روش‌های تربیتی و تبلیغی حضرت ابراهیم (ع) در قرآن

برای ترویج یک پیام و رسالت، نیاز به راه‌های تبلیغی مؤثر و متناسب با مضمون آن پیام و برای ساختن افراد یک جامعه نیاز به روش‌های ناب و کارساز تربیتی.
2
روش‌های تربیتی و تبلیغی حضرت ابراهیم (ع) در قرآن

مصطفی عباسی مقدم[1]

نصره باجی[2]

چکیده

برای ترویج یک پیام و رسالت، نیاز به راه‌های تبلیغی مؤثر و متناسب با مضمون آن پیام و برای ساختن افراد یک جامعه نیاز به روش‌های ناب و کارساز تربیتی. دانستن سیره و روش‌های پیامبران در جهت هدایت فرد و جامعه و ابلاغ پیام و رسالت الهی، از این حیث حائز اهمیت است که با محتوای مناسب و تحت ارشاد الهی به انجام رسیده و اثرگذاری آنها تضمین شده است و همه دینداران حقیقت‌جو می‌توانند به‌خوبی و با اعتماد بسیار از آنها بهره برند.

از میان پیامبران الهی حضرت ابراهیم (ع) - که به پدر انبیاء و پیامبر توحید مشهور است -، جایگاهی برجسته در امر تربیت انسان و تبلیغ رسالت الهی میان مردمان دارد که در این مقاله به تبیین شخصیت و روش‌های تربیتی و تبلیغی او پرداخته شده است. با توجه به فاصله دیدگاه‌ها در مورد تفاوت تربیت و تبلیغ، این نکته مبنای تفکیک روش‌ها قرار گرفته که تربیت عمدتاً ناظر به ساختن فرد و تبلیغ ناظر به ساختن جامعه است؛ بر این اساس، مهم‌ترین روش‌های تربیتی این نبی الهی، عبارت‌اند از: بیدارکردن وجدان، طرح پرسش و تردید افکنی، تأکید همه‌جانبه بر عبادت و نماز، پیشتازى در نیکی‌ها و اهتمام به خانواده و مهم‌ترین شیوه‌های تبلیغی وی: تصریح به توحید و خداپرستی در همه شرایط، بیزاری و برائت از کفر و شرک، استقامت و بردباری و مناظره و جدال احسن است.

واژگان کلیدی: ابراهیم، قرآن، روش‌های تربیتی، روش‌های تبلیغی، کاربست روش‌های تبلیغی وتربیتی.

Preaching and training Methods of Prophet Ibrahim (PBUH) in Qur'an

Mostafa Abbasi Moghaddam [1]
Nasreh Baji [2]

Abstract:

To promote a message and a mission, we need effective preaching appropriate methods, and to build a society we need to use effective training methods. Knowing conduct and procedures of prophets to guide individuals and communities and also delivering the message or divine mission is important; because they are under the divine guidance and all believers who are seeking the truth, can benefit from them very well and with confidence.
Among the prophets Ibrahim (PBUH) - known as the father of prophets and messengers of monotheism – has a prominent position in the field of human education and the promotion of divine mission. In this paper we try to explain his character and his Preaching and training Methods. As there are some different views about differences between education and Preaching, we need paying attention to a point which is important to the separation of methods. The point is this: education is mainly relates to the person or individual but preaching is relates to the society. Accordingly, the most prominent training Methods of Prophet Ibrahim (PBUH) are: wakening up consciences, raising questions, emphasis on worship and prayer, leading to the goodness, and to honor the family. Also the most prominent Preaching Methods of Prophet Ibrahim (PBUH) are: stipulating on monotheism and worship of God in all situations, rejecting heresy and polytheism, resistance and endurance, and good debate or controversy.
Keywords: Quran, training Methods, teaching methods, function of teaching and training methods.


[1] Assistant Professor in Kashan university.
[2] PhD student of the Quran and Hadith.

مقدمه

روش‌های تربیتی، مجموعه‌ای از کنش‌ها و واکنش‌های مربیان بشر است که به‌طور مستقیم و غیرمستقیم می‌تواند در بار آوردن و پرورش استعدادها و فعلیت‌بخشی به قوای انسان در راستای دست‌یابی به کمالات بایسته و شایسته‌اش مؤثر باشد. از آنجا که سنت الهی بر این قرار گرفته تا هر موجودی به‌ویژه انسان را بر مبنای ربوبیت خود به کمال برساند و همچنین از آنجایی که انسان به‌طور خاص مورد عنایت الهی است، پروردگار جهانیان با بیان روش‌های تربیتی به پیامبران علیه السلام بر آن است تا بستر تکامل برای بشر و پرورش او فراهم آید. از طرفی قرآن کریم به‌مثابه کتاب هدایت بشر و کامل‌ترین مرام‌نامه دعوت و تبلیغ، چونان ذره‌بینی ژرف‌نگر به کاوش در زندگی‌های سراسر درس و عبرت انبیا و اسوه‌ها پرداخته و با اشاره یا تشریح جنبه‌هایی از حیات شخصیت‌های برجستة تاریخ دین و ایمان، نکته‌ها و درس‌های ارزشمند و رهنمودهای گرانبهایی برای انسان‌های کمال‌جو و جمال‌طلب فراهم آورده است. قرآن با این کاوش ژرف و وسیع، هم به مصلحان انسانیت راهکارهای رفع تباهی را ارزانی داشته و هم به مبلغان هدایت‌گستر،‌ شیوه‌های دعوت و ترویج دین را آموخته است؛ بدین ترتیب، شیوه‌های هدایتی این واپسین کتاب آسمانی و آخرین سند شرایع وحیانی، برای همه دست‌اندرکاران در امر تعلیم و تربیت به‌کار می‌آید.

در این مقاله ابتدا به مختصری از زندگانی و امتیازات حضرت ابراهیم علیه السلام اشاره‌ شده است و سپس به پرسش‌های اساسی آن پرداخته می‌شود: عمده روش‌های تربیتی و تبلیغی حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن کدامند؟ و جزئیات مذکور در قرآن در اعمال این روش‌ها چیست؟

این مقاله به روش کتابخانه‌ای، همراه با گردآوری داده‌ها، تجزیه‌وتحلیل و تطبیق آنها و تلاش برای استقصای حداکثر گزاره‌ای مربوط از قرآن کریم است.

1. مفهوم‌شناسی تربیت و تبلیغ

تربیت در لغت: واژه «تربيت» در لغت، مصدر باب تفعيل از ريشه «رَبَبَ» يا «ربَوَ» به معناي رشد، نمو، زياد شدن و افزايش يافتن و اصلاح چيزي آمده است. راغب اصفهاني تربيت را تغيير تدريجي امري، به‌گونه‌ای که آن چيز به حد تمام برسد، می‌داند (راغب، ماده رب، 336). صاحب کتاب التحقيق في کلمات القرآن الکريم با تجزیه‌وتحلیل آراي اهل لغت به اين نتيجه رسيده است که اکثر اهل لغت، واژه تربيت را از ريشه «رَبَبَ» و يا «رَبَوَ» می‌دانند (مصطفوی، 4، 18، ماده رب)؛ وي می‌گوید: تربيت از ريشه ربب (رب) عبارت است از: «سوق دادن شيء مورد تربيت به‌سوی کمال مطلوب و رفع نقايص و کاستی‌های آن؛ ابتدا با تخليه، يعني رفع ناخالصي‌ها و زدودن موانع و پاک کردن همه آنچه مانع کمال است و سپس تخليه، به معناي گنجاندن هر آنچه به استکمال متربي کمک می‌کند (همان)، تربيت از ماده «ربو» به معناي رشد تدريجي و تغيير کمي و کيفي متربي است. به نظر او، فرايند تربيت در ابعاد مختلف اعتقادي، اخلاقي، آداب فردي و اجتماعي، علوم رايج و امثال آن کاربرد دارد. همچنین انسان، حيوان يا حتي گياهان، هرکدام به اقتضاي خود می‌تواند تحت تربيت و پرورش قرار گيرد (همان).

تربیت در اصطلاح: تربيت در اصطلاح، تعريف واحدي ندارد، بلکه دانشمندان هرکدام بر اساس ديدگاه خود در باب هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و به‌طورکلی فلسفه تربيتي خويش، تعريفي از تربيت ارائه داده‌اند. شهيد مطهري تربيت را پرورش استعدادهاي دروني بالقوه و به فعليت رساندن آن دانسته است (حجتی، 1370، 6). برخي ديگر، تربيت را پرورش استعدادهاي مادي و معنوي و هدايت آن به‌سوی کمالاتي که خداوند در وجود آدمي قرارداده، تعريف کرده‌اند (صانعی، 1378، 11). تعريفي نسبتاً جامع و کامل از تربيت در کتاب فقه تربيتي این‌گونه آمده است: «فرايند کمک و یاری‌رسانی به متربي براي ايجاد تغيير تدريجي در گستره زمان، در يکي از ساحت‌های بدني، ذهني، روحي و رفتاري که به‌واسطه عامل انسانی ديگر به‌منظور دست‌یابی وي به کمال انساني و شکوفاسازي استعدادهاي او يا بازدارندگي و اصلاح صفات و رفتارهاي اوست» (اعرافی، 1387، 1، 28). توجه داشته باشیم که در این تعریف‌ها، عمدتاً کار تربیت در مورد فرد متربی و صفات فکری، رفتاری و خلق‌وخوی او سامان می‌یابد و از همین‌جا تفاوت‌هایی با فرآیند تبلیغ پیدا می‌کند.

تبليغ در لغت و شرع: «ابلاغ» و «تبلیغ» در لغت به معنای «رساندن» است؛ راغب در مفردات می‌نویسد: «البلوغ و البلاغ الانتها إلی أقصی المقصد والمنتهی مکاناً کان أو زماناً او امراً من الامور المقدرة و ربما یعبر به عن المشارفة علیه وإن لم ینته إلیه» (بلوغ و تبلیغ، رسیدن به پایان مقصد از حیث مکان یا زمان و یا هر امر دیگر است و گاهی از مشرف بودن به مقصد موردنظر نیز به‌کار می‌رود؛ اگرچه منتهی به آن مقصد نباشد). سپس در ارتباط با معنی اول به آیه «فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلَا تَعَضُلُوهُنَّ» (بقره/232). «هنگامی‌که عدة خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید» و در ارتباط با معنی دوم به آیه: «فَاِذَا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَاَمسِکُوهُنَّ بِمَعرُوفِ»(طلاق/2)؛ «و چون عدة آنها سر آمد، آنها را به طرز شایسته‌ای نگه دارید» استناد می‌کند و سپس می‌گوید: بلاغ، به معنای تبلیغ و رساندن است؛ مانند: «هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ» (ابراهیم/52)؛ «این [قرآن] پیام [و ابلاغی] برای مردم است» و «وَ مَا عَلَینَا اِلَّا البَلَاغُ المُبِین» (یس/17)؛ «و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ آشکار نیست» و «عَلَیکَ البَلَاغُ وَ عَلَینَا الحِسَاب» (رعد/40)؛ «تو فقط مأمور ابلاغ هستی و حساب [آنها] بر ما است» (راغب، 1412، 144).

