ارتباط رسانه و تربیت در مصاحبه با سید حمید خندان

حجت الاسلام والمسلمين سيد حميد ميرخندان، عضو مرکز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيماي قم، دانشجوي دکتري رشتة فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم(ع)
1
ارتباط رسانه و تربیت در مصاحبه با سید حمید خندان

 حجت الاسلام والمسلمين سيد حميد ميرخندان، عضو مرکز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيماي قم، دانشجوي دکتري رشتة فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم(ع)، داراي کتب و مقالات متعدد با موضوعات  فقه موسيقي در رسانه، فقه نگاه به تصوير، زيبايي‌شناسي تلويزيون، بررسي تطبيقي تصور و تصوير، رويکرد انتقادي در فيلم، حجاب در فرهنگ اسلامي، تحول انسان در فيلم و...، است. در ذيل به گفت‌وگو با ايشان با موضوع تربيت و رسانه پرداخته شده است.

 آيا مي‌شود تعريف واضحي از رسانه و تربيت به‌طور جداگانه ارائه داد؟

تعريفي از تربيت در علم تعليم و تربيت ارائه مي‌شود و‌ آن شکوفايي استعدادهاست و آن را از تعليم جدا مي‌کنند، اصطلاحاً بعضي از آن، تعبير به آموزش و پرورش مي‌کنند. تعليم، آموختن علوم، انتقال علم و آگاهي‌ها است. پرورش فراتر از انتقال علم است و امکان شکوفايي استعدادها و به يک معنا از قوه به فعل رسيدن استعدادهايي است که در درون هر انساني وجود دارد؛ تربيت مي‌خواهد اين امکان را فراهم کند که آن استعدادها شکوفا بشود.

تعريف خاص ديگري از تربيت وجود دارد که بر اساس مباني ديني است. در تعريفي که مرحوم استاد صفايي دارد، تربيت به اين معنا نيست که فقط استعدادها بروز بکند و به منصة ظهور برسد، بلکه تربيت يعني اينکه اين استعدادها در مسير و جهت درست به‌کار بيافتد. ايشان در اينجا دو مفهوم را از هم جدا مي‌کند، نخست مفهوم تکامل است که در آن استعداد انسان به تکامل برسد؛ مثل هوش، يادگيري و غيره. اگر مثلاً توانايي خاصي به لحاظ شخصيتي دارد، در هر فردي يک بحث اين است که اينها به تکامل برساند و بحث ديگر اين است که اين استعدادهاي تکامل يافته را در جهت درست به‌کار ببندد.

تربيت به اين مفهوم، تربيت اسلامي است، يعني اينکه انسان را استعدادهاي تکامل يافته‌اش را در جهت درست و صحيح به‌کار ببندد؛ در حقيقت آن چيزي که ايشان تعبير به رشد مي‌کند و مفهومي قرآني است. در واژه رشد يک عنصر مفهومي به نام اهتداء وجود دارد – لغت عربي به‌طور خاص مفردات راغب را ببينيد– و در اصطلاح آيات و روايات رشد به معناي اهتداء، يعني هدايت است. در مفهوم هدايت هم مسلماً جهت خوابيده است، يعني شما اگر در يک مسير و جهت درست پيش برويد، بقول معروف شما هدايت شده‌ايد. کسي که شما را هدايت مي‌کند بايد در جهت درست باشد، اگر جهت غلط باشد، اين ديگر هدايت نيست، غي و گمراهي است. بنابراين در مفهوم تربيت چيزي که وجود دارد، رشد استعدادهاي انسان است. رشد هم يعني اينکه استعدادهاي تکامل يافته انسان در جهت درست و صحيح به‌کار برود. اما آن جهت درست چيست؟ جهت خدايي است که در مقابل جهت‌هاي ديگري که زندگي انسان را ممکن است که استعدادها و نيروهاي انسان را در خودشان بگيرند.

