جنبش عصر جدید و نقش هنر و رسانه در گسترش آن

اگرچه عصر نوين در ابتدا به‌شکل یک جنبش به‌نظر می‌رسید، اما دیری نپایید که به بستری برای پیدایش و رشد هزاران «شبه‌جنبش معنوی نوپدید» تبدیل شد. شبه‌جنبش‌های مرتبط با عصر نوين به‌دنبال اهدافی نظیر ...
1
جنبش عصر جدید و نقش هنر و رسانه در گسترش آن

حمیدرضا مظاهری‌سیف *

چکيده

اگرچه عصر نوين در ابتدا به‌شکل یک جنبش به‌نظر می‌رسید، اما دیری نپایید که به بستری برای پیدایش و رشد هزاران «شبه‌جنبش معنوی نوپدید» تبدیل شد. شبه‌جنبش‌های مرتبط با عصر نوين به‌دنبال اهدافی نظیر رشد و شکوفایی معنوی هستند و به این منظور باورها و برنامه‌های متعدد و متنوعي را دربرمی‌گیرد. تنوع و تکثر باورها و الگوهای رفتاری در میان شبه‌جنبش‌های عصر جدید به‌قدری زیاد است که بسیاری از آنها هیج ربط و شباهتی به هم ندارند.

برخی از محققان دو اصل را به‌عنوان اساس عصر جدید معرفی کرده‌اند: یک، باور به عصر نوینی که با افزایش آگاهی معنوی و تحقق صلح جهانی فرا می‌رسد. دوم، نقش افراد و گروه‌ها در نشر آگاهی معنوی و زمینه‌سازی برای فرارسیدن عصر نوین. با توجه به اصل دوم، استفاده گسترده از رسانه‌های جمعی و ظرفیت هنر ضرورتی انکارناپذیر است. گسترش استفاده از رسانه‌ها برای ترویج معنویت عصر جدید، به‌ویژه در فیلم‌ها و سریال‌ها فضای رسانه‌ای و هنری، جامعه ما را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این اثرپذیری از دو زاویه به‌چشم می‌آید؛ نخست، پخش فیلم‌ها و سریال‌های خارجی و دیگر، تولید فیلم‌ها و سریال‌های داخلی که با رویکرد معنوی تولید می‌شوند.

واژگان کلیدی: عصرنوین، معنویت، کانالینگ، آگاهی معنوی، رسانه، هنر.

مقدمه

انسان به‌سبب برخورداری از فطرت معنویت‌گرا نمی‌تواند ذهن و دل خود را در قفس آهنین مادی‌گرایی محصور کنند و در این حصار دوام بیاورد. با این حال در قرن‌های هجدهم و نوزدهم بشر غربی با شتاب و بی‌شکیبایی به‌سوی دنیاگرایی و مادیت روی آورد و به امید ساختن زمینی نو و آغاز عصری جدید پیشرفت که با دانش و صنعت و سرعت همراه بود؛ اما ناگهان در اواسط قرن بیستم، تمام رویاهای خود را نقش برآب دید و خود را در میان ویرانه‌های جنگ جهانی دوم یافت، که از قلب اروپا تا دورترین نقاط شرق آسیا را در هم کوبیده بود. دو دهه طول کشید تا به‌تدریج خود را یافت و با امیدی تازه دوباره آرمان عصر جدید را پیش‌رو قرار داد. اما این‌بار عصر جدید رنگ و بویی ماورایی داشت.

از دهه‌ی 1980 به‌طور گسترده‌ای آرمان عصر جدید به‌شکل چشم‌اندازی از ورود به دوران رشد معنوی معرفی شد. دورانی که در اثر افزایش آگاهی‌های معنوی انسان متحول می‌شود و دنیا را متحول می‌کند و زمین را سرشار از صلح و ثروت و سلامتی.

عصر جدید از مدت‌ها پیش مطرح شده بود و در انجمن‌های مخفی زمینه‌سازی برای وقوع آن دنبال می‌شد، اما پس از یک دوره مادی‌گرایی افراطی با تلخ‌ترین ناکامی‌ها و ویرانی‌هایی که در پی‌داشت، عصر جدید با عرضه چشم‌اندازی نو برای پاسخ به نیاز معنوی بشر، عمومیت یافت. معنویت‌گرایی نیروی تازه و هیجان بسیاری را می‌توانست برانگیزد. در این فضای خالی و تا حدودی نو برای بشر غربی، شعار عصر جدید مطرح شد و در مدت کوتاهی هزاران فرقه و شبه‌جنبش مدعی معنویت پیدا شدند که خود را ناجی بشریت و مبشر عصر جدید معرفی می‌کردند.

این شبه‌جنبش‌ که کوشش می‌کرد آرمان مبهم «عصر نوین معنوی» را از هر راهی گسترش دهد، بسترساز پیدایش حرکت‌های اجتماعی، شکل‌گیری سازمان‌ها و پدیدآمدن رهبرانی شد که هرکدام تفسیری از عصر جدید بیان می‌کردند. هم از این‌رو، جنبش عصر جدید در میان هزاران رهبر کاریزما، سازمان و گروه معنویت‌گرا محو شد که ایده‌ها و توصیه‌های متفاوت و گاه متعارضی را مطرح می‌کردند (هینلز، 1386: 448).

اصرار این آرمان بر گسترش معنویت و آماده‌سازی جهان برای ورود به عصر جدید، آنان را به استفاده گسترده از رسانه‌ها، هنر و هنرمندان واداشت. تاکنون در رمان‌ها، فیلم‌ها و سریال‌های زیادی به موضوع و آرمان عصر جدید پرداخته شده است و برخی از نهادهای مربوط به ادیان اصیل، نظیر واتیکان در برابر این جریان موضع‌گیری کرده‌اند.

در این مقاله به بررسی ابعاد کاربری عصر جدید در آثار هنری و نفوذ این موج در تولیدات رسانه‌ای می‌پردازیم و می‌کوشیم به این پرسش‌ها پاسخ دهیم که عصر جدید چیست؟ از کجا آغاز شده و چه آموزه‌هایی از آن در قالب آثار هنری و تولیدات رسانه‌ای عرضه می‌شود؟

تعريف عصر نوين

عصر نوين اصطلاحی چتري است که بر شبکه‌ي گسترده‌اي از افراد و گروه‌هاي مدعی معنویت، با اعتقادات و جهت‌گيريِ بسيار متفاوت اطلاق مي‌شود که ممکن است آميزه‌اي از ایده‌ها و گرایش‌های متنوع باشد، که هيچ اتفاق نظري میان‌شان نیست. (هینلز، 1386: 448) این مفهوم به‌طور گسترده در موردِ مجموعه‌ي گروه‌ها، جوامع و شبکه‌هايي به‌کار مي‌رود که می‌خواهند، آگاهی معنوی جدیدی را در بین مردم توسعه دهند و گذر به عصر جدید را تسهیل و تسریع کنند.

آگاهی معنوی مورد نظر در شبه‌جنبش‌های عصر جدید نوعی ارتباط درونی، الهامی و غیرکلامی با نیرویی اسرارآمیز است (بلاوتسکی، 1380:‌ 48) که می‌تواند انسان را به‌سوی دست‌یابی به اهدافش هدایت کند. نیروی ناشناخته‌ای که به انسان کمک می‌کند، تا نیروهای نامحدود و شگفت‌انگیز درون خود را کشف کند، نیرویی که گاهی «خدای درون» نامیده می‌شود (همان: 62).