معنی اصطلاحی تبلیغ: برای تبلیغ تعریف‌های زیادی ذکر کرده‌اند که تمام آنها شبیه و نزدیک به هم هستند؛ بنابراین ارائه یک تعریف اصطلاحی مورد وفاق برای تبلیغ امری بس دشوار است. آنچه می‌تواند مشترکات انبوهی از تعاریف موجود برای تبلیغ، را دارا باشد، این است که تبلیغ عبارت است از: رساندن مجموعه اطلاعاتی به مخاطب به‌منظور اقناع و برانگیختن احساسات وی، به سود یا بر ضد یک موضوع؛ اشکال تعریف مذکور این است که این تعریف یک مفهوم بسیار وسیع دارد و تمام انواع تبلیغ، چه دینی و چه غیردینی، را شامل می‌شود. امـا واضح و روشن است که مقصود و هدف ما از تبلیغ در این نوشتار، تبلیغ اسلامی است؛ بنابراین بی‌جهت نیست تعریفی ذکر شود که هماهنگ با تبلیغ اسلامی باشد، پس تبلیغ اسلامی، عبارت است از: رساندن پیام الهی به شیوۀ روشنگرانه، از طریق ایجاد ارتباط و تشویق به پذیرش محتوای موردنظر، با استفاده از ابزارهای مشروع هر عصر (رهبر، 1371، 98).

2. شباهت‌ها و تفاوت‌های تربیت و تبلیغ

شباهت: چنانچه با دقت به تعریف و اهداف تربیت نظر بیفکنیم و در نظر داشته باشیم که هدف تربیت، همانا شکوفا ساختن و به فعلیت رساندن استعدادها و توانائی‌های نهفته در درون انسان و رساندن او به کمال است، می‌توان به این نتیجه رسید که تبلیغ هم فرآیندی عملی است که پایان موفقیت‌آمیز آن، همان تربیت است؛ یعنی تبلیغ، در مسیر تربیت انسان‌ها قرار دارد.

در توضیح مطلب باید اشاره‌ کنیم که تبلیغ عبارت است از: رساندن پیام‌های دینی حاوی عقاید، اخلاق و احکام به مردم و تشویق و اقناع آنها نسبت به پذیرش و التزام به آنها؛ از طرفی، در جای خود ثابت و مسلم است که پیام‌ها و احکام دینی، مطابق فطرت، سرشت و استعدادهای آدمی است؛ بنابراین، ابلاغ پیام‌های الهی - که رکن تبلیغ و دعوت است - نیز تلاشی در جهت شکوفا ساختن و به فعلیت رساندن قوا و استعدادهای فطری انسان محسوب می‌شود و این هدف، همان هدف تربیت است؛ پس اسوه‌های تبلیغی در راستای تربیت قرار دارند و حاصل فعالیت آنها تربیت را نیز شامل می‌شود.

تفاوت: تبلیغ و تربیت، هر یک متضمن فعالیت‌هایی برای هدایت، راهبری و رهنمونی انسان‌ها و رساندن آنها به رشد و کمال‌اند؛ از طرفی تربیت، انسان را از حیث جسمی، روحی و روانی و اجتماعی به کمال نزدیک می‌کند. تبلیغ نیز او را از لحاظ اخلاقی، معنوی و عملی به کمال می‌رساند؛ بنابراین، میان آن دو، رابطه‌ای نزدیک و اتصالی محکم وجود دارد، به‌طوری‌که شاید بتوان گفت، هر کار تربیتی، نوعی تبلیغ است و برعکس؛ اما از سویی دیگر، این دو مفهوم، کاربردها، ویژگی‌ها و زمینه‌های خاص خود را دارند که تعیین رابطه میان آن دو را ضرورت می‌بخشد.

تعیین رابطه دقیق میان تبلیغ و تربیت کاری دشوار است؛ زیرا از یک‌سو گاهی کارکردهای هر یک همانند کارکردهای دیگری است و گاهی هر کدام کارکردی ویژه دارند، همچنان که در یکی از کتب روان‌شناسی اجتماعی گفته‌اند: «در عمل، تشخیص رابطه میان تبلیغات و تربیت، کار دشواری است... اِریکامِن (Erikamen) نمونه‌های جالبی جمع‌آوری کرده است که نشان می‌دهد، نازی‌ها برای انتقال عقاید نظامی‌گری و میهن‌پرستی افراطی و اساس فلسفه خود به نسل جوان، در نوشتن کتب درسی چه روش‌هایی را به‌کار می‌بردند» (کلاین برگ، 1386، 2، 559).

تفاوت دیگر آنها در مقایسه با تبلیغات_ به معنی پروپاگاندا_ آمده است: «معمولاً تبلیغات را غیر از تربیت می‌دانند؛ زیرا تربیت، پای‌بند حقیقت است، درصورتی‌که تبلیغات نسبت به حقیقت، بی‌اعتناست» (همان، 565).

تفاوت دیگری که شاید در مقاله حاضر معنای روشن‌تری ارائه می‌دهد، این است که تربیت عمدتاً ساخت و پرداخت جنبه‌های فردی انسان را مدنظر دارد، در حالی‌که تبلیغ معمولاً به ابعاد زندگی اجتماعی، تعامل گروهی و جمعی افراد و گروه‌ها توجه بیشتری نشان می‌دهد؛ پس برای ساختن فرد، تکیه ما بیشتر به تربیت و برای ساختن جامعه به تبلیغ است ؛ هرچند این دو مقوله در یکدیگر تأثیر متقابل دارند.

  1. زندگانی حضرت ابراهیم علیه السلام: حضرت ابراهیم علیه السلام دومین پیامبر اولوالعزم الهی است که دارای آیین و شریعت جهانی بوده و در آیات و سوره‌های مختلف (بیش از 180 آیه) قرآن نام ایشان ذکر شده است. این پیامبر عظیم‌الشأن الهی داستانهای پر فراز‌و‌نشیبی در زندگی خود دارد و به‌واسطه‌ استواری در راه توحید و یگانه‌پرستی، مورد تمجید و ستایش قرآن قرار گرفته است.

آیات بسیاری که درباره حضرت ابراهیم علیه السلام آمده، نشان‌دهنده این است که او دارای شخصیتی والا و الگوی برجسته انسانی و مورد توجه خداوند بوده است. این پیامبر بزرگ در شهر «اور» از شهرهای بابل به دنیا آمد (قرشی، 1412، ۱، ۴ و ۷۰). ابراهیم علیه السلام هنوز متولد نشده بود که پدرش از دنیا رفت و «آزر»، عموی ابراهیم، سرپرستی او را به عهده گرفت. ولادت حضرت ابراهیم در دوران «نمرود بن کنعان» بوده است (مجلسی، 1403، ۱۲، ۴۵، ۳۶). وی در سن سی‌وشش‌سالگی با «ساره» ازدواج کرد. چون ساره نازا بود، وی کنیز خود «هاجر» را به ابراهیم بخشید که از او صاحب فرزندی به نام «اسماعیل» شد (همان، ۱۲، ۹۰ و ۱۰۶). ابراهیم و فرزندش اسماعیل به دستور خداوند خانه‌ «کعبه» را بنا کردند. وی سرانجام در سن صد و هفتادوپنج سالگی فوت کرد؛ او را در باغ «عفرون» دفن کردند و اکنون مدفن او شهر «الخلیل» -در کشور فلسطین- است (محلاتی، بی‌تا، ۵، ۱۱۶ و ۱۵۵).

  1. مقام والاى ابراهیم در قرآن: بررسى آیات قرآن نشان مى‏دهد که خداوند براى ابراهیم، مقام فوق‌العاده والایى قرار داده است، مقامى که براى هیچ‌یک از پیامبران پیشین قائل نشده است. بزرگى مقام این پیامبر الهی را از تعبیرات زیر به‌خوبی مى‏توان دریافت:

4-1. خداوند از ابراهیم به‌عنوان یک «امت» یاد کرده و شخصیت او را به‌منزله یک امت مى‏ستاید: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (بدون ترديد، ابراهيم [به تنهايى‏] يك امت بود، براى خدا از روى فروتنى فرمانبردار و [يكتاپرستى‏] حق‏گرا بود و از مشركان نبود) (نحل/120).

4-2. مقام خلیل اللهى را به او عطا فرموده است: «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّٰهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اِتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرٰاهِيمَ حَنِيفاً وَ اِتَّخَذَ اَللّٰهُ إِبْرٰاهِيمَ خَلِيلاً»؛ (دين چه كسى بهتر از دين كسى است كه به اخلاص روى به‌جانب خدا كرد و نيكوكار بود و از دين حنيف ابراهيم پيروى كرد؟ و خدا ابراهيم را به دوستى خود برگزيد) (نساء/ 125).

در روایتی نیز آمده این مقام به سبب آن بود که ابراهیم هرگز چیزى از کسى نخواست و هرگز تقاضاکننده‏اى را محروم نکرد: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا لِأَنَّهُ لَمْ يَرُدَّ أَحَداً وَ لَمْ يَسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»(صدوق، 1378، 2، 76).