آن چيزي که تربيت اسلامي را از تربيت متداول غربي، به‌طور خاص جدا مي‌کند اين نکته است که انسان وقتي استعدادهايش تکامل پيدا مي‌کند، تازه مسئله اين است که براي چي و در چه جهتي برايش‌جدي‌تر مطرح است و آنجا آن بن‌‌بست‌ها جدي‌تر مطرح  مي‌شود. به تعبير مزلو تا وقتي انسان به دنبال نان و نيازهاي فيزيولوژيکي خود است- منظور هرم نيازهايي که دارد- آنجا خيلي برايش اينکه حالا اين زندگي چه مفهومي دارد و اصلاً براي چي زنده است و  مفهوم خدا  و...، اين بن بست‌ها آنجا خيلي جدي مطرح نيست. چون فعلا به فکر  اين است که نان در بياورد تا از گرسنگي نميرد و نياز‌هاي اوليه‌اش را براورده کند. اگر نيازهاي فيزيولوژيکي انسان برطرف شود، آن‌وقت بحث‌هاي جدي‌تري مطرح  مي‌شود که آن جز با دين تأمين نمي‌شود. بنابراين مي‌گويند اگر شما مي‌خواهيد بهشت را ببينيد، برويد سوئد؛ در واقع آنجا ضرورت دين بيشتر خودش را نشان مي‌دهد. چون آنجا اين سؤال که انسان براي چيست؟ جدي‌تر مطرح است تا براي کسي که در فلان کشور جهان سومي به دنبال يک لقمه نان است.

يعني اينکه در سوئد نيازهاي مادي‌شان که تأمين شده، بحث خداشناسي بيشتر مطرح مي‌شود؟

يعني اينکه تربيت اسلامي، آنجايي است که شما در حد عالي‌ترين سطح از برآورده شدن نيازهاي خود باشيد و در سطح خيلي خوب، همه استعدادهايتان شکوفا بشود؛ ولي اگر اينها جهت درست پيدا نکند، آن تربيت اسلامي اتفاق نيافتاده است. اين تربيت است که انسان را از بن بست نجات مي‌دهد؛ پس تربيت رشد استعدادهاي انساني و نه صرفا تکامل، زياد شدن، تقويت، به فعليت رسيدن استعدادها است، هر چند ما معتقديم که به فعليت رسيدن استعدادها هم اگر در جهت درست  باشد اين اتفاق مي‌افتد. يعني اگر قرار است که همه استعداهايش انسان يک‌جا و به‌صورت ترکيبي و متوازن رشد کند، اين در دين اتفاق مي‌افتد. يعني در جهت اوامر الهي اين اتفاق مي‌افتد، والا مثل آن کسي که يک کله گنده‌ و يک بدن نحيف داشت،  مي‌شود که بدن نحيف نمي‌توانست آن سر بزرگ را روي خودش تحمل کند. انسان چه شرقي و چه غربي، وقتي تربيت ديني نداشت، يک تربيت نامتوازن دارد.

 در تعريف اجمالي رسانه، رسانه را وسيلة ارتباطي گويند. رسانه‌ها به يک معنا، ابزاري هستند که به‌وسيله آنها ارتباط ميسر مي‌شود، ارتباط بين من و شما، جمعي با جمع ديگر و...، است. مثل راديو، تلويزيون، مجلات، سينما و اينترنت و...، را رسانه گويند. يعني وقتي مي‌گويند اين دوران، دوران رسانه‌ها و عصر رسانه‌هاست، منظور اين موارد هستند.

با توجه به تعريفي که از رسانه و تربيت شد، ما مي‌توانيم اين دو را  مرتبط با هم بدانيم؟