کشف قدرت‌های نهفته درونی و پتانسیل خدابودن بشر در بخش عمده‌ای از ادبیات عصر جدید دیده می‌شود. کتاب «معبد سکوت» که به داستان اساتید معنوی و قدرتمند می‌پردازد، بر این موضوع پافشاری می‌کند. یکی از این خدایان که نویسنده در هند با او آشنا شده، پس از انجام کارهای غیرعادی مثل فکر‌خوانی می‌گوید: «نفس فانی و قابل رؤیت، هرگز قادر به انجام این‌گونه کارها نیست. آن «خویشتن» بسیار واقعی و بسیار ژرف است و همانی است که نام آن را خدا گذاشته‌اید. این همان خدایی است که در خویشتن من وجود دارد. خدایی قادر و متعال که از طریق منی سخن می‌گوید که این کارها را انجام می‌دهم. من از طریق نفس خودم، از طریق خویشتن فانی‌ام قادر به انجام هیچ کاری نیستم. لازم است که من خود را از پوشش خارجی‌ام یکسره آزاد و رها کنم تا اجازه دهم که خویشتن واقع من، همان «من هستمِ» اصلی، قدرت حرف‌زدن و انجام کارها را به‌دست آورد» (اسپالدینگ، 1388: 35).

این نیرو می‌تواند با کمک انسان جهان را تغییر دهد. درواقع، شبه‌جنبش‌های عصر جدید تأکید می‌کنند که اگر با این نیروی‌های ناشناخته‌ی فوق‌طبیعی ارتباط برقرار کنیم، توانمند خواهیم شد و آنگاه می‌توانیم دنیا را آن‌طور که می‌خواهیم تغییر دهیم.

در دايرة المعارف اينکارتا درباره جنبشِ عصر نوين آمده است: جنبشِ عصر نوين آميزه‌ي وسيعي از فاکتورهاي روحي، سياسي و اجتماعي است که در صددِ رهنمون‌ کردن فرد و جامعه از طريق آگاهي روحي است. عصر نوين تصوير آرماني است که دوره‌ي پيشرفت و همزيستي مسالمت‌آميز را نويد مي‌دهد(Encarta 2009). تکثر و تنوع باورها و اعمالي که عصر نوين آنها را همچون چتري فرامي‌گيرد به‌اندازه‌ای گسترده و ضابطه‌ناپذیر است که منتقداني نظیر لما شورير[1] (1990)، استريکر[2] (1990) و هاکت[3] (1992)، عصر نوين را آش شله‌قلم‌کار يا معجون عقايد توصیف کرده‌اند.

برخی مي‌گويند: عصر نوين ساختار واژه‌اي است که توسطِ افراد بيروني براي به‌هم‌پيوستن مصنوعي مجموعه‌ي متفاوتي از عقايد و اجزايي ابداع شده است که به‌طور معمول قابل جمع نيست. واژه‌اي که اجزاي قابل پيش‌بيني و ساختار مشخصي ندارد.[4] ووتر هانگراف (1996) اعلام مي‌کند، تعمقِ فراطبيعي جامعه‌ي بين‌المللي کريشنا و سازمان اشو در زمان‌هايي اين قابليت را داشته که عنوانِ عصر نوين را به‌خود اختصاص دهد. همچنين در مذاهبِ بشقاب پرنده و جامعه‌ي آسرويس نيز اين تناسب وجود دارد.[5]در مقابل برخي عصر نوين را نه دين و جنبش نوظهور و نه مجموعِ آنها مي‌دانند (هيلاس، 1996: 9)[6] پراکندگی، تکثر و تعارض جنبش‌هایی که به‌نام عصر جدید شناخته می‌شوند، دامنه اختلاف نظرها را بیش از حد گسترانده و تعریف این پدیده را به‌کاری محال تبدیل کرده است، مروری بر تاریخچه و نحوه شکل‌گیری این جریان به درک بهتر موضوع کمک می‌کند.

سرچشمه پيدايش عصر نوين

عصر نوين، از طريق انجمن‌های سری که به‌نام اُکالت[7] شناخته می‌شوند، در دهه‌هاي 1970 و 1980 ميلادي گسترش يافت (Creme, 2007: 31). اکالت در لغت یعنی خفیه یا پنهان، اما با مسامحه می‌توان آن را به هر چیزی اطلاق کرد که فراطبیعی ـ یا مرتبط با امور فراطبیعی ـ فرض شود و حاوی روش‌های گوناگون پیدایش نیروهای خفیه یا جادویی یا نیروهای روانی است. تئوسوفی، آیین هرمسی، غیب‌گویی، جادوگری، قبالا و جست‌وجوی نیروهای روانی بیشتر در انجمن‌های مخفی پیگیری می‌شود (هینلز، 1386: 326).

باورهای مربوط به جوامع مخفی از قرن دوم در قالب گنوستيسم[8] رواج یافت. گنوسیست‌ها معتقد بودند که انسان با خدا هم گوهر[9] است و به‌سبب اقدام دمیورگوس[10] یا خالق جهان مادی از ریشه‌های واقعی خود جدا شده و به جسم مادی درآمده است. گنوسیسم شناخت خود، جهان و کشف نیروهای الهی درون را مسیر بازگشت به جایگاه الهی می‌داند و شامل علوم غریبه[11] است. همچنین محققان معتقدند که پیروان عصر نو می‌کوشند که شکل تعدیل شده‌ای از گنوسیسم را احیا کنند (همان: 547). جوامع مخفی همواره در جست‌وجوی استفاده از نیروهای فوق‌طبیعی برای بازگشت به بهشت برین یا بازسازی بهشتی روی زمین بوده‌اند. البته آنها دست‌یابی خود به دانش، ثروت و قدرت را مقدمه لازم برای تغییرات بنیادین در زمین می‌دانستند و از این‌رو، به‌سختی برای اندوختن و گاهی انحصار دانش و انباشت ثروت و رسیدن به قدرت تلاش می‌کردند.

شهسواران معبد[12] در 1119 در اورشلیم برای دفاع از زائران مسیحی شکل گرفت. شهسواران یا شوالیه‌های معبد در دوران جنگ‌های صلیبی جنایات زیادی برضد مسلمانان انجام دادند و به‌دلیل شهرتی که در جنگ و جنایت پیدا کردند، مسئولیت حمل شمش‌های طلای غنیمت گرفته شده از شرق به ممالک اروپایی به‌عهده آنها گذاشته شد. آنها املاک و ثروت فراوانی در اروپا به‌دست آوردند و نفوذ زیادی بین مسیحیان پیدا کردند. مسیحی‌بودن آنها محل تردید است؛ زیرا در معابد مخفی که به‌شکل مدور می‌ساختند، معلوم نیست طبق چه آیینی عمل می‌کردند. به‌علت برخی از اتهام‌ها نظیر کفر، بت‌پرستی و مسائل اخلاقی تعدادی از سران آنها در 1314 اعدام شدند و دیگر نامی از آنها باقی نماند (همان: 425) دایره المعارف یهود با تکیه به برخی از اسناد، ارتباط نزدیکی را میان شهسواران معبد و خاندان یهودی مشهور و متنفذ اسپانیایی به‌نام لِوی نشان می‌دهد (شهبازی، 1377: 26).