  1. 3. از برگزیدگان و نیکان صالحان، صدیقان، بردباران و وفای‌به‌عهدکنندگان معرفی شده است: «وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ* إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ»(ص/45-46)؛ (و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ياد كن كه داراى قدرت و بصيرت بودند؛ ما آنان را با [صفت بسيار پرارزش‏] ياد كردن سراى آخرت با اخلاصى ويژه خالص ساختيم). و نیز: «وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» (در دنيا به او نيكى عنايت كرديم و در آخرت از صالحان است) (نحل/122)؛ «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا» (و در اين كتاب ابراهيم را ياد كن كه او پيامبرى راستگو بود) (مریم/41)؛ «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» (و آمرزش‏خواهى ابراهيم براى پدرش جز به سبب وعده‏اى كه به او داده بود، نبود [كه اگر از بت‏پرستى خوددارى كند، براى او آمرزش بخواهد] چون براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزارى جست يقيناً ابراهيم بسيار مهربان و بردبار بود) (توبه/114)؛ «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» (به‌راستی‌که ابراهيم بسيار بردبار، دلسوز و روى‌آورنده [به‌سوی خدا] بود) (هود/75).
  2. 4. رسیدن به مقام تسليم: قرآن مجيد از دو مبلغ معصوم به‌عنوان دو قهرمان ميدان تسليم، ياد می‌کند كه در برابر آزمايش سخت الهى، بدون كمترين تأملی سر تسليم فرود آوردند و بدون درنگ به انجام فرمان خدا اقدام کردند؛ آن دو، حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیه السلام، پدر و پسری نمونه بودند: حضرت ابراهيم علیه السلام در كهولت داراى فرزند شد، وقتى اسماعيل به سنين نوجوانى و جوانى رسيد، خداوند به پدر دستور داد كه پسر را در راه او قربانى كند، او عزمش را براى اجراى دستور خدا جزم كرد و پسر را نيز در جريان گذاشت و گفت: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَابُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى...» (چون با پدرش به جوانی رسيد، ابراهيم گفت: فرزند عزيزم من در خواب مى‏بينم كه تو را ذبح مى‏كنم، ببين چه نظرى دارى؟) (صافات/102) و اسماعیل بدون چون‌وچرا اعلام کرد: «قَالَ يَاأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ‌شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» (گفت: پدرم آنچه را كه مأمور هستى انجام بده انشاء‌الله مرا از صبركنندگان مى‏يابى) (صافات/102). آنان بدین‌سان، پرشکوه‌ترین صحنه تسليم در برابر امر خدا را آفريدند و اسوه نيكوى موحدان و مبلغان در طول تاريخ شدند و خداوند نيز ضمن امضا و پذيرش تسليم آنان، ابراهيم علیه السلام را از كشته شدن اسماعيل علیه السلام بازداشت. قرآن مجيد، آن داستان زيبا را چنين ترسيم می‌کند: «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ*وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَاإِبْرَاهِيمُ*قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ* وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» (چون هر دو تسليم شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد، او را ندا داديم كه (اى ابراهيم آن رؤیا را تـحقق بخشيدى (و به مأموریت خود عمل كردى)) (صافات/103-107) ما این‌گونه، نيكوكاران را پاداش می‌دهیم، اين همان امتحان آشكار است و ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم).
  3. 5. حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از دو اسوه حسنه قرآن است: اسوه حسنه، تنها در سه آيـه قـرآن آمـده كـه دو آيـه پـيرامون حضرت ابراهيم علیه السلام و همراهان اوست و يك آيه نيز در مورد پيامبر عظیم‌الشأن اسلام است؛ آيات 4 و 6 ممتحنه به اسوه نيكو بودن ابراهيم و همراهان او تصريح مى‌كند: «قَد كانَت لَكُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فى ابراهیم والَّذينَ مَعَهُ...» (ممتحنه/4) (براى شما سرمشق خوبى هست در ابراهيم و آنان كه با او بودند) ، «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ امن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ» (قطعاً در وجود آنان براى شما سرمشق نيكويى است. براى كسانى كه اميد به خدا و روز بازپسين دارند) (ممتحنه/6). شخصيت ابراهيم علیه السلام مورد پذيرش همه ملل است (طبری، 1412، 16، 70؛ طوسی، تبیان، بی‌تا، 7، 131؛ طبرسی، 1372 6، 779). تا آنجا كه اهل كتاب، ابراهيم علیه السلام را منسوب به خود و خود را پيرو او مى‌دانستند (طبرسی،6 ، 799؛ قرطبی، 11، ص 113). جمله «لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللّهَ وَالْيَوْمَ الاْخِرَ...» بـه اهداف ارزنده الگو گیری پرداخته و آن نزديك شدن به درگاه الهى و دست‌یابی به سعادت اخروى است.
  4. 6. شجاعت او در تبلیغ توحید و خداپرستی بی‌نظیر بود: او بدون واهمه از تهدیدها و خطرات، با آرامش کامل و طمأنینه خاص خود به بیان عقاید راسخ خود می‌پرداخت و مردم زمان خویش را دعوت به توحید می‌نمود. این ‌کار او هر چند با شیوه‌های مسالمت‌آمیز و گفتار نرم صورت می‌پذیرفت، اما موجب لرزان شدن پایه‌های حاکمیت طاغوت شد و آنها ابراهیم را بارها تهدید کردند. او شجاعانه و بدون در نظر گرفتن تهدیدات به بیان پیام الهی می‌پرداخت. این ‌کار موجب واکنش شدید ظالمان شد تا آنجا که تصمیم گرفته شد که ابراهیم در آتش انداخته شود. خداوند در قرآن آیه 24 سوره عنکبوت می‌فرماید: «فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ» (اما جواب قوم او [ابراهیم‏] جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!»)؛ البته پایمردی و شجاعتی چنین در راه خداوند هرگز بی‌پاسخ نمی‌ماند و خداوند این بنده خوب خود را محافظت می‌نمود: «فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (ولى خداوند او را از آتش رهایى بخشید، در این ماجرا نشانه‌‏هایى است براى کسانى که ایمان مى‌‏آورند).
  5. 7. خداوند پيامبر خاتم صلی الله علیه و آله را به پيروي از آیین ابراهيم دستور داده است: «ثُمَّ أَوْحَيْنٰا إِلَيْكَ أَنِ اِتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرٰاهِيمَ حَنِيفاً وَ مٰا كٰانَ مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ» (سپس به تو وحى و ابلاغ كرديم كه از ملت حنيف ابراهيم پيروى و تبعيت نموده و به خدای خود شرك نياوري و از مشركين نباشى) (نحل/123).

خداوند در این آیه به جهاتی دستور پيروي از دين حضرت ابراهيم را داده است:

  1. 7. 1. حضرت ابراهيم سرسلسله پيامبران الهي است و تمام اديان توحيدي به او منتهي می‌شود، دين حضرت موسي و حضرت عيسي در امتداد دين توحيدي حضرت ابراهيم محسوب می‌شود و در چنين موردي، مناسب آن است كه به پيروي از رهبر كاروان توحيدي مأمور شود (سبحانی، بی‌تا، 93).

علامه طباطبايي(ره)می‌نویسد: يكي از منت‌هايي كه ابراهيم بر جامعه ديني ما دارد، اين است كه دين توحيد در هرجاي دنيا كه باشد و آورنده آن هر كه باشد به حضرت ابراهيم علیه السلام مي‌رسد؛ زيرا اديان توحيدي امروزه يا يهوديت است كه منتسب به موسي علیه السلام است و او از فرزندان اسرائيل (يعقوب) و از نسل اسحاق فرزند ابراهيم علیه السلام است، يا نصرانيت است كه آورنده آن، حضرت عيسي و از فرزندان ابراهيم است. آخرين دين توحيدي، دين اسلام است كه آورنده آن، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است و نسب او به اسماعيل ذبيح، فرزند ابراهيم، منتهي مي‌شود؛ ‌پس دين توحيد در همة دنياي امروز، يادگار آن قهرمان توحيد است (طباطبایی، 1417، 7، 219).

  1. 7. 2. حضرت ابراهيم علیه السلام شخصيتي است كه یگانه‌پرستی و مبارزه‌هاي خستگی‌ناپذیر او با بت و بت‌پرستي، زبانزد همگان بوده است؛ از این‌رو، شخصيت والاي او مورد قبول سه آیین بزرگ آن روز بوده و بسیاری از اعراب شبه‌جزیره، به‌سبب احترام زياد به آن حضرت به نام حُنَفاء و یگانه‌پرستان معروف بودند. اهميت حج ابراهيمي و حرمت خانة كعبه، يادگار توحيدي ابراهيم در ميان اعراب آن روز، نشانگر مقبوليت آن حضرت است. يهوديان و مسيحيان نيز هر كدام به نحوي خودشان را به او منتسب مي‌كردند، چنان‌که در آيه شريفة ۶۷ آل عمران ملاحظه می‌شود و قرآن در پاسخ آنان مي‌فرمايد: ابراهيم، نه يهودي بود و نه نصراني؛ بلكه حق‌گرا و مسلمان بود.‌ با توجه به اين اهميت والا و شخصيت ابراهيم، راز دستور پيروي از آيين وي روشن مي‌شود و در واقع تذكر و بيدارباشي است براي همه آناني كه ادعاي پيروي از آيين ابراهيم مي‌كردند و آن حضرت را از خودشان مي‌خواندند. به عبارت دیگر، كساني كه ابراهيم را قبول دارند بایستی به دين جديد (اسلام) كه بشارت آن در کتاب‌های پيروان عيسي و موسي نيز آمده و بر اساس همان طريقه ابراهيم است، ایمان آورند.
  2. 7. 3. دين اسلام علاوه بر آنکه در اصول با همه اديان الهي از جمله دين ابراهيمعلیه السلاممشترك است،‌ در پاره‌اي از برنامه‌هاي جزئی نيز با شريعت ابراهيمعلیه السلام مشترك است. نماز، زكات، حج، حلال و مباح بودن گوشت چهارپايان، بيزاري از دشمنان خدا، سنت مقدس سلام كردن و طهارت‌های دهگانه در هر دو شريعت بوده‌اند. از طهارت‌هاي دهگانه، پنج عددشان مربوط به سر انسان مي‌شود و پنج عدد ديگر مربوط به بدن است؛ پنج‌تاي مربوط به سر عبارتند از: گرفتن سبيل، گذاشتن ريش، اصلاح مو، مسواك زدن و خلال كردن دندان‌ها؛ و پنج عدد مربوط به بدن بدين قرارند: تراشيدن موهاي زايد بدن، ختنه كردن، گرفتن ناخن‌ها، غسل كردن به سبب جنابت و پاكيزه شدن با آب (همان).
  3. 7. 4. دين مقدس و توحيدي موسي و عيسي علیه السلام بر اثر دخالت انسان‌هایی مريض‌القلب و غرض‌ورز، دچار تحريفاتی شده بودند كه با دين كامل توحيدي سازگاري نداشت؛ ‌حال اگر خداوند دستور پيروي از آيين عيسيعلیه السلام يا موسيعلیه السلامرا مي‌داد، هر چند اساس دين پيامبران يكي است، ولي دستور پيروي از دين‌هاي مذكور به معناي پيروي از يهوديت و نصرانيت تحريف‌شده به‌حساب مي‌آمد و آنها از اين طريق كتاب مقدس تحريف‌شده را كتاب آسماني معتبر معرفي مي‌كردند؛ بنابراین سر سفارش به پيروي از ابراهيم وحدت دين خدا، ‌اشتراك در بسياري از فروعات به‌ویژه نماز، زكات و حج ابراهيمي، مقبوليت عام شخصيت ابراهيم و تحريفي بودن شريعت‌هاي موجود در آن زمان و تأييد اصل دين يهود و نصارا است.
  4. بهره‌گیری ابراهیم علیه السلام از روش‌هاي مختلف تربیتی: با توجه به اینکه انسان‌ها داراي روحيات، استعدادها و ظرفیت‌های مختلف و گوناگونی هستند (برخي عقلايي و برخي عاطفي، برخي اهل تعمق و برخي سطحی‌نگر، برخي داراي دل‌هاي آماده و برخي ستیزه‌جو و...) و با توجه به روحيه‌ تنوع‌طلبي انسان‌ها و نيز گوناگوني موقعیت‌ها و عوامل تأثيرگذار در امر تربيت، لزوم تنوع روش‌ها و شيوه‌هاي گوناگون برخورد با افراد، امري ضروري است؛ قرآن كريم بارها به اين روش مهم تربيتي اشاره داشته و خود نيز در مقام عمل، فراوان آن را به‌كار برده است.

روش‌های تربیتی حضرت ابراهیم علیه السلام

در زیر به نمونه‌هايي از روش‌هايي که حضرت ابراهیم در تربیت افراد از آن بهره‌ جسته ‌است، اشاره می‌شود:

  1. 1. بیدارکردن وجدان: یکی از روش‌های تربیتی آن است که وجدان شخص را بیدار کند و یا زمینه را به‌گونه‌ای فراهم کند تا شخص با داوری وجدان خویش،‌ به تصحیح و اصلاح رفتار زشت خود بپردازد و یا اصولاً در کاری وارد نشود که وجدان او را می‌آزارد و او را با خودش درگیر می‌کند. بی‌گمان وجدان، سخت‌ترین داور در زندگی هر انسانی است که با شدت تمام و خشونت بی‌مانندی، همواره شخص گناهکار و خطاکار را مجازات می‌کند. حضرت ابراهیم علیه السلام پس از ارائه پرسشی تکان‌دهنده که در آن عقل و اندیشه افراد مورد خطاب قرار داده است، می‏فرماید: «أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُون» (آیا در آنچه می‏پرستید تأمل کرده‏اید؟) (شعراء/75)، حضرت در ادامه جهت خطاب را از عقل مخاطب به دل او می‏کشاند و می‏گوید: «أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ* فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ» (شما و پدران گذشته‏تان (بدانید) هر آنچه را که می‏پرستید دشمن من هستند جز پروردگار جهانیان) (شعراء/76-77).

همچنین پس از جدال‌های عقلانی پیاپی که منجر به شکستن بت‏ها به دست او می‌شود، وقتی ‌که به او یورش می‏آورند، لحن و خطابش متوجه دل‌ها می‏شود: «وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ* رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» (و ابراهیم گفت: من رونده به‌سوی پروردگارم هستم که به‌زودی مرا راهنمایی خواهد کرد؛ پروردگارا به من (فرزندی) از صالحان ببخش) (صافات/99-100).