من فکر مي‌کنم نقطه تلاقي رسانه با تربيت در واقع همان بحث فرهنگ است. به عبارتي کار رسانه انتقال فرهنگ است. يکي از نقش‌هاي اساسي رسانه را حفظ فرهنگ و انتقال آن مي‌دانند؛ تربيت هم به يک مفهوم، کارش اين است. فرهنگ به اصطلاح جنبه اجتماعي شدة دين است؛ به تعبير ديگر وقتي دين مي‌آيد و در عرصه جمع وارد مي‌شود، فرهنگ شکل مي‌گيرد، يعني فرهنگ ديني شکل مي‌گيرد؛ کار تربيت هم به مفهومي مي‌شود گفت، همين است. شما فرض کنيد وقتي بر پيامبر در غارحراء وحي نازل شد، هنوز فرهنگ اسلامي شکل نگرفته بود و آن چيزي که وجود داشت حقيقت دين و آموزه‌هايي بود که بر قلب پيامبر نازل شده بود؛ وقتي اين آموزه‌ها آمد و در بين افراد مطرح شد و بعد مسلمان‌ها در مکه جمع شدند، فرهنگ رفته رفته شکل گرفت، بعد که به مدينه رفتند، جامعه‌اي مفصل‌تر و مبسوط‌تر شکل گرفت. اگر اين‌گونه نگاه بکنيم، قاعدتاً کار پيامبر چه بود؟ -مي‌خواهم ارتباط تربيت و رسانه را بگويم-  کار پيامبر اين بود که بيايد آن حقايق را به ديگران منتقل کند و بعد آن ديگران – طبق تعريف فرهنگ– عقايد، ارزش‌ها و باورهايشان، آداب، مناسک و رسومشان بر اساس اين حقيقت شکل بگيرد. پس وقتي آن حقيقت دين از طرف پيامبر مي‌آيد و به يک عده‌اي تعليم  و منتقل داده مي شود، در واقع فرهنگ دارد شکل مي‌گيرد. اما اين انتقال چيست؟ اگر ما بگوييم يک بخش آن تعليم، به مفهوم قرآني‌اش نه به مفهوم تعليم و تربيت است، بلاخره يک بخش آن نيز  تربيت است. يعني پيامبر اينها را تربيت مي‌کند. اما در اين راه از چه چيزي استفاده مي‌کند؟ قديمي‌ترين وسيله، ارتباطي زبان است. اساسا انساني که ما تعريف مي‌کنيم، نه انساني که در فرهنگ ديني تعريف مي‌شود، هم‌زاد با انسان رسانه است. ديني که مي‌خواهد پيام تربيتش را برساند، بدون رسانه اين امر امکان پذير نيست. در عصر پيامبر به‌طور خاص رسانه‌هاي گفتاري خيلي مرسوم بود. به‌ويژه معجزه پيام (قران) کلام است. بنابراين چقدر رسانه در تربيت ارتباط وسيع و مهمي دارد؟ انتقال و وارد کردن آن حقايق به جهان اجتماعي، توسط رسانه رخ مي‌دهد و آن رسانه زبان است. حالا چه اتفاقي مي‌افتد؟ طبيعتاً در اين عرصه، انتقال فرهنگ صورت مي‌گيرد و آن حقايق اولا مي‌آيد و وارد حوزة فرهنگ مي‌شود و در آن جامعه کوچک مي‌چرخد. اين حرکت گسترش پيدا مي‌کند و طيف‌هاي زيادي را در بر مي‌گيرد. بنابراين به اين معنا اگر رسانه اين کارکرد را داشته باشند و نه صرفً انتقال اطلاعات، رسانه‌ دارد دست به تربيت مي‌زنند. تلويزيون رسانه‌اي است که به تربيت انسان دست مي‌زند؛ راديو، مجلات و کتاب به يک معنا که از قديمي‌ترين رسانه‌هاي جمعي محسوب مي‌شود و همين کار را انجام مي‌دهند.

 

با توجه به مطالبي که بيان فرموديد: نقش رسانه در تربيت در دنياي معاصر را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

به نظرم تنها فرقي که کرده اين است که رسانه‌هاي جديد اين امکان را ايجاد کردند که پيام – حالا شما مي‌گوييد پيام ديني – به تعداد زياد -يعني تکثر درش اتفاق افتاده- منتشر کند؛ يعني رسانه‌هاي جمعي  با توجه به ويژگي‌هاي که دارند، مي‌توانند پيام را به‌صورت متکثر، منتشر مي‌کند. زمان پيامبر در غدير‌خم مي‌گفت: «فليبلغ الغائب الحاضره» آن کسي که حاضر است پيام غدير را به غائب برساند؛ بنابراين اين پيام دهن به دهن مي‌چرخيد تا به همه مردم برسد؛ ولي الان رسانه‌هاي جمعي اين کار را در مدت زمان کمي انجام مي‌دهند. معادل رسانه جمعي، رسانه مدرن است که از قرن شانزدهم- هفدهم به‌طور خاص شکل گرفته است. رسانه‌هاي مدرن چکار مي‌کنند؟ نخست تکثر دارند، دوم، اين تکثر آني است؛ مثل تلويزيون که برنامة زنده دارد. اين باعث مي‌شود که يک بحث‌هايي پيش بيايد. بحث‌ها هم در نوع رسانه‌ها با هم فرق مي‌کند، مثلاً رسانة کتاب، در اينکه کتاب مي‌تواند جنبه تربيتي خوبي داشته باشد، خيلي مورد مناقشه نيست، به‌شرطي که کتاب، کتاب خوبي باشد؛ يعني در ذات رسانه بحثي نيست، به سمت راديو، تلويزيون که مي‌آييم يک مقدار نگراني‌ها و دغدغه‌هايي وجود دارد.

