مهارت‌های معنوی در زندگی از نگاه آموزه‌های دینی

با توجه به رشد و توسعه زندگی آدمی و پیچیدگی‌های ارتباطی وی با دنیای درون و بیرون، آموختن مهارت‌های معنوی در زندگی، ضرورتی انکارناپذیر است؛ مهارت‌های زندگی، توانایی‌هایی هستند كه زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید فرد را فراهم آورده...
1
مهارت‌های معنوی در زندگی از نگاه آموزه‌های دینی

نویسنده: حسین جماعتی

واژگان کلیدی: مهارت‌های زندگی، معنوی، بینش، رفتار، مهارت‌های بنیادین، توانمندی‌هایی معنوی.

مقدمه

با توجه به رشد و توسعه زندگی آدمی و پیچیدگی‌های ارتباطی وی با دنیای درون و بیرون، آموختن مهارت‌های معنوی در زندگی، ضرورتی انکارناپذیر است؛ مهارت‌های زندگی، توانایی‌هایی هستند كه زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید فرد را فراهم آورده و به او کمک می‌کند تا مسئولیت‌ها و نقش اجتماعی خود را بپذیرد و به شکل مؤثّری عمل کند؛ یعنی اوّل خود را بشناسد، سپس باور کند و بعد از آن به شکل مؤثّر ظاهر شود (خنیفر و پورحسینی، 1394، 13).

اما مقصود از مهارت‌های معنوی در این مقاله، توانمندی‌های معنوی در زمینه‌های بینش و رفتار است که موجب موفقیت، آرامش روحی و روانی انسان در زندگی می‌شود؛ مهارت‌هایی که پایه دیگر فعالیت‌های معنوی خواهد بود و به انسان كمك می‌كند تا در موقعیت‌های زندگی عکس‌العمل صحیح نشان دهد و ارزش‌ها و استعدادهای بالقوّه خود را به توانایی‌های بالفعل و عینی تبدیل کند. کسب این مهارت‌ها در ایجاد ارتباط با خدا و مردم به طور شایسته و انجام تکالیف و وظایف فردی و اجتماعی، تأثیر بسزایی دارد؛ ازاین‌رو می‌توان این مهارت‌ها را «مهارت‌های بنیادین» نامید.

پيامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) در كنار تعاليم قدسى و ملكوتى خود، مهارت‌هاى زندگى را به پيروان و اصحاب خود می‌آموختند. از این‌رو، در این مقاله، با توجه به آموزه‌های اسلامی، برخی از مهارت‌های بنیادین بیان می‌شود که انسان را در مسیر زندگی دین‌مدارانه و متعادل میان جنبه مادی و معنوی زیست اجتماعی هر چه بیشتر یاری می‌دهد.

  1. اهمیت و ضرورت کسب مهارت‌های معنوی

زندگى از آنجا كه بنيان تكامل و مقدمه آخرت است، حساس و سرنوشت‌ساز است. براى موفقيت در زندگى علاوه‌بر یادگیری مهارت‌های مادی، لازم است ک تا «مهارت‌های معنوی» را نیز آموخت؛ چراکه بسيارى از ناكامی‌های مادی، از فقدان مهارت‌هاى معنوی سرچشمه می‌گيرد؛ از این‌رو بهترين ابزار معرفتی براى كسب اين مهارت‌ها، آموزه‌های اسلامی است؛ زيرا دين اسلام آميزه‌اى از شيوه‌هاى شناختى، عاطفى و رفتارى است که هم به نيازهاى مادى توجه دارد و هم به نيازهاى معنوى و هم بُعد شناخت و عقلانيت را در بر می‌گيرد، هم جنبه عاطفه و رفتار را شامل می‌شود؛ در صورتى كه در آموزه‌هاى بشرى، يا به همه‌ نيازها پرداخته نشده و يا براى پاسخ‌گويى به نيازها راه نادرست پيشنهاد می‌شود.

نیازهای زندگی امروز، تغییرات سریع اجتماعی - فرهنگی، تغییر ساختار خانواده، شبكه گسترده و پیچیده ارتباطات انسانی و تنوع، گستردگی و هجوم منابع اطلاعاتی، انسان‌ها را با چالش‌ها، پریشانی‌ها، اضطراب‌ها و فشارهای متعددی روبه‌رو نموده است كه مقابله مؤثر با آنها نیاز به توانمندی‌های روانی و اجتماعی دارد. نداشتن مهارت‌ها و توانایی‌های عاطفی، روانی و اجتماعی در قالب بینش و رفتار، افراد را در مواجهه با مسائل و مشكلات، آسیب‌پذیر نموده و آنها را در معرض انواع اختلالات روانی و اجتماعی قرار می‌دهد.

