر؛ «ویژگی‌های تعلیم و تربیت اسلامی»؛ مربیان، شماره3، 1380.

19. صنايع، محمد؛ «شيوه‌هاي ارتباط و تبليغ در قرآن در برخورد با عموم مردم و مخالفان»؛ رساله کارشناسی ارشد چاپ نشده؛ دانشگاه امام صادق(ع)، 1371.

20. عباسی مقدم، مصطفی؛ «اسوه‌های قرآنی و شیوه‌های تبلیغی آنان و مقایسه آن‌ها با شیوه‌های شناخته شده تبلیغ در جهان امروز»؛ رساله دکتری چاپ نشده؛ دانشگاه تربیت مدرس، 1376.

21. عباسی‌مقدم، مصطفی؛ «نقش الگوها در تربیت»؛ پیوند، شماره 138 و 139، 1370.

22. عباسي‌مقدم، مصطفي؛ «نقش و جايگاه اسوه‌ها در تبليغ»؛ رساله کارشناسی ارشد چاپ نشده؛ دانشگاه امام صادق(ع)، 1369.

23. عليزاده، عليرضا؛ «ويژگي‌هاي مبلغ از ديدگاه اسلام»؛ رساله کارشناسی ارشد چاپ نشده؛ دانشگاه امام صادق(ع)، 1370.

24. فرج‌بخش، فریده؛ «روش عقلانی در تربیت دینی از دیدگاه نهج‌البلاغه قرآن و حديث»؛ کوثر، شماره32، 1388.

25. قرائتی، محسن؛ قرآن و تبلیغ؛ تهران: مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، 1378.

26. قرائتی، محسن؛ تفسیر نور؛ تهران: مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، 1373.

27. قرشی‌بنابی، علی اکبر؛ قاموس قرآن؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374.

28. فضل الله، محمدحسین؛ گامهایی در راه تبلیغ؛ ترجمه احمد بهشتی؛ قم: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات، 1367.

29. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1355.

30. کرتی، محمد؛ «مربي و مبلغ موفق»؛ شميم معرفت، شماره 24، 1389.

31. مطهری، مرتضی؛ ده گفتار؛ تهران: صدرا، 1380.

32. مطهری، مرتضی؛ سیری در نهج‌البلاغه؛ تهران: صدرا، 1381.

33. مطهری، مرتضی؛ تعلیم و تربیت در اسلام؛ تهران: الزهراء، 1362.

34. مقدس‌پور، صدیقه؛ «ویژگى‌هاى مبلغان و معیارهاى تبلیغ در قرآن»؛ پاسدار اسلام، شماره 325، 1387.

35. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه؛ تهران: دار‌الكتب الإسلامية، 1374.

36. مینوی، مجتبی؛ «تبلیغ یا تربیت؟»؛ یغما، شماره 59، 1332.



[1]. دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش، گرایش تعلیم و تربیت اسلامی Email: a.shamabadi8567@yahoo.com.

[2].دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی Email: beheshtisd@gmail.com

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
دوره مجازی مهارت‌افزایی پژوهشی

دوره مجازی مهارت‌افزایی پژوهشی

تحلیل مضمون، آموزش مقاله نویسی، آموزش عملی نرم افزار مکس کیو دی آی، آموزش ورد پیشرفته
جلسه کارگروه تجربه نگاری فرهنگی با مرکز بشری

جلسه کارگروه تجربه نگاری فرهنگی با مرکز بشری

جلسه مشترک مدیرکارگروه تجربه نگاری پژوهشکده باقرالعلوم(ع) و مرکز علمی - فرهنگی و نیکوکاری بشری برگزار شد
دوره آموزش تجربه نگاری (مجازی)

دوره آموزش تجربه نگاری (مجازی)

دوره آموزشی تجربه نگاری توسط پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه السلام برگزار می شود.
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

سرمقاله

سرمقاله

«تربیت تبلیغی» واژه‌ای متشکل از دو کلمه تبلیغ و تربیت است که با ورود فصلنامه تربیت تبلیغی به عرصه نشریات تخصصی، بر سر زبان‌ها و محافل علمی افتاد؛ اما به‌راستی از نظر مفهوم شناسی این واژه به چه معناست؟ به عبارتی اگر این واژه، ترکیبی از دو کلمه تبلیغ و تربیت است، منظور از تبلیغ کدام نوع از تبلیغ و منظور از تربیت چه نوع تربیتی است؟
اسوه‌های قرآنی و شیوه‌های تبلیغی آنان

اسوه‌های قرآنی و شیوه‌های تبلیغی آنان

پژوهش پیش‌رو، بیشتر حول محور شیوه ‏هاى تبلیغى اسوه‏‌هاى قرآنى است، در مطالعه سیره هر اسوه قرآنى به شیوه‏اى برجسته‌تر یا وجهى بارزتر برمى‏‌خوریم كه شایسته توجه و دوراندیشی بیشتری است؛
چیستی، چرایی و چگونگی تربیت تبلیغی

چیستی، چرایی و چگونگی تربیت تبلیغی

معنایی که از عبارت تربیت تبلیغی به ذهن متبادر می‌شود، این است که یک مبلغ باید به‌گونه‌ای تبلیغ کند که حاصل آن، تحقق امر تربیت در وجود متربی باشد. پس اگر تبلیغات به‌گونه‌ای انجام شود که این مهم میسر نگردد، نمی‌توان گفت که «تربیت تبلیغی» صورت گرفته است، بلکه می‌توان گفت که «آموزش تبلیغی» انجام شده است.
ضرورت و قلمرو «فقه‌ فرزندپروری» در تربیت دینی

ضرورت و قلمرو «فقه‌ فرزندپروری» در تربیت دینی

فرزندپروری از ابتدای خلقت مورد ابتلای والدین بوده و سبک‌های آن نیز در دهه‌های اخیر مورد توجه‌ی علومِ رفتاری قرار گرفته است. فرزندپروری فقهی و ابتناء سبکی از فرزندپروری بر احکامِ فقهی، ایده‌ای است که نوشتار پیش‌رو به دنبالِ تبیینِ ضرورت و قلمرو آن است
Powered by TayaCMS