پس همان اندازه که رسانه  مفيد است،  مي‌تواند مضر هم باشد؟

دغدغه‌هايي وجود دارد، يعني بايد در مواجهه با رسانه‌هاي جديد، يک هوشياري و هوشمندي را در خود به‌وجود آورد. ما ‌نبايد ساده‌انگارانه و سطحي به آن نگاه کنيم. ما براي انتشار پيام‌هاي ديني بايد يک مقدار هوشمندانه‌تر برخورد کنيم. کتاب خب است، ولي هيچ‌گاه کاري که رسانه‌ها در ارتباط رودررو مي‌کنند، کتاب نمي‌تواند انجام ‌دهند. آنجا ارتباط زنده‌تر، فعال‌تر، عميق‌تر و تأثيرگذارتر است. اينجاست که شما به اين نکته مي‌رسيد که براي هر کدام از اينها در تربيت ديني، چه وزني قائل بشويد. اين روزنامه يا تلويزيون قرار است کار منبر  و مسجد را بکند يا نکند؟ سهم اينها چه اندازه است؟ بعضي‌ دغدغه‌ها و و انتقادهايي بود که مثلاً چرا تلويزيون در شب‌هاي ماه مبارک، چهار تا سريال پخش مي‌کند و اين آن حال و هواي ماه رمضان و شبهاي ماه رمضان را از مخاطب مي‌گيرد - مخاطبي که تا ساعت يازده شب سريال نگاه مي‌کند و بعد هم تا بيايد بخوابد 12 مي‌شود، بعد هم سحر بي‌حال بيدار مي‌شود؛ قبلش هم که فرصت نکرده، مسجدي برود. – انتقادهايي از اين قبيل بود و بعد هم آقايون يک جوابي دادند. يک وقت ما در تربيت ديني ممکن است اين‌طوري نگاه کنيم و بگوييم ما براي اين رسانه سهم سي‌درصدي قائل هستيم. يک وقت نه ما تقسيم کار مي‌کنيم، نه تقسيم به لحاظ کميت مخاطب، آن‌وقت ممکن است شما بگوييد تلويزيون اساساً کارکردش در تربيت ديني در تکميل کار مسجد است .تعبير عاميانه‌اش اين است که يک گوشه از کار را آن انجام مي‌دهد؛ اين  يک همگرايي در بين رسانه‌ها مي‌شود، آقاي باهنر نيز اين بحث را مطرح مي‌کنند. 

رسانه به‌ طور اعم، تا چه اندازه در نهادينه کردن اين ارزش‌هاي ديني مي‌تواند مؤثر باشد؟