  1. مهارت‌های معنوی پایه و بنیادین در زندگی

با توجه به مجموع آموزه‌های اسلامی؛ می‌توان چنین نتیجه گرفت که دسته‌ای از مهارت‌ها در زندگی از اهمیت زیادی برخوردارند و در واقع، جزو مهارت‌های بنیادین و اصول اخلاقی و تربیتی محسوب می‌شوند. با آموختن اين مهارت‌ها، توانايی‌هاى روانى و اجتماعى فرد براى شكل‌گيرى سایر رفتارهاى سازگارانه و اثربخش و رسيدن به سعادت و رستگارى افزايش می‌یابد. در اینجا برخی از این مهارت‌ها بیان می‌شود.

1- 2. بصیرت

واژه «بصیرت»، از مادّه «بصر» به معناى بینایی، بینش دل، علم به چیزی، حجّت و عقیده قلبی است (جوهری، 1410، 2: 591؛ ابن فارس، 1404، 1: 253 – 254؛ ابن منظور، 1414، 4: 64 – 65).

شناسایی مفهوم بصیرت، در قرآن شيوه مقايسه‌اى است؛ يعنى قرآن واژه‌هاى متضاد با بصيرت را مطرح می‌كند، مانند این آیه شریفه: «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْوات»[1] (فاطر/19 – 22)؛ در مقايسه بين كور و بينا، ظلمات و نور، سايه و باد سوزان و زندگان و مردگان، اين مطلب درک می‌شود كه انسان بصير، صاحب نور و در فضاى نورانى قرار دارد؛ از محيط داغ و سوزان به دور و از زندگانى حقيقى برخوردار است.

شيوه ديگر قرآن كريم براى شناساندن مفهوم بصيرت، طرح موانع بصيرت است. قرآن در اين زمينه از مثال‌هاى ملموس استفاده می‌كند؛ مانند: «غشاوه» (بقره/7)، «وقر» (پنبه) (کهف/57)، «سدّ» (یس/9)، «قفل» (محمد/24) و «ختم» (مهر) (بقره/7).

در مجموع با بهره‌گيرى از آيات دیگر، می‌توان مفهوم بصيرت در اصطلاح قرآنی را چنین دسته‌بندی نمود:

  1. چشم درون، عقل، فهم و ادراكات قلبى؛
  2. نور؛
  3. دلايل روشن، علم و آگاهى‌ (انعام/104؛ اعراف/203؛ قصص/43)؛
  4. يقين و اطمينان كامل (یوسف/108)؛
  5. شاهد و خودآگاه (قیامت/14)‌؛ بنابراین بصيرت از نگاه قرآن به معناى آگاهى، شناخت عميق و اطمينان‌بخش و علمى يقينى و به ‌منزله نورى است كه به انسان توانايى درک حقايق و معارف را می‌دهد؛ به‌گونه‌اى كه راه حق را از باطل به وضوح تشخيص می‌دهد و از بحران‌ها و فتنه‌های زندگی به سلامت عبور می‌كند؛ پس انسان بصير كسى است كه چشم دل او به نور الهى روشن گشته و از حواس ظاهرى خود به بهترين وجه استفاده می‌نمايد.

از منظر قرآن، در باطن انسان، شعوری وجود دارد كه با الهام فطرى الهى می‌تواند خوب را از بد و حق را از باطل تشخیص دهد: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/7-8). در روایتى از امام صادق (ع) این الهام فطرى چنین تفسیر شده است: «یعنى به آن شناساند و الهام فرمود؛ سپس او را مخیّر ساخت و او انتخاب كرد» (قمی، 1404، ‌2: 424). دیده بصیرت، در واقع، همان شعور فطرى و ادراک باطنىِ موجود در درون انسان است كه قدرت تشخیص نیک و بد، خیر و شر و حق و باطل را دارد و او را به آینده‌نگرى و پیروى از حق و دورى گزیدن از باطل دعوت می‌نماید. این شعور و ادراک، در ابتداى زندگى به صورت استعداد و اِجمال، در نهاد همه انسان‌ها وجود دارد و به‌تدریج شكوفا می‌شود؛ شكوفایى این شعور، شكوفایىِ انسانیت است.

ادراكات انسان‌های بصیر، در محسوسات خلاصه نمی‌شود؛ هم خانه دنیا و هم خانه آخرت را می‌بینند. اگر به روایات درباره چشم بصیرت، ارزش بصیرت، عوامل تقویت بصیرت، مبادى، آثار و موانع آن بنگریم، چنین مطلبی را تأیید می‌نمایند (می‌توان به این کتاب مراجعه کرد: محمدى ری‌شهرى، 1390)؛ نمونه‌هایی از این روایات در ذیل آورده می‌شود:

- پیامبر اسلام (ص) فرمود:«هرگاه خداوند، خیر بنده‌اى را بخواهد، قُفلِ دل او را برایش می‌گشاید و یقین و راستى را در آن می‌نهد و دلش را براى راهى كه در آن قدم گذاشته است، آگاه می‌سازد؛ دلش را پاک، زبانش را راستگو، اخلاقش را درست، گوشش را شنوا و چشمش را بینا می‌گرداند» (متقی هندی، 1401، 11: 96).