انجمن صلیب گل‌سرخ[13]؛ در سال‌های 1614 و 1615 دو بیانیه در آلمان منتشر شد که منادی احیای دانش بود و به شخصی به‌نام کریستیان رزنکرویتس اشاره می‌کرد که دانش کیمیاگری را از شرق به غرب آورده است. در این اسناد همه نیک‌خواهان و دانشمندان به‌عضویت دعوت شده بودند، تا برای اصلاح دنیا و نجات جهان از مسیحیت و اسلام حرکت کنند (گلسرخی، 1377: 660). در بیانیه‌های صلیب گل‌سرخ آیین عضویت به‌این‌ترتیب شرح داده شده بود: ازدواج کیمیایی، رسیدن به مقام شهسوار صلیب گل‌سرخ و مرگ و زنده شدن دوباره به‌مثابه‌ی تبدل عنصری (هینلز، 1386: 433) که نمادی از تحول وجودی است. گل‌سرخ نمادی از مریم مقدس بود و به‌ظاهر عنصر مادینه در این آیین نقش بسیار برجسته‌ای داشته است. این انجمن هیچ‌گاه به‌طور آشکار شناخته نشد، اما محققان معتقدند که تأثیر زیادی در شکل‌گیری سازمان‌های ماسونی و انجمن سپیده‌دم طلایی داشته است (شهبازی، 1383: 128؛ هینلز، 1386: 433 ـ381).

انجمن‌های سری از قرن 17 به‌تدریج در قالب لژهای فراماسونری[14] توسعه پیدا کردند و برای دست‌یابی و حفظ قدرت خود از همه‌ی ابزارها و علوم استفاده می‌کنند. اما اساس کارشان سحر و جادو و تلاش برای استفاده از نیروهای فوق‌طبیعی و نیروهای روانی و درونی است. آنها برای ایجاد نفوذ در بین مردم و محبوبیت، به‌طور آشکار به‌تشکیل مؤسسه‌های خیریه و فعالیت‌های بشردوستانه اقدام می‌کنند و می‌کوشند تا اشراف، متنفذین، دانشمندان و هنرمندان را جذب کنند.

انجمن سپیده‌دم طلایی[15] از اثرگذارترین انجمن‌های مخفی بود که در سال 1888 تأسیس شد و معابدی را در پاریس، لندن، ادینبورگ و نقاط دیگر برپاکرد. برنامه اصلی این انجمن مطالعه علوم غریبه و انجام آیین‌های جادویی بود. همان‌طور که از نام این انجمن پیدا است، به‌سوی تحقق یک عصر روشن و طلایی حرکت می‌کرد که فراخواهد رسید. اما به‌علت اختلاف‌های داخلی فعالیت سازمان مرکزی آن در 1920 متوقف شد و در قالب انجمن‌های مخفی دیگر، از جمله «انجمن نور درونی» ادامه یافت.

در بین همه‌ی سازمان‌های عصر جدید بیش از همه انجمن تئوسوفی[16] شناخته شده است. هلنا پترونا بلاواتسکي[17] با کمک کلنل آلکوت[18] در 1875 این انجمن را در نیویورک پایه‌گذاری کردند. آنچه جامعه تئوسوفی را از سایر انجمن‌های سری متمایز می‌کند، این است که این انجمن سرآغاز غیر سری‌شدن و آشکارسازی برخی از آموزه‌های رایج در انجمن‌های سری بود. در واقع، جامعه تئوسوفی از اواخر قرن 19 تا دهه‌های اول قرن 20 و پس از آن به‌تدریج ماهیت سری برخی از آموزه‌های اوکالت‌ها را تغییر داد و آنها را به آرمان‌های عمومی و شعارهای بازاری تبدیل کرد. بلاواتسکی باور داشت که تئوسوفيست‌ها بايد به کمک تحول و تکامل نوع بشري بشتابند و خود را آماده کنند تا به موجوداتی فراطبیعی به‌عنوان مرشدانِ عروج کرده‌ي «اخوتِ کبير سپيد» کمک کنند که به‌زودی به زمین خواهند آمد. بلاواتسکي معتقد بود که رهبران مخفي جهان و اعضايِ اخوت سرّي سرنوشت اين سياره را راهبري مي‌کنند.

انجمن تئوسوفی در برنامه‌های آموزشی خود می‌کوشد تا افراد را برای ارتباط با این موجودات فراطبیعی توانمند کند (هینلز، 1386: 75). بلاواتسکي در سال‌هاي 1880 ميلادي متهم به معجزات تقلبي در راستايِ ارتباطش با مرشدان عروج کرده شده بود. در اوائل قرن 20 جامعه‌ي تئوسوفي آسيبِ ديگري را تجربه کرد، اين‌بار با يکسري جارو‌جنجال‌هاي جنسي که رهبرانش درگير آن بودند. جانشنين بلاواستکي، آني بیسانت[19] آمدنِ مسيح يا منجي جهاني را پيش‌بيني کرد و در سال 1911 کريشنامورتي[20] را به‌عنوان منجی جهان معرفی کرد. کریشنا مورتی در آن هنگام شانزده سال بیشتر نداشت، اما در سال 1929 که متوجه شد سازمان تئوسوفی به نفع خود از او بهره‌برداری می‌کند، این موضوع را انکار کرد و رسوایی بزرگی را برای آنها به‌بار آورد. با وجود همه‌ي اين اتفاقات در جامعه، کاتاليزورهايِ زيادي در افزايش پذيرش عمومي نسبت به غيب‌گويي وجود داشت.[21]

آلیس بايلي[22] از رهبران تئوسوفی و بنيانگذارِ مدرسه‌ي آرانس[23] سازماني برای ترويج آموزه‌هاي معنوي جدید اعلام کرد و مدعی شد که مسيح نوين «جنابِ مِي‌تريا[24]» در ربع آخر قرن بيست ظهور مي‌کند. بايلي برنامه‌اي مثلثين را بنيان نهاد که در اين برنامه، افراد را در گروه‌هاي 3 نفره سازمان مي‌دادند، آنها انرژي الهي را دريافت مي‌کنند و اين نيروي الهي را با اطرافيانشان تقسيم مي‌کنند و به آگاهي روحي دست مي‌يابند. بعد از مرگِ بايلي اعضاي سابق مدرسه‌ي آرانس، گروه مستقل نوين تئوسوفي را شکل دادند که در آن اميد به عصر نوين تفکر غالب بود. اين گروه‌ها ادعاي قدرتي را مي‌کردند که انرژي معنوی را به جهان انتقال مي‌دهد و پيام‌هايي را از موجودات فوق‌طبيعي ـ به‌ويژه از مرشدانِ عروج‌کرده‌ي اخوت کبير سپيد ـ دریافت می‌کردند؛ برای نمونه بنياد فيندهورن اسکاتلند[25] بر اين باور است که ارتباط آنها با ارواح طبيعي باعث توليد شاهکارهاي کشاورزي، برخلاف خاک و آب و هواي نامناسب مي‌شود.

انتظار عصر نوين در دهه‌هاي 1940 ميلادي توسعه يافت و سازماني جديد ظاهر شد. رهبر ثروتمند آن، آنتوني بروک[26] سفرهاي دور و درازي را آغاز و ادعا کرد که فجايع مصيبت‌باري در کريسمس 1967 ميلادي رخ مي‌دهد. هرچند اين وقايع رخ نداد، اما شبکه‌ي بين‌المللي گروه عصر نوين شکل‌گرفت. در حالي‌که تکیه بر علوم غریبه[27] در حالِ رشد بود، مظهر اصلي آن تئوسوفي، با موانع بزرگ دست‌وپنجه نرم مي‌کرد. در اثر تبلیغات وسیع در ده‌ هفتاد، آرمان‌هایی که از سوی تئوسوفی مطرح می‌شد، فراگیر شد و جنبش‌های زیادی هماهنگ با این آرمان‌ها و نگرش‌ها به‌وجود آمدند، این روند در دهه‌های 1680 و 1990 موجب شد که عصر جدید ماهیت خود را به‌عنوان یک جنبش از دست بدهد و به موج و بستری برای پیدایش هزاران جنبشی و سازمان، مرشد و رهبر معنوی بدل شود.