تربيت ديني يک حوزة وسيعي دارد که آن حوزه وسيع نيز داراي يک جامعيتي  است؛ ديني هم که مي‌گويم منظورم اسلامي هست. اين نعمت از آن نعمت‌هايي است که خدا از آن سؤال مي‌کند. تربيت ديني اگر قرار باشد با آن تعريفي که بيان شد کار بکند يک حوزه معرفتي و شناختي است که بعد  وارد حوزه احساسي مي‌شود و بعضي ارزش‌ها و اخلاق را در همان حوزه احساسي مي‌برند. در واقع تربيت ديني براي همه اين سه عرصه( معرفتي، احساسي، اخلاقي) وجود دارد. ببينيد عمل بدون ريشه فايده ندارد، باد هواست. مثل درختي که در پاييز ريشه‌اش به خواب مي‌رود و وقتي نسيمي به‌ آنها مي‌خورد، مي‌ريزند. اما درختي که ريشه‌اش زنده است، حتي در بادهاي ارديبهشت – ماه ارديبهشت ماه باد بادک هوا کردن است و باد زيادي مي‌وزد – هم برگ‌هاي آن درخت را تکان نمي‌دهد؛ چرا؟ چون ريشه زنده است. عمل هم اين‌طور مثل برگ و ثمره‌اي مي‌ماند که وقتي ريشه زنده است، در برابر طوفان‌ها مقاوم است و مي‌ماند؛ ولي عملي که بدون ريشه است، با يک نسيم پاييزي از درخت جدا مي‌شود. پس ارتباط در حوزه تفکر اسلامي و تربيت اسلامي مهم است. ما بر خلاف مسيحيت از اين روند برخورداريم و به سبب فرصت کم، روايت و مستندات آن را من عرض نمي‌کنم؛ يک چيزي هم که وجود دارد اين است که اصطلاحاً اين روند خطي و يک طرفه نيست. در تفکر اسلامي اين به تعبيري چرخه‌اي برمي‌گردد. يعني مي‌گويد: لا ايمان لمن لا عمل له، يعني چي؟ ايمان حد قلبي دين است. يا مثلا کسي که در عمل خود ايمان نداشته باشد، اگر به ايمان نرسد، معرفتش را هم از دست مي‌دهد؛ حتي داريم که  که اگر عمل انجام ندهد، معرفتش را از دست مي‌دهد؛ يعني اصطلاحاً ارتباطشان دو طرفه است و يک طرفه نيست. اين به چه دردي مي‌خورد، در تربيت ديني به اينها توجه شده است؛ يعني اگر به شما يک ديد معرفتي مي‌دهند و بعد مي‌گويند بايد بروي و با اين، حب و بغض قلبي و ايماني پيدا کني، بعد که ايمان را پيدا کردي، براي شما يک نظام رفتاري تعريف مي‌کنند. آن‌وقت آن نظام رفتاري را بايد انجام دهيد. بعد مي‌گويند اين نظام رفتاري و اين فقهي که داري اگر بدون مغز باشد، ظواهر است. شما يک‌سري افعال را داري انجام مي‌دهي که مغزي ندارد و مغزش آن چيزي است که اين عمل مي‌خواهد آن را تأمين کند. اين آن چيزي است که در تربيت ديني هست. اگر ما اين‌طوري نگاه کنيم، پس رسانه‌ها بايد در اين سه حوزه کار کنند. بنابراين تربيتي که قرار است توسط رسانه‌ها انجام بشود، بايد تربيت متوازن باشد. يعني اگر مي‌خواهد اطلاع رساني کند و علم را منتقل کند که در بخش علم از آن بحث مي‌کنند يا آموزش که در بخش تعليم از آن ياد مي‌کنند،‌ بايد در حوزه تربيت و پرورش هم کار کند. در حوزه تربيت و پرورش هم بايد به همه ابعاد توجه نشان بدهد. مثلاً تلويزيون ما نبايد فقط روي مداحي تمرکز کند که يک جنبه احساسي دين است؛ نبايد صرفاً روي دعاي کميل و دعاي ندبه کار کند، بلکه بايد جنبه معرفتي را هم نظر بگيرد. نکته‌اي هم من بگويم و آن اينکه رسانه‌ها در اين زمينه‌ها، يک مقدار نيز محدوديت دارند؛ مثلا بعضي رسانه‌ها در جنبه‌هاي احساسي خوب يا قوي‌تر هستند و بعضي رسانه‌ها در جنبه‌هاي معرفتي ممکن است خوب باشند و بعضي هم از  جنبه فقهي خوب هستند. به طور مثال مي‌گويم: بعضي‌ها منبر را به‌عنوان رسانه سنتي مي‌دانند، منبر الان کارش سرگرمي نيست. منبر يک جنبه‌اش در قم اين‌طوري است، ولي در خيلي از شهرهاي ديگر اين‌طوري نيست که مثلا حاج آقا پنج دقيقه اولش احکام مي‌گويد. من خودم يک وقت  از بلندگو شنيدم که پنج دقيقه احکام مي‌گفت و بقيه را در حوزه معارف و اخلاقيات صحبت مي‌کرد. بلاخره بايد بر حسب جايگاهي که رسانه‌ها دارند، اينها را تعريف کرد و به نظر من از اين جنبه هم بحث رسانه‌ها قابل تأمل و بررسي است که رسانه‌ها در جنبه‌هاي مختلف تربيت، چقدر کارآيي دارند؟ در حوزه شناختي، در حوزه ارزشي و در حوزه رفتاري چقدر کارآيي دارند؟