- امام على (ع)، انسان‌های بصیر و کوردل را این‌گونه معرّفى نموده است: «همانا دنیا، نهایت دیدگاه‌ انسان كور [دل] است و در فراسوى آن، چیزى نمی‌بیند؛ امّا انسانِ آگاه‌، نگاهش از دنیا فراتر می‌رود و می‌داند كه سراى حقیقى در وراىِ این دنیا است؛ پس انسانِ آگاه از دنیا دل و دیده برمی‌گیرد و كوردل به آن می‌نگرد [و تمام توجّه‌اش به دنیا است]؛ انسان بینا، «از آن» توشه بر می‌گیرد و كوردل، «براى آن» توشه فراهم می‌آورد» (شریف الرضی، 1414، 191 – 192).

- امام على (ع) - در پاسخ به پرسشِ زید بن صوحان عبدى، درباره زیرک‌ترینِ مردمان ـ فرمودند: «كسى كه راهش را از كژراهه، باز شناسد و به راه رشد خود گرایش پیدا کند» (صدوق، 1413، ‌4: 383)؛ بنابراین بصیرت و بینایى حقیقى در آموزه‌های اسلامی به عنوان یک مهارت از نوع بینش و فکر به معناى جامع‌نگرى و آینده‌نگرىِ علمى و عملى است و كسانى «بصیر» نامیده می‌شوند كه در پرتو بینش صحیح، در جهت تأمین منافع مادّى و معنوى و دنیا و آخرت خود، حركت كنند؛ در این صورت بخش مهمی از مهارت‌ها در زندگی تحقق پیدا می‌کند، نه اینکه آدمی حرکت‌های زندگی خویش را منحصر به امور مادی دنیا نماید. اگر انسان نسبت به حوادث و موقعیت‌های اطراف خود بصیرت نداشته باشد و گرفتار جهل و بی خبرى باشد، بی‌ترديد در معرض و تيررس انواع بيماری‌ها و انحراف‌هاى روانى و رفتاری قرار خواهد گرفت.

2-2. هدف‌مندی

یکی دیگر از مهارت‌های معنوی، مشخص بودن هدف در زندگى است. «هدف»، در لغت به معنای هر چیز بلند و برافراشته و کوه مانندی است که هر آن مقابل دیدگان انسان نمایان است و لحظه‌ای از آن غفلت نمی‌شود(دهخدا، 1377، 15: واژه «هدف»).

در تعریف اصطلاحی هدف، سخن‌ها گفته‌اند؛ مانند: «هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش می‌شود» (انوری، 1381، 8: 8318)؛ یا «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرّک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیله‌هایی که آن حقیقت را قابل وصول می‌نماید» (جعفری، 1376، 1: 80).

به تعبیر ساده‌تر، هدف، یعنی مشخص کردن نقطه‌ای که انسان برای رسیدن به آن سعی می‌کند.

در تعداد زیادی از آیات قرآن مجید، اصل معناداری یا هدفمندی زندگی به طرق مختلف بیان و نفی آن نکوهش شده است؛ از جمله: «اينها (آسمان‌ها و زمین) را بيهوده نيافريده‌اى» (آل عمران/191)، «ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم، اين گمان كافران است، واى بر كافران از آتش (دوزخ)!» (ص/27)، «ما آسمان‌ها و زمين و آنچه را كه در ميان اين دو است به بازى [و بی‌هدف] نيافريديم! ما آن دو را جز به حق نيافريديم، ولى بيشتر آنان نمی‌دانند» (دخان/38 – 39).

قرآن در راستای اصل هدفمندی زندگی، يكى از ويژگی‌ها و مهارت‌های مؤمنان را پرهيز از كارهاى لغو و بيهوده می‌داند و می‌فرمايد: «و آنها كه از لغو و بيهودگى روى گردانند» (مؤمنون/3). بر مبناى اين آيه شريفه، همه افكار، گفتار و كردار مؤمن، هدفدار و اين اهداف نيز خردمندانه و در جهت تأمين زندگى مادى يا معنوى فرد يا جامعه تنظيم شده و جملگى در راستاى هدف نهايى- كه قرب الى الله است- قرار گرفته است. همان‌طور که امام علی (ع) می‌فرماید: «اى مردم! از خدا بترسید، كسى بيهوده و عبث آفريده نشده تا به بازى پردازد و رها نشده تا كار بيهوده انجام دهد» (شریف الرضی، 1414، 540).