در محاجه با ستاره‌پرستان نیز، پس از گفت‌وشنودی استدلالی، آنها را مورد خطاب قرار می‏دهد: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (همانا من با دینی پاک، روی به‌سوی کسی دارم که آسمان‏ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم) (انعام/79).

حضرت ابراهیم علیه السلام علیه بت‏ها تصمیم قاطعی می‏گیرد و در موقعیتی مناسب آنها را درهم می‏شکند. همه بت‏ها جز بت بزرگ را تکه‌تکه می‏کند و امیدوار است که مردم با دیدن این صحنه، بت بزرگ را متهم نمایند: «وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ * فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ» (به خداوند سوگند بعد از اینکه روی‌گردان شدید در مورد بت‏هایتان تصمیم می‏گیرم؛ آن‌گاه آنها را تکه‌تکه کرد مگر بزرگ‌ترشان را، شاید که به او روی آورند (او را متهم نمایند)) (انبیاء/57-58). وقتی مردم شهر متوجه این اوضاع شدند، به سراغ ابراهیم علیه السلام رفته و با ایشان محاجه می‏نمایند. حضرت نیز با استدلالاتی که دل و وجدان را خطاب قرار می‏دهد، آنها را مجاب می‏نماید. «قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنٰا يا إِبْراهِيمُ» (گفتند ای ابراهیم آیا تو این کار را با خدایان ما انجام دادی؟) (انبیاء/62)، ابراهیم به‌منظور الزام خصم و ابطال الوهیت اصنام در جواب می‏فرماید: «قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ». بلکه این بزرگشان این کار را کرده است. از آنها بپرسید اگر سخن می‏گویند) (انبیاء/63). بدین ترتیب از آنها می‏خواهد حقیقت را از خود بت بپرسند که چه کسی این کار را انجام داده است؛ البته اگر بت‏ها می‏توانند حرف بزنند. حضرت با این سؤال می‏خواهد این نتیجه را بگیرد که بت‏ها نمی‏توانند حرف بزنند؛ از این‌رو، الوهیت آنها باطل می‏شود و خود مردم هم با رجوع به وجدان خود به این امر اعتراف می‏کنند؛ پس حجت بر آنان تمام شده و هر یک در دل، خود را خطاکار دانسته و حکم به این کردند که خود او ظالم است نه ابراهیم: «فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ»(انبیاء/64)؛ (پس به خوشان آمدند و گفتند: همانا شما خود ستمگرید).

ولی برای باطل جلوه‌دادن حق و حق جلوه‌دادن خود، با اینکه حق را می‏دانستند، ابراهیم علیه السلام را حق‌ستیز خواندند و گفتند: تو که می‏دانی که اینها حرف نمی‏زنند و به سبب این سخن را می‏گویی که از خود دفاع کنی: «ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ» (سپس سرهایشان را تکان دادند (و گفتند) تو خوب می‏دانی که بت‏ها سخن نمی‏گویند) (انبیاء/65). حضرت ابراهیم وقتی‌که دید وجدان‌ها تا اندازه‏ای متنبه شده، بعد از تسلیم دل، عقل آنها را نیز مورد خطاب قرار داد و بعد از ابطال الوهیت بت‏ها، آنها را توبیخ نموده و می‏فرماید: «قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ، أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (آیا به‌جای خداوند چیزی را می‏پرستید که نه سودی به شما می‏رساند و نه زیانی؟ اف بر شما و بر آنچه به‌جای خداوند می‏پرستید. آیا اندیشه و تعقل نمی‏کنید؟) (انبیاء/66-67).

  1. 2. طرح پرسش و تردیدافکنی: یکی دیگر از روش‌های تربیتی قرآن، ایجاد سؤال در ذهن مخاطب و تربیت‌شونده و تردیدافکنی نسبت به باورها، بینش‌ها و نگرش‌های آنان است. هنگامی‌که در ذهن و قلب شخصی چیزی جاگیر شود، به‌سادگی نمی‌توان آن را تغییر داد. این روش می‌تواند کمک کند تا شخص متنبه و متذکر به بطلان امری و یا چیزی شود. خداوند در آیات قرآنی گزارش‌های بسیاری را نقل می‌کند که پیامبران از این روش برای ایجاد هوشیاری و بیداری در دیگران استفاده کرده‌اند. بر اساس آیات قرآن، حضرت ابراهیم با پرسش‌های منطقی تلاش می‌کرد بر وجدان خفته مشرکان اثرگذار باشد. او با تأکید بر نواقص بسیار آشکار بت‌ها و سایر موجوداتی که می‌پرستیدند، به آنان یادآور می‌شد که سازنده‌ جهان هستی و آفریننده زمین و آسمان را بپرستند؛ قرآن دراین‌باره می‌فرماید: «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَاأَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا» (هنگامى که به پدرش گفت اى پدر! چرا چیزى را پرستش مى‏‌کنى که نمى‌‏شنود و نمى‏‌بیند و هیچ مشکلى را از تو حل نمى‌‏کند)؟! (مریم/42) در این عبارت حضرت ابراهیمعلیه السلام سودمندی عمل آزر را که امری طبیعتاً منطقی و عقلانی است، مطرح می‌کند و مبانی سستش را در معرض تشکیک جدی قرار می‌دهد.

5-3. تأکید همه‌جانبه بر عبادت و نماز: به ‌موازات اهتمام به ساختن و تطهیر بیت‌الله و بنیان‌گذاری نخستین مسجد، ابراهیم نماز را به‌مثابه والاترین جلوه عبادت و کرنش به درگاه الهى در مسجد، گرامى داشت و به نحواحسن ادا نمود، آنجا که هدف هجرت و اسکان ذریه خود در سرزمین بى‌کشت و زرع را اقامه نماز اعلام کرد: «رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ» (پروردگارا، من فرزندانم را در دره‌ای بى‌کشت، نزد خانه محترم تو سکونت دادم، پروردگارا تا نماز را بپا دارند) (ابراهیم/37). تا آنجا که توفیق اقامه نماز را براى خود و خاندانش از خدا مسئلت نمود: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء» (پروردگارا، مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز، پروردگارا و دعاى مرا بپذیر) (ابراهیم/40). بیش از هر چیز، این هماهنگى میان قول، دعا و واقعیت جارى در زندگى شایان توجه است. ابراهیم که توفیق اقامه نماز را از خدا می‌طلبد، خود و خاندانش سخت‌ترین شرایط را به‌سبب اقامه و به پا داشتن نماز به جان خریده و پشت سرنهاده‌اند. این خصال نیکوست که شخصیتى را به اسوه تمام مؤمنان تبدیل می‌کند و مصلایش میعادگاه هر آرزومند می‌شود.«وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى» (در مقام ابراهیم، نماز گاهی براى خود اختیار کنید) (بقره/125) (عباسی مقدم، 1386، 203).

  1. 4. پیشتازى در نیکی‌ها: ابراهیم، ترسیم‌کننده شخصیتى پویا، فعال، شاداب و بانشاط در عرصه تبلیغ، تربیت و زندگى است. بی‌جهت نیست که قرآن او را یک امت می‌شمرد. در اثر این پویایى و نشاط، او در همه فضایل ایمانى و کمالات عملى پیشتاز است؛ او نخستین مؤسس امت مسلمان و موحد است. از آنجا که تا زمان وى امت اسلامى هرگز شکل نگرفته بود، او درصدد تشکیل آن برآمد و از خداوند نیز یارى خواست: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مسلماً لَكَ» (پروردگارا ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمان‌بردار خود پدیدآر) (بقره/128)؛ از سوى دیگر، او به تعلیم الهى پیشتاز اداى مناسک حج از طواف، اعتکاف، قربانى‌کردن و نماز گشت و این سنت‌های نیکو را از خویش برجاى نهاد. امام کاظم علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‌کند که فرمود: «أَوَّلُ مَنْ قَاتَلَ إِبْرَاهِيمُ علیه السلامحَيْثُ أَسَرَتِ‏ الرُّومُ‏ لُوطاً ع فَنَفَرَ إِبْرَاهِيمُ حَتَّى اسْتَنْقَذَهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ» (نخستین جهادگر در راه خدا ابراهیم بود که چون رومیان لوط را به اسارت گرفتند، ابراهیم حرکت کرد و او را از دستشان نجات داد) (طوسی، بی‌تا، التهذیب، 6، 170؛ راوندی، 23). او همچنین مبتکر و پیشتاز اقسام برائت و اظهار بیزارى و انزجار از کفر و کافران است. او نیز نخستین کسى است که با مناظره و احتجاج کوبنده و مستدل، بینى کافران را در عرصه عقاید و افکار به خاک سایید. چند مورد از پیشتازی‌های ابراهیم از زبان عبدالله بن عباس، چنین بیان شده است: «ابراهیم اولین کسى بود که از میهمان پذیرایى کرد؛ نخستین کسى بود که با شمشیر مبارزه کرد؛ نخستین فردى بود که مناسک را به پا داشت؛ او نخستین کسى است که در راه خدا قربانى کرد؛ اولین کسى است که براى خدا مهاجرت کرد؛ او نخستین پیامبرى است که خدا مردگان را برایش زنده کرد؛ اولین کسى است که نعلین (کفش) به پا کرد و نخستین کسى بود که غنیمت را تقسیم نمود (عباسی مقدم، 1386، 204-205).
  2. 5. اهتمام به خانواده: در سیره تربیتی ابراهیم علیه السلام، هدایت خانواده و ذریه به‌عنوان نزدیک‌ترین افراد به انسان و سپس دیگران از جایگاهى بااهمیت برخوردار است؛ گویى این استراتژى کلى تمام انبیاى الهى همچون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، نوح، لوط و اسماعیل است که تربیت دینى را از خانواده و بستگان خویش آغاز کنند. ابراهیم، در آغاز راه، دعوت را از پدر یا عمو، به همراه رعایت مودت و احترام شروع می‌کند. او مناظره‌هایی نیز با پدر دارد. در چند موضع از مناظره‌ها خطاب او به پدر و قوم است؛ اما حداقل در دو موضع، تنها خطاب او متوجه پدر (یا عمو) است:«و إذ قال إبراهیم لأبیه آزر أتتخذ أصناما آلهة إنى أراک و قومک فى ضلال مبین» (و یاد کن هنگامى را که ابراهیم به پدر خود «آزر» گفت: آیا بتان را خدایان می‌گیری، من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى می‌بینم) (انعام/74). بدین ترتیب، با توجهات دلسوزانه و خطاب‌های مملو از عاطفه و محبت، پیام‌های توحیدى را به دل و اندیشه پدر عرضه کرد. پس از دعوت پدر، جلوه دیگر عنایت ابراهیم به خانواده را در دعاهاى عمیق و پر محتوایى می‌یابیم که درباره خانواده و فرزندان خود به درگاه الهى تقدیم می‌کند. در واقع این دعاها ترجمان سلوک و تجلى رفتار و منش خاندان او نیز است:«وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ» (و من و فرزندانم را از پرستیدن بتان بازدار). (ابراهیم/35) «رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ» (پروردگارا در روز حساب بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى) (ابراهیم/41). «رَب اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصلَاةِ وَمِنْ ذُريتِي رَبنَا وَتَقَبلْ دُعَاءِ» (پروردگارا مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندانم نیز، پروردگارا و دعاى مرا بپذیر) (ابراهیم/40). «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا» (پروردگارا، ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از فرزندامان نیز امتى مسلمان قرار ده و مناسک را به ما نشان ده و به‌سوی ما بازگرد) (بقره/128). «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ» (پس دل‌های برخى از مردم را به‌سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات روزی‌بخش. باشد که سپاسگزارى کنند) (ابراهیم/37).