 به نظر حضرت‌عالي رسانه‌هاي ما به‌ويژه صداو سيما توانسته اين توازن را بوجود آورد؟

بله. البته اين بحث خيلي مفصل مي‌شود. خود من معتقد به اين هستم که يک کاسه کردن اين بحث در تلويزيون درست نيست. مثلاً کاري که بايد بکنيم اين است که اول بايد دربارة برنامه‌هايي که سر فيلم و سريال است، بقول رسانه‌اي‌ها مي‌گويند:( Format) يا قالب داستاني بحث بشود. بايد دربارة برنامه‌هاي که گفت وگو محور است، نيز جداگانه بحث شود، تازه اين هم شبکه به شبکه فرق مي‌کند. به اعتقاد من تلويزيون براي انتقال بعد شناختي و معرفتي دين پتانسيل بيشتري دارد و تلويزيون ما مي‌تواند از اين پتانسيل بيشتر استفاده کند؛ ولي ما بخش‌هايي از اين امکان را بدون استفاده گذاشتيم و آن را تجربه نکرديم. اين را هم بايد بررسي کرد که ما در تلويزيون چقدر آمديم و از اين امکان استفاده کرديم؟ حتي دربارة برنامه احکام، يک وقت اين است که آقاي فلاح زاده بيايد در برنامة سمت خدا ده دقيقه يا بيست دقيقه احکام را بيان کند و يک شکل اين است که ما بيايم و اين احکام را در قالب فيلم به مردم آموزش بدهيم. مثل بستن کمربند ايمني و نکشيدن سيگار که در فيلم‌ها به درستي آموزش داده مي‌شود؛ ما نيز مي‌توانيم از اين امکان براي آموزش مسايل تربيتي استفاده کنيم. مي‌خواهم بگويم فضا براي کار زياد است، ولي ما از اين پتانسيل و فضا خيلي کم استفاده کرديم. مثل اينکه شما ماشيني داريد که تا 280 کيلومتر سرعت مي‌تواند برود، بعد شما بستري برايش فراهم کرديد که صد تا بيشتر نمي‌تواند برود. چون يک جاده باريکي درست کرديد و شما بيشتر از صد کيلومتر نمي‌توانيد با آن برويد.

خانواده‌ها چه وظيفه‌اي در مقابل تأثيرات رسانه‌ها دارند؟ آيا نيازي هست که خانواده‌ها از سواد رسانه‌اي برخوردار باشند؟