اما در کنار اصل هدفمندی زندگی، لازم است که انسان در زندگی دارای «هدف الهی» نیز باشد؛ زیرا انتخاب هدف به ارزش‌ها و باورها بستگى دارد. اگر انسان براساس آیه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» (ذاریات/56) که هدف خلقت انسان را بندگى خداوند می‌داند، دارای جهان‌بینی الهی باشد، قطعاً در نوع هدف‌های او در زندگی تأثیر می‌گذارد و در تمام امور زندگی، اهدافی خواهد داشت که بر محور عبودیت و بندگی خداوند است و جنبه الهی دارد؛ بنابراین كسى كه ماديات براى او ارزش است، رسيدن به ماديات هدف او خواهد بود و كسى كه مقام و مدرك تحصيلى عالى برايش ارزش داشته باشد، رسيدن به آن، مقصود او خواهد بود. افرادى كه هدف الهى و جهان‌بينى توحيدى دارند و براى آفرينش انسان و جهان، به هدفى منطقى باور دارند، این مهارت را پیدا می‌کنند که اهداف الهی براى زندگى خود در نظر بگيرند و رفتار خود را در همان مسير قرار ‌دهند.

3-2. تصمیم‌گیری

بدون ترديد، تصميم‌گيرى يكى از بنیادی‌ترین مهارت‌هاى زندگى از نوع رفتار ارادی است. اين مهارت به فرد كمك می‌كند تا تصميمات مؤثّرترى در امور و موقعیت‌های پیش‌آمدِ زندگی بگیرد. اگر افراد بتوانند براى انتخاب اعمالشان به طور فعال تصميم‌گيرى كنند و جوانب مختلف گزينه‌ها را بررسى كنند و پيامدهاى هر كدام را پيش‌بينى نمایند، به طور حتم سلامت روانى بالاتر و بهترى خواهند داشت؛ انسان‌ها با توجه به شرایط و موقعيت‌هايى كه با آن مواجه می‌شوند، تصميم‌گيرى می‌كنند؛ اما مهم، سبك تصميم‌گيرى است، یعنی ببیند که چه تصمیمی برای رفتار و فعالیت مورد نظر او مؤثّر است. از آموزه‌های اسلامی برمی‌آید که تصمیمی در فعالیت‌های زندگی انسان اثربخش و اطمینان‌آور است که دارای دو رکن اصلی باشد؛ یکی از آنها از نوع تفکر و تدبّر است (عاقبت‌اندیشی) و دیگری به تجربه دیگران برمی‌گردد (مشورت).

1-3-2. مشورت در تصمیم‌گیری

در فرهنگ اسلامی براى تصميم‌گيرى در امور مختلف، بر اهميت مشورت و شورا و رايزنى تأكيد فراوان شده است و مشورت در كارها و در تصميم‌گيری‌ها آن‌قدر اهميت دارد كه خداوند پيامبر گرامیش را با آنكه معصوم است و با منبع وحی ارتباط دارد و حتى گذشته از آن داراى چنان انديشه كامل و نيرومندى است كه نياز به مشورت ندارد، به مشورت با اصحاب و نظرخواهى از آنان مأمور می‌كند و سيره آن ‌حضرت پيوسته همين بود و در تصميم‌گيری‌ها برمبناى مشورت عمل می‌كردند: «به [بركت] رحمت الهى، در برابر آنان (مردم‌) نرم [و مهربان] شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده می‌شدند؛ پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، [قاطع باش! و] بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد» (آل عمران/159).

علاوه بر قرآن كريم، درباره مشورت در تصميم‌گيرى در تعاليم و احاديث پيشوايان دين تأكيدهاى ژرف و بيدارگر، درباره امر عظيم نظرخواهى در تصميم‌گيری‌ها رسيده است: امام صادق (ع) به نقل از امام باقر (ع) می‌فرمايد: جمعى از پيامبر (ص) پرسيدند: محكم كارى و دورانديشى چيست؟ فرمود: «مشورت كردن با صاحب نظران و پيروى كردن از ايشان» (برقی، 1371، 2: 600).

پيامبر اسلام (ص) می‌فرمايد: «از انسان فرزانه راهنمايى خواهيد و نافرمانى او مكنيد كه پشيمان خواهيد شد» (طوسی، 153).

