اندوه از جمله شعارهای عارفان
1
اندوه از جمله شعارهای عارفان
قال الصّادق - علیه السّلام -: الحزن من شعار العارفین لکثرة واردات الغیب علی سرائرهم، وطول مباهاتهم تحت ستر الکبریاء، والمحزون ظاهره قبض، وباطنه بسط، یعیش مع الخلق عیش المرضی ومع اللَّه عیش القربی. والمحزون غیر المتفکّر ،لانّ المتفکّر متکلّف، والمحزون مطبوع، والحزن یبدو من الباطن، والتّفکّر یبدو من رؤیة المحدثات، وبینهما فرق. قال اللَّه تعالی فی قصّة یعقوب - علیه السّلام -: انّما اشکو بثّی وحزنی الی اللَّه واعلم من اللَّه ما لا تعلمون.(84) قیل لربیع بن خثیم: مالک محزون؟ قال: لانّی مطلوب. ویمین الحزن الانکسار، وشماله الصّمت. والحزن یختصّ به العارفون للَّه، والتّفکّر یشترک فیه الخاصّ والعامّ، ولو حجب الحزن عن قلوب العارفین ساعة لا ستغاثوا، ولو وضع فی قلوب غیرهم لاستنکروه. فالحزن اوّل ثانیه الامن والبشارة، والتّفکّر ثان اوّله تصحیح الایمان باللَّه، وثالثه الافتقار الی اللَّه تعالی بطلب النّجاة. والحزین متفکّر والمتفکّر معتبر، ولکلّ واحد منهما حال وعلم وطریق وحلم ومشرب.
امام صادق (ع) فرمود: اندوه از جمله شعارهای عارفان است، چرا که عارف، به اسرار خلقت و عظمت خالق پی برده و پیوسته از خداوند ترسان است و قدرت او را بر خود حاکم میبیند. محزون، ظاهرش گرفته و غمین و باطنش گشاده و شاد است. در معاشرت با خلق، بی میل است و با خداوند انس و نزدیکی دارد. محزون، غیر از متفکر است، زیرا متفکر، در تکلّف و سختی است و محزون در خوشی و راحتی و حزن از باطن برخیزد و بر ظاهر اثر کند و تفکر از دیدن رخدادها به درون رسد و میان این دو فرق است. خداوند متعالی در داستان یعقوب فرماید: من غم و اندوهم را تنها به خدا گویم و از خدا چیزهایی میدانم که شما ندانید. ربیع بن خُثَیم را گفتند: تو را چه شده که پیوسته محزونی؟ گفت: از آن روست که باز خواستکنندهای مرا میخواهد. بدان که سمتِ راست حزن، شکستگی دل و سمت چپ آن، سکوت است. حزن، ویژه کسانی است که به خداوند، عارفاند، ولی تفکر هم در خاص و هم در عام مشترک است. اگر لحظهای قلب عارفان از اندوه تهی شود، دست به استغاثه بلند کنند و اگر در قلب غیر آنان که به خدا چندان اعتقادی ندارند وارد شود، بیتابی کنند و آن را نپسندند؛ پس حزن اوّلی است که دوم آن امن است؛ و بشارت به بهشت و تفکر، دومی است که اوّلش استحکام ایمان به خداوند است و سومِ آن، اظهار نیاز به حضرت اوست، برای طلب نجات و رستگاری. فرد محزون متفکر است و متفکر، عبرتآموز؛ و هر کدام را حالی و علمی و طریقی و حلمی و مشربی است (که دیگران را نباشد و هر یک از این صفات با یکدیگر تفاوت دارد).