 واقعاً اين‌طوري است که ما بايد در برابر رسانه‌ها به نوعي با چشم باز به تعبير حضرت امير دربان باشيم. هر رسانه‌اي که داشته باشيم، شما فرض کنيد، رسانه در شکل خيلي ايده‌آل و عالي آن در کشور ما باشد که البته اين‌طوري نيست. رسانه منظورم راديو و تلويزيون است؛ در حوزة مطبوعات که قطعاً اين‌طوري نيست. روزنامه‌ها، مجلات، کتاب‌ها، فيلم‌ها، ما مي‌دانيم که در اين عرصه رسانه‌ها، مثل مواد خوراکي هستند، چون اينها غذاي روح و ذهن هستند. مواد غذايي و هر چيزي که در بازار مي‌آيد، چيز مناسبي نيست يا حداقل براي من مناسب نيست، ممکن است براي شما مناسب باشد، ولي براي من مناسب نيست. براي من ممکن است مناسب باشد، براي شما هم مناسب باشد، ولي براي بچة ما مناسب نيست، يعني بحث مخاطب به لحاظ رده‌هاي سني و تقسيماتي که داريم. حالا يک خرده وسيع‌تر نگاه کنيم، واقعيت امروز ما و جهان اين است که ما رسانه‌هايمان محدود به رسانه‌هاي داخلي نيست؛ اصلاً رسانه جغرافيا بردار نيست. کافي است که شما يک ADSL داشته باشيد تا به اينترنت وصل شويد و با تمام دنيا در ارتباط باشيد. در طول چند ساعت جديد‌ترين فيلم‌ها و خبرها به دست شما مي‌رسد. راديوي اينترنتي، تلويزيون اينترنتي و سايت‌هاي اينترنتي نيز داريم. ماهواره هم که مخاطبين خاص خود را دارند. کتاب هم اصطلاحاً رسانه‌هاي جديد محسوب مي‌شوند که در فضاي اينترنت، همگرايي پيدا مي‌کنند. در اين تنوع و تکثري که وجود دارد، مسلماً مراقبت و نظارت لازم است. من خودم به نقد خيلي معتقد بوده و هستم که براي برخورد با تأثير رسانه‌ها بايد يک نگاه انتقادي داشت؛ اين نگاه انتقادي بايد به يک معنا  تسري پيدا کند. يعني خانواده‌ها نبايد بي‌تفاوت بنشينند، وقتي چيزي در تلويزيون مي‌بينند که شما با همسر و فرزند خود آن را تماشا مي‌کنيد و آن چيز هم يک آموزه بدي را منتقل مي‌کند و بايد حساسيت داشت و بايد موضع‌گيري انتقادي داشت. اينکه مي‌گوييد خانواده‌ها چه بايد بکنند؟ اتفاقاً يکي از مؤلفه‌هايي که در بحث سواد رسانه‌اي مطرح مي‌شود، همين است که شما نسبت به برنامه‌هاي رسانه نقد و ارزيابي داشته باشيد؛ يعني شما در برخورد با پيام‌هايي که رسانه‌ها مي‌فرستند، شما  برخورد انتقادي داشته باشيد. و اين نيز نياز به داشتن دانشي دارد تا بدانيد که با اين برنامه چطوري برخورد کنيد؛  يعني بدانيد کجاي کار درست و کجاي آن نادرست است و پس از آن به عمل نقد و انتقاد و ارزيابي دست بزنيد.  مثلاً اگر بچه صحنه‌اي را در تلويزيون ديد و بعد خواست آن تقليد کند، اگر ما اين دانش و آگاهي را نسبت به توانايي ذهني کودکان داشته باشيم، در اين زمان اگر  تلويزيون هم هشدار ندهد، ما خودمان اين را  توجيه و گوشزد کنيم. مثلاً ببين اين فيلم است اينکه الان دارد مي پرد، زيرش چيزي هست، فکر نکني زير پايش خالي است و...، يا نه اجازه نمي‌دهيم صحنه خشن را ببيند. بنابراين بايد دانش اينکه بچة ما چه ظرفيتي دارد چه چيزهايي را بايد ببيند را داشته باشيم.  نقد فقط اين نيست که شما هميشه در برابر نکات منفي و آسيب‌هاي برنامه و پيام‌هاي رسانه‌اي بخواهي مصونيت بدهي، نه همه جنبه ماجرا را ديدن است، ولي آن جنبه آسيبش خيلي مهم است به اين دلايلي که عرض کردم که ما در رسانه‌ها بلاخره پيام‌هاي نامناسب داريم. به لحاظ رده سني ممکن است، براي بعضي نامناسب و براي بعضي‌ها مناسب باشد، آنجا بايد اين را رعايت کنيم. فراتر اينکه ما در عصر امروز ديگر رسانه‌هاي جهاني داريم نه رسانه ملي که بگوييم تلويزيون ما و رسانة ما و مرز جغرافيايي ديگر مطرح نيست. يعني سواد رسانه‌اي خودش ذيل فرهنگ مصرف مي‌رود، اينکه شما بدانيد که چقدر بچه‌ات تلويزيون نگاه کند؟ چقدر پاي بازي کامپيوتري بنشيند و اينکه چه بازي‌هايي بايد انجام دهد و...، اين موارد در سواد رسانه‌اي مي‌گنجد.