ابن بيان‌ها و آموزش‌ها همه براى تأكيد بر امر بسيار مهم تصميم‌گيرى به ويژه در امور اجتماعى، اقتصادى، سياسى-فرهنگى، بر اساس تفكر منطقى و استفاده از عقل جمعی است:

امام علی (ع) در سخنانی می‌فرماید: «کسی كه از آراء مختلف بى‌خبر باشد، در چاره‌جويی‌ها درماند» (تمیمی آمدی، 1410، 584).

«هر کسی كه خودرأيى كند هلاك شود؛ و هركه با مردمان رايزنى كند در عقل آنان شريك شود» (شریف الرضی، 1414، 500)؛ بنابراین براى رسيدن به اهداف خود بايد بهترين تصميمات گرفته شود. در مواردى ممكن است تصميمات هوشمندانه و منطقى نباشد. برخى از تصميمات غلط درباره موضوعات، كم اهميت هستند كه پيامد آن چندان جدّى نبوده و يا زياد طول نمی‌كشد؛ ولى تصميمات مهمى در زندگى وجود دارد كه اگر غلط انجام شود، پيامد نامطلوب آن تا آخر عمر باقى خواهد ماند؛ ازاین‌رو كمك گرفتن از ديدگاه‌ها و تجربه‌ها و انديشه‌هاى ديگران می‌توانند در اين زمينه نقش بسزايى داشته باشند.

2-3-2. عاقبت‌انديشى و آینده‌نگری در تصمیم‌گیری

یکی دیگر از ارکان تصمیم‌گیری، دقّت در عواقب امور، دورانديشى و آينده‌نگرى برای انجام فعالیت‌ها و کارها در زندگی است. آینده‌نگری، یعنی اندیشیدن در مورد عاقبت و آینده کارها و فعالیت‌های زندگی که به صورت کوتاه مدت و یا دراز مدت، انجام می‌گیرد؛ البته محتوای عاقبت را از دو راه می‌توان به‌دست آورد؛ یکی از راه مشورت و دیگری با اندیشیدن در عاقبت انسان‌هایی که فعالیت‌های مشابه فرد داشته‌اند و یا تفکر در آثار و عاقبت رفتارهایی که در آموزه‌های اسلامی بیان شده است. انسان با ایجاد این مهارت، شعاع فکر و اندیشه خود را از زمان حال به زمان آینده گسترش می‌دهد و برای رسیدن به اهداف متعالی در آینده برنامه‌ریزی و کوشش می‌کند.

در آيين تربيتي اسلام تلاش بر اين است که آدميان اهل تدبّر بار آيند و از ظواهر امور عبور کنند و عاقبت‌انديش شوند؛ زيرا هيچ چيز مانند توقف در ظواهر امور و غفلت از عواقب و نينديشيدن در فرجام کارها، آدمي را از سير به سوي کمال باز نمی‌دارد. حُسن تدبير و آينده‌نگرى همان چيزى است كه مسير حركت را به درستى تبيين می‌كند، افق را روشن می‌نمايد، شناخت همه جانبه را تدارك می‌كند و زمينه اقدام درست را فراهم می‌سازد و از لغزش هر لحظه‌ای دور می‌کند. در يك مديريت صحيح پيش از هر چيز نتايج و عواقب اقدامات و برنامه‌ها ارزيابى می‌شود، آنگاه وارد ميدان عمل می‌شوند. كسانى كه اهل عاقبت‌انديشى و آينده‌نگرى نيستند، پيوسته در معرض لغزشند؛ بدون ملاحظه عواقب امور تصميم می‌گيرند و عمل می‌كنند و آنگاه دچار پيامدهاى ظاهربينى و كوته‌نگرى خويش می‌شوند.

مهارت عاقبت‌اندیشی، آن‌قدر اهميت داشته كه در روایات متعدّد با نگاه‌های گوناگون بر آن تأكيد شده است؛ در اینجا برای نمونه مواردی بیان می‌شود: از امام صادق (ع) نقل شده است كه مردى خدمت پيامبر (ص) آمد و گفت: «اى رسول خدا! مرا نصيحت كن و به من اندرزى ده!» حضرت فرمود: «اگر نصيحت كنم، عمل می‌كنى؟» مرد پاسخ داد: «آرى اى رسول خدا.» پيامبر دوباره فرمود: «اگر نصيحت كنم، عمل می‌كنى؟» مرد پاسخ داد: «آرى.» و باز پيامبر سخن خويش را تكرار كرد و مرد نيز پاسخ مثبت داد؛ بدين ترتيب حضرت سخن خود را سه بار تكرار كرد و مرد نيز اعلام آمادگى نمود. آنگاه پيامبر فرمود: «من تو را سفارش و نصيحت می‌كنم به اينكه هر زمان تصميم به انجام دادن كارى گرفتى، در عاقبت آن كار بينديشى، پس چنا‌ن‌چه عاقبت آن رشد بود (كار درست و صحيحى بود) انجامش بدهى و اگر عاقبت آن كار گمراهى و تباهى بود، از آن دست بكشى و آن‌را رها كنى» (كلينى، 1407، 8: 150).