تجلى دیگر عنایت به خانواده در وصیت اصیل و سفارش مؤکد او به فرزندانش هویداست، آنجا که همه را به کلمه توحید می‌خواند: «وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ و یعقوب يَابَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (و ابراهیم و یعقوب فرزندانشان را سفارش کردند که خدا براى شما این دین را اختیار کرده، پس جز به حال مسلمانى نمیرید) (بقره/132). این توجه عمیق تا آنجا پیش می‌رود که علاوه‌بر ترویج توحید در میان آنان، تلاش ابراهیم بر این است که هر یک از ذریه و بنین او اسوه و امام مؤمنان شوند: «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي» (فرمود: من تو را پیشواى مردمان قرار دادم. گفت (پرسید): از دودمان من چطور؟) (بقره/124). به تعبیر دیگر، انتظار او از خاندان رسالت و امامت بیش از آن است که مؤمنانى خداترس باشند؛ بلکه از آنان اسوه شدن و امام بودن را توقع دارد تا راهنماى طریق در راه ماندگان و مربى سالکان طریقت باشند (عباسی مقدم، 1386، 195-198).

  1. شیوه‌های تبلیغی حضرت ابراهیم علیه السلام: پیامبری چون ابراهیم با آن مدح و ثنایی که قرآن در حق او ابراز داشته و با آن تأکید بر توحید و خدامداری، باید پیاده‌کننده روش‌های اصیل دعوت و مبتکر شیوه‌های جدید تبلیغ باشد. در زیر به معرفی و شرح شیوه‌های کلی دعوت ابراهیم و روش‌های عملی آن پرداخته می‌شود:

6-1. تصریح به توحید و خداپرستی در همه شرایط: از جمله ویژگی‌های حضرت ابراهیم، شجاعت بی‌نظیر وی در ترویج یکتاپرستی بود. او بدون واهمه از تهدیدها و خطرات، با آرامش کامل و طمأنینه خاص خود به بیان عقاید راسخ خود می‌پرداخت و مردم زمان خویش را دعوت به توحید می‌نمود؛ اصرار بر مبارزه همه‌جانبه با بت‌پرستی تاحد قیام عملی و بت‌شکنی و نیز مجادله قوی با نمرود از جمله نمونه‌های شجاعت او به شمار می‌رود.

6-2. بیزاری و برائت از کفر و شرک: یکى از بارزترین جلوه‏‌هاى سیره‌ تبلیغى حضرت ابراهیم، همان برائت و بیزارى جستن از شرک و بت‌پرستى و اعتقاد به تعدد الهه است. او در این ‌راه تا آنجا پیش رفت که بت‌های شهر را با تبر شکست و با اینکه می‌دانست جانش در خطر است و مرگ او حتمی است، اما با صدای بلند و با صراحتی بی‌نظیر از بت‌ها اعلام برائت می‌کرد: «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه» (ما از شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید بیزاریم، ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است و این وضع هم‌چنان ادامه دارد تا به خداى یگانه ایمان بیاورید) (ممتحنه/4). این بیزاری از روشنگری بیانی و جدال کلامی آغاز و به اعتراض و بت‌شکنی و مقابله فیزیکی با بت‌ها منتهی شد.

6-3. استقامت و بردباری: حضرت ابراهیم علیه السلام با بردبارى و صبر خود در ترویج آئین الهی بر آزار قوم صبر می‌کرد. او حتی در برابر توهین، تحقیر و تهدید حاکم زمان خویش، به این امید که روزى هدایت یابند، بردبار بود. او همواره در آرزوی هدایت مردم بود و به درگاه الهی تضرع مى‌‏کرد و دعا مى‌نمود تا قومش هدایت شوند و از خدا می‌خواست تا فرصتى دیگر به آنان دهد تا به راه بیایند. او به‌قدری در راه هدایت مردم زمانش بردبار بود که قرآن کریم هم به این حلم و بردباری اشاره کرده است: «إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیب» (ابراهیم بردبار، نازکدل و فرمان‌بردار است) (هود/75).

6-4. مناظره و جدال احسن: مجادله به معنای گفت‌وگوی مبتنی بر دیالکتیک، روشی است که در قرآن به‌کاررفته است. اینکه انسان بتواند با استفاده از گفته‌های طرف مقابل و بیان موارد نقض سخن او، نتیجه روشنی را ارائه دهد از جدال احسن (وجادلهم بالتی هی احسن) است. پیامبران علیه السلام بارها از این روش برای تربیت مردمان استفاده کرده‌اند. در این روش شخص را باید به‌گونه‌ای متوجه افکار و رفتار باطل کرد تا به خود آید. اینکه حضرت ابراهیم علیه السلام با همراهی مردم بت‌پرست و خورشیدپرست بر آن می‌شود تا آنان را نسبت به خدایانی آگاه سازد که همواره دیده و شنیده نمی‌شوند و یا قدرت بر انجام یا ترک عملی ندارند و حتی نمی‌توانند سخنی بگویند و همیشه حضور ندارند تا کمک کند و به نقش پروردگاری و ربوبیت و تربیت خود بپردازند، یک روش جدلی نیکو است. در ادامه به مناظرات و محاجه ابراهیم با گروه‌های مختلف اشاره می‌شود:

حضرت ابراهیم علیه السلام با چهار دسته از کافران و مشرکان مناظره و مباحثه نموده است:

۱. با عمویش آزر که در قرآن کریم با عنوان پدر ذکر شده است؛

۲. با نمرود؛

۳. کسانى که اجرام آسمانى مانند ماه، خورشید و ستاره را مى‌پرستیدند؛

۴. کسانى که سنگ و چوب‌هاى با دست خود تراشیده (بت) را مى‌پرستیدند؛

در هریک از این مناظره‌ها اصول مشترکی وجود دارد که بیانگر احتیاط و حسابگری دقیق آن حضرت در گفت‌وگوهایش است که آن اصول مشترک عبارت‌اند از:

  1. مخاطب شناسی، آن حضرت در تمامی مناظره‌هایش دقیقاً توجه داشتند که با چه کسی گفت‌وگو می‌کنند؛ این مطلب به‌خوبی از نوع گفتار آن حضرت مشخص می‌شود.
  2. متناسب با فهم مخاطب سخن بیان شود.
  3. ضمن برخورداری از قاطعیت و خدشه‌ناپذیری در سخن، گفت‌وگوی منطقی، عقلی و عاطفی را به دور از هرگونه تعصبات جاهلانه قومی ارائه نموده است. در زیر به نمونه‌هایی از این مناظره‌ها می‌پردازیم.

الف) مناظره با آزر: در مورد گفت‌وگو و مناظره حضرت ابراهیم علیه السلام با آزر در پنج سوره و در ضمن ده‌ها آیه از قرآن کریم، مطالب فراوانی ذکر شده که در سه سوره انبیاء/ 52- 69، شعراء/ 69- 77 و صافات/ 85- 99، آن حضرت هم آزر و هم قومش را مورد خطاب قرار داده‌اند؛ اما در دو سوره انعام/74 و مریم/41- 48 فقط مورد خطاب، «آزر» است. مسئله قابل توجهی که در مناظرات آن حضرت به‌حساب می‌آید، این است که آن حضرت در گفت‌وگو با آزر، بیشتر از عواطف و دلسوزی به‌عنوان زمینه‌ای مناسب برای انتقال مطالبش سود جسته؛ اما در مناظره با دیگران، بیشتر در زمینه عقل، وجدان و فطرت فعالیت نموده و با طرح مباحث و ایجاد سؤالاتی، عقل و وجدان آنها را فعال می‌کرد تا فطرت‌های خفته آنها را بیدار کند. در زیر نمونه مناظره ابراهیمعلیه السلام با آزر در سوره مریم آورده شده است.

- «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا* إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَاأَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا» (و در اين كتاب ابراهيم را ياد كن كه او پيامبرى راستگو بود. آنگاه كه پدرش را گفت: اى پدر، چرا چيزى را كه نه مى‏شنود و نه مى‏بيند و نه هيچ نيازى از تو برمى‏آورد، مى‏پرستى؟) (مریم/41-42).

- «يَاأَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا* يَاأَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا يَاأَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا» (اى پدر، مرا دانشى داده‏اند كه به تو نداده‏اند؛ پس، از من پيروى كن تا تو را به راه راست هدايت كنم. اى پدر، شيطان را مپرست، زيرا شيطان خداى رحمان را نافرمان بود. اى پدر، مى‏ترسم عذابى از جانب خداى رحمان به تو رسد و تو دوستدار شيطان باشى) (مریم/43-45).

- «قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَاإِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا*قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا» (گفت: اى ابراهيم، آيا از خدايان من بيزار هستى؟ اگر بازنايستى سنگسارت مى‏كنم. اكنون زمانى دراز از من دور باش. گفت: تو را سلامت باد. از پروردگارم برايت آمرزش خواهم خواست، زيرا او بر من مهربان است) (مریم/ 46-47).

- «وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا» (از شما و از آن چيزهايى كه به‌جای خداى يكتا مى‏خوانيد كناره مى‏گيرم و پروردگار خود را مى‏خوانم، باشد كه چون پروردگارم را بخوانم محروم نشوم) (مریم/48).

ب) مناظره با نمرود: مردم بابل علاوه بر بت‌های گوناگونى كه داشتند، بايد نمرود را هم پرستش می‌کردند، اين همان ادعايى بود كه فرعون مصر هم داشت و خود را پروردگار بزرگ مردم معرفى می‌کرد. به هر حال قرآن كريم علاوه بر مناظره‌ها و محاجه‌های ابراهيم با بت‌پرستان و ستاره‌پرستان، مناظرة ديگرى هم كه او با نمرود، حاكم زمان خود، داشت به اين شرح نقل می‌کند: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (آن كسى را كه خدا به او پادشاهى ارزانى كرده بود نديدى كه با ابراهيم درباره پروردگارش محاجه مى‏كرد؟ آنگاه كه ابراهيم گفت: پروردگار من، زنده مى‏كند و مى‏ميراند. او گفت: من نيز زنده مى‏كنم و می‌میرانم. ابراهيم گفت: خدا خورشيد را از مشرق برمى‏آورد، تو آن را از مغرب برآور؛ آن كافر حيران شد؛ زيرا خدا ستمكاران را هدايت نمی‌کند) (بقره/258).

در اين مناظره وقتى ابراهيم خداى خود را چنين معرفى كرد كه او می‌تواند زنده كند و بميراند، نمرود با يك مغالطه آشكار به او گفت: من نيز چنين قدرتى دارم و دستور داد دو نفر را كه در زندان محكوم به اعدام بودند آوردند، يكى را بخشيد و ديگرى را كشت و به ابراهيم گفت ديدى كه كسى را كه محکوم‌به مرگ بود بخشيدم و در واقع او را زنده كردم و آن ديگرى را كشتم، پس من نيز قدرت زنده كردن و ميراندن را دارم (ثعلبى، 1940 م، 66).

