معرفت حق

1
معرفت حق

موسی (علیه السلام) دوستی داشت که در نزدیکی خانه او زندگی می‌کرد. روزی موسی به طور سینا می‌رفت. دوستش گفت: من حاجتی از خداوند دارم. آن را برایم بخواه.

موسی گفت: حاجتت چیست؟

مرد گفت: می‌خواهم به کمال معرفت، خدا را بشناسم.

وقتی موسی به کوه رفت، حاجت آن مرد را با خداوند عرضه کرد...

و خداوند بزرگ‌مرتبه هم حاجت مرد را اجابت کرد.

وقتی موسی از کوه بازگشت، مرد را ندید.

موسی از خداوند پرسید: خداوندا! دوست و برادرم را نمی‌بینم!

خداوند گفت: تو برای او کمال معرفت خواستی و هر کس کمال معرفت مرا درک کند، دیگر با کسی انس نمی‌گیرد و دوستی دیگری را نمی‌خواهد و این توفیق، حالی است که جز برای پیامبران خدا نیست.

بازنگارش حکایتی از بستان العارفین، ص272.

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
قناعت به قلیل

قناعت به قلیل

No image

شش خصلت بی زبان

آزار دوستان او

آزار دوستان او

پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

ما همه در گذرگاهیم

ما همه در گذرگاهیم

No image

حدیث غار

آزار دوستان او

آزار دوستان او

No image

شش خصلت بی زبان

Powered by TayaCMS