* زندگى و كار و حركت بدون عاقبت‌انديشى و آينده‌نگرى، فاقد هر خيرى است كه از امير مؤمنان (ع) چنين روايت شده است: «اى مردم! در دنيايى كه در آن تدبیر و عاقبت‌اندیشی نباشد خيرى نيست» (مجلسی، 1403، 67: 307).

* در مديريت نابخردانه زندگی، ابتدا عمل می‌شود، آن‌گاه براى رفع عوارض و پيامدهاى اقدامات نسنجيده و ناپخته، تلاش می‌شود. در چنين مديريت‌هايى برنامه‌ها مقرون به تدبير و ارزيابى جوانب و ملاحظه موانع نيست. به همين سبب در چنين مديريت‌هايى تعادل مشاهده نمی‌شود؛ زيرا هيچ‌گاه امور اندازه زده نمی‌شود و ارزيابى درست از امور مختلف وجود ندارد و به همين سبب بسیاری از مردم هميشه دچار كاستى يا فزونى در برنامه‌ها هستند و هرگز چيزى در جاى خود قرار نمی‌گيرد. در حالی که نشانه يك مديريت خردمند، تدبّر و عاقبت‌انديشى و آينده‌نگرى است؛ امام علی (ع) می‌فرماید: «بهترين دليل زيادى عقل، حُسن تدبير است» (تمیمی آمدی، 1410، 202).

 تدبير داشتن و تدبّر در امور- پيش از عمل- و عاقبت‌انديشى و آينده‌نگرى مانع از هر گونه پشيمانى است. امام علی (ع) می‌فرماید: «تدبير و عاقبت‌اندیشی پيش از عمل، از پشيمانى محافظت می‌كند» (ابن شعبه حرانى، 1404، 97). شأن اهل ايمان آن است كه در عاقبت امور بينديشند تا از پشيمانى و سرخوردگى خود را در امان دارند. مؤمن عاقبت‌بين و آينده‌نگر است؛ امام علی (ع) می‌فرماید: «مؤمنان كسانى هستند كه آنچه در پيش روى دارند بشناسند» (مجلسی، 1403، ‌75: 25). کسی كه «عاقبت‌بين» و «آينده‌نگر» است، او «مؤمن» است و کسی كه «ظاهرگرا» است، او بی‌بهره از شأن ايمانى است. آينده‌نگرى و به كارگيرى خرد در فرجام امور، باعث بصيرت و بينايى می‌شود؛ امام على (ع) می‌فرماید: «هر كه از قبل پيش‌بينى كند و به پيشواز كارها برود (نسبت به امور دورانديشى كند) بينا شود»؛ بنابراين عاقبت‌انديشى و آينده‌نگرى و ملاحظه جوانب مختلف هر مسئله در امور و فعالیت‌های زندگی از مهارت‌های اساسى در تصميم‌گيرى است (لیثی واسطی، 1376، 452)..

4-2. صبر و بردباری

یکی دیگر از مهارت‌های معنوی از نوع رفتار، صبر و بردباری در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی است که لازمه موفقیت و آرامش انسان است. صبر در برابر مشکلات زندگی، انسان را از گناه کبیره ناامیدی و آسیب‌های روحی و روانی نجات می‌دهد. راغب اصفهانى صبر را چنين معنا كرده است: «صبر، واداشتن خويش است به آنچه مقتضاى دين و عقل و نگهدارى آن از آنچه نزد شرع و عقل ناپسند است» (راغب اصفهانى، 1412، 474).

صبر از مفاهيم سازنده و پويا است كه مؤمن را در مبارزه و رويارويى با مشكلات طبيعى و غيرطبيعى يارى می‌رساند و زمينه انديشه و شكوفايى را برايش فراهم می‌سازد؛ صبر همچون قلعه‌اى محكم، انسان را در برابر حوادث و مشكلات روزگار و زيان‌هاى مادى و معنوى حفظ می‌كند؛ چنان‌كه امام على (ع) درباره اهمیت و ارزش صبر فرمود: «صبر، بهترين لشكر مؤمن است» (تمیمی آمدی، 1410، 67)؛ و: «بر تو باد صبر كه آن، قلعه‌اى محكم است» (همان، 446). با توجه به اهميت و ارزش صبر در تمام صحنه‌هاى زندگى، بديهى است كه اين مهارت زيباى معنوی و رفتاری، داراى آثارى گرانبها؛ مانند امدادهاى غيبى (آل عمران/125)، همراهى الهى (بقره/153) و رحمت و هدايت الهى (بقره/157) است.