ابراهيم در برابر اين مغالطه روشن كه مورد تأييد و تحسين درباريان قرار گرفت، چيزى نگفت چون هرچه می‌گفت او را هو می‌کردند، ولى براى كوبيدن نمرود و محكوم كردن او، مطلب ديگرى را مطرح كرد و آن اين بود كه گفت: پروردگار من خورشيد را از مشرق می‌آورد، اگر راست می‌گویی تو آن را از مغرب بيرون آور؛ در اينجا بود كه نمرود سرگشته و حيران شد و حرفى براى گفتن پيدا نكرد؛ به همین دلیل، نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام را احضار کرد و از او پرسید: خدای تو کیست که مردم را به پرستش او دعوت می‌کنی؟ مگر جز من خدایی وجود دارد؟ چرا میان مردم تفرقه و اختلاف ایجاد می‌کنی؟ چرا بت‌های آنها را شکسته‌ای؟ اصلاً به من بگو خدای تو چه کسی است؟ ابراهیم گفت: خدای من آن کسی است که زنده می‌کند و می‌میراند؛ او گفت من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم؛ و برای اثبات این کار و مشتبه ساختن بر مردم از روی مغالطه دستور داد دو زندانی را حاضر کردند و فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را داد!

ابراهیم گفت: اگر راست می‌گویی آن را که کشته‌ای، زنده کن! بعد فرمود: از این گذشته خدای من آن کسی است که همه روزه آفتاب عالمتاب را از افق مشرق می‌آورد و اگر راست می‌گویی -که حاکم بر جهان هستی تویی -خورشید را از مغرب بیاور. در اینجا آن مرد کافر مبهوت و وامانده شد و آثار عجز و زبونی در او آشکار شد، ولی باز هم دست از عناد برنداشت و فقط از ترس رسوایی، ابراهیم علیه السلام آزاد کرد؛ سپس دستور داد او را از شهر بیرون کنند تا کسی از آن پس از وی پیروی نکند.

ج) مناظره با اجرام‌پرستان: درباره مبارزه با پرستش اجرام آسمانى، به‌طوری كه قرآن نقل می‌کند حضرت ابراهیم نخست خود را ستاره‌پرست، ماه‌پرست و آفتاب‌پرست قلمداد كرد؛ ولى در نهايت به خداپرستى روى آورد و با اين شيوه توجه پرستندگان اجرام آسمانى را به خود جلب نمود؛ آنگاه با استدلال‌هایی قوى آنها را متوجه خداى واقعى كرد. شرح اين داستان در قرآن كريم به اين صورت آمده است (و این‌چنین ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم، تا از يقين‌كنندگان باشد. هنگامی‌که شب او را فرا گرفت، ستاره‌ای را ديد و گفت: اين پروردگار من است و چون غروب كرد، گفت: من غروب كنندگان را دوست ندارم؛ چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: اين پروردگار من است، ولى چون غروب كرد، گفت: اگر پروردگار من مرا هدايت نكند، من از گروه گمراهان خواهم بود؛ و چون آفتاب را در حال طلوع ديد، گفت اين پروردگار من است؛ اين بزرگ‌تر است؛ ولى چون غروب كرد، گفت اى قوم من! من از آنچه شما شريك قرار می‌دهید، بيزارم. همانا من روى خود را به‌سوی كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريده، من به او ايمان خالص دارم و من از مشركان نيستم) (انعام/75-79).

بدين‌گونه ابراهيم با شيوه خاصى با ستاره‌پرستان، ماه پرستان و آفتاب‌پرستان مناظره كرد و با دليل روشنى عقيده آنها را ابطال نمود و توحيد خالص را پيشنهاد كرد.

د) مناظره با بت‌پرستان: مناظره و مبارزه ابراهيم با بت‌پرستان، داستان مفصلى دارد و در قرآن كريم به صورت‌های گوناگونى نقل شده است از جمله مناظره‌ای است كه او با آزر و بابلی‌ها انجام داد و وجدان و عقل آنها را به داورى طلبيد؛ به شرحى كه در اين آيات آمده است (داستان ابراهيم را به آنها بخوان. آنگاه كه به پدر و قوم خود گفت: چه چيزى را می‌پرستید؟ گفتند: بتها را می‌پرستیم و همواره آنها را عبادت می‌کنیم. گفت: آيا هنگامى كه آنها را می‌خوانید، صداى شما را می‌شنوند؟ آيا آنها به شما سودى يا زيانى می‌رسانند؟ گفتند: بلكه پدرانمان را بر اين كار یافته‌ایم كه چنين می‌کردند. گفت: آيا می‌دانید آنچه شما و پدران پيشين شما پرستش می‌کنید، همه دشمن من هستند جز پروردگار جهانيان) (شعراء/69-78).

توجه كنيم كه ابراهيم در آن محيط ظلمانى حتى پيش از نبوت خود از بت‌ها بیزار بود و از آنها بدگويى می‌کرد و برخلاف جريان محيط خود از رشد فكرى و بلوغ عقلانى بالايى برخوردار بود؛ به‌طوری که قرآن كريم از رشد ابراهيم خبر می‌دهد: «وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ» (همانا ما پيشتر به ابراهيم رشد او را داده بوديم و از آن آگاهى داشتيم) (انبياء/51).

علاوه بر مناظرات فكرى و مباحثات لفظى ابراهيم با بت‌پرستان، او يك بار در مبارزه با بت‌پرستان، كار عملى نیز كرد و آن جريان بت‌شکنی او بود كه قرآن كريم با تفصيل بيشترى نقل می‌کند. گويا روز عيدى بود و مردم شهر براى تفريح و سرگرمى به بيرون شهر رفته بودند، ابراهيم از اين خلوت استفاده كرد و وارد بتخانه شد و تمام بت‌ها را شكست، جز بت بزرگ كه آن را باقى گذاشت و تبر را برگردن او قرار داد. وقتى مردم به شهر برگشتند، از جريان باخبر شدند و از يكديگر پرسيدند كه چه كسى اين كار را كرده است. بعضی‌ها گفتند جوانى به نام ابراهيم هميشه از بتها بدگويى می‌کرد، حتماً كار اوست. ابراهيم را پيدا كردند و به او گفتند: اى ابراهيم آيا تو اين كار را با خدايان ما کرده‌ای؟ او گفت: شاید بت بزرگ اين كار را كرده است! اگر آنها حرف می‌زنند از آنها بپرسيد! آنها به وجدان خود مراجعه كردند و با خود گفتند ما در حق خود ستم می‌کنیم، سپس سر به‌ زیر انداختند و گفتند: تو می‌دانی كه اينها حرف نمی‌زنند. ابراهيم گفت: شما چگونه چيزى را كه نه سودى دارد نه زيانى؛ می‌پرستید؟ واى بر شما و خدايانتان، آيا عقل خود را به كار نمی‌اندازید. بت‌پرستان در مقابل اين منطق قوى باز تسليم نشدند و به فكر مجازات ابراهيم افتادند و آتش بزرگى فراهم كردند و ابراهيم را با منجنيق به آن آتش انداختند، ولى از معجزه خداوند، آن آتش بر ابراهيم گلستان شد.

  1. 5. نحوه کاربست روش‌های تربیتی و تبلیغی حضرت ابراهیم: از دیگر ویژگی‌های مناظرات حضرت ابراهیم علیه السلام به‌کارگیری روش‌های مختلف برای بیان پیام توحید بود. ایشان از روش اقناعی که تلاشی تدریجی برای جذب گمراهان است، سود می‌جست؛ همچنین از روش همراهی، مقایسه، روش استدلال با یاری جستن از محسوسات و ...، نیز بهره می‌جست.
  2. 5. 1. استفاده از روش‌های اقناعی: در برخى از مناظره‏‌هاى حضرت ابراهیم علیه السلام، ابتدا او با مشرکان به انگیزه تلاش براى جذب آنان به‌سوی حقیقت، به‌نوعی همراهی دارد. در این روش حضرت ابراهیم با وجود اعتقاد قاطع به توحید، موقتاً خود را در مقام بحث، همراه و هم ‏عقیده مخاطب مى‌‏کند؛ بدین ‏ترتیب نوعى همبستگى و همدلى میان او و طرف مقابل به وجود مى‌‏آید. با این شیوه مشرکان با بیان ایشان به گونه خصمانه برخورد نمی‌کردند و بدین ترتیب نوای حقیقت در جانشان عمیق‌تر رسوخ می‌کرد.

نمونه کاربرد این شیوه در همان مناظره ستاره‏‌پرستان است که در برابرشان، در مرحله اول مناظره، کواکب آسمان و ماه و خورشید را خداى خود فرض مى‌‏کند: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»(انعام/76)؛ (چون شب او را فروگرفت، ستاره‏اى ديد. گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فروشوندگان را دوست ندارم)، «فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ» (آنگاه ماه را ديد كه طلوع مى‏كند. گفت: اين است پروردگار من. چون فروشد، گفت: اگر پروردگار من مرا راه ننمايد، از گمراهان خواهم بود) (انعام/77)، «فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَاقَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ» (و چون خورشيد را ديد كه طلوع مى‏كند، گفت: اين است پروردگار من، اين بزرگ‌تر است؛ و چون فروشد، گفت: اى قوم من، من از آنچه شريك خدايش مى‏دانيد بيزارم) (انعام/78).

حضرت ابراهیم به مشرکان یادآور می‌شود که خدا هرگز افول نمی‌کند و همواره حاضر و ناظر است. این روش اقناعی توأم با گفتاری نرم و بدون مجادله‌های خصمانه بود که موجب تأثیرپذیری زیاد مخاطبان می‌شد.

ابوعبيده از ابوجعفر علیه السلام درباره قول حضرت ابراهيم علیه السلام كه گفت: «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ» نقل می‌کند كه فرمود: «اى ناسياً للميثاق»، يعنى (اگر پروردگار مرا هدايت نكند، جزو ضالين می‌شوم؛ كسانى كه) ميثاق الهى را فراموش کرده‌اند (عیاشی، 1380،1، 105؛ صانعی، 1378، 1، 245).