از سال 2008 حرکتی در ایالات متحده شروع شد که تلاش می‌کند، این سازمان‌ها، رهبران و مرشدان معنوی را تحت عنوان رهبران تکاملی[28] جمع کند و با هدف‌گذاری مشترک و هماهنگی میان آنها، به بازآرایی عصر جدید و سازمان‌دهی یک حرکت بزرگ و اثر‌گذار جهانی بپردازد. برخی افراد که در تشکیلات رهبران تکاملی فعالیت دارند، نظیر دیپاک چوپرا، لوئیز هی، دونالد والش، دبی فور و ویلیام بک‌ویث از افراد اثر‌گذار در جامعه ما هستند و آثار آنها که به فارسی ترجمه شده است، با چاپ‌های مکرر در بازار دیده می‌شود و گاه مراکز و مؤسساتی برای آموزش و ترویج تعالیم آنها فعالیت می‌کنند.

عقايد اصلي عصر نوين

جنبش عصر نوين پيکره‌ي معتقدانِ پراکنده را با محوريت دو ايده ساده به‌هم ‌پيوند مي‌دهد؛ اول اينکه آنها معتقدند آگاهي معنوی نوینی فراخواهد رسيد و به تمام رنج‌ها، تبعيض‌ها، فقر، بيماري، گرسنگي و جنگ‌ها پايان خواهد داد. اين تغییرات اجتماعي نتيجه‌ي هشیاري روحي گسترده‌ي بشر در طولِ نسل‌هاي آينده خواهد بود. دوم، اين که افراد و گروه‌ها از طريق انتقال آگاهی و ایجاد رشد معنوی در دیگران می‌توانند برای ورود به عصر جدید مقدمه‌سازي کنند. به تعبیر دیگر، فعالیت‌های اجتماعی به اثرگذاری تحولات نجومی در گسترش هوشیاری معنوی کمک می‌کند.

آگاهی معنوی نوینی که در آستانه‌ی عصر جدید گسترش و افزایش پیدا می‌کند که گاهی «آگاهی برتر» نامیده می‌شود، بسیار مبهم است. گاهی آن را خدا، گاهی آن را فرشتگان و گاهی شیاطین می‌نامند. البته جریان‌های مختلفی هستند که آنها را موجودات فضایی و سوار بر بشقاب پرنده تصور می‌کنند (هینلز، 1386: 76-330). تعداد این جریان‌ها به‌اندازه‌ای زیاد است که مارگرت سینگر در مدل دسته‌بندی که از این جریان‌ها ارائه می‌دهد گروهی را به‌نام «جنبش‌های دینی بشقاب پرنده‌ای» نام‌گذاری کرده است. البته سرانجام در مراحل مختلف حرکت معنوی، فرد متوجه می‌شود که آگاهی برتر در حقیقت بخش پنهان و ناشناخته‌ای از وجود خودش بوده است.

اصل دوم عصر جدید موجب ورود به عرصه تجارت، برنامه‌های بزرگ فرهنگی، گردهمایی‌های جهانی و استفاده وسیع از رسانه‌ها شده است. انواع محصولات فرهنگی، نظیر اشیاء و کتاب که به ارتباط با آگاهی برتر و استفاده از انرژی کیهانی برای تحول در آگاهی کمک می‌کرد، نظیر کریستال‌ها، مهره‌ها، کارت‌های تاروت، مجسمه‌های بودا و حتی داروهای روانگردان بازار جدیدی را شکل داد. در این میان رسانه‌ها، هنر و هنرمندان هم برای تبلیغ این محصولات و هم به‌طور مستقیم برای ارتباط با موجودات برتر یا آگاهی برتر وارد عمل شدند.

بنابراین عصر نوين متشکل از افراد، گروه‌هاي تجاري و حرفه‌اي و هنری است که در دهه‌هاي 1980 و 1990 ميلادي به رشد فزاینده‌ای رسیدند و بازار عظيمي را در ايالات متحده و کشورهاي ديگر براي کتاب‌ها، مجلات و وسايل صوتي و تصويري، فروشگاه‌هاي عرضه‌ي وسايل، غذاي طبيعي، کريستال، مجسمه‌ها و بت‌ها، انواع مراکز روان‌درماني و طب‌مکمل را به‌وجود آوردند.

ارتباط‌گیری

ارتباط‌گیری یا کانالينگ[29] با آگهی برتر، شعور کیهانی یا موجودات فضایی یا هر چیز دیگری که به‌عنوان منبع آگاهی معنوی جدید معرفی می‌شود، نقش کلیدی در برنامه‌های عملی عصر جدید دارد. شبه‌جنبش‌های عصر جدیدی می‌کوشند تا به پیروان خود بیاموزند که چطور می‌توانند در ارتباط با آگاهی برتر قرار بگیرند. انواع مدیتیشن و یوگا به‌عنوان راه ارتباط‌گیری با آگاهی برتر در جریان‌های عصر جدیدی آموزش داده می‌شود. آنها ادعا مي‌کنند که کانال و واسطه‌ي موجوداتِ فرازميني شده‌اند که از درون با آنها سخن مي‌گويد و آنها را به رشد معنوي می‌رسانند و راه ورود به عصر نوين را نشان می‌دهند. آنها می‌آموزند که افراد تحت شرايط معيني به‌عنوانِ کانال عمل مي‌کنند تا اطلاعات را از راه غيرمعمول و منبع ديگري دريافت کنند و اغلب اين منابع را با عنوان موجوداتي مجرد و والا نام مي‌برند.[30]

مدیتیشن و یوگا با کاهش فعالیت مغزی و کنار گذاشتن افکار و اندیشه‌ها، شخص را در حالت آمادگی برای دریافت از سوی منابع آگاهی برتر قرار می‌دهد. در بسياري از موارد به‌نظر مي‌آيد رفتن به حالت هيپنوتیزم لازم است، تا موجودات ناشناخته از جسم واسطه[31] کسب اجازه کنند تا به‌واسطه‌ي اندام‌هاي سخنراني يا نوشتار اتوماتيک ارتباط برقرار کنند، اما اين پديده را خواب مصنوعی يا هيپنوتيزم نمي‌دانند. آنها ادعا دارند که ارتباطی واقعی با موجود دیگر برقرار می‌شود و مطالبی که شخصِ واسطه يادداشتِ می‌کند و یا می‌گوید، در حقیقت از طریق ارتباط درونی با دیگری دریافت شده است.

وجه مشترک تمام اين پديده‌هاي متنوع در عصر نوين را «کانالينگ» می‌نامند. در این ارتباط‌ها دو نوع پیام دریافت می‌شود، بخشی از آنها به‌صورت دانش است که برای یادگیری و در اختیار گذاشتن اطلاعات از سوی موجودات دیگر ارسال می‌شود و بخشی دیگر، دستوراتی است که برای رشد و هدایت معنوی فرد یا دیگران در اختیار شخص کانال شده یا مدیوم قرار می‌گیرد.

فعالیت‌هایی نظیر احضار روح، ارتباط با جن، تلاش برای ارتباط با موجودات ناشناخته و یا بی‌تلاشی در قالب سکوت و مدیتیشن برای شنیدن نداهای درونی، گونه‌های مختلفی از شیوه‌های کانالینگ در عصر جدید است. در عرفان حلقه یا ساینتولوژی این نوع ارتباطات به‌عنوان ارتباط با کالبد ذهنی افراد از دنیا رفته ـ که ممکن است در کالبد افراد زنده رسوخ کنند ـ معرفی می‌شود.