1-4-2. ضرورت صبر

ساختار زندگى دنيا به ‌گونه‌ای است كه انواع و اقسام فشار و مزاحمت از سوى عوامل طبيعى و غيرطبيعى لحظه به لحظه، انسان را تهديد می‌كند و حيات مادى و معنوى او را در معرض خطر قرار می‌دهد. اگر انسان در برابر عوامل تهديد كننده، پايدارى نكند و تسليم آنها شود، از پاى درخواهد آمد. تجربه، دين و عقل، بر اين اتفاق نظر دارند كه هر كس بخواهد بماند و به اهداف خود برسد، بايد به سلاح صبر مجهّز باشد و در برابر مشكلات و موانع، پايمردى كند. باغبان بايد با خزان و زمستان بسازد تا شكوفه‌هاى بهاران را ببيند، دانش آموز و دانشجو بايد تلخى و محروميت از رفاه زندگى را بچشد تا شيرينى دانش را مزمزه كند، مؤمن بايد از بسيارى از لذّت‌هاى دنيوى چشم بپوشد تا در سراى جاويد به سعادت برسد و ... . خلاصه اینکه؛ ايمان به خدا، خميرمايه حيات معنوى انسان است؛ چنان‌که امام صادق (ع) صبر و پايدارى را عضو رئيسى ايمان دانسته، می‌فرمايد: «صبر در [پيكره‌] ايمان، به منزله «سر» در بدن است. اگر سر از بدن جدا شود، بدن نابود می‌شود؛ همين‌طور با رفتن صبر، «ايمان» از ميان خواهد رفت» (کلینی، 1407، ‌2: 87).

2-4-2. ريشه صبر

يقين به خدا، دين و نويدهاى او، تكيه‌گاه استوار صبر است. كسى كه به خدا، پيامبران و رستاخيز ايمان دارد و وعده‌هاى الهى را تخلّف‌ناپذير می‌داند و باور دارد كه فرجام به دست خدا و عاقبت نيك از آن متّقيان است، در برابر همه مشكلات و ناملايمات، شكيبايى می‌ورزد و هرگز ميدان تلاش و كوشش در زندگی را خالى نمی‌گذارد، چنانكه امام علی (ع) می‌فرمايد: «ريشه صبر، يقين محكم به خدا است» (تمیمی آمدی، 1410، 198).

از سوى ديگر، مؤمن با ايمان آوردن به درستى راهى كه برگزيده است، نتيجه می‌گيرد كه راه دشمنان خدا نادرست، باطل و نابودشدنى است و سرانجام، آنچه جاويد و استوار خواهد ماند، دين خدا و پيروان واقعى آن است؛ از اين‌رو عزمش را جزم كرده با توان و اميدى بيشتر به رويارويى با مشكلات می‌پردازد و در نتيجه آينده‌اى روشن در انتظارش خواهد بود؛ او يقين دارد كه در پى سختی‌هاى زودگذر، سعادت پايدار نصيبش خواهد گشت؛ چنان‌كه امام علی (ع) می‌فرمايد: «شيرينى پيروزى، تلخى شكيبايى را می‌زدايد» (همان، 349).

3-4-2. اقسام صبر

امام على (ع) درباره اقسام صبر در احادیثی چنین فرمود:

«صبر بر سه گونه است: صبر بر مصيبت، صبر بر اطاعت و صبر در خويشتن‌دارى از گناه» (ابن شعبه حرانى، 1404، 206).

«صبر بر دو گونه است: صبر در بلا [و مصيبت‌] كه زيبا و پسنديده است و آن صبرى كه زيباتر و بهتر از اين است، صبر در برابر گناهان است» (کلینی، 1407، 2: 90).

از این سخنان گرانمايه حضرت علی (ع)، می‌توان فهمید كه انسان در مسير تكاملى خويش علاوه براستقامت و پايدارى بر اوامر الهى در برابر دو دسته از عوامل بازدارنده نيز بايد شكيبا باشد:

1- عوامل بيرونى: كه عبارتند از: سختی‌ها و فشارها و ناملایمات زندگی؛

2- عوامل درونى: كه عبارتند از: عواملى كه موجب انحراف و گناه و دورى از قرب خداوند می‌شوند و يا انسان را از پیمودن مراتب بالاتر باز می‌دارند. هر يك از عوامل ياد شده به طور مشروح در آيات، روايات و كتاب‌هاى اخلاقى مورد بحث قرار گرفته و لزوم صبر در برابر آنها نيز مورد تأكيد واقع شده است؛ چنان‌كه قرآن درباره صبر در برابر عوامل بيرونى می‌فرمايد: «پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند و در برابر تكذيب‌ها، صبر و استقامت كردند و [در اين راه]، آزار ديدند تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد. [تو نيز چنين باش! و اين، يكى از سنت‌هاى الهى است] و هيچ چيز نمی‌تواند سنن خدا را تغيير دهد و اخبار پيامبران به تو رسيده است» (انعام/34).