  1. 5. 2. همراهی: خداوند در بیان روش تبلیغی حضرت ابراهیم علیه السلام بیان می‌کند که آن حضرت علیه السلام با ستاره‌پرستان، ماه‌پرستان و خورشید‌پرستان همراه می‌شوند تا بتوانند بدون ایجاد حالت تدافعی در آنان، موجبات بیداری و تنبه آنان را فراهم آورد؛ از این‌روست که با آنان همراه می‌شود و مدتی را با هر یک می‌گذارند و سپس در موقعیت‌های مناسب با بهره‌گیری از برهان و دلیل قاطع می‌کوشد تا بطلان هر یک از آن باورها، بینش‌ها و نگرش‌ها را بیان کند و آنان را به خود آورد: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ» (چون شب او را فروگرفت، ستاره‏اى ديد. گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم) (انعام/76). «فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ» (آنگاه ماه را ديد كه طلوع مى‏كند. گفت: اين است پروردگار من. چون فروشد، گفت: اگر پروردگار من مرا راه ننمايد، از گمراهان خواهم بود) (انعام/77). «فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَاقَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ» (و چون خورشيد را ديد كه طلوع مى‏كند، گفت: اين است پروردگار من، اين بزرگ‌تر است؛ و چون فروشد، گفت: اى قوم من، من از آنچه شريك خدايش مى‏دانيد بيزارم) (انعام/78). این همراهی زیرکانه و انکار به‌موقع، موجب فروپاشی عقاید شرک‌آمیز آنان شد و راه را برای پیروزی مطلق ابراهیم در برابر مشرکان گشود، «فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ» (با خودشان گفت‏وگو كردند و گفتند: شما خود ستمكار هستيد) (انبیا/64). «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ» (با آنكه در دل به آن يقين آورده بودند، ولى از روى ستم و برترى‏جويى انكارش كردند) (نمل/14).
  2. 5. 3. مقایسه: حضرت ابراهیم در مناظرات و گفت‌وگوهای خود، از روش مقایسه بسیار بهره گرفته است. به این صورت که با استفهام و مقایسه بین خدایان متعدد، وجدان حقیقت‌جوی مخاطبان را به تعقل، تفکر و دقت دعوت می‏کرد. او در این روش با بیان ویژگی‌های خدایان و مقایسه آنها، قضاوت را بر عهده مخاطبان می‏گذارد؛ (ابراهیم گفت: آیا هرگاه که این بت‏ها را می‏خوانید سخن شما را می‏شنوند؟ یا به حال شما هیچ سود و زیانی می‏توانند داشته باشند؟ آنها گفتند: ما پدران خود را بر پرستش این بت‏ها یافته‏ایم؛ ابراهیم گفت: آیا می‏دانید بت‏هایی را که شما می‏پرستید و شما و پدران شما از قدیم می‏پرستیدند، من با پرستش این‏ها دشمن هستم، جز پروردگار جهانیان را نمی‌پرستم، همان خدایی که مرا آفرید و سپس به راه راست هدایت کرد و همان کسی که چون گرسنه شوم، مرا سیر گرداند و هرگاه تشنه شوم، مرا سیراب گرداند و هرگاه مریض شوم، مرا شفا می‏دهد و آن خدایی که مرا می‏میراند و سپس دوباره زنده می‏گرداند و آن خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد) (شعراء/72-82). این مقایسه از دل و اندیشه سلیم او نشئت گرفته بود و هدف آن، نرم کردن دل‌های سالم و بیدار کردن وجدان‌های خفته بود.

و نیز آمده است: «وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ * أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (و به حقیقت ابراهیم از پیروان نوح بود که با قلبی پاک و سالم از جانب پروردگارش آمد هنگامی‌که به پدر و قومش گفت: شما چه چیزی را می‏پرستید؟ آیا به دروغ خدایانی به‌جای خدای یکتا می‏پرستید؟ پس گمان شما درباره پروردگار جهانیان چیست؟) (صافات/83-87). در اینجا خدایان دروغین را با معبود راستین و پروردگار یکتا مقایسه کرده است. مقایسه دیگری نیز در ادامه مناظره فوق به چشم می‏خورد: «قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ * وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ» (ابراهیم گفت: آیا آنچه را که خود تراشیده‏اید، می‏پرستید؟ و خداوند شما و آنچه (از بتان) می‏سازید را خلق کرده است) (صافات/95-96). این یک استفهام توبیخی و در عین حال احتجاجی بر بطلان روش مردم است. حضرت می‏فرماید چیزی که انسان به دست خود تراشیده، صلاحیت ندارد که معبود او باشد و خدا شما و عمل شما را آفریده است.

  1. 6. 5. 4. استمداد از روش حسی: ابراهیم در عرصه ارشاد مخاطبان به پیام‌های الهی، امور محسوس و مشهود را پایه استدلال‌های خود قرار می‌دهد تا ضمن ترکیب حس و تعقل، امکان فهم کامل تعالیم الهی را به جملگی مخاطبان با هر میزان از درک و شعور که باشند ببخشد؛ از این‌رو از ابزارهای متنوع و امور محسوس جهت استدلال ارشادی بهره می‌جست؛ خورشید، ماه و دیگر اجرام آسمانی، نطق بت‌ها، بینایی و شنوایی بتان، تماثیل، تراشیدن سنگ، از جمله محورهای مناظرات ابراهیمی هستند؛ «فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي...*فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي...»(انعام/77-78)، «فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ...» (انبیاء/63)-«لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ» (صافات/95)، «فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ...» (بقره/258) (عباسی مقدم، 1381، 192).
  2. 5. 5. جدال یا باطل کردن مدعای افراد با استفاده از ادعای خود آنها: همان‌گونه که قبلاً گفته شد انبیای الهی استدلال‏های خود را برای باطل نمودن ادعای دشمنانشان بر مبنای ادعای خود آنها قرار می‏دادند؛ به این صورت که اگر طرف مناظره آنها سخنی را می‏گفت که حکم خاصی از آن اثبات می‏شد، وی هدف دیگری را از بیان آن دنبال می‏کرد؛ پیامبر خدا با هوشیاری و با استفاده از همان سخن، دشمنان خود را محکوم کرد.
  3. 6. خوش‌خویی و سعه‌صدر داشتن: یکی از بهترین روش‌های عملی تبلیغی، خوش‌خویی (خوش‌اخلاقی) و سعه‌صدر داشتن هنگام خطاب و مباحثه با تربیت‌شونده است. از آن جایی که تربیت‌شونده‌ها در بسیاری از مسائل دارای بینش‌ها و نگرش‌های ثابتی هستند، افکار و رفتاری را در پیش می‌گیرند که ممکن است مربی را خسته کند. سخنانی را بر زبان می‌آورند که موجب خشم و ناراحتی مربی می‌شود و یا رفتاری دارند که بسیار زشت و بد است؛ اما مربی باید بداند که در مقام تربیت باید با تربیت‌شونده مدارا کند و با خوش‌خویی و حسن خلق آنان را به مسیر درست فکری و رفتاری بکشانند. حضرت ابراهیم در مناظره با عمویش آزر، او را بارها با نداى «یا أبت» که نشانه دلسوزى وافر نسبت به اوست مورد خطاب قرار می‌دهد. خطابش را با لفظ أبت که گویاى رابطه پدرى و از قوی‌ترین پیوندهاست شروع کرد که قاعدتاً دو طرف را به سرنوشت یکدیگر حساس و دلسوز می‌گرداند و چون با تهدید شدید پدر مواجه می‌شود، به‌جای پاسخ مشابه، بزرگوارانه به او سلام می‌دهد: «قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَاإِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا*قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ»(مریم/46-47)،(گفت: اى ابراهیم، تو از خدایان من متنفرى؟ اگر باز نایستى تو را سنگسار خواهم کرد؛ برو و براى مدتى طولانى از من دور شو؛ ابراهیم گفت: درود بر تو باد).

علامه طباطبائى در این‌باره مى‌گوید: «اما اینکه به او سلام کرد، چون سلام عادت بزرگواران است و با تقدیم آن، جهالت پدر را تلافى کرد و در مقابل تهدید به رجم و طرد، وعده سلامت، امنیت و احسان داد، همان‌گونه که دستور قرآن است (فرقان/63)؛ (و بندگان خداى رحمان كسانى‏اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‏‌دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ می‌دهند)؛ حتى بنابر همان عاطفه و محبت وافر به مخاطب، به او وعده استغفار می‌دهد، شاید خدا راهى براى هدایت او بگشاید: «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا» (به‌زودی از پروردگارم براى تو آمرزش می‌خواهم که همواره به من پر مهر بوده است) (مریم/47). علی‌رغم تهدید و سخنان شدیداللحن پدر، ابراهیم براى پدر، بر اساس وعده قبلى خود، استغفار می‌کند: «وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ» (و پدرم را بیامرز که او از گمراهان بود) (شعراء/86) هر چند بعدها قرآن، استغفار براى مشرکان را هرچند از نزدیکان باشند ممنوع شمرد و تأکید کرد که استغفار ابراهیم به خاطر وعده‌ای بود که به پدر داده بود و چون دشمنى او با خدا بر او روشن گشت، از او بیزارى جست، چون قرابت واقعى در قرابت نسب نیست، بلکه در نزدیکى عقیده است؛ و این موضوع، یعنى اهمیت رابطه عقیدتى، یکى از اصول تربیت اسلامى است».

پس از آنکه پدر او را از خود طرد می‌کند و فرمان هجران می‌دهد؛ «و اهجرنى ملیا» پاسخ ابراهیم بسى نرم‌تر و ملایم‌تر است: «وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي» (و از شما و آنچه غیر از خدا مى‌خوانید کناره می‌گیرم و پروردگارم را می‌خوانم) (مریم/48)؛ مراد این است که اگر تو مرا این‌گونه هدف تهدید و طرد قرار می‌دهی، من تنها از شما و خدایانتان کناره می‌گیرم، اما در عین حال امید خود را به هدایت شما از دست نمی‌دهم. همین‌طور انذار توأم با شفقت ابراهیم خطاب به پدر، به‌خوبی نشان می‌دهد که محور تلاش تربیتى او مهر و عاطفه است، نه قهر و غلبه. همدلى و همبستگى عاطفى او با مؤمنان به حدى است که تمام مؤمنان را از خود می‌شمرد و براى نافرمانان و حق‌ناشناسان نیز تنها غفران می‌طلبد: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (پس هر که از من پیروى کند، بی‌گمان او از من است و هر که مرا نافرمانى کند، به‌یقین تو آمرزنده و مهربانى) (ابراهیم/36).

آخرین ماجرا که اوج شفقت و مهر ابراهیم به انسان‌ها را نشان می‌دهد، فرجام‌خواهی مُصرانه براى قوم لوط است که بر اثر پافشارى بر انحرافات عقیدتى و اخلاقى و اصرار بر گناهانى شرم‌آور، مستحق عذاب الهى شده بودند؛ «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ* إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» (پس وقتى ترس ابراهیم زایل شد و مژده [فرزنددار شدن] به او رسید، درباره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا می‌کرد) (هود/74-75). سید قطب در این‌ باره می‌گوید: «حلیم آن است که عوامل غضب را تحمل و شکیبایى اختیار می‌کند و دست به اقدامى نمی‌زند و او کسى است که با تضرع و از روى خداترسى و تقوا دعا می‌کند و منیب آن است که با شتاب به‌سوی خدا بازمى‌گردد... . این صفات برجسته، ابراهیم را واداشت تا با ملائکه درباره سرنوشت قوم لوط مجادله کند». ما نمی‌دانیم محتواى دقیق این جدال چه بوده است. به هر حال فرمان الهى رسید که جایى براى مجادله نیست و حکم قطعى الهى صادر شده است، «يَاإِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ» (اى ابراهیم، از این چون‌وچرا روى برتاب که فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى که بى بازگشت است خواهد آمد) (هود/76) (عباسی مقدم، 1381، 198-201).

  1. 7. هجرت: هجرت نه‌فقط به‌عنوان بخشی از سرگذشت ابراهیم، بلکه به‌مثابه رویه او در انتقال از یک فضای تبلیغی به فضای دیگر است که ابراهیم وقتی عرصه را برای دعوت در منطقه‌ای دشوار می‌یابد به‌جای دیگری منتقل می‌شود تا فرصتی جدید بیافریند و موفقیت دعوتش را تضمین نماید. ابراهيم به امر پروردگار از زادگاهش فلسطین و الخلیل به سرزمين مكه رفت. مكه زمينى خشك و بى آب‌وعلف بود. پس از مدتی به دستور خدا، هاجر و اسماعيل را در مكه گذاشت و به سرزمين مقدس بازگشت. حضرت اسماعيل علیه السلام در مكه بزرگ شد و گروهى از اعراب در كنار او جمع شدند و بدين ترتيب، شهر مكه بنا نهاده شد. ابراهيم علیه السلام نيز پس از مدتى به آنها پيوست و به كمك اسماعيل، بيت‌الحرام را بنيان گذارد و مناسك حج تشريع شد (بقره، 127 - 129؛ حج، 26 -30) و در نهايت حضرت ابراهيم مأمور گشت كه فرزندش اسماعيل را در مناسك حج قربانى كند. اسماعيل علیه السلام را براى انجام وظيفه از خانه بيرون برد و به او فرمود: فرزندم! در خواب دیده‌ام كه تو را ذبح می‌کنم؛ اسماعيل عرض كرد: پدرجان! به آنچه مأمور شده‌ای عمل كن! ان‌شاءالله صبر خواهم كرد.