تناسخ

بخش گسترده‌ای از پدیده‌های کانالینگ برای اثبات تناسخ مورد استفاده قرارگرفته است. به این صورت که فرد در حالت‌هایی نظیر خلسه‌های هیپنوتیزمی، به روح افرادی که در گذشته زندگی می‌کرده‌اند، متصل می‌شود و با زبان آنها سخن می‌گوید. به‌عبارت دیگر می‌توان گفت که گاهی در خلسه‌های عمیق، ارواحی که در گذشته زیسته و از دنیا رفته‌اند از طریق فرد مدیوم و کانال‌شده سخن می‌گویند. بنابر فرضیه‌ی تناسخ، این افراد لایه‌های عمیق و نهفته وجود فرد هستند که در گذشته به‌شکل دیگری زندگی می‌کرده و پس از مرگ‌ها و زندگی‌های متوالی، در حال حاضر به‌صورت فرد کانال شده در آمده و زندگی می‌کند.

با این تفسیر باید گفت که در کانالینگ چنین نیست که همیشه فرد کانال شده با موجودات دیگر ارتباط برقرار کند، بلکه گاهی با زندگی‌های گذشته خود و لایه‌های عمیق روحش مرتبط می‌شود. البته بررسی‌ها نشان داده است که بسیاری از مدعیان این ارتباطات دروغگو هستند، حتی هلنا بلاواتسکی به‌عنوان بنیان‌گذار جامعه تئوسوفی ارتباطات مشکوکی را گزارش داده است که موجب اتهام او به ارائه معجزات غیرواقعی شد.

در بسیاری از موارد ارتباطات هیپنوتیزمی که گاه به‌عنوان مؤید تناسخ مورد استفاده قرار می‌گیرد، مشخص شده که تحت تلقین هیپنوتیزور اتفاق افتاده و فرد کانال شده در حقیقت مطالب القاء شده از طرف هیپنوتیزکننده را بازگو می‌کند. به‌هر روی بررسی و ادله رد تناسخ که بر خلاف باور ادیان الاهی به معاد است در کتب فلسفی و کلامی مورد بحث قرارگرفته و بررسی و تبیین آنها از موضوع این مقاله خارج است.

ارتباط با ارواحي که تازه عروج کرده‌اند، آن‌گونه که در معنويتِ کلاسيک قرن 19 به چشم مي‌خورد در کانالينگ عصر نوين نامتعارف است. در کانالينگ ادعا مي‌شود که بشر از طريقِ توالي تجسم زميني توسعه مي‌يابد و به درجه‌اي از رشد مي‌رسد که به قسمتِ اعلاي وجود رهنمون مي‌گردد. ادامه‌ي رشدِ توانايي‌ها در اينجا تا رسيدن به مرحله‌يِ بالايِ عقلانيت و روشنگري ادامه مي‌يابد. بيشترين موضوعات مورد بحث در کانالینگ عبارتند از: تناسخ، قلمداد کردن انسان‌ها به‌منزله خدایان و مسيح به‌مثابه آموزگار يا راهنمايي است. در ميان صدها آموزگار و مرشد ديگر، کتب مقدس بیشتر منبعي غيرقابل اعتماد است و افراد خودشان باید به الهامات درونی دست یابند و توانایی شنیدن و دنبال‌کردن نداهای درونی را داشته باشند. برخي از اشخاص که مدعی کانال يا واسطه‌ي ارتباط با ارواح شده‌اند، نوشته‌هايي از خود بر جاي گذارده‌اند که معروف‌ترين آنها «دوره‌اي در اعجاز[32]» (2007) بوده و ادعا مي‌شود اين نوشته املاي نداي پنهان مسيح است. اين کتاب همانند ساير کتب مذهبي مدعي است که با نوعي از وحي و الهام نوشته شده؛ همان‌طور که کتاب‌هاي مورمون[33] و قانون الهي[34] چنین ادعاهایی را دارند.

تاکنون دلايل و شواهد قابل اعتنايي از صحت ادعاي مدعيان کانالينگ ارائه نشده است. گذشته از این بررسی گسترده‌تر عصر جدید به‌ویژه نقش پیشگامانه و الهام‌بخش هنا بلاواتسکی و آلیس بیلی و ارتباط آنها با جریان‌های شیطان‌گرا و کابالا به‌حدی است که به‌وضوح کانون نشر آثارشان را به‌نام «لوسیفر» نام‌گذاری می‌کنند. این مسئله حکایت از ارتباطات شیطانی این جریان‌ها دارد. به اعتقاد آنها، لوسیفر ـ شیطان ـ آنگاه که هنوز از بهشت رانده نشده بود، به‌عنوان معلم آسمانی و راهنمای ورود به عصر جدید شناخته می‌شود، اما برخی از جریان‌هایی که بیشتر محافظه‌کاراند از کاربرد صریح این نام و اشاره به اصل موضوع پرهیز می‌کنند و تنها ادعای کانال شدن و ارتباط با موجودات ناشناخته و تسلیم شدن در برابر آنها را مطرح می‌کنند.

نقش هنر و هنرمندان

فیلم‌های ماورائی، سریال‌های طولانی و رمان‌هایی که در سبک‌های جادویی و معناگرا ساخته و پرداخته می‌شوند، نقش جدی در ترویج معنویت‌های نوظهور داشته‌اند. گذشته از فضای اثر هنری، یک هنرمند با شخصیت حقیقی‌اش که در میان مردم محبوبیت پیدا کرده، می‌تواند مروج اثرگذاری برای جنبش‌های مرتبط با ایده عصر جدید باشد. به‌این ترتیب، هنر و هنرمندان به‌عنوان دو عامل متمایز، نقش چشم‌گیری در ترویج باورهای عصر جدید داشته‌اند. شيرلي مک‌لين بازيگر تصاوير متحرک آمريکايي با فعاليت در فیلم‌هایی همچون: آپارتمان (1960)، ايرمالادوس (1963) و سخنان عاشقانه (1983) مورد تحسين قرارگرفت و در شهرت جنبشِ عصر نوين نقش مؤثري را ايفا کرد[35]. مک‌لين[36] متولد 1934 بازيگر و مؤلفی است که کتاب‌هايش در تيراژ بالا به فروش مي‌رسد. او برای شناساندنِ اعتقادات روحي عصر نوين بسیار فعالیت کرد. اولين جلد خاطره‌های مک‌لين با عنوان «کوه را کوچک مشمار[37]» در لیست پرفروش‌ترين کتاب‌ها قرارگرفت و باعث علاقه‌ي کثيري از مردم به جنبش عصر نوين شد. ديگر نوشته‌هاي او بيان‌کننده‌ي باورهاي مک‌لین در زمينه‌ي تناسخ و گونه‌هاي متفاوت عرفان است[38].

نقش رسانه و هنرمندان سینما در بسیاری دیگر از فرق نوظهور نیز انکارنکردنی است. پروفسور استفان اي. كِنت[39] رئيس دپارتمان جامعه‌شناسی آلبرتا[40] در كانادا از محققيني است كه تحقيقات وسيعي را در مورد تاريخچه‌ي فعاليت‌هاي برخی فرق نوظهور به انجام رسانده است. او مي‌گويد همانطور كه از سال‌هاي 1960 تا 1970 ميلادي جوانان جذب سازمان ساينتولوژي مي‌شدند، گرونده‌های قبلی سازمان را ترك مي‌کردند. علت اين روند، ناكارآمدي و غيرواقعي بودن روان‌درماني ساينتولوژي است که خود را به‌عنوان یک جنبش معنوی معرفی می‌کند. اما با توجه به تبليغات وسيعي كه سازمان دارد اين ناكار‌آمدي‌ها از چشم‌ها پنهان است. برنامه‌های تبلیغاتی این سازمان در بیشتر موارد با تکیه بر هنر و رسانه و استفاده از هنرمندان طرح‌ریزی و اجرا شده است.