شما به‌عنوان کسي که در اين زمينه‌ها -بحث رسانه و تربيت- پژوهش‌هايي داشتيد، چه پيشنهاداتي داريد؟

براي بحث رسانه و تربيت من تقريباً در اين بحث‌هايي که گفت وگو کرديم، دو سه تا دغدغه خودم دارم، يکي اينکه ما بايد در رسانه‌شناسي کار کنيم. يکي از کارهايي که ما بايد انجام بدهيم اين است که رسانه‌ها را خوب بشناسيم. به اين معنا که قابليت‌ها و همين‌طور محدوديت‌هاي رسانه‌ها و انواع رسانه‌ها را بشناسيم. اين به نظر من در بحث تربيت به‌وسيله رسانه‌ها در تربيت ديني و تربيت اسلامي که در دغدغه ما هست، نيز بسيار مهم است. ما بايد توانايي‌ها و محدوديت‌هاي هر رسانه‌اي را بشناسيم. يعني رسانه‌شناسي براي خودش يک علم است و اين حوزه آن چيزي که به رسانه و تربيت مربوط مي‌شود، بلاخره بعد از اينکه اين را شناختيم، سعي کنيم که به سازمان‌هاي رسانه‌اي علم داشته باشيم. سازمان رسانه‌اي منظورم از مديران سازماني تا مديران پايين‌تر تا نيروي انساني سازمان که بدنه توليد سازمان رسانه‌اي است، فرق نمي‌کند چه مجله، چه روزنامه در اين زمينه‌ها بايستي ما کساني را داشته باشيم که هم نسبت به رسانه ها آشنا باشند و هم آن نگاه ديني را داشته باشند. بحث ارتباط دين  و بحث رسانه، اين چيزي است که ما بايد رويش کار کنيم و در واقع در ابتداي راه هستيم و در اين عرصه کارهايي شروع شده، ولي هنوز ما در ابتداي راه هستيم و اينکه ما بايد بفهميم تعامل دين با رسانه چگونه است؟ ما اگر مي‌خواهيم از رسانه ها براي تربيت ديني استفاده بکنيم، بايد بدانيم دين چه چيزهايي را فرا روي رسانه را قرار مي‌دهد؟ چه تأثيراتي در رسانه مي‌گذارد؟ اين مهم است.

  

  

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
دوره مجازی مهارت‌افزایی پژوهشی

دوره مجازی مهارت‌افزایی پژوهشی

تحلیل مضمون، آموزش مقاله نویسی، آموزش عملی نرم افزار مکس کیو دی آی، آموزش ورد پیشرفته
جلسه کارگروه تجربه نگاری فرهنگی با مرکز بشری

جلسه کارگروه تجربه نگاری فرهنگی با مرکز بشری

جلسه مشترک مدیرکارگروه تجربه نگاری پژوهشکده باقرالعلوم(ع) و مرکز علمی - فرهنگی و نیکوکاری بشری برگزار شد
دوره آموزش تجربه نگاری (مجازی)

دوره آموزش تجربه نگاری (مجازی)

دوره آموزشی تجربه نگاری توسط پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه السلام برگزار می شود.
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

سرمقاله

سرمقاله

بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

امروزه رسانه‌ها به عنوان يکي از ابزارهاي اصليِ انتقال و گسترش ارزش‌هاي فرهنگي و اجتماعي، در رفتار کودکان و نوجوانان و تغيير رفتار اجتماعي آنان، داراي نقش مهمي است. هدف پژوهش حاضر، بررسي تأثير رسانه‌ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان است.
جهانی شدن و بحران مادری

جهانی شدن و بحران مادری

مقاله حاضر با نگاه نقادانه به روند جهانی‌شدن در حوزۀ مادری، به بررسی سه بعد از ابعاد این روند(موقعیت ساختاری، بعد فرهنگی و سیاسی) و عناصر هر یک و ارتباط آنان بر تغییرات نقش مادری در جهان پرداخته است.
تلویزیون وتربیت دینی کودکان

تلویزیون وتربیت دینی کودکان

نتايج تحقيق، نشان مي‌دهد که تلويزيون داراي تأثيرات مثبت ومنفي بر کودکان است. در اين رسانه مي‌توان با استفاده از شيوه‌هاي اعطاي بينش، اسوه‌سازي، تلقين والقا، آراستن ظاهر وتزيين کلام در جهت تربيت ديني کودکان گام برداشت. همچنين...
Powered by TayaCMS