حضرت ابراهيم، فرزندش را به قربان‌گاه برد و دست و پاى او را بست و كارد را بر گردنش فشرد، ناگهان وحى آمد: اى ابراهيم! آن رؤيا را تحقق بخشيدى و مأموريت خود را انجام دادى؛ از سوى خداوند «ذبح عظيم» فرستاده شده تا به‌جای اسماعيل ذبح شود (صافات، 101 - 107؛ ر.ك: تفسير الميزان و تفسير نمونه، آيات یادشده). وی به سرزمین قوم لوط نیز سفر داشته است.

جمع‌بندی

حضرت ابراهيم علیه السلام با توجه به آیات قرآن و احادیث، یکی از بارزترین پیامبران الهی، پدر پیامبران، خلیل امت و حنیف و اول مسلمان شمرده شده است که در کنار اوصاف فردی برجسته او، از علم، ایمان و تلاش بی‌وقفه در مبارزه با شرک و کفر، همچون دیگر پیامبران الهی و بنابر مأموریت ذاتی رسالت، سعی وافری داشت تا حقایق دین و ارزش‌های اخلاقی و علمی را به نحواحسن تبلیغ و از این رهگذر به ساختن انسان و جامعه انسانی بپردازد. با توجه به آیات و مضامین قرآن کریم که در این مقاله بررسی شد، این تلاش‌های تبلیغی و تربیتی به اشکال زیر قابل‌شمارش و جمع‌بندی است: الف- روش‌های تربیتی: 1. بیدارکردن وجدان انسان‌ها؛ 2. طرح پرسش و تردیدافکنی؛ 3. تأکید همه‌جانبه بر عبادت و نماز؛ 4. پیشتازی در نیکی‌ها؛ 5. اهتمام به خانواده. ب) روش‌های تبلیغی: 1. تصریح به توحید؛ 2. اظهار بیزاری از کفر و شرک؛ 3. استقامت و بردباری؛ 4. مناظره و جدال احسن.

نحوه کاربست روش‌های تربیتی و تبلیغی عبارت‌اند از: 1. همراهی؛ 2. مقایسه؛ 3. استمداد از روش‌های حسی؛ 4. جدال؛ 5. خوش‌خویی؛ 6. هجرت.

منابع

  1. انصاری و اعرافي، علي‌رضا؛ فقه تربيتي؛ تحقيق سيد تقي موسوي و همكاران، جلد1، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
  2. ثعلبی، احمد بن محمد، قصص‌الانبیاء=عرایس المجالس؛ بی‌جا: مکتبه الجمهوریه العربیه، 1940.
  3. حجتي، محمدباقر؛ اسلام و تعليم و تربيت؛ جلد1، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي؛ 1370.
  4. راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن؛ جلد1، بيروت: دارالعلم الدار الشامية؛1412.
  5. راوندى كاشانى، فضل الله بن على؛ النوادر (للراوندي)؛ جلد1، چاپ اول؛ قم: دار الكتاب، بی تا.
  6. رهبر، محمد تقی؛ پژوهشی در تبلیغ؛ جلد1، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1371.
  7. سبحانی، جعفری؛ مفاهیم القرآن؛ جلد1، قم: موسسه الامام الصادق علیه السلام؛ بی تا.
  8. صانعي، مهدي؛ پژوهشي در تعليم و تربيت اسلامي؛ جلد1، تهران: سناباد، 1378.
  9. صدوق، محمد بن على؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام؛ جلد2، چاپ اول؛ تهران: نشر جهان، 1378 ق.
  10. طباطبايى، محمد حسين؛ الميزان فى تفسير القرآن؛جلد20، چاپ پنجم؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1417.
  11. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛10 جلد، چاپ سوم؛ تهران: انتشارات ناصر خسرو، 1372.
  12. طبرى، محمد بن جرير؛ جامع البيان فى تفسير القرآن؛ جلد30، چاپ اول، بیروت: دار المعرفه، 1412.
  13. طوسى، محمد بن حسن؛ التبيان فى تفسير القرآن؛جلد10، بیروت: دار احياء التراث العربى؛ بی تا.
  14. __________________؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)؛ جلد10، چاپ چهارم؛ تهران: دار الكتب الإسلاميه؛ 1407.
  15. عباسی مقدم، مصطفی؛ اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان؛ جلد1، چاپ سوم؛ قم: موسسه بوستان کتاب، 1386.
  16. عياشى، محمد بن مسعود؛ تفسير العيّاشي؛ جلد2، چاپ اول؛ تهران: المطبعة العلمية؛1380.
  17. فيض كاشانى، محمد بن مرتضى؛ تفسير الصافي؛ جلد5، چاپ دوم، تهران: مكتبه الصدر؛ 1415.
  18. قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن؛ جلد7، چاپ ششم، تهران: دارالکتب الاسلامیه؛ 1412.
  19. قرطبى، محمد بن احمد؛ الجامع لأحكام القرآن؛ جلد21، چاپ اول، تهران: انتشارات ناصر خسرو، 1364.
  20. کلاین برگ، اتو، روا‌ن‌شناسی اجتماعی، ترجمه علی محمد کاردان، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
  21. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ جلد110، چاپ دوم، بیروت: داراحیاء التراث العربی؛ ۱۴۰۳.
  22. محلاتی، شیخ ذبیح الله؛ ریاحین الشریعه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه؛ بی تا.
  23. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم؛ جلد14، چاپ اول، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب؛ 1360.
  24. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه؛ جلد27، چاپ اول، تهران: دارالكتب الإسلامية.


[1]. استادیار دانشگاه کاشان Email: abasi1234@gmail.com

[2]. دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث Email: baji.nasra@yahoo.com .

جستجو در مطالب سایت مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند
درآمدی بر اصول تربیت تبلیغی

درآمدی بر اصول تربیت تبلیغی

اصول تربیتی بنیانی هستند که در جریان تربیت، اجتناب‏ناپذیر است و به‌عنوان دستورالعملی کلی، تمام جریان تربیت را تحت سیطره و نفوذ خویش دارند و در صورت تخطی از آنها، رسیدن به هدف آرمانی تربیت دستخوش مخاطره می‏شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی اصول تربیت تبلیغی از منظر آموزه‌های اسلامی است.
تقدم ‌‌تزکیه ‌‌بر ‌‌تعلیم

تقدم ‌‌تزکیه ‌‌بر ‌‌تعلیم

تزکیه ‌‌و ‌‌تعلیم ‌‌از ‌‌مفاهیم ‌‌کلیدی ‌‌در ‌‌تعلیم‌ ‌تربیت ‌‌اسلامی ‌‌هستند ‌‌و ‌‌واژگان ‌‌اصیلی ‌‌چون ‌‌مربی ‌‌و ‌‌معلم ‌‌بر ‌‌پایه ‌‌این ‌‌دو ‌‌مفهوم ‌‌اساسی ‌‌معانی ‌‌خود ‌‌را ‌‌باز می‌یابند.‌‌ ‌‌هدف ‌‌از ‌‌پژوهش ‌‌حاضر، ‌‌روشن‌سازی ‌‌تقدم ‌‌تزکیه ‌‌بر ‌‌تعلیم، ‌‌بیان ‌‌برخی ‌‌ویژگی‌‌های ‌‌مربی ‌‌و ‌‌تفاوت‌‌های ‌‌آن ‌‌با ‌‌معلم ‌‌و ‌‌مشخص ‌‌کردن ‌‌انواع ‌‌ویژگی‌‌های ‌‌مربی ‌‌و ‌‌معلم ‌‌بر ‌‌اساس...
بیدار کردن متربی برای نماز از منظر فقه تربیتی

بیدار کردن متربی برای نماز از منظر فقه تربیتی

تربیت اسلامی ساحات مختلفی دارد که تربیت عبادی یکی از مهم‌ترین این ساحات است. یکی از مسائلی که کمابیش والدین و مربیان با آن در فرزند‌پروری مواجه هستند؛ حکمِ شرعیِ بیدار کردنِ فرزندان و متربیان برای نماز است.
بررسی تطبیقی روش تربیتی مبتنی بر محبت در آموزه‌های اسلام و مسیحیت

بررسی تطبیقی روش تربیتی مبتنی بر محبت در آموزه‌های اسلام و مسیحیت

هدف پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی روش تربیتی مبتنی بر محبت، در آموزه‌های دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع تطبیقی است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند که
پر بازدیدترین مطالب

پر بازدیدترین ها

تقدم ‌‌تزکیه ‌‌بر ‌‌تعلیم

تقدم ‌‌تزکیه ‌‌بر ‌‌تعلیم

تزکیه ‌‌و ‌‌تعلیم ‌‌از ‌‌مفاهیم ‌‌کلیدی ‌‌در ‌‌تعلیم‌ ‌تربیت ‌‌اسلامی ‌‌هستند ‌‌و ‌‌واژگان ‌‌اصیلی ‌‌چون ‌‌مربی ‌‌و ‌‌معلم ‌‌بر ‌‌پایه ‌‌این ‌‌دو ‌‌مفهوم ‌‌اساسی ‌‌معانی ‌‌خود ‌‌را ‌‌باز می‌یابند.‌‌ ‌‌هدف ‌‌از ‌‌پژوهش ‌‌حاضر، ‌‌روشن‌سازی ‌‌تقدم ‌‌تزکیه ‌‌بر ‌‌تعلیم، ‌‌بیان ‌‌برخی ‌‌ویژگی‌‌های ‌‌مربی ‌‌و ‌‌تفاوت‌‌های ‌‌آن ‌‌با ‌‌معلم ‌‌و ‌‌مشخص ‌‌کردن ‌‌انواع ‌‌ویژگی‌‌های ‌‌مربی ‌‌و ‌‌معلم ‌‌بر ‌‌اساس...
درآمدی بر اصول تربیت تبلیغی

درآمدی بر اصول تربیت تبلیغی

اصول تربیتی بنیانی هستند که در جریان تربیت، اجتناب‏ناپذیر است و به‌عنوان دستورالعملی کلی، تمام جریان تربیت را تحت سیطره و نفوذ خویش دارند و در صورت تخطی از آنها، رسیدن به هدف آرمانی تربیت دستخوش مخاطره می‏شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی اصول تربیت تبلیغی از منظر آموزه‌های اسلامی است.
بررسی تطبیقی روش تربیتی مبتنی بر محبت در آموزه‌های اسلام و مسیحیت

بررسی تطبیقی روش تربیتی مبتنی بر محبت در آموزه‌های اسلام و مسیحیت

هدف پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی روش تربیتی مبتنی بر محبت، در آموزه‌های دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع تطبیقی است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند که
بیدار کردن متربی برای نماز از منظر فقه تربیتی

بیدار کردن متربی برای نماز از منظر فقه تربیتی

تربیت اسلامی ساحات مختلفی دارد که تربیت عبادی یکی از مهم‌ترین این ساحات است. یکی از مسائلی که کمابیش والدین و مربیان با آن در فرزند‌پروری مواجه هستند؛ حکمِ شرعیِ بیدار کردنِ فرزندان و متربیان برای نماز است.
Powered by TayaCMS