ای.کِنت سخنراني‌هاي فراواني در مورد فعاليت «پروژه‌ی نيروي توان‌بخشي ساينتولوژي» و «سيستم اخلاقي ساينتولوژي» در رسانه‌ها انجام داده و مقاله‌اي را در مورد ساينتولوژي و هاليوود ارائه کرده است وی در آنجا متذكر شده كه ساينتولوژي، افراد و اشخاص نامدار را به‌عنوان مأموران ارتباط عمومي در راستاي اهداف سازمان جذب و به‌خدمت مي‌گيرد كه بخشي از برنامه‌هاي آن ارائه ساينتولوژي به جهان خارج و ملت‌های ديگر است. كليسای ساينتولوژي همواره هنرپيشگان و افراد معروف به‌ویژه بازيگران هاليوود را جذب كرده است. در ميان چهره‌هاي معروف كساني همچون: جان تراولتا، كاتريل بل، تام كروز، جانسون لي به چشم مي‌خورد. ظرفیت‌های جذب که در هنر و هنرمندان وجود دارد، از نظر طراحان و پایه‌گذاران جنبش‌های مربوط به عصر جدید پوشیده نیست.

نه تنها جریان‌های خارج از فضای فرهنگ اسلامی و کشور ایران، بلکه جریان‌های داخلی هم توجه ویژه و گاه تمرکز خاصی روی هنرمندان دارند. برای نمونه، جریان معنوی منسوب به علی یعقوبی با جذب هنرمندان و فعالان رسانه‌ای کوشید تا ایده‌هایش را دربارۀ نظام عالم و ورود به عصر آگاهی جدید و نزدیک‌شدن موجودات ماورائی به سطح زندگی عادی انسانی در عصر جدید گسترش دهد. در این‌راستا با اثر‌پذیری برخی هنرمندان از او فیلم ملک سلیمان تولید شد. این شیوه از سوی «عرفان حلقه» هم دنبال شد تا جایی که مبلغان آن در بین دانشجویان دانشگاه صداوسیما فعالیت زیادی انجام می‌دادند و تعدادی را به‌خود جذب کرده بودند. همچنین برخی از اخبار مربوط به عرفان حلقه در بعضی از بخش‌های خبری از رسانه ملی اعلام می‌شد و در برخی از برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی او و هوادارانش به‌عنوان کارشناس و گاهی به‌عنوان کارشناس در حوزه عرفان و ادبیات عرفانی به اظهارنظر می‌پردازند. چند سال پیش حرکت معنویت‌گرای نوظهور دیگری به‌نام «جمعیت آل یاسین» نیز از همین شیوه استفاده کرد. این گروه با توجه به برخی از برنامه‌های تلویزیونی که به خانواده مربوط می‌شد قطعات نمایشی خود را بر اساس ایده‌های آنها می‌ساخت.

هنرمندان گذشته از اینکه خودشان می‌توانند به عاملی برای جذب افراد دیگر به جنبش‌های معنوی نوظهور تبدیل شوند، در صورتی که ایده‌های و باورهای عصر جدیدی را بپذیرند، به‌طور طبیعی در کارها و آثار هنری خودشان این ایده‌ها را جریان می‌دهند و جلوه‌گر می‌کند. سریال‌هایی مثل پنج کیلومتر تا بهشت، باغ سرهنگ و تنهایی لیلا که نشان می‌دهند ارواح در میان ما زندگی می‌کنند و پس از مرگ از این دنیا خارج نمی‌شوند، همه بیانگری ابعادی از باور به عصر جدید و ارتباط با ارواح و موجودات خاصی است که افراد معنوی و برخوردار از آگاهی‌های متفاوت آنها را مشاهده می‌کنند و به‌نوعی با آنها در ارتباط هستند.

جنبش عصر جدید در فیلم های خارجی رسانه ملی

در چند دهه گذشته هرروزه بر تعداد و کیفیت فیلم‌ها و سریال‌های تولید شده بر اساس ایده‌های عصر جدید افزوده شده است. بدون‌شک، رسانه ملی که بیشتر مصرف‌کننده تولیدات جهانی است، خواسته یا ناخواسته از این فیلم‌ها استفاده می‌کند. برای نمونه فیلم «گفتگو با خدا» که بارها از شبکه اول سیما پخش شده، بر اساس زندگی و افکار نیل دونالد والش ساخته شده است. والش مجموعه کتاب‌هایی دارد به‌نام «گفتگو باخدا» که در آنها الهامات خداوندی به قلبش را بازگو می‌کند. جالب این است که این الهامات همان آموزه‌ها و تعالیم عصر جدید است. مجلدات سه‌گانه گفتگو با خدا با ترجمه‌های متفاوت تا کنون ده‌ها بار تجدید چاپ شده است. البته والش در مجموعه گفتگو با خدا به این نتیجه می‌رسد که ندای خدا در واقع ندایی از اعماق درون خودش بوده است. او در حال کشف پتانسیل خدایی درونش بوده است. او این موضوع را به‌طور واضح در کتاب‌هایش توضیح می‌دهد (والش، 1391: 83). از همه جالب‌تر فیلم «راز» است که چندین‌بار از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. در این فیلم اساتید معنویت عصر جدید، نظیر: بک ویث، جک کنفیلد، دونالد والش و ... ایده‌ها و تئوری‌های این جریان را مطرح می‌کنند. تکرار این فیلم و بعدها تبدیل آن به کتاب و ترجمه‌های متعددش از مهم‌ترین عوامل رواج بنیادی‌ترین ایده عصرجدید در جامعه ما بوده است.

اوج این فیلم‌ها هنگامی است که دوره‌های ویژه پخش فیلم در رسانه ملی آغاز می‌شود، به‌طور خاص در جشنواره‌های فیلم تابستانی شبکه‌های سیما و به‌طور عمومی‌تر اواخر هفته، بسیاری از فیلم‌هایی که آموزه‌های عصر جدیدی را ارائه می‌دهند از سیما پخش می‌شود. علت این ابتلای گسترده، نخست فعالیت‌های زیاد و تولیدات فراوان شرکت‌های فیلم‌سازی دنیا است و دیگر، بی‌اطلاعی مسئولان مربوطه. وقتی معیار انتخاب فیلم‌ها، جوایز جشنواره‌های مختلف و نگاهی صوری و تکنیکی به آنها باشد و به محتواها توجه نشود، نتیجه طبیعی وضعیت کنونی خواهد بود.

جلوه‌های عصرجدید در تولیدات داخلی

موضوع کانال‌شدن و ارتباط با ارواح و شیاطین چند سالی است که در برنامه‌سازی‌های داخلی نیز مورد توجه قرارگرفته و اغلب در قالب سریال‌های معنوی و مذهبی، در مناسبت‌های دینی از رسانه ملی پخش می‌شود. می‌توان گفت که ماه رمضان اوج پخش این برنامه بود. مجموعه‌های مختلفی که هر سال در این ماه از سیما عرضه می‌شود، در بسیاری موارد بیش از آنکه مبانی و آموزه‌های اسلامی را در بربگیرد، تحت‌تأثیر ایده‌های عصر جدید است. در اینجا به چند محور از رگه‌های عصر جدید در سریال‌های داخلی اشاره می‌کنیم:

نخست، ارتباط با فرشتگان: در این سریال‌ها دیده می‌شود که یک فرد عادی بدون هیچ ملاحظه‌ای با فرشته‌ای ارتباط برقرار می‌کند و اطلاعات مفید و یا رهنمودهایی را دریافت می‌کند. این در حالی است که فرشته‌گان موجوداتی مجرد و غیرمادی هستند و ارتباط با آنها در گرو تزکیه نفس و گذر از تعلقات مادی و دنیوی و حصول تجرد روح است. در قرآن‌کریم موضوع دیدن فرشتگان تنها هنگامی مطرح شده که آنها برای عذاب قوم لوط نازل شدند و در این هنگام حضرت ابراهیم و حضرت لوط موفق به دیدن آنها شدند و همه مردم حتی افراد ناپاک هم آنها را دیدند (هود: 70 ـ 83). بنابراین اگر فرشته‌ها صورت زمینی پیدا کنند همه آنها را خواهند دید، اما این تمثیل زمانی اتفاق می‌افتد که قرار باشد آنها اثر ویژه‌ای در زمین بگذارند و باید نشانه‌های آشکار اراده خداوند هویدا شود. همچنین هنگامی که خداوند خواست تا حضرت عیسی علیه السلام متولد شود، فرشته‌ای را نمایان کرد و حضرت مریم توانست او را ببیند.