همچنين درباره متّقيان واقعى می‌فرمايد: «کسانی که در برابر محروميت‌ها و بيماری‌ها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج می‌دهند اينها كسانى هستند كه راست می‌گويند و [گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است] و اينها هستند پرهيزكاران» (بقره/177).

 جمع‌بندی

  1. آنچه در این تحقیق بیان شد برخی از بنیادی‌ترین مهارت‌های معنوی در زندگی بود؛ از این‌رو افراد متخصصان و اندیشمندان تعلیم و تربیت دینی و نیز نهادهاي آموزشي و تربيتي در جامعه اسلامی، می ‌توانند بيش از آنکه تعليم دهنده چگونه زندگي کردن باشند، در کار آموختن و آموزش مهارت‌هاي معنوی بنیادین باشند که پایه برای دیگر فعالیت‌های زندگی است و بیشترین ارتباط را با چگونه زندگي کردن معنوی دارند. فرايند يادگيري این مهارت‌ها از خانواده آغاز و در محيط اجتماعي، تکميل می‌شود.
  2. نهادهاي آموزشي، می‌توانند علاوه بر آموزش مهارت‌هاي خاص معنوی، هرچه بيشتر کودکان و نوجوانان را از همان سنين اوليه با مسائلي آشنا سازند که نقش بنیادین در جهت بینش و رفتار برای موفقیت در زندگي دینی دارند.

منابع

* قرآن کریم

  1. ابن شعبه حرانى، حسن بن على؛ (1404 ق)؛ تحف العقول عن آل الرسول (ص)، 1 جلد، قم: مؤسسه نشر اسلامی.
  2. ابن فارس، أحمد؛ (1404 ق)؛ معجم مقاییس اللغة، 6 جلد، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ (1414 ق)؛ لسان العرب، 15 جلد، بیروت: دار صادر.
  4. انوری، حسن؛ (1381)؛ فرهنگ بزرگ سخن، 8 جلد، تهران: سخن.
  5. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد؛ (1371 ق)؛ المحاسن، 2 جلد، قم: دار الکتب الإسلامیة.
  6. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد؛ (1410 ق)؛ غرر الحکم و درر الکلم، 1 جلد، قم: دار الکتاب الإسلامی.
  7. جعفری، محمدتقی؛ (1376)؛ ترجمه و تفسیر نهج البلاغة، 27 جلد، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
  8. جوهری، اسماعیل بن حماد؛ (1410 ق)؛ الصحاح، 6 جلد، بیروت: دار العلم للملایین.
  9. خنیفر، حسین و پورحسینی، مژده؛ (1394 ش)؛ مهارت‌های زندگی، 1 جلد، تهران: هاجر.
  10. دهخدا، علی اکبر؛ (1377)؛ لغت نامه دهخدا، 16 جلد، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
  11. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ (1412 ق)؛ مفردات الفاظ قرآن‌، بیروت: دار القلم.
  12. شریف الرضی، محمد بن حسین؛ (1414 ق)؛ نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، 1 جلد، قم: هجرت.
  13. صدوق، محمد بن علی؛ (1413 ق)؛ من لا یحضره الفقیه، 4 جلد، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
  14. طوسی، محمد بن حسن؛ (1414 ق)؛ الامالی، 1 جلد، قم: دار الثقافة.
  15. قمی، علی بن ابراهیم؛ (1404 ق)؛ تفسیر القمی، 2 جلد، قم: دار الکتاب.
  16. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق؛ (1407 ق)؛ الكافي، 8 جلد، تهران: دار الكتب الإسلامية.
  17. لیثی واسطی، علی؛ (1376)؛ عیون الحکم و المواعظ، 1 جلد، قم: دار الحدیث.
  18. متقی هندی، علی بن حسام الدین؛ (1401 ق)؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، 16 جلد، بیروت: مؤسسة الرسالة.
  19. مجلسی، محمد باقر؛ (1403 ق)؛ بحار الانوار، 111 جلد، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
  20. محمدى ری‌شهرى، محمد؛ (1390)؛ فرهنگ نامه بصيرت، 1 جلد، قم: مؤسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر.

پی‌نوشت‌ها

[1]. «و نابينا و بينا هرگز برابر نيستند و نه ظلمت‌ها و روشنايى و نه سايه [آرامبخش] و باد داغ و سوزان! و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند!».

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

کریشنامورتی و تعالیم او

کریشنامورتی و تعالیم او

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...
Powered by TayaCMS