افرادی که از نظر تزکیه و تجرد صلاحیت و آمادگی ارتباط و دیدار فرشته‌ها را دارند، در حال خلوت و ذکر به این ملاقات می‌رسند، چنانکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حالی‌که در غار حرا بود و روزها و شب‌ها را در خلوت و عبادت و ذکر گذرانیده بود، با جبرئیل دیدار کرد. به‌هر روی انسان هر چقدر هم وارسته باشد، در وسط یک شهر شلوغ و در حالی‌که سوار بر تاکسی است، نمی‌تواند فرشته‌ای را ملاقات کند. البته ما در همه حال می‌توانیم الهامات فرشته‌ها را دریافت کنیم و آنها با قلب ما سخن می‌گویند، اما این الهامات که به‌شکل گرایش به‌خوبی‌ها و انجام کارهای خیر است، با تمثل و دیدن فرشته‌ها و بحث و مشاجره با آنها متفاوت است.

موضوع دیگر دیدن شیاطین است. با دیدن سریال‌هایی که به قصد معناگرایی ساخته شده‌اند، این سوال پیش می‌آید که آیا شیاطین ممکن است به‌شکل یک انسان در آیند، مدتی را با ما بگذرانند، تا ما را فریب داده و آلوده کنند، سپس تغییر صورت دهند و به سراغ دیگری بروند؟ این موضوع غیرممکن است. از ویژگی‌های شیطان و فرصت‌هایی که او برای فریب مردم در اختیار دارد این است که دیده نشود و ندای خود را آمیخته با ندای فرشته‌ها به قلب‌ها وارد کند. قرآن‌کریم در وصف شیطان می‌گوید: «إِنَّهُ یراکمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیثُ لاتَرَوْنَهُمْ» او و یارانش شما را از جهتی می‌بینند که شما آنها را نمی‌بینید(اعراف: 27‌‍). بنابراین چنین نیست که شیاطین تمثل پیدا کنند و برای فریب ما وارد صحنه شوند و ما بپنداریم با یک انسان سخن می‌گوییم، در حالی‌که یک شیطان در مقابل ما است.

آنچه به‌نام شیاطین انس در فرهنگ اسلامی مورد اشاره قرارگرفته در رابطه با انسان‌هایی است که در اثر تبعیت از الهامات و وسوسه‌های شیطانی به ابزاری در دست او تبدیل شده‌اند و در ولایت و فرمانروایی شیطان به‌سر می‌برند. به این ترتیب هر کاری می‌کنند با اراده شیطان است و بدون شک شیطان برای گمراه‌کردن دیگران از آنها استفاده می‌کند. «إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لایؤْمِنُونَ» ما شیاطین را سرپرست و فرمانروای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند. (اعراف: 27).

سومین محور که مرتبط با نگرش‌های عصر جدیدی و پدیده کانالینگ است و در سریال‌های معنویت‌گرا دیده می‌شود، ارتباط با ارواح است. واقعیت این است که افراد پس از تجربه مرگ وارد عالمی می‌شوند که عالم برزخ نام دارد، جهانی میان این دنیای مادی و عالم معاد. اما به جهت تعلق‌خاطر به جسم و تغییرات عظیمی که در ساختار وجودی انسان پیش می‌آید و نیز فعال‌شدن قوای ادراکی تازه و گسترش زیست جهان روح، در عالم برزخ به لطف خدا یک روند تدریجی پیش می‌رود تا فرد سازگاری‌های لازم را برای زندگی جدید پیدا کند. این روند ممکن است چند ساعتی طول بکشد. بنابراین چنین نیست که یک روح با قوای روحانی در این دنیای مادی به سر ببرد و سال‌ها زندگی کند، سینما و دانشگاه برود، به گالری آثار هنری سر بزند و برای خودش دوستانی داشته باشد. در این قبیل سریال‌ها و فیلم‌ها اغلب مسائلی مورد استفاده قرار می‌گیرد که در معنویت عصر جدید ادعا می‌شود؛ برای نمونه، روح می‌تواند با تجسم یک مکان در آن حاضر شود و یا اینکه در آغاز خواب یک نفر با او همراه شود و بتواند در خواب با او ملاقات کند. این مطالب ظن و گمانی است که ریشه‌ای در واقعیت‌های دینی یا علمی ندارد و تأکید بر آنها در برنامه‌های پرمخاطب رسانه‌ای موجب شکل‌گیری باورهای نادرست درباره روح، مرگ، عالم برزخ و ... می‌شود. ارزش‌های عصر جدید نظیر اینکه دینداری و اعمال دینی نقش زیادی در سعادت انسان ندارد با نشان‌دادن افراد بی‌نماز، نامقید و کلاهبرداری که پس از مرگ خندان هستند و با آرامش مرگ را می‌پذیرند، بی‌تردید مخرب ارزش‌های معنوی و دگرگون‌کننده هنجار‌های دینی خواهد بود.

نتیجه‌گیری

بسیاری از هنرمندان، برنامه‌سازان و مدیران رسانه از اصل موضوع اطلاع ندارند و متوجه نیستند که تحت‌تأثیر آموزش برنامه‌سازان خارجی قرارگرفته‌اند و در حال پرداختن به باورها و ایده‌ها و ترویج ارزش‌های مورد نظر آنها هستند. از دیگر سوی، بی‌اطلاعی از جهان‌بینی و نگرش‌های دینی نسبت به مقولاتی نظیر روح، مرگ و زندگی پس از مرگ زمینه‌ای است برای ناتوانی تشخیص مطالب درست و نادرست و تمایز میان خرافات و واقعیت‌های معنوی. گام دوم اهمیت به موضوع کارشناس مذهبی است. ممکن است که در حوزه دین و رسانه کارشناسان زیادی نداشته باشیم و این حوزه از خلأ نظریه‌پردازی بر اساس مبانی دینی رنجور و نحیف باشد، اما به‌هر روی، ورود به عرصه‌ی مقولات دینی امر خطیری است که نتایج آن به باورها و ارزش‌های دینی باز می‌گردد و هنرمندی مسئول است که در اثرش اسباب تضعیف اعتقادات و تغییر باورهای مردم را فراهم کند. اینکه یک نویسنده، کارگردان و یا تهیه‌کننده و یا مدیر رسانه‌ای خودش را کارشناس دینی بپندارد و بخواهد با رجوع به منابع دینی دسته اول یا دسته دوم استنباط کند، خطایی فاحش و نابخشودنی است. البته اگر این مطالعات و تحقیقات با اشراف و هدایت یک گروه کارشناسی از دانش‌آموختگان و محققان علوم اسلامی باشد، شایسته و تحسین‌کردنی است، اما مطالعات و برداشت‌های خودسرانه و انعکاس آن در برنامه‌های پرمخاطب رسانه، نه فقط زمینه‌ساز انحرافات دینی است، بلکه عین انحراف و تحریف تعالیم دینی به‌حساب می‌آید.

فهرست منابع

  1. قرآن‌کريم.
  2. امام خمینی‌، روح الله (1385) شرح چهل حدیث، تهران: بنیاد نشر و حفظ آثار حضرت امام (ره).
  3. برد. پی اسپالدینگ (1388) معبد سکوت، فریده مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات فردوسی.
  4. بلاواتسکی، هلنا پترونا (1380) آوای سکوت، مهناز دقیق نیا، تهران: ناشر مترجم.
  5. خرازی، محسن (1387) بدایه المعارف الهیه فی شرح عقاید امامیه، قم: مؤسسه‌ی نشر اسلامی وابسته به جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم.
  6. عبدالله (1377) زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، 1 تهران: مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
  7. ــــــــــــــــ (1383) زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، 4، تهران: مطالعات و پژوهش های سیاسی
  8. طباطبايي، محمدحسين (1388) بدایه الحکمه، قم: موسسه‌ی نشر اسلامی وابسته به جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم.
  9. گلسرخی، ایرج (1377) تاریخ جادوگری، تهران: نشر علم.
  10. والش، نیل‌دونالد (1385) گفتگو با خدا، جلد 3، توراندخت تمدن، تهران: انتشارات دایره.
  11. ـــــــــــــــ (1389) گفتگو با خدا، جلد 2، توراندخت تمدن، تهران: انتشارات دايره.
  12. ـــــــــــــــ (1391) ابداع زندگی، فرخ بافنده، قم: نشر میم.
  13. هنیلر، جان‌آر (1386) فرهنگ اديان جهان، ترجمه گروه مترجمان، قم: انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب.
  14. 14. Daren kemp and James Lewis (2007) Handbook of New Age, Volume1, Boston, Leiden.
  15. 15. Clarke, peter (2006) Encyclopeclia of New Religious Movements, us and Canada, Routledge.
  16. 16. Creme, Benjamin (2007) The Reappearance of the Christ and Masters of Wisdom, Share International Foundation.
  17. 17. A Course In Miracles: (the text the workbook the manual for teachers). Published by A Course In Miracles International Printed. 2007.

پی‌نوشت‌ها

* عضو علمی موسسه بهداشت معنوی، hrms57@gmail.com.

[1]. Lemesurier.

[2]. Streiker.

[3]. Hackett.

[4]. stevan Sutcliffe, cited in Handbook of New Age, 2002.

[5]. stevan Sutcliffe, cited in Handbook of New Age, 2002: 10.

[6]. Ibid.

[7]. Occult.

[8]. Gnosticism.

[9]. Consubstantiality.

[10]. Demiurge.

[11]. knowledge esotericism.

[12]. Knights Templars.

[13]. Rosicrucianism.

[14]. Freemasonry.

[15]. Hermetic Order of the Golden Dawn.

[16]. Theosophical Society.

[17]. Helena Petovana Blavatsky.

[18]. H. S. Olcott.

[19]. Annie Besant.

[20]. Jiddu Krishnamurti.

[21]. Britannica, Melton.

[22]. Alice A. Bailey.

[23]. Arance.

[24]. Master Maitreya.

[25]. Scotland,s Findhorn Foundation.

[26]. Anthony Brooke.

[27]. Esotericism. 

[28] .Evolutionary Leaders.

[29]. Channeling.

[30]. The New Age Movement and the Esoteric Tradition, 1998. cited in Handbook of New Age.

[31]. Medium.

[32]. A course in Miracles.

[33]. Mormon.

[34]. Divine.

[35]. Fredrick M Brown Getty Images, Encarta, 2009.

[36]. shirely Mac Lain.

[37]. Don't Fall off the Mountain.

[38]. Jacob Levich, Encarta, 2009.

[39]. Stephan A. Kent.

[40]. Stephan A. Ken, available at Wikipedia.

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
نمادشناسی محراب در عرفان و هنر اسلامی

نمادشناسی محراب در عرفان و هنر اسلامی

در این بررسی سعی خواهد شد تا به روش کتابخانه‌ای، به این پرسش پاسخ داده شود: ارتباط بین عرفان و هنراسلامی چیست؟ و معنا چگونه با زیبایی‌های بصری محراب تلفیق و خود را نمایان می‌کند؟
آسیب‌شناسی هنر انقلابی از منظر مقام معظم رهبری (حفظه الله)

آسیب‌شناسی هنر انقلابی از منظر مقام معظم رهبری (حفظه الله)

در این مجال تلاش شده تا به جایگاه و آسیب‌شناسی هنر و هنر انقلابی در اندیشه رهبری نهضت پرداخته شود. بدینسان، هفت محور پیرامون آسیب‌شناسی هنر انقلابی در فرموده‌های ایشان به‌دست آمده است...
تربیت معنوی در انیمیشن‌های «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟»

تربیت معنوی در انیمیشن‌های «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟»

امروزه انیمیشن نقش مهمی در تربیت کودکان دارد. هر انیمیشنی جهان‌بینیِ‌ خاص خود را دارد که بر اساس فلسفه و فرهنگ هر جامعه و خالق اثر متفاوت است. «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» انیمیشنی است که ...
بررسی بازنمایی عرفان یهود در فیلم سینمایی شاگرد جادوگر

بررسی بازنمایی عرفان یهود در فیلم سینمایی شاگرد جادوگر

این مقاله با تلقی قبالا به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های کلیدی معنویت عصر نوین، سعی کرده است با بررسی موردی فیلم «شاگرد جادوگر»، روش‌های نامحسوس القا مفاهیم قباله‌ای، توسط رسانه‌ها را تحلیل کند...
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

آسیب‌شناسی تبلیغات هنری در مواجهه با جنبش‌های معنوی

آسیب‌شناسی تبلیغات هنری در مواجهه با جنبش‌های معنوی

نگارنده در این مقاله قصد دارد بر اهمیت و سهم هنر، چه در معنای قبل از دوران مدرن و چه در معنای امروزی آن به‌ویژه بر هنر ادبیات (شامل: داستان، نمایشنامه، فیلمنامه) و هنرهای ترسیمی (که نقاشی اهم آنها است) و هنرهای نمایشی (شامل: فیلم، سینما و تئاتر) در تبلیغات دینی تأکید کند...
جنبش عصر جدید و نقش هنر و رسانه در گسترش آن

جنبش عصر جدید و نقش هنر و رسانه در گسترش آن

اگرچه عصر نوين در ابتدا به‌شکل یک جنبش به‌نظر می‌رسید، اما دیری نپایید که به بستری برای پیدایش و رشد هزاران «شبه‌جنبش معنوی نوپدید» تبدیل شد. شبه‌جنبش‌های مرتبط با عصر نوين به‌دنبال اهدافی نظیر ...
بررسی بازنمایی عرفان یهود در فیلم سینمایی شاگرد جادوگر

بررسی بازنمایی عرفان یهود در فیلم سینمایی شاگرد جادوگر

این مقاله با تلقی قبالا به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های کلیدی معنویت عصر نوین، سعی کرده است با بررسی موردی فیلم «شاگرد جادوگر»، روش‌های نامحسوس القا مفاهیم قباله‌ای، توسط رسانه‌ها را تحلیل کند...
تربیت معنوی در انیمیشن‌های «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟»

تربیت معنوی در انیمیشن‌های «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟»

امروزه انیمیشن نقش مهمی در تربیت کودکان دارد. هر انیمیشنی جهان‌بینیِ‌ خاص خود را دارد که بر اساس فلسفه و فرهنگ هر جامعه و خالق اثر متفاوت است. «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» انیمیشنی است که ...
Powered by